کافه املاک ۷ ☕️7amlak
232 subscribers
33.9K photos
13K videos
424 files
14.9K links
با👈4khane معامله از 1خانه به 4 خانه آسونه⌛️⚠️ بزودی رونمایی از پلتفرم👈 4khane
👈اولین و تنهاسامانه هوشمند ویژه ی تبادل♻️ و تعاون🤝 مشاوران املاک
دراین کانال تلگرام و گروه واتساپ [ کافه املاک ۷]

https://chat.whatsapp.com/KwIl3qzFX7v9PVyVYPcHO
مسکن
Download Telegram
#یادداشت

مسعود باب الحوائجی

⭕️«طوفان أقصی»در فلسطین و عواقبش که دست از سر شهروندان غزه و شهرک‌های فلسطینی‌نشین و منطقه برنخواهد داشت!..
برای نزدیکی به فرهنگ فلسطینی،نیم‌نگاهی به تصویر بالا از غزه بیندازیم؛
چیزی که در وهله‌ی اول نمایان است حضور در جشن ملی است؛
در وهله دوم آنچه نگاه ایرانی را در عکس خیره می‌کند حجاب اختیاری زنان و دختران  فلسطینی حاضر درتصویر و اختلاط زنان ومردان است که برای ما به تابویی اجتماعی-سیاسی و حیثیتی تبدیلش کرده‌اند.

اما مهم‌ترین چالش این تصویر،شاید عکس‌نوشته‌ای باشد که روی دیوار است،عکس متعلق به«نوال سعداوی» کنشگر فمینیست و رمان‌نویس مصری که تمام عمرش علیه حجاب نوشت و به دلیل علنی‌کردن الحاد و ضداخلاقی خواندن حجاب وسخنانش علیه اسلام بارها مورد سوءقصد تندروهای اخوانی و افراطی قرار گرفت،جملاتی دارد که هنوز در فرهنگ ما تاب ترجمه‌شان نیست.
جمله‌ای که از او در کنار تصویرش بر دیوار حک شده این است:
‏"الوطن حيث يكون الحب وحيث تكون الحرية"
یعنی:وطن آنجاست که عشق باشد و هر جایی که آزادی آنجاست وطن آنجاست.
نام او انگار تبدیل به آرکه‌تایپ( الگو) مبارز فلسطینی شده است.

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️#فساد؛ پاشنه آشیل حکومت ها و تمدن ها

✍️علی مرادی مراغه ای

"هيچ تمدنی از بيرون مغلوب نمی شود، مگر آنكه از درون نابود شده باشد"
این جمله ای است که در اول فيلم (Apocalypto) یا آخرالزمان از قول ويل دورانت آورده شده. هر چند فیلم روایتگر انقراض تمدن مایاست، اما تفاوت چندانی نمی کند، چون تمامی جوامع و تمدن ها دچار چنین سرنوشتی می گردند و از درون، مسخ و متلاشی می گردند.

حملات خارجی تلنگری بیش نیستند. هنگامیکه فساد، دامن طبقه حاکمه را می گیرد و شکاف های طبقاتی به دره هولناکی بدل می گردد و کینه و نفرت در دل های مردم انباشته می گردد برای سقوط تنها تلنگر کوچکی کفایت می کند.

در سقوط تمامی تمدن ها و ملت ها، یک عنصرِ ثابت وجود دارد و آن فساد است که همیشه از بالا به پایین سرازیر می شود و دامن همه را می گیرد.

در زیر نمونه ای می آورم که کمتر اشاره شده:
زمانی که ارتش سرخ در ۱۳۵۸ افغانستان را اشغال کرد، پس از ۹ سال کشمکش و جنگ، سرانجام در۱۳۶۷ با شکست مفتضحانه، مجبور به خروج از افغانستان شد.
در مورد علت شکست ارتش شوروی همیشه بر مقاومت مجاهدین افغانی و حمایت غرب از آنها تاکید شده، اما یک علت اصلی در این شکست مغفول مانده و آن، فساد بی حد و حصرِ داخل ارتش سرخ بود، فسادی که دامنِ کلِ سیستمِ شورویِ رو به زوال را فرا گرفته بود و به ارتش نیز گسترش یافته بود!

حکومت اتحاد جماهیر شوروی هر چه به افغانستان می فرستاد، افسران فاسد ارتش سرخ، آنها را دزدیده و در بازارها به تجار افغانی می فروختند! 
از مواد غذایی مانند کنسرو گوشت، نخود سبز، روغن آفتابگردان گرفته تا چای، سیگار و...

در نتیجه، هیچ چیز به دست سربازان گرسنه شوروی نمی رسید و اغلب دچار سوء تغذیه بودند اما  سربازان نیز برای خرید مواد غذایی لازم، مهمات و گلوله ها را دزدیده، به افغانها می فروختند!
تنها چیزی که سربازان می توانستند بدزدند، مهمات بود، چرا که مقدار زیادی از آن را در اختیار داشتند و در زمان جنگ نیز، ردیابی کارتریج ها و گلوله ها تقریبا غیرممکن بود، چون تشخیص اینکه آیا مهمات، مفقود شده و یا در جنگ مورد استفاده واقع گردیده، مشکل بود.

طنز را ببینید! بازرگانان افغان، گلوله ها را از خودِ سربازان گرسنه شوروی خریده به مجاهدین افغانی فروخته و همان گلوله ها دوباره بسوی خودِ سربازان شوروی شلیک می شدند!
به نظر شما، این ارتش سرخ نبایستی شکست می خورد؟!
در برخی منابع آمده که سربازان شوروی قبل از فروش مهمات، آنها را چندین ساعت در آب جوش می انداختند، چون فکر می کردند که جوشاندن طولانی مدت به مهمات آسیب رسانده و دوبار، امکان استفاده از آنها را را برعلیه خودشان، ناممکن می کند.
در مورد جوشاندن مهمات توسط سربازان شوروی به روسی به این مقاله و به انگلیسی به این مقاله مراجعه کنید.
البته در غالب موارد، جوشاندن و گرما، آسیب چندانی به مهمات نمی رسانید چون در غیر اینصورت، تاجران افغانی دفعات بعد آنها را نمی خریدند.
اما در این شکی وجود نداشت و منابع متعدد نوشته اند که سربازان ارتش سرخ، برای تامین مایحتاج خود، به کرات مهمات را می فروختند چون افسران مافوق، جیره ی سربازان و هر چیزی که از شوروی ارسال می شد را می فروختند و نمی گذاشتند بدست سربازان برسد.

همیشه در شرایط و اوضاع جنگی، فساد گسترده تر می گردد و همیشه چنین است که اگر جنگ، برای هزاران مادرانِ و پدرانِ داغدیده، تراژدی بوده در مقابل، برای معدودی دیگر، همواره یک تجارت کثیف و منبعِ درآمد بوده.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️خرافه پذیری

سید زین العابدین صفوی

در جهان فرهنگ نیز، مصرف کننده، یاور تولید است. دروغ ساز، همیشه از توبره "دروغ پذیر" تغذیه می‌کند. سال‌ها پیش در یکی از دانشگاه‌ها با عنوانِ "ضربه خرافات بر فرهنگ" سخنرانی‌می‌کردم. بیش از نیم‌ساعت از زیان‌های خرافات سودمند(!) سخن گفتم اما سخنران بعدی، توانست در چند جمله همه رشته‌های مرا پنبه کند. آنجا که گفت: اخیراً در شهر اهواز شهیدی دفن می‌شد که به هنگام تلقین، با شنیدن نام امام زمان(ع) از جا برخاست و به نشانه احترام لحظاتی ایستاد و سپس درقبر جای‌گرفت!"
من با تاسف، درحالی جلسه را ترک می‌کردم که حاضران دانشگاهی، همه تحت تاثیر سخنان‌ او گریه می‌کردند.
مشکل ما این است که فقط در برابر خرافات ِ زیان‌بار مقاومت می‌کنیم ولی از همان خرافات اگر سودمندباشند، استقبال می‌کنیم‌ از یک سخنران تلویزیونی شنیدم: "در زمان جنگ سرِ بریده یک‌ شهید شعار "الله اکبر" سر می‌داد!"
به مدیرکل استانی صدا و سیما زنگ زدم و‌گفتم این حرف‌ها چیست که به مغزِ مردم‌می‌دهید؟
پاسخش جالب بود: "اول این که چون شهدا را تبلیغ می‌کند اشکالی ندارد و  دوم آن که نظر سنجی‌ِ ما نشان می‌دهد که مخاطبان از این جور سخنان، استقبال بیشتری می‌کنند."
#داستان_سازی‌_های_مقدس اختصاص به‌ ما شیعیان ندارد. بلکه اساساً جنگ‌ و درگیری‌ها بهترین بستر اغراق و خرافه‌اند. همین روزها که در غزه جنگی خونین در جریان بود ، هردو طرف خود را پشت‌گرم به امدادهای غیبی می‌دانستند و برای خود "دروغ‌های ثواب‌دار" می‌ساختند. «دکتر حذیفه عزام»از سَلَفی‌های مشهور عرب توییت کرد: که تفنگ‌های مجاهدان غزه چند برابرِ ظرفیتِ خشاب‌هایشان تیر شلیک‌ می‌کنند! و جالبتر این که همین پیام، در روز اول صدها هزار لایک خورده است!
خرافه پذیری بیش از خرافه سازی ، بر کوره جهالت می دمد.


@antioligarchie

پانوشت ▪️لینک مطلب مرتبط

https://t.me/antioligarchie/37370?single
#یادداشت


⭕️انقلاب کبیر "کافی شاپی"

بیژن اشتری

در دهه شصت میلادی جامعه‌ بسته شوروی به لطف آزادی‌های نسبی برآمده از سیاست‌های خروشچف اندکی باز شد.یکی از اولین نشانه‌های این فضای باز کافی‌شاپ‌های کوچک و محقری بود که در شهرهای کوچک و بزرگ شوروی سربرآوردند.این پاتوق‌ها(یا به قول روس‌ها تاسوفک‌ها ) چنان موجی از تحول در جامعه آتی شوروی به راه انداختند که ویکتور کریولین، شاعر و روشنفکر روس،آن را «انقلاب کبیر کافی‌شاپی » نامید.معروف‌ترین این کافی‌شاپ ها «کافه سایگون» در لنینگراد بود که در اواسط دهه شصت افتتاح شد.این کافه و همتایان ریز و درشتش در سراسر کشور بستر و مکان لازم برای معاشرت و گفتگوی گروه‌های بزرگی از جوانان را فراهم کردند.به قول یک نویسنده روس«ما در این کافه‌ها درباره کتاب و هنر و موسیقی و شعر و ادبیات حرف می‌زدیم.کافه جایی بود برای ارتباط با جنس مخالف و گریز از محدودیت‌های اخلاق گرایانه والدین‌مان.جان‌پناهی برای نوشیدن و تبادل ایده‌ها».

اما نکته جالب این که در این کافه‌ها سیاست جای چندانی نداشت یا بهتر بگوییم پرداختن صریح و آشکار به سیاست در آن جای چندانی نداشت.جوان‌ها صرفا زندگی عادی‌شان را می‌کردند اما همین «,زندگی عادی» ،همین گپ‌زدن‌ها و با هم بودن ها و معاشرت کردن‌ها به چیزی منجر شد که به آن قلمرو زدایی کردن از حکومت می‌گویند.در درون کافه‌ها از «واقعیت» شوروی قلمروزدایی می‌شد و قلمروهای تازه‌ای پدید می‌آمد که خارج از گفتمان حاکم رسمی بود.در واقع ، زندگی ای داشت شکل می‌گرفت که دیکتاتوری تعیین کننده آن نبود.کافه‌ها و پاتوق‌ها به محور زندگی عادی و انسانی بدل شدند ؛ زندگی عادی ای که سرانجام نظام کمونیستی را از معنا و مفهوم اعتقادی‌اش تهی کرد و همه قلمروهای آن را به تدریج به تسخیر خود درآورد.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️تمام راه‌هایی که به موساد ختم می‌شود
#قسمت_اول
شاهد علوی

چگونه یک سپاهی متهم به جاسوسی برای موساد اعدام می‌شود، اما یکی از مدیران زن شاغل در استانداری سیستان‌وبلوچستان که به «انتقال اطلاعات سری و محرمانه» به همین فرد اعدام‌شده، متهم شده، ارتقا مقام گرفته و به سازمان انرژی اتمی منتقل می‌شود؟

۲۵ آذر، رسانه‌های حکومتی در ایران، بدون ذکر نام خبر دادند یک زندانی امنیتی در زاهدان به اتهام «همکاری اطلاعاتی با موساد» اعدام شده است. اکنون سازمان حقوق‌بشر ایران خبر داده که این زندانی اعدام شده، یک جوان بسیجی/سپاهی پرنفوذ به نام محسن سراوانی، ۲۴ ساله، بوده است.
جوانی سپاهی که حکم «مشاور جوان بیت رهبری» گرفته بود و چنان ارتباطی با چهره‌های عالی‌رتبه جمهوری‌اسلامی داشت که می‌توانست ترتیبی بدهد که همان مدیر زن شاغل در استانداری سیستان‌وبلوچستان، شخصا با سیدمظاهر حسینی، «مدیرکل تشریفات بیت رهبری» در خیابان پاستور دیدار و ملاقات کند.

ارتباطات سطح بالای محسن سراوانی، به مدیرکل تشریفات دفتر علی خامنه‌ای ختم نمی‌شد و او با وحید حقانیان، معاون اجرایی علی خامنه‌ای (مشخص نیست حقانی هنوز همین پست را دارد یا نه) هم ارتباطی نزدیک داشت، ارتباطی که به او اجازه می‌داد با همین امنیتی‌ترین چهره این دفتر هم سلفی بگیرد.
از محسن سراوانی، تصاویری دیگری هم در کنار مقامات حکومتی منتشر شده است. تصاویری در کنار علی اوسط هاشمی و سید دانیال محبی، دو تن از استانداران پیشین سیستان‌وبلوچستان؛ علی‌اصغر میرشکار، معاون پیشین امنیتی و انتظامی این استانداری و محمد مرزیه، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان.

این «مشاور جوان بیت رهبری» در دوره سه استاندار (اوسط هاشمی، محبی و موهبتی) امین استانداری سیستان و بلوچستان بوده و معاونين امنيتی/انتظامی این استانداری را در ماموریت‌هایشان همراهی کرده و همه مسئولين اجرایی این استان او را به عنوان نماینده دستگاه‌های نظارتی و دادستان مرکز استان می‌شناختند.

محسن سراوانی، روابط نزدیکی با دفتر آیت االه علی‌ خامنه‌ای و نهادهای نظارتی و امنیتی در سطح ملی و استانی مثل دیوان محاسبات و سازمان بازرسی داشته و بارها برای پیشبرد کارهایش از همین روابط استفاه کرده و پیش از بازداشت مدیران استانی، درباره آن هشدار داده است.
سال ۹۸، اطلاعات سپاه محسن سراوانی را بازداشت می‌کند اما بعد از ۴۵ روز آزاد می‌‌کند. در همان زمان، وزات اطلاعات هم او را ۱۰ روز بازداشت کرده و آزاد می‌کند. گفته شده بررسی‌های آن‌ها نشان داده که «او واقعا با نهادهای امنيتی و نظارتی در ارتباط بوده وسوتفاهم‌ها برطرف شده است».

بر اساس دادنامه‌ شعبه ۷ دادگاه تجديدنظر استان سيستان و بلوچستان، محسن سراوانی مدعی شده است ابراهیم رئيسی، رئيس وقت قوه قضایيه و یکی از دامادهای علی خامنه‌ای شخصا پيگير کار و آزادی او بوده‌اند.

محسن سراوانی در نهایت ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ مجددا بازداشت شد، ۲۸ دی ۱۴۰۱ به اعدام محکوم و ۲۵ آذر اعدام شد. او دو وکیل تعیینی داشته و در جریان دادگاه گفته زیر شکنجه مجبور به اعتراف شده. متهم ردیف دوم، افشين قربانی ميشانی ۲۶ ساله، هم با همان اتهامات سراوانی به اعدام محکوم شده است.

بر اساس دادنامه،سراوانی «اطلاعات طبقه‌بندی شده اعم از محرمانه، خيلی محرمانه و سری را از ماموران دولتی گرفته و به موساد داده» اما این مامور دولتی که نه خودش و نه وکیل منتخبش، مدعی اقرار زیر شکنجه نشده‌اند و اتهام ارائه اسناد محرمانه و سری به محسن سراوانی را پذیرفته‌، کیست؟

ماندانا زنگنه سروش، ۴۸ ساله، متاهل، دکترا، کارمند ارشد فعلی سازمان انرژی اتمی در تهران و معاون پیشین استانداری سیستان‌وبلوچستان از تیر ۹۹ تا آبان ۱۴۰۰ / از ۹۶ تا ۹۹ مدیرکل سرمایه‌گذاری همین استانداری و پیش از آن هم سال‌ها معاون ميراث فرهنگی استان (۱۵ سال سابقه مدیریتی).

ماندانا زنگنه سروش، با حکم ۲۸ دی ۱۴۰۱ شعبه دوم دادگاه انقلاب زاهدان و به اتهام افشای اسناد دولتی محرمانه، خيلی محرمانه و سری، در مجموع به ۸ سال زندان و ۳ سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد. محسن سراوانی و افشین قربانی به خاطر گرفتن همین اسناد به اعدام محکوم شده‌اند.

ماندانا زنگنه سروش در دادگاه گفته محسن سراوانی را از همان زمان شروع کارش به عنوان مدیرکل امور هماهنگی سرمایه‌گذاری در استانداری سیستان و بلوچستان می‌شناخته و با توجه به روابط سراوانی ۱۸ ساله با مقامات استانداری و دیدن حکم او به عنوان مشاور جوان بیت رهبری، با او دیدار و تماس داشته است.


@antioligarchie

ادامه مطلب در پست بعدی👇
#یادداشت

⭕️ آیا مرز ایران و پاکستان قابل امن شدن است؟

علیرضا کمیلی

این روزها که زد و خورد ایران و پاکستان رخ داده بهانه شناخت بهتر پاکستان نیز مهیا شده است لذا به مسأله بسیار مهم امنیت در منطقه بلوچستان می پردازم.
پاکستان به این دلیل که دشمنی بزرگ بنام هند دارد و بخاطر علاقه مردمش به انقلاب و البته حسن همجواری ما، اصلا از ایران احساس نگرانی نمی‌کند و سمت مرز ما تقریبا نیروی نظامی ندارد.

به علاوه بلوچستان پاکستان استانی است که گرچه ۴۰ درصد خاک پاکستان را اشغال کرده ولی حدود ۵ درصد جمعیت پاکستان در آن زندگی می کنند و این یعنی محیطی صحرایی و خیلی بزرگ و با جمعیت کم است که کنترل آن را خیلی گران و سخت کرده است.
بیش از ۵۰ درصد این استان را بلوچ ها و حدود ۴۰ درصد آن را پشتون ها تشکیل می دهند که هر دو بنحوی معارض دولت مرکزی محسوب می شوند و گروه های تجزیه طلب نیز دارند.

در این میان هم طبعا نقش آفرینی هندی ها وجود دارد و البته برخی معتقدند حتی جریانات ظاهرا مذهبی مثل سپاه صحابه هم برای سرکوب این جریانات استفاده می شوند و نوعی مدیریت از طرف‌‌ دستگاه امنیتی پاکستان بر آنها هست!
مردمان این منطقه پاکستان هم از برخورد ارتش پنجابی ناراضی هستند و دائما اخبار سوءرفتار با بلوچ ها منتشر می شود.

همچنین می دانیم که حجم بالایی سوخت از این منطقه قاچاق می‌شود که نوعا توسط همین طوایف بلوچ که در طرفین مرز هستند انجام می‌شود. از دیرباز پاکستانی هایی بدون شناسنامه در ایران نیز زندگی‌ می کرده اند و هنوز هم هستند که نوعا نوکر خان ها هستند!

حال سوال اینجاست که با این پیچیدگی راه حل امنیت منطقه که برای ما مهم است، چیست؟

«بلوچ ایران» راه حل این مسأله است چرا که روابط فامیلی با آن طرف دارد و اگر ساماندهی درستی در تبادلات تجاری و اقتصادی اینجا بشود خود «مردم» آنجا را امن خواهند کرد!
وقتی کار اصلی، قاچاق باشد مرز ناامن بهتر از مرز با حساب و کتاب است! اینجاست که کم کاری در استفاده از بلوچ ها و فعالسازی پروژه های تجاری‌ طرفین بعد از ۴۵ سال بهتر معلوم می شود.
اینکه تاکید بشود کشته شده های بمباران پاکستان غیرایرانی بودند حرف بدی است آقای مسوول‌!‌ انسان هستند و در خاک تو کشته شده اند. مراقب حرف زدن تان باشید.

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️باران میخواستیم سیل آمد!

✍️علی مرادی مراغه ای

[ به مناسبت ۳۰ دی ماه  سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان]
بزرگترین خصیصه اش میانه روی بود و تا آخر عمرش چنین زیست و بخاطرش، انواع رنج ها را کشید، چون ایرانی جماعتِ تابعِ احساسات، حتی در وضعیت عادی، کمتر میانه خوبی با میانه روی دارد چه برسد در فضای ملتهب انقلابی!

در دهه ۴۰ شمسی که رژیم شاه تمامی احزاب سیاسی را تخته کرده و ملایمترین انتقاد را برنمی تافت، در آن فضای بسته که کم کم گرایش به زیرزمینی شدن و سلاح و سیانور احساس می شد، بازرگان‌ كه‌ شاهد شیفتگی‌ نسل‌جوان‌ به‌ حركت‌های‌ رادیكالیستی‌ و مشی‌ مسلحانه بود، در ۱۳۴۳  در دادگاه‌ خود، خطاب‌ به‌ رئیس‌ دادگاه‌(در واقع‌ خطاب‌ به‌ شاه) گفته بود:
«ما آخرین‌ كسانی‌ هستیم‌ كه‌ از راه‌ قانون‌ اساسی ‌به‌ مبارزه‌ سیاسی‌ برخاسته‌ ایم»‌.
اما محمدرضاشاه آن هشدارِ میانه رو را نشنید و کمتر از شش سال بعد، حرکت های مسلحانه و قهرآمیزی چون سیاهکل در سپهر سیاسی ایران آغاز شد.
شکافی عمیق بین رژیم تندرو و مخالفان تندروش بوجود آمد که دیگر هر گونه مصالحه امکان ناپذیر بود حتی وقتی صدای انقلابشان را شنید!

پس از انقلاب، هنگامیکه نخست وزیر شد همان جوانان تندروی دهه چهل و پنجاه که با سلاح بدنبالِ مدینه فاضله بودند بزرگترین مخالفش گشتند او را «ترمز انقلاب» نامیدند که با میانه روی خود، باعث کندی ماشینِ انقلاب می گردد!.
در زمانی که پست نخست وزیر به وی پیشنهاد گردید، آیت الله طالقانی او را از قبول آن برحذر داشت، اما علیرغم این، نخست وزیر شد که بزودی از اوضاع مایوس گردیده و گفت «نردبان قدرت آقایان» شده است، گفت: باران می‌خواستیم سیل آمد!

از یک طرف، تندروهای اسلامی بر او تاخته، اسلامش را «اسلام آمريکايی» و سازشکار می نامیدند و در طرفی دیگر،اکثریتِ گروه های چپی مانند حزب توده، فدائیان اکثریت، اقلیت...او را نماد «نیروی لیبرال و بورژوازی وابسته به امپریالیسم» می دانستند که نه تنها طرفدار رابطه عادی با آمریکاست بلکه، مخالف خشونت انقلابی و پاکسازی موسسات و ادارات بود و می گفت مگر «دولت موقت برای تزکیه آمده است؟»
در آن اتمسفر رادیکالیزم که تقریبا تمامی گروه ها بر طبل خشونت انقلابی می کوبیدند بازرگانِ میانه رو، مخالف اعدام ها و خونریزی ها بود، حتی نامه محرمانه به شاه و فرح نوشته از آنها دعوت کرده بود که برای پایان یافتن بحران گروگانگیری، خود را تسلیم انقلابیون کنند و تعهد داده بود که از مسئولین قول گرفته که اعدام نشوند!
این خوش خیالی بازرگان، شگفت انگیز است! در زمانی که انبوهی از تندروان مانند قطب زاده می خواستند محمدرضاشاه را «مانند آیشمن در قفس کرده و در سالن امجدیه تهران به نمایش بگذارند»
و در زمانی که بازرگان علیرغم قولش، حتی نتوانسته بود از اعدام تیمسار مقدم آخرین رئیس ساواک ممانعت کند، چگونه می توانست مانع اعدام شاه گردد؟!.
خلخالی در خاطراتش گفته که تیمسار مقدم در زمان اعدام، حکم بازرگان مبنی بر ریاست ركن دوم را در جیبش داشت!

فشارهای عدیده از از همه سو برای به زانو در آوردنش ادامه داشت، وقتی می گفت آدم متخصص نداریم،  کیانوری گفته بود:
«بعد از انقلاب اکتبر، به لنین گفتند می خواهیم برای بانک مرکزی مدیری بگذاریم اما کسی را نداریم. لنین گفت کسی را نداریم یعنی چه؟ سپس شخصی را که در آبدارخانه کار می کرد صدا زد، حکم به او داد که برو بانک مرکزی»!.
البته هیچکس به پایان آن کشور توجه نمی کرد که وقتی آبدارچی رئیس بانک مرکزی شد وضع شوروی چگونه پیش رفت؟!

اشغال سفارت آمریکا، آخرین تیر خلاص بود بر دولت میانه روِ بازرگان.
حزب توده در استقبال از اشغال سفارت در حمله به بازرگان نوشت:«آقایانی که امام را به «اعتدال» فرا می خواندند، به ملاقات برژینسکی می رفتند، کارِ دادگاههای انقلاب را «ننگ» می دانستند...»
و سپس در حالی که هنوز اسناد سفارت بررسی نشده بود ارگان حزب توده تیتر زد:
«رابطه نهضت آزادی با سفارت آمریکا فاش شد»!
و در زمان محاکمه امیرانتظام، تصویر چوبه داری کشیده نوشت:
«مزدور آمریکائی اعدام باید گردد!»
البته چپ های اسلامی نیز از آن طرف می کوبیدند، بهزاد نبوی از کارگزاران اشغال سفارت، گفت که یکی از ثمرات اشغال سفارت، سرنگون کردن دولت بازرگان بود «جناح خاصی از قدرت به زیر کشیده شد که فکر می کرد در این دنیا نمی شود مستقل زندگی کرد»!

سالها بعد یکی از افراد شاخص این گروه، شجاعت آنرا داشت که در نوشته ی خود(پدر، مادر، ما باز هم متهميم) از برخود ناصواب با پیرمرد میانه رو،  پوزش بطلبد، اما از طایفه چپ مارکسیستی، کسی از گذشته خود در این رابطه، عذرخواهی نکرده است.

▪️کاریکاتور نشریه مردم: ارگانِ حزب توده در مورد درخواست دار زدن امیرانتظام.
https://s6.uupload.ir/files/دار_2z0c.jpg


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️نردبانِ سیاست افتادنی است!

مجتبی لطفی

روزگار عجیبی نیست و نردبان سیاست!
چند سال پیش از این گفتگوی مفصلی با مرحوم آیت‌الله صانعی داشتم و از حال و هوای خبرگان خرداد ۶۸ پرسیدم.
مرحوم صانعی از دو کس که بیشترین تلاش را برای انتخاب رهبر بعدی انجام دادند نام برد:
اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی.

آقای هاشمی با نقل خاطره معروفی از ایده آیت‌الله خمینی مبنی بر لیاقت رهبری بعدی گفت و بر آن شهادت خاصی داد.
شهادت دادن مرحوم هاشمی مربوط به جلسه‌ای بود که آیت‌‌الله خمینی تعابیر تندی در رثای آیت‌‌الله منتظری بکار برده بود و در پاسخ نگرانی‌ها برای رهبری پسا خمینی با اشاره به تک تک حضار مجلس نگرانی آنان  را از فقدان جایگزین برای آیت‌الله منتظری رفع کرده بود.

مرحوم صانعی در این باره می‌گفت من جزو ۸ نفری بودم که با انتخاب رهبر بعدی آن هم با این عجله مخالف بودم و طی نطقی بیان کردم که قانون راهی پیش روی ما گذاشته و می‌توان یکی از سران قوا را به عنوان رهبر موقت انتخاب کرد و سپس سر فرصت به بحث و بررسی رهبر دائم نشست اما آقای هاشمی با ذکر خاطره و تلاش خود، نظرها را به برداشت خود جلب کرد و رهبر دائم بعدی انتخاب شد.
آقای صانعی در ادامه از فرد دوم نام برد: حسن روحانی که به لحاظ دستی که در امور امنیتی کلان داشت چندین بار می‌رفت و می‌آمد و خبر از وضعیت حساس مرزها  و جبهه‌ها! می‌داد و می‌گفت نباید درنگ کرد زیرا دشمن در کمین است و پشت مرزها منتظر رای خبرگانند و خیز برداشته‌اند و نباید فرصت را به زمان دیگری موکول کرد. حسن روحانی نیز در جلب نظر حضار کوشش اساسی داشت.

بارها این گفته‌های مرحوم صانعی را  مرور می‌کنم امروز!
زمانه گذشت و این دو فرد موثر مزد خود را گرفتند!

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️ خاطراتی از آقای #امامی_کاشانی

مسعود شفیعی کیا

فوت ایشان مرا یاد چند خاطره‌ی خردسالی انداخت.
قبل از اینکه در پاییز ۵۷ به خیابان تهران‌نو نقل مکان کنیم، در میدان روز مادر نیروی هوایی مستأجر بودیم.
پیش‌نماز مسجد قدس در چهار راه کوکاکولا آقای امامی‌کاشانی بود.

۱. اشتباه نکنم تابستان گرم سال ۵۶ بود که در ماه رمضان با بچه‌های کوچه که بزرگ‌تر از من بودند، به مسجد قدس می‌رفتیم، جاذبه‌ی کتابخانه و جلسات قرآن برای نسل ما که تلویزیون و سینما و کوی و برزنش مملو از برهنگی طرب و رقص و میگساری بود بسیار جاذبه‌ی جالبی بود!

"علیرضا موحدی‌کرمانی" از مسئولان فرهنگی مسجد پسر آقای "موحدی‌کرمانی" بود که در فتح‌المبین شهید شد.
ظهر گرم همان ماه رمضان با شوق و ذوق به نماز مسجد رفتیم، با اینکه سن بلوغ نرسیده بودم ولی مثل بیشتر بچه‌ها ذوقی شگفت داشتیم. آماده نماز شدیم که چند لباس شخصی بسیار جدی آمدند کنار سجاده #امامی‌_کاشانی و بردنش، یکی از ساواکی‌ها که بی‌سیم دستش بود، پیرمردی عبا به دوش را از صف اول صدا کرد و گفت: "بیا جلو نماز بخون!" به بقیه مردم هم گفت : " شما هم پشت این پیرمرد نماز بخوانید و کسی تکون نخوره!" یکی از ما بچه‌ها را هم صدا کرد و بهش گفت: "تکبیر بگو!"
و ایستادن تا نماز اقامه شد و همه بستند و وقت خواندن نماز زیر چشمی دیدم که #امامی‌_کاشانی را از مسجد بردند بیرون، آنجا با وحشت از ساواک آشنا شدم ...

۲.پاییز سال ۵۷ بود که با مادر سوار تاکسی شدیم بریم ژاله، سر کوکاکولا حاج‌آقا #امامی‌_کاشانی که در دولت آشتی "بختیار" آزاد شده بود، سوار تاکسی شد، وقتی می‌خواست حساب بکند، یک کیفی درآورد چندتا  یک قرانی و دوزاری داد به راننده تاکسی، مادرم دلش سوخت که حاجی چقدر در ساواک زدنش که چشم‌هایش اینقدر ضعیف شده و این هم وضع مالیش ...

ولی این از آخرین بارهایی بود که حاجی سوار تاکسی می‌شد، چند ماه بعد که مردم انقلاب را پیروز کردند، حاجی از محل رفت و ماشینش هم ضدگلوله شد، دهه ۷۰ بود که در مدرسه‌ی عالی جلسات "شیخ محمود امجد" را می‌رفتم که «بی‌ام‌و» مدل بالا و زره‌ای آقای #امامی‌_کاشانی را رؤیت می‌کردم.

در محله یک بازاریِ امام‌زمانی و اهل‌دل داشتیم که لاله‌زار کالای برقی می‌فروخت و مثلا برای #نیمه_شعبان ها ده‌ها ریسه‌ی لامپ صلواتی به بچه‌های محل برای چراغانی می‌داد، حاج آقا #امامی‌_کاشانی که خانه‌ای مصادره‌ای و بزرگ در شمیران را از سر تکلیف تحویل گرفته بود، این بنده خدا را برای شعله‌کشی خانه برده بود، چون طاغوتی هایِ تاریک قلب نورپردازی درستی نکرده بودند! و حال چه گذشت بماند...
متأسفانه این جدا شدن سریع امثال آقای کاشانی از مردم و زی طلبگی خیلی از بچه محل‌ها را عقب راند، از جمله این بازاری با صفا که ماجرا را پسرخاله‌ها که در آن محل ماندند برایم بعد تعریف کردند.
البته آقای "موحدی‌کرمانی" هم بعد از شهادت پسرش "علیرضا" و جدایی همسر اولش به علت ازدواج مجدد از محله‌ی ما به بالای تهران تشریف بردند، ولی آقای "ربانی املشی" را در همان محل ترور کردند.

۳. آخرین بار ایشان را سال ۸۱ در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دیدم، وقتی ایشان را به وضع موجود و اصلاح آن دعوت کردم، اولا که نایستاد تا سخن مرا بشنود بلکه به سرعت راه رفت، بعد هم ضریح حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را نشان داد و گفت : " اینجا جای دعا است، دعا کنید تا خدا کمک کند."
گفتم : "حاج‌آقا! خوب قبلش هم دعا می‌کردیم، چرا انقلاب کردیم؟  که محافظان حائل بین من و حاج‌آقا شدند.

پسر ایشان نیز داماد "صیاد شیرازی" شد، و در غسلِ صیاد در بیمارستان ارتش ایشان را دیدم و تا سردخانه همراهی کردم، ایشان که به ساخت و ساز مشغول است، ساختمان مسکونی ساده "صیاد شیرازی" در شهرک فرمانیه را به مجتمعی لوکس تبدیل کرده است .

بالاخره نامه یِ عمر  آقای #امامی‌_کاشانی هم تمام شد، این نوشتار به معنای قضاوت ایشان نبود، بالاخره ایشان در این مدت طولانی تولیت مدارس سپهسالار و موقوفات گرانقیمت آن و مدارس با شهریه‌ی گزاف آنجا زحمات فراوانی کشیدند و مأجور باشند، ان‌شاءالله خدا عاقبت ما را با ظهور امام‌زمان علیه‌السلام ختم به خیر کند، چون بازگشت همه‌ی ما به سوی او است.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️اعتراض مصدق به عدم تخلیه ارتش سرخ

✍️علی مرادی مراغه ای

۱۲ اسفند مصادف بود با اعتراض و سخنرانی تاریخی دکتر مصدق در مجلس چهاردهم به عدم تخلیه ایران از سوی قوای روسی در ۱۳۲۴دش( هشتاد سال پیش).

براساس تصمیمات کنفرانس تهران که با شرکت سران سه کشور آمریکا، انگلستان و شوروی تشکیل گردید، قرار بر این گرفته شده بود که حداکثر ۶ ماه پس از اتمام جنگ جهانی دوم، قوای متفقین باید از ایران خارج گردند.
پس از اتمام جنگ، دو کشور آمریکا و انگلیس، زودتر از موعد مقرر قوای خود را خارج ساختند اما اتحاد شوروی امتناع کرده و بدنبال کسب امتیاز نفت بود.
برای لحظه ای اوضاع آن روز ایران را تصور کنید که کشورهایی که کمک کردند اتحاد شوروی از دست فاشیسم هیتلری نجات یابد، خاک ایران را تخلیه کردند اما استالین همچنان تا ۱۳۲۵ش بر سینه ایران نشسته و تخلیه نمی کند، ایرانی که در جنگ بی طرف بوده و در طول اشغال متفقین و بخاطر اشغال کشور، گرفتار انواع قحطی ها و فلاکت ها و تحقیرها بوده و حالا که جنگ پایان یافته، باید به مداوای زخم ها و دردهای حاصل از اشغال کشور بپردازد اما اکنون نیز با درد بزرگی یعنی عدم تخلیه روس ها روبروست! حریف آشکارا زور می گوید و کشور را تخلیه نمی کند و فرقه دموکرات و جمهوری مهاباد شکل گرفته و بخشی از کشور نیز از سیطره حکومت مرکزی خارج شده است...
در این اوضاع اسف انگیز، دکتر مصدق این سخنان تاریخی خود را در ۱۲ اسفند در مجلس چهاردهم بیان می کند. مصدق در بخشی از سخنان خود به خصوصیات زشت روس ها و استالین اشاره کرده  که انگار نه استالین بلکه، پوتین الان و اشغال اوکراین و به خطر انداختن صلح جهانی امروز را در نظر داشته است!

مصدق  ۸۰ سال پیش می گوید:
"سران مسكو افرادی هستند که به تعهد خود و ميثاق‌های جهانی و موازين بين‌المللی كه ضامن رعايت حقوق ملت‌هاست بی‌اعتنا هستند و با اين كار خود، حاكميت ملت‌ها و صلح جهانی را به مخاطره می‌افكنند و كره زمين را به صورت جنگلی كه قوی ضعيف را پاره می‌كند، در می‌آورند و از اين راه، تمدن بشر را تضعيف و خارج از اخلاقيات می‌سازند ..."

در آن زمان، حزب توده دارای یک فراکسیون هشت نفره در مجلس بود که تاکید می کردند بر واگذاری امتیاز نفت به رفقای روسی شان!
احسان طبری، مقاله ای نوشت و در آن، شمال ایران را حریم امنیت شوروی دانسته بود!
او نوشته بود:
:باید برای اولین و آخرین بار به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است."
[📚روزنامه مردم مورخه ۱۲ آبان ۱۳۲۳]

و ایرج اسکندری اعتراف می کند که یکبار در مجلس، این "حریم امنیت شوروی" را به زبان آوردم، دکتر مصدق با عصبانیت به من گفت:
"اگر یک بار دیگر این حرف را بزنی، زبانت را می بُرم! ... پس حریم امنیت ایران کجاست؟..."

[📚خاطرات ایرج اسکندری،ص۱۸۹]

@antioligarchie
🔴 #توییت_پیش_از_موعد
#بماند_به_یادگار

💠قصد داشتم این یادداشت را در حدفاصل روزهای ۷ تا ۹ مرداد ۱۴۰۳ منتشر و شاید حداکثر تا پایان مرداد ماه در فواصلی تکرار کنم ولی چون با شما خیلی رفیق هستم از الان خدمت شما هم تقدیم میکنم:

🔸جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان
رییس جمهور محترم
درود

💢با تبریک انتصاب به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران و آرزوی توفیق و موفقیت های بسیار برای شخص جنابعالی و دولت محترم چهاردهم و با امید به افقی روشن توسط این دولت برای مردم شریف ایران

📌پیرو #یادداشت های #متعددم از پیش از انتخابات تاکنون در عبدی مدیا

📌 اکنون و در این روزها یک سوال دارم:
🔹آیا #سیاست_عجیب_بی_رحم است یا خیر؟

💠یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند

#عبدی_مدیا
🆔
@AbdiMedia
#یادداشت

⭕️توصیفِ انفجار شادی و شدت ضربان قلب‌هایی که داشت از فرط هیجان از قفسه‌ی سینه جاکن می‌شد در روزی مثلِ امروز که اولین گروه از اسرای ایرانی در عراق آزاد شدند واقعاً چقدر سخت است.

دو اشتباه احمقانه‌ی صدام در حمله به کویت و تصور اتحاد با ج.ا در جنگ با آمریکا، این معجزه را ساخت.

نام بیش از دوسوم اسرا در فهرست‌های صلیب سرخ ثبت نشده بود و تعداد مفقودالاثرها چند برابر آمار احتمالی آزادگان بود و هزاران خانواده چون اسپند بر آتش در تلاش برای دانستن آن‌که عزیزشان شهید شده یا اسیر است.

چهره‌ی مردان بسیار نحیف و سر و صورت تراشیده و آفتاب سوخته‌ای که رها شده و روی دست‌ها و شانه‌های مردم حمل شده یا در آغوش پدران سپید موی خود گم می‌شدند، خیلی فرق داشت با جوانان رعنایی که به جبهه‌ها رفته بودند.

اصوات بلند و نامفهومی که از حنجره‌ی میلیون‌ها ایرانی، همهمه‌هایی عظیم می‌ساخت، معجونی بود از جیغ و فریاد و آه و هق‌هق.

خانه‌هایی که نازنین‌شان بازگشته بود، جا و امکانی برای پذیرایی از انبوه کسانی که به تبریک می‌آمدند نداشتند و همسایه‌ها با نهایت افتخار برایشان شیرینی و شربت و صبحانه و ناهار و شام می‌پختند و می‌بردند و مهمانان مسافرشان را جا می‌دادند.

به روزنامه‌ها اکیدا توصیه شده بود تا مدتی از اخبار منفی چیزی ننویسند و مردم هم، همدیگر را مدام هشدار و قسم می‌دادند به نمایشِ لب‌هایی خندان ولو با دل‌هایی خونین، تا اعصاب آزرده‌ی آزادگانی که آرزوهای آرمانی‌ در روز اسارت و تصورات ذهنی‌شان از ایران، خیلی فرق داشت با آنچه به چشم می‌دیدند، کم‌کم عادت کند.

مای زخمی و تحقیرشده‌ای که فرماندهان مملکت آنچه به قیمت صدها هزارشهید در هشت‌سال جنگ به دست آمده بود را در کمتر از هشت روز عقب‌نشینی باخته بودند و همزمان هزاران جوان ایرانی را گم کردند بودند، نیاز داشتیم به این بهانه برای تکیه بر دیوار و سرگذاشتن بر شانه‌های هم و شکستن بغض‌هایی که خفه‌مان می‌کرد و بوسیدن صورت‌های خیس از اشکِ همدیگر.

حالِ خونین‌دلان که گوید باز؟
وز فلک -خونِ خُم- که جوید باز؟
شرمش از چشمِ مِی‌پرستان باد،
نرگسِ مست! اگر بروید باز!...

#بازگشت_آزادگان


🀄️حسین دهباشی

#twitter

@antioligarchie
#یادداشت

⭕️مجلس و اوامر رهبران جمهوری اسلامی
(این یادداشت اولین بار ۶ سال قبل منتشر شده است.)

۱۶ مرداد ۷۹ ، دوره‌ی ششم مجلس، رشیدیان نماینده‌ی آبادان کوتاه نمی‌آمد، میکروفنش خاموش بود اما فریاد زد: «می‌خواهم شرع را به آقای خامنه‌ای یادآوری کنم.» شاهرخی در‌حالی‌که به رشیدیان فحش می‌داد به سمت او حمله کرد: «خفه شو بی‌شعور.» و چند نماینده‌ی دیگر وارد معرکه شدند. کروبی رئیس مجلس از نمایندگان خواست سرجایشان بنشینند. حسینی‌نسب نماینده‌ی دهلران به کروبی گفت: «این‌طور برخورد مى‌كنید كه یك سگى جرأت پیدا بكند به رهبر انقلاب توهین بكند. در مقابل حكم حكومتى رهبر بایستند و در مقابل این همه تصاویر شهداء ما این‌جا شاهد باشیم؟ ... باید كارى كنید كه كسى جرأت نكند به رهبر توهین بكند.»
کروبی آن روز با حکم حکومتیِ رهبری، «طرح اصلاح موادى از قانون مطبوعات‏» را از دستور خارج کرده بود و وقتی نماینده‌ها اعتراض کردند به آن‌ها یادآوری کرد جناحِ نماینده‌هایی که امروز اعتراض می‌کنند در مجلس دوم چه بلایی سر آذری قمی آورده بودند؛ وقتی در مقابل سخنان امام بحث ولایی و ارشادی را مطرح کرده بود. کروبی گفت: «فاضل و آیت‌اللهِ مجتهدی را از همه‌چیز انداختید به خاطر یک بحث مولوی و ارشادی.» کروبی همچنین اشاره کرد در جریان مک‌فارلین وقتی ۸  نماینده سوالی مطرح کردند و امام از آن‌ها انتقاد کرد: «دیدیم دوستانمان در داخل و بیرون چه كردند، بخصوص در دانشگاه در رابطه با آن هشت نفر.»
پس از افشای ماجرای مک‌فارلین در آبان ۶۵ ، هشت نماینده‌ی مجلس در سوال‌هایی مکتوب از وزیر خارجه خواستند پاسخگوی سوالاتشان باشد. نامه یک نامه‌ی معمولی به نظر می‌رسید اما آیت‌الله خمینی در سخنرانی‌اش به‌شدت از آن‌ها انتقاد کرد و گفت لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید از اسراییل تندتر بود. برخی فرازهای سخنرانی امام توهین‌آمیز به نظر می‌رسید؛ «من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص ولو بعض‌شان در نظر من پوچند لكن از بعضى از این اشخاص كه سابقه دارند هیچ توقع نداشتم»(صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶۲ ) اکثریت مجلس نه تنها از برخورد امام ناراحت نشدند که در نامه به رهبری از «انزجار و تبری از این‌گونه حرکت‌های شیطانی» نوشتند و این‌که بیش از این تحمل رنجش خاطر امام را ندارند که توسط «گروهی پوچ و منحرف از اصول انقلاب» انجام شده. (اوج دفاع، ص۶۷۹ )
هرچند جمله‌ی امام که «مجلس در رأس همه‌ی امور واقع است» در دهه‌ی ۶۰ جمله‌ی مشهوری بود اما موارد بی‌اطلاعی نمایندگان از مسائل اصلی کشور، محدود به ماجرای مک‌فارلین نمی‌شد. گاه نیز مانند ماجرای تعطیلی جلسات مجمع عقلا در مجلس، قدرت فرمانده سپاه در برابر نمایندگانِ مردم کاملا به چشم می‌آمد.
اگر نمایندگان مردم، شان نمایندگی و قانون‌گذاری را حفظ نکنند، نمی‌توان انتظار داشت که مجلس جایگاهی مهم در امور کشور داشته باشد و وظیفه‌ی رئیس مجلس در این موضوع سنگین‌تر است.
دیروز رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس خبر از دستور علی‌ لاریجانی داد که بر اساس آن؛ «مقرر شد با همکاری جمعی از نمایندگان، کارشناسان، پژوهشگران و معاون قوانین مجلس طرحی را جهت اصلاح قانون، مطابق با نظر مقام معظم رهبری تدوین و آماده کنیم.» به‌راستی قوانين مجلس چقدر پشتوانه‌ی کارشناسی دارد و چرا لاریجانی به جای آن‌که از قانون دفاع کند به‌سرعت راه بازنگری را در پیش می‌گیرد و چرا نقص‌های آن پیش از تصویب بررسی نمی‌شود؟
این دستور چگونه صادر شد؟
دو روز پیش طلبه‌ای از شاگردان درس خارج فقه رهبری، در پایان درس با شتاب خودش را به آیت‌الله خامنه‌ای رساند و با اوقات‌تلخی تمام فریاد زد: «بازنشسته‌هایی که طبق قانون باید برکنار بشوند، این‌ها را برمی‌گردانند و این را به پای شما می‌نویسند.» آیت‌الله خامنه‌ای: «اشکالش این بود که سر من داد می‌کشید. من هم به ایشان یک قدری تند گفتم آقا! چرا داد می‌کشید؟»
دیروز رهبری به این ماجرا اشاره کرد و تایید کرد برخی بازنشستگان با اجازه‌ی او در پست‌هایشان باقی مانده‌اند. رهبری از خوبی‌های این قانون گفت و این‌که بهتر است: «خود نمایندگان محترم مجلس قانون را جوری ترتیب بدهند و اصلاح کنند که دیگر این اشکالات پیش نیاید، مجبور نشوند که به اجازه‌‌ی رهبری متوسل بشوند.»
آیا اجازه‌ از رهبری برای بقای برخی بازنشستگان حکم حکومتی است؟ نظیر آنچه در مورد طرح اصلاح قانون مطبوعات رخ داد؟  اگر در قانون مصوب استثناهای جدیدی وارد شود با روندی که مشاهده می‌کنیم، در اجرا چیزی از شیرینی این قانونِ خوب باقی خواهد ماند؟ شاید تغییر قانون بازنشستگی برخی فریاد‌ها و اعتراض‌ها را از رهبری دور کند اما بر سرِ امید مردم و جوانانی که به اجرای بدون‌استثنای آن دل بسته‌اند، چه خواهد آمد؟ آیا با این شیوه‌ی تصمیم‌گیری برای بازنگری، شان نمایندگی مردم و قانون‌گذاری مجلس حفظ می‌شود؟

💢جعفر شیرعلی نیا


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️لحظه یِ نفسگیر خاورمیانه!

صلاح الدین خدیو

ظاهرا تاریخ بحران خاورمیانە به طرزی غریب در حال تکرار شدن است. در میانەی اخبار ضد و نقیض امروز که حاکی از آغاز حملەی حزب الله در انتقام خون فرماندەی ارشد خود است، اخبار دقیق تر بیانگر پیشدستی اسرائیل است.
تل آویو پس از کسب هشدارهای اطلاعاتی مبنی بر حملەی قریب الوقوع حزب الله، پیشاپیش با صد فروند جنگنده، سکوهای پرتاب موشک و پایگاه های این گروه را در جنوب لبنان بمباران کرده است.

با این وصف حملەی بامداد امروز یادآور جنگ شش روزەی اعراب و اسرائیل است.
در آن زمان جهانیان پس از نطق های آتشین جمال عبدالناصر رهبر وقت مصر و تهدید وی به ریختن یهودیان به داخل دریای مدیترانه و اقدام او به اخراج ناظران ملل متحد از تنگه های تیران، در انتظار حملەای بزرگ به اسرائیل بودند.
حتی فضا به گونه ای شده بود که در جوامع غربی سخن از نابودی دولت یهود می رفت و یهودیان دیاسپورا و لابی های طرفدار اسرائیل سخت به تکاپو افتاده بودد.
در این وانفسا، اسرائیل پیشدستی کرد و با نابودی نیروی هوایی مصر و سوریه و اردن بر روی زمین، ابتکار عمل را به دست گرفت و در عرض شش روز مساحت خود را سه برابر و شکستی خرد کننده به دولت های عرب تحمیل نمود.

طرفه این جاست که حماس در اکتبر گذشته با غافل گیر کردن کامل اسرائیل، جنگ اکتبر ۱۹۷۳ را به نحوی تکرار کرد.
جنگ اکتبر یا رمضان که انتقام جنگ شش روزه محسوب می شد، در سه روز اول با پیروزی غیر مترقبەی مصر و سوریه همراه بود.
اما در روزهای بعد با حمایت تمام قد آمریکا و برخی اشتباهات جنگی اعراب، ورق برگشت و با پیش روی متقابل اسرائیل، شهرهای دمشق و قاهره در خطر اشغال قرار گرفتند.

اکنون که تاریخ خاورمیانه با دور تند و به صورت معکوس در حال تکرار شدن است، آیا باید منتظر تکرار دراماتیک جنگ ۱۹۴ح هم بود؟
جنگی چند ماهه کە عرب ها آن را روز نکبت و یهودیان نیرد استقلال می خوانند.
در این مقطع ارتش های مصر، سوریه، اردن و عراق پس از اعلام موجودیت اسرائیل بر اساس قطعنامەی سازمان ملل دربارەی تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و فلسطینی متفقا به آن هجوم بردند.
عرب ها سرانجام پس از جنگی چند ماهه ناکام ماندند  و در مجموع اسرائیل زمین های بیش تری از آنچه مقرر بود، به دست آورد.
تکرار این جنگ و بازگشت خاورمیانه به لحظەی آغاز بحران به رفتار ایران بستگی دارد.
ظاهرا ایران هم که احتمال می رفت با همراهی حزب الله در ساعات یا روزهای آتی به انتقام از اسرائیل بپردازد، از حملات امروز غافلگیر شده است.
اکنون باید منتظر ماند و مخصوصا به ارزیابی واکنش حزب الله پرداخت. این که توانایی های هجومی آن بر اثر حمله ی امروز واقعا آسیب دیده است؟
همچنین به لحاظ سیاسی آیا تصمیم گرفته با اسرائیل وارد جنگی تمام عیار شبیه ژوئیەی ۲۰۰۶ شود؟
قرائن و شواهد نشان می دهد دستکم یک طرف ماجرا یعنی اسرائیل به دلایل مشخص نظامی و سیاسی که بخشی از آنها به سیاست داخلی مربوط است، تضمیم نهایی خود را اتخاذ کرده است!
البته احتمالا حملەی امروز به جنگی یک روزه تبدیل و فعلا در این نقطه متوقف خواهد شد.


@antioligarchie
#یادداشت

⭕️آقای دکتر پزشکیان در نیویورک با نس دیلی و ایلان ماسک دیدار کنید!

محمدرضا اسلامی( اصلاح طلب)

....هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزار‌کننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالت های غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نس‌دیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.

انتخاب نام "نس دیلی" خوش‌سلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده  و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپ‌اش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.

استارت‌آپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون ۶۸ میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازی‌اش). گردش مالی شرکت نس‌دیلی سال گذشته ۱۰ میلیون دلار بوده است.

جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.

در میانه نشست و در هنگام ناهار به نس‌دیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفته‌ای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساخته‌ای. تو به دورترین نقطه جنوب رفته‌ای و درباره آن برنامه ساخته‌ای، ولی چرا به ایران نیامده‌ای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️

آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایده‌پرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامه‌ی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار‌کرد.

آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلان‌ماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال ۲۰۱۷ که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینگ هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در ۲۰۱۷ حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!

عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایده پرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارت‌آپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بی‌‌واسطه با نس‌دیلی و ایلان ماسک حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بن‌سلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.

بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سه‌تار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارت‌آپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.


@antioligarchie
Forwarded from کافه اقتصاد‌
جذب جاسوس در کشورهایی که درآمد میانگین مردمانشان ۲۰۰ دلار (ایران) یا زیر ۵۰ دلار (سوریه) در ماه است از آب خوردن هم آسان تر است در حالی که فرایند جذب جاسوس در کشوری مانند اسرائیل که درآمد ماهیانه مردمش بالای ۳۰۰۰ دلار است کاملا متفاوت می‌باشد
در کشوری که کودک ۷ ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله از ده ها نوع برنامه فیلترشکن و بد افزار برای دسترسی به ساده ترین نرم افزار ها استفاده می‌کنند سخن گفتن از امنیت سایبری مضحک است!
باور کنید نیروهای امنیتی حزب الله ده ها برابر با تجربه تر و با کیفیت تر از همقطاران ایرانی خود هستند و ایران ده ها برابر از حزب الله آسیب پذیر تر...
جنگ شروع نشده تمام است و نتیجه اش مشخص
ادامه وضعیت فعلی در نهایت به نوشیدن جام زهر منتهی خواهد شد
جام زهری که دست پخت مدیریت خودی هاست نه اجانب خارجی
البته آقایان خودشان در خفا بهتر از وضعیت آگاهی دارند ولی در ظاهر چیز دیگری به مردم می‌گویند؛ بالاخره بی عملی آنها که بی دلیل نیست! آنها بهتر می‌دانند که چه کاشته اند...
ما همان قورباغه آب پز شده هستیم

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی؟

#یادداشت
“رستاخیز”

میبینید که همه چیز (امنیت ، فرهنگ ، اجتماع و …) از کنار اقتصاد میگذره…