❌سرکوبگران دهه60 تا کنون از تودهایها آنزمان تا تا توده ایهای اکنون و لوکاشنکو!
راستش من تا به حال تصور میکردم که دفاع "رفقای تودهای" از اتحاد جماهیر شوروی سابق، به دلیل علاقهشان به نوع نظام سوسیالیستی یا همان اقتصاد دولتی آن کشور بوده است.
ظاهراً تصور من اشتباه بوده است! زیرا با حمایت شورانگیزی که این "رفقا" از ولادیمیر پوتین و اخیراً از الکساندر لوکاشنکو به رغم اقتصاد اصطلاحاً آزاد اما مافیاییِ حاکم بر روسیه و بلاروس، به عمل میآورند، یا کلاً به آن قسمت از کرۀ خاکی، فارغ از نوع حکومت آن عمیقاً دلبستگی دارند و یا اینکه تمایلشان به شوروی هم نه به دلیل نوع نظام اقتصادی آن، بلکه به علت وجود نظام سیاسی سرکوبگر و خفقانآور در آن کشور بوده است!
#احمد_زیدآبادی
#لوکاشنکو
#حزب_توده
#سوسیالیسم
#اتحاد_شوروی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
@adalat2
از اصلاح طلب نماها تا مدعیان اصولگرا
راستش من تا به حال تصور میکردم که دفاع "رفقای تودهای" از اتحاد جماهیر شوروی سابق، به دلیل علاقهشان به نوع نظام سوسیالیستی یا همان اقتصاد دولتی آن کشور بوده است.
ظاهراً تصور من اشتباه بوده است! زیرا با حمایت شورانگیزی که این "رفقا" از ولادیمیر پوتین و اخیراً از الکساندر لوکاشنکو به رغم اقتصاد اصطلاحاً آزاد اما مافیاییِ حاکم بر روسیه و بلاروس، به عمل میآورند، یا کلاً به آن قسمت از کرۀ خاکی، فارغ از نوع حکومت آن عمیقاً دلبستگی دارند و یا اینکه تمایلشان به شوروی هم نه به دلیل نوع نظام اقتصادی آن، بلکه به علت وجود نظام سیاسی سرکوبگر و خفقانآور در آن کشور بوده است!
#احمد_زیدآبادی
#لوکاشنکو
#حزب_توده
#سوسیالیسم
#اتحاد_شوروی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
@adalat2
از اصلاح طلب نماها تا مدعیان اصولگرا
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
قابل توجه مدافعان اتحاد استراتژیک با چین!
وانگ یی وزیر خارجۀ چین گفته است : "برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) امکان پیشبرد روند حل مؤثر مسئله ایران را به صورت مسالمتآمیز فراهم کرد. با این حال ، حل همه مشکلات موجود بر اساس توافقات حاصله بین همه کشورهای ذینفع ممکن نیست. بنابراین میتوان ضمن پیروی از برجام بستر جدیدی برای پیشبرد گفتگوی منطقهای ایجاد کرد"
وزیر خارجه چین تأکید کرده است که: "جامعه جهانی باید در مورد موضوعات مربوط به اقدامات بعدی برای تأمین صلح و امنیت در منطقه به اجماع جدید برسد." (نقل از سایت روسی اسپوتنیک)
آنچه وزیر خارجۀ چین گفته است به واقع با موضع بریتانیا، فرانسه، آلمان، حزب دمکرات آمریکا و حتی ماهیت موضع دولت ترامپ در بارۀ برجام تفاوتی ندارد.
خب، حالا منتظریم ببینیم مدافعان "اتحاد استراتژیک با چین" در این مورد چه میگویند!
#احمد_زیدآبادی
#چین
#برجام
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
وانگ یی وزیر خارجۀ چین گفته است : "برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) امکان پیشبرد روند حل مؤثر مسئله ایران را به صورت مسالمتآمیز فراهم کرد. با این حال ، حل همه مشکلات موجود بر اساس توافقات حاصله بین همه کشورهای ذینفع ممکن نیست. بنابراین میتوان ضمن پیروی از برجام بستر جدیدی برای پیشبرد گفتگوی منطقهای ایجاد کرد"
وزیر خارجه چین تأکید کرده است که: "جامعه جهانی باید در مورد موضوعات مربوط به اقدامات بعدی برای تأمین صلح و امنیت در منطقه به اجماع جدید برسد." (نقل از سایت روسی اسپوتنیک)
آنچه وزیر خارجۀ چین گفته است به واقع با موضع بریتانیا، فرانسه، آلمان، حزب دمکرات آمریکا و حتی ماهیت موضع دولت ترامپ در بارۀ برجام تفاوتی ندارد.
خب، حالا منتظریم ببینیم مدافعان "اتحاد استراتژیک با چین" در این مورد چه میگویند!
#احمد_زیدآبادی
#چین
#برجام
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
اعدامی که قصاص خوانده شد!
همان لحظهای که در برخی رسانههای داخلی، موضوع اجرای حکم اعدام نوید افکاری به "اقتدار نظام قضایی" پیوند داده شد، دیگر اعدام ناگهانی و غافلگیرکنندۀ این جوان ورزشکار کاملاً قابل پیشبینی بود.
در واقع این هم جلوهای از ویژگیهای روانشناختی برخی نیروهای تصمیمگیر در کشور ماست که حاضر میشوند در آستانۀ جشن گرفتن عادیسازی روابط کشورهای عرب و اسرائیل در کاخ سفید، تمام حساسیتهای حقوق بشری در سطح بینالمللی را علیه خود برانگیزند، اما از اعدام سریع یک جوان صرفنظر نکنند!
شاید تعدادی از آنها بر این گمان باشند که هر وقت پای "اقتدار نظام" در میان باشد، باید چنان قاطعانه و سریع و بی چون و چرا عمل کرد که طرفِ مقابل، حسابِ کار دستاش آید و محاسبات سیاسیاش را بر این مبنا تنظیم کند. اما از نقطه نظر روانشناسی، این رفتار نشانگر نوعی تحریکپذیری سهل و آسان است که هر رقیب یا دشمنی میتواند بر اساس آن، نیروی هدف را به سمت و سوی دلخواه خود به واکنش سریع و عصبی بیاندازد و از نتایج اقدام او بهرۀ لازم را ببرد. در حقیقت، بخشی از سیاست بینالملل بر مبنای شناخت روانشناسانۀ رفتار مقامهای دیگر کشورها استوار است و همین موضوع نیز گاه به کنش بین کشورها چنان غموض و پیچیدگی بیمانندی میبخشد که در نگاه نخست، قابل فهم نیست چرا که معمولاً حالتی معکوس و ناقض اهداف و جهتگیریهای اعلام شده دارد!
در این میان اما اگر هدف از اعدام ناگهانی نوید افکاری نمایش اقتدار بود، چرا سخنگوی قوۀ قضائیه اعلام کرد که حکم او اعدام نیست، بلکه قصاص است؟
نحوۀ اعلام حکم نوید افکاری و روند اجرای آن چه شباهتی به قصاص داشت؟ سالانه در کشور ما صدها حکم قصاص صادر و اجرا میشود. ویژگی تقریباً تمام آنها هم این است که پس از صدور حکم، دستگاه قضایی نسبت به اجرای حکم موضع بیطرفانهای میگیرد و حتی در بسیاری از موارد، سازمان زندانها در جهت نجات جان محکوم از طریق جلب رضایت شاکی و یا پرداخت دیه، تسهیلاتی را برای خانوادۀ محکوم و یا نهادهای فعال در این زمینه فراهم میکند! اگر حکم نوید افکاری قصاص بود، چرا دستگاههای مربوطه مطابق این سنت عمل نکردند و به عکس تمام فشار تبلیغاتی و قدرت اجرایی خود را برای اجرای سریع حکم به کار گرفتند؟
بدین ترتیب، آیا هدف از قصاص خواندن حکم اعدام افکاری، نگرانی پنهان از فشارهای حقوق بشری و جهت دادن آن به سمت خانوادۀ مقتول پرونده نبوده است؟
در این حالت، خانوادۀ مقتولِ پرونده، هم عضو خود را از دست دادهاند، هم بسیاری از نیروهای داخلی و خارجی نسبت به انجام عمل قتل از سوی افکاری متقاعد نشدهاند و هم فشارهای روانی و اجتماعی احتمالی ناشی از "ادعای اصرار بر اجرای سریع حکم" را متحمل میشوند! بنابراین با قصاص نامیدن حکم افکاری، خانوادۀ مقتول پرونده هم عملاً در شرایط دشواری قرار گرفتهاند.
حال که بدبختانه آنچه نباید بشود، شده است، آیا نیروهای مُصِر به اعدام سریع افکاری نمیخواهند لختی در بارۀ پیامدهای این ماجرای تلخ بیاندیشند؟ از هر طرف که به ماجرا بنگرند، زیان همهجانبه است! یعنی همین را میخواهند؟ و حتی چیزی به اسم "مصلحت نظام" هم دیگر نزدشان معنا و مفهوم ندارد؟
#احمد_زیدآبادی
#روانشناسی
#نوید_افکاری
#قصاص
#حکم_اعدام
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
همان لحظهای که در برخی رسانههای داخلی، موضوع اجرای حکم اعدام نوید افکاری به "اقتدار نظام قضایی" پیوند داده شد، دیگر اعدام ناگهانی و غافلگیرکنندۀ این جوان ورزشکار کاملاً قابل پیشبینی بود.
در واقع این هم جلوهای از ویژگیهای روانشناختی برخی نیروهای تصمیمگیر در کشور ماست که حاضر میشوند در آستانۀ جشن گرفتن عادیسازی روابط کشورهای عرب و اسرائیل در کاخ سفید، تمام حساسیتهای حقوق بشری در سطح بینالمللی را علیه خود برانگیزند، اما از اعدام سریع یک جوان صرفنظر نکنند!
شاید تعدادی از آنها بر این گمان باشند که هر وقت پای "اقتدار نظام" در میان باشد، باید چنان قاطعانه و سریع و بی چون و چرا عمل کرد که طرفِ مقابل، حسابِ کار دستاش آید و محاسبات سیاسیاش را بر این مبنا تنظیم کند. اما از نقطه نظر روانشناسی، این رفتار نشانگر نوعی تحریکپذیری سهل و آسان است که هر رقیب یا دشمنی میتواند بر اساس آن، نیروی هدف را به سمت و سوی دلخواه خود به واکنش سریع و عصبی بیاندازد و از نتایج اقدام او بهرۀ لازم را ببرد. در حقیقت، بخشی از سیاست بینالملل بر مبنای شناخت روانشناسانۀ رفتار مقامهای دیگر کشورها استوار است و همین موضوع نیز گاه به کنش بین کشورها چنان غموض و پیچیدگی بیمانندی میبخشد که در نگاه نخست، قابل فهم نیست چرا که معمولاً حالتی معکوس و ناقض اهداف و جهتگیریهای اعلام شده دارد!
در این میان اما اگر هدف از اعدام ناگهانی نوید افکاری نمایش اقتدار بود، چرا سخنگوی قوۀ قضائیه اعلام کرد که حکم او اعدام نیست، بلکه قصاص است؟
نحوۀ اعلام حکم نوید افکاری و روند اجرای آن چه شباهتی به قصاص داشت؟ سالانه در کشور ما صدها حکم قصاص صادر و اجرا میشود. ویژگی تقریباً تمام آنها هم این است که پس از صدور حکم، دستگاه قضایی نسبت به اجرای حکم موضع بیطرفانهای میگیرد و حتی در بسیاری از موارد، سازمان زندانها در جهت نجات جان محکوم از طریق جلب رضایت شاکی و یا پرداخت دیه، تسهیلاتی را برای خانوادۀ محکوم و یا نهادهای فعال در این زمینه فراهم میکند! اگر حکم نوید افکاری قصاص بود، چرا دستگاههای مربوطه مطابق این سنت عمل نکردند و به عکس تمام فشار تبلیغاتی و قدرت اجرایی خود را برای اجرای سریع حکم به کار گرفتند؟
بدین ترتیب، آیا هدف از قصاص خواندن حکم اعدام افکاری، نگرانی پنهان از فشارهای حقوق بشری و جهت دادن آن به سمت خانوادۀ مقتول پرونده نبوده است؟
در این حالت، خانوادۀ مقتولِ پرونده، هم عضو خود را از دست دادهاند، هم بسیاری از نیروهای داخلی و خارجی نسبت به انجام عمل قتل از سوی افکاری متقاعد نشدهاند و هم فشارهای روانی و اجتماعی احتمالی ناشی از "ادعای اصرار بر اجرای سریع حکم" را متحمل میشوند! بنابراین با قصاص نامیدن حکم افکاری، خانوادۀ مقتول پرونده هم عملاً در شرایط دشواری قرار گرفتهاند.
حال که بدبختانه آنچه نباید بشود، شده است، آیا نیروهای مُصِر به اعدام سریع افکاری نمیخواهند لختی در بارۀ پیامدهای این ماجرای تلخ بیاندیشند؟ از هر طرف که به ماجرا بنگرند، زیان همهجانبه است! یعنی همین را میخواهند؟ و حتی چیزی به اسم "مصلحت نظام" هم دیگر نزدشان معنا و مفهوم ندارد؟
#احمد_زیدآبادی
#روانشناسی
#نوید_افکاری
#قصاص
#حکم_اعدام
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
چرا ترامپ توافق با ایران را نزدیک میبیند؟
برخلاف انتظار برخی از جمله خود من، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، مراسم امضای توافق عادیسازی روابط اسرائیل با دو کشور عرب در کاخ سفید را به نمایشی علیه جمهوری اسلامی تبدیل نکرد.
ترامپ در متن سخنرانیاش در مراسم همانند وزیران خارجۀ امارات متحدۀ عربی و بحرین از اشاره به نام ایران خودداری کرد و در صحبتهای پیش از آن نیز، در پاسخ به پرسشی در بارۀ مخالفت ایران با عادیسازی رابطۀ کشورهای عرب و اسرائیل، فقط از لزوم دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی در آیندهای نزدیک سخن گفت.
در واقع میتوان حدس زد که مقامهای شرکت کننده در مراسم کاخ سفید، به طور عامدانهای تصمیم به عدم تحریک ایران گرفته بودند و حتی بنیامین نتانیاهو هم جز یک جمله که آن را پیش از این نیز بارها تکرار کرده بود، سخن تحریکآمیز دیگری علیه جمهوری اسلامی نگفت.
علت چنین اتفاقی اما چه میتواند باشد؟
توصیۀ امارات؟ احتمالش بسیار است. امارات بر خلاف بحرین و اسرائیل، معمولاً لحن کنترلشدهتری در برابر جمهوری اسلامی به کار میگیرد و بخصوص نمیخواهد که عادیسازی روابطش با اسرائیل به عنوان گامی علنی علیه تهران تعبیر شود. طبعاً نزدیکی جغرافیایی و مبادلات تجاری این کشور با ایران در کنار نگرانیاش از وقوع جنگ در منطقۀ خلیج فارس میتواند علت این احتیاط نسبی باشد. از این رو، احتمال اینکه آنها توصیه به عدم تحریک ایران در مراسم کاخ سفید کرده باشند به نظرم بالاست.
با این حال، شخص ترامپ نیز ظاهراً در سودای دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی جدی به نظر میرسد. آیا او به دلیل رقابتهای انتخاباتی با حزب دمکرات، تظاهر به جدی بودن در این باره میکند و یا اینکه واقعاً گزینۀ توافق با تهران را در چشمانداز خود میبیند؟ اگر مورد دوم درست باشد، او با تکیه بر چه شواهد و قرائنی حرف از توافق را بیوقفه تکرار میکند؟
آیا ترامپ در پشت پرده، علائم و نشانههایی از مقامهای ایرانی برای یک توافق احتمالی دریافت کرده است؟ یا اینکه مشاورانش بنا به تحلیل خود از رفتار و وضعیت کلی ایران، او را در این مورد دلگرم میکنند؟
مورد دوم صحیحتر به نظر میرسد. در واقع نگاهی به واکنش جمهوری اسلامی به تحولات عراق و سوریه و لبنان، حکایت از نوعی سیاست بسیار احتیاطآمیز از سوی ایران دارد. بیتحرکی و سکوت جمهوری اسلامی در برابر حملات نظامی اسرائیل به پایگاههای شبهنظامیان متحد آن در خاک سوریه، در کنار نوعی تردیدِ توأم با بیانگیزگی در مقابل ظهور دولتهای متمایل به غرب در عراق و لبنان، گواهی از بیتفاوتی نسبی جمهوری اسلامی برای پیشبرد سیاست خاورمیانهای خود به هر بهایی بخصوص بهای جنگ است.
اگر بزرگترین مشکل و عامل اصطکاک جمهوری اسلامی با آمریکا و متحدان آن را سیاست خاورمیانهای تهران به حساب آوریم، از یک نگاه سرد و بیطرفانه، این مشکل به تدریج در حال رنگ باختن است. ترامپ خود نیز بارها بر این موضوع تأکید کرده و گفته است که ایران دیگر همان کشورِ پیش از ورود او به کاخ سفید نیست!
بدین ترتیب، از نگاه مشاوران ترامپ، در حالی که ایران از یک طرف موفق به تشکیل جبههای قدرتمند برای به خطر انداختن موجودیت اسرائیل نشده است و از سوی دیگر، در مقابل تشکیل جبههای مشترک از سوی اسرائیل و کشورهای عرب، سیاست عملی تهاجمآمیزی در پیش نگرفته است، بنابراین از نقطه نظر نظم منطقهای، دلایل چندانی برای ادامۀ رویارویی کنونی و اجتناب از توافق وجود ندارد. از این منظر، برنامۀ هستهای و موشکی ایران نیز به خودی خود نمیتواند مسبب رویارویی شدید شود چرا که این دو برنامه نیز در چارچوب سیاست خاورمیانهای ایران، مورد حساسیت شدید آمریکا و متحدان آن بوده و اگر آن سیاست به هر دلیلی تعدیل شده باشد، از اهمیت این دو موضوع نیز به همان اندازه کاسته میشود و امکان حل و فصلشان بالا میرود.
بنابراین، با یک حساب سرانگشتی، مشاوران ترامپ به این نتیجه رسیدهاند که تنها نصیبی که ایران از رویارویی فعلی میبرد، همان تحریمهای اقتصادی بیسابقه است که پول ملی آن را در سراشیب سقوط روزافرون قرار داده و معضلات و مشکلات عمیقی برای جامعۀ ایران پدید آورده است. از نگاه آنان، این وضعیت خواه ناخواه به توافق ختم میشود حتی اگر پیامدهای داخلی بسیاری برای برخی جناحهای حاکم داشته باشد.
شاید مشاوران ترامپ در مجموع موانع داخلی توافق با ایران را ساده گرفته باشند، اما ظاهراً از نگاه آنها فشار مشکلات، هر مانعی را مرتفع میکند هر چند که تنشهای شدید سیاسی داخلی هم در پی داشته باشد!
تا چند روز دیگر بدرود.
#احمد_زیدآبادی
#دونالد_ترامپ
#عادی_سازی_رابطه
#خاور_میانه
#توافق_ایران_و_آمریکا
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
❌حماس، اسرائیل، آمریکا، ایران، نقشه راه، معامله
⭕بیایید این احتمال را بررسی کنیم
https://t.me/Adalat2/45645
برخلاف انتظار برخی از جمله خود من، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، مراسم امضای توافق عادیسازی روابط اسرائیل با دو کشور عرب در کاخ سفید را به نمایشی علیه جمهوری اسلامی تبدیل نکرد.
ترامپ در متن سخنرانیاش در مراسم همانند وزیران خارجۀ امارات متحدۀ عربی و بحرین از اشاره به نام ایران خودداری کرد و در صحبتهای پیش از آن نیز، در پاسخ به پرسشی در بارۀ مخالفت ایران با عادیسازی رابطۀ کشورهای عرب و اسرائیل، فقط از لزوم دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی در آیندهای نزدیک سخن گفت.
در واقع میتوان حدس زد که مقامهای شرکت کننده در مراسم کاخ سفید، به طور عامدانهای تصمیم به عدم تحریک ایران گرفته بودند و حتی بنیامین نتانیاهو هم جز یک جمله که آن را پیش از این نیز بارها تکرار کرده بود، سخن تحریکآمیز دیگری علیه جمهوری اسلامی نگفت.
علت چنین اتفاقی اما چه میتواند باشد؟
توصیۀ امارات؟ احتمالش بسیار است. امارات بر خلاف بحرین و اسرائیل، معمولاً لحن کنترلشدهتری در برابر جمهوری اسلامی به کار میگیرد و بخصوص نمیخواهد که عادیسازی روابطش با اسرائیل به عنوان گامی علنی علیه تهران تعبیر شود. طبعاً نزدیکی جغرافیایی و مبادلات تجاری این کشور با ایران در کنار نگرانیاش از وقوع جنگ در منطقۀ خلیج فارس میتواند علت این احتیاط نسبی باشد. از این رو، احتمال اینکه آنها توصیه به عدم تحریک ایران در مراسم کاخ سفید کرده باشند به نظرم بالاست.
با این حال، شخص ترامپ نیز ظاهراً در سودای دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی جدی به نظر میرسد. آیا او به دلیل رقابتهای انتخاباتی با حزب دمکرات، تظاهر به جدی بودن در این باره میکند و یا اینکه واقعاً گزینۀ توافق با تهران را در چشمانداز خود میبیند؟ اگر مورد دوم درست باشد، او با تکیه بر چه شواهد و قرائنی حرف از توافق را بیوقفه تکرار میکند؟
آیا ترامپ در پشت پرده، علائم و نشانههایی از مقامهای ایرانی برای یک توافق احتمالی دریافت کرده است؟ یا اینکه مشاورانش بنا به تحلیل خود از رفتار و وضعیت کلی ایران، او را در این مورد دلگرم میکنند؟
مورد دوم صحیحتر به نظر میرسد. در واقع نگاهی به واکنش جمهوری اسلامی به تحولات عراق و سوریه و لبنان، حکایت از نوعی سیاست بسیار احتیاطآمیز از سوی ایران دارد. بیتحرکی و سکوت جمهوری اسلامی در برابر حملات نظامی اسرائیل به پایگاههای شبهنظامیان متحد آن در خاک سوریه، در کنار نوعی تردیدِ توأم با بیانگیزگی در مقابل ظهور دولتهای متمایل به غرب در عراق و لبنان، گواهی از بیتفاوتی نسبی جمهوری اسلامی برای پیشبرد سیاست خاورمیانهای خود به هر بهایی بخصوص بهای جنگ است.
اگر بزرگترین مشکل و عامل اصطکاک جمهوری اسلامی با آمریکا و متحدان آن را سیاست خاورمیانهای تهران به حساب آوریم، از یک نگاه سرد و بیطرفانه، این مشکل به تدریج در حال رنگ باختن است. ترامپ خود نیز بارها بر این موضوع تأکید کرده و گفته است که ایران دیگر همان کشورِ پیش از ورود او به کاخ سفید نیست!
بدین ترتیب، از نگاه مشاوران ترامپ، در حالی که ایران از یک طرف موفق به تشکیل جبههای قدرتمند برای به خطر انداختن موجودیت اسرائیل نشده است و از سوی دیگر، در مقابل تشکیل جبههای مشترک از سوی اسرائیل و کشورهای عرب، سیاست عملی تهاجمآمیزی در پیش نگرفته است، بنابراین از نقطه نظر نظم منطقهای، دلایل چندانی برای ادامۀ رویارویی کنونی و اجتناب از توافق وجود ندارد. از این منظر، برنامۀ هستهای و موشکی ایران نیز به خودی خود نمیتواند مسبب رویارویی شدید شود چرا که این دو برنامه نیز در چارچوب سیاست خاورمیانهای ایران، مورد حساسیت شدید آمریکا و متحدان آن بوده و اگر آن سیاست به هر دلیلی تعدیل شده باشد، از اهمیت این دو موضوع نیز به همان اندازه کاسته میشود و امکان حل و فصلشان بالا میرود.
بنابراین، با یک حساب سرانگشتی، مشاوران ترامپ به این نتیجه رسیدهاند که تنها نصیبی که ایران از رویارویی فعلی میبرد، همان تحریمهای اقتصادی بیسابقه است که پول ملی آن را در سراشیب سقوط روزافرون قرار داده و معضلات و مشکلات عمیقی برای جامعۀ ایران پدید آورده است. از نگاه آنان، این وضعیت خواه ناخواه به توافق ختم میشود حتی اگر پیامدهای داخلی بسیاری برای برخی جناحهای حاکم داشته باشد.
شاید مشاوران ترامپ در مجموع موانع داخلی توافق با ایران را ساده گرفته باشند، اما ظاهراً از نگاه آنها فشار مشکلات، هر مانعی را مرتفع میکند هر چند که تنشهای شدید سیاسی داخلی هم در پی داشته باشد!
تا چند روز دیگر بدرود.
#احمد_زیدآبادی
#دونالد_ترامپ
#عادی_سازی_رابطه
#خاور_میانه
#توافق_ایران_و_آمریکا
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
❌حماس، اسرائیل، آمریکا، ایران، نقشه راه، معامله
⭕بیایید این احتمال را بررسی کنیم
https://t.me/Adalat2/45645
Telegram
عدالت#حسین یزدان پناه یزدی
⭕ 598 دیگری در راه است⁉️
⭕بیایید این احتمال را بررسی کنیم
شاید پس از آن خیلی از تبادلات تویتی و کلامی و موضع گیریهای ترامپ و خامنهای راحت تر قابل درک باشه
اما
احتمال یا فرض ما چیست؟!!!
⬛اماه پیش از شهادت سلیمانی، ج ا از طریق سلیمانی و واسطه ها با آمریکای…
⭕بیایید این احتمال را بررسی کنیم
شاید پس از آن خیلی از تبادلات تویتی و کلامی و موضع گیریهای ترامپ و خامنهای راحت تر قابل درک باشه
اما
احتمال یا فرض ما چیست؟!!!
⬛اماه پیش از شهادت سلیمانی، ج ا از طریق سلیمانی و واسطه ها با آمریکای…
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
ای کاش...!
ای کاش و صد ای کاش که این مسئولان کشور ما و حامیان آنها برای توصیف و توجیه عملکرد خود و وضعیت جاری، از پیامبر و تاریخ نخست اسلام مایه نمیگذاشتند!
به قول مولانا:
شیر را بچه همی ماند بدو
تو به پیغمبر به چه مانی؟ بگو!
یکی در میانۀ تحریم میگوید که وضعیت ما شبیه دوران شعب ابیطالب نیست و بلکه مانند شرایط پیش از فتح خیبر است! دیگری در توجیه فساد گستردۀ اقتصادی میگوید؛ در دوران زمامداری امام علی هم فساد رواج داشته است! و حالا حسن روحانی جنگ احد را برای وصف تحریمها مثال میآورد!
واقعاً منظور از این مشابهتسازیهای نادرست و مثالهای ناروا چیست؟ اگر منظور متقاعد کردن تودۀ مذهبی به درستی عملکردهاست که این مانند کوبیدن آب در هاون است! آنها چنان تحت فشار ادارۀ زندگی روزمرۀ خود هستند که از این قبیل سخنان فقط خشمگین میشوند. و اگر هدف آسیب زدن به اعتبار اعتقادات دینی نزد مردم است که این متأسفانه کاملاً موفقیتآمیز است!
واقعاً جاهطلبیهای زودگذر دنیوی ارزش آن را دارد که اعتقادات دینی مردم را قربانی آن کرد؟ ظاهراً از نظر برخی افراد، دین کارکردی جز این ندارد!
این دنیوی و مادی کردن دین و به خدمتِ قدرت و سیاست گرفتنِ آن، به نظر من بزرگترین فاجعۀ فرهنگی است که درجامعۀ ما در حال رخ دادن است. این کار به خلاف نگاه سطحی دینمداران دنیاطلب و دین ستیزان متعصب، چنان بحران عمیقی از معنا و اخلاق در جامعۀ ما پدید آورده و میآورد که چندین دهه تلاش فکری و فداکاری عملی هم قادر به جبران آن نخواهد بود!
ای کاش یک بار هم که شده، از هزینه کردن پیغمبر و خاندانش برای توجیه سیاستهای ناکارآمد و ذهنیات بسته و انحصارطلبیهای سیاسی خود دست برمیداشتید و طوری که هر فرد ایرانی متوجه شود اعلام میکردید که سرانجام میخواهید چه بر سر این جامعۀ 80 میلیونی و این کشور کهنسال و باستانی بیاورید؟
اصلاً به این موضوع فکر میکنید؟
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
ای کاش و صد ای کاش که این مسئولان کشور ما و حامیان آنها برای توصیف و توجیه عملکرد خود و وضعیت جاری، از پیامبر و تاریخ نخست اسلام مایه نمیگذاشتند!
به قول مولانا:
شیر را بچه همی ماند بدو
تو به پیغمبر به چه مانی؟ بگو!
یکی در میانۀ تحریم میگوید که وضعیت ما شبیه دوران شعب ابیطالب نیست و بلکه مانند شرایط پیش از فتح خیبر است! دیگری در توجیه فساد گستردۀ اقتصادی میگوید؛ در دوران زمامداری امام علی هم فساد رواج داشته است! و حالا حسن روحانی جنگ احد را برای وصف تحریمها مثال میآورد!
واقعاً منظور از این مشابهتسازیهای نادرست و مثالهای ناروا چیست؟ اگر منظور متقاعد کردن تودۀ مذهبی به درستی عملکردهاست که این مانند کوبیدن آب در هاون است! آنها چنان تحت فشار ادارۀ زندگی روزمرۀ خود هستند که از این قبیل سخنان فقط خشمگین میشوند. و اگر هدف آسیب زدن به اعتبار اعتقادات دینی نزد مردم است که این متأسفانه کاملاً موفقیتآمیز است!
واقعاً جاهطلبیهای زودگذر دنیوی ارزش آن را دارد که اعتقادات دینی مردم را قربانی آن کرد؟ ظاهراً از نظر برخی افراد، دین کارکردی جز این ندارد!
این دنیوی و مادی کردن دین و به خدمتِ قدرت و سیاست گرفتنِ آن، به نظر من بزرگترین فاجعۀ فرهنگی است که درجامعۀ ما در حال رخ دادن است. این کار به خلاف نگاه سطحی دینمداران دنیاطلب و دین ستیزان متعصب، چنان بحران عمیقی از معنا و اخلاق در جامعۀ ما پدید آورده و میآورد که چندین دهه تلاش فکری و فداکاری عملی هم قادر به جبران آن نخواهد بود!
ای کاش یک بار هم که شده، از هزینه کردن پیغمبر و خاندانش برای توجیه سیاستهای ناکارآمد و ذهنیات بسته و انحصارطلبیهای سیاسی خود دست برمیداشتید و طوری که هر فرد ایرانی متوجه شود اعلام میکردید که سرانجام میخواهید چه بر سر این جامعۀ 80 میلیونی و این کشور کهنسال و باستانی بیاورید؟
اصلاً به این موضوع فکر میکنید؟
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
🔻اگر ترامپ نتیجۀ انتخابات را نپذیرد چه اتفاقی میافتد؟
✍️ #احمد_زیدآبادی
🔹اگر دونالد ترامپ نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را نپذیرد چه اتفاقی میافتد؟ همان اتفاقی که سال 2000 میلادی افتاد! در آن سال، ال گور نامزد انتخاباتی حزب دمکرات، پیروزی جرج بوش پسر را نپذیرفت و ماجرا به دیوان عالی آمریکا کشید. دیوان هم پس از بازشماری آراء مورد مناقشه رأی به پیروزی بوش داد و غائله پایان یافت.
🔹این بار هم ممکن است همین طور شود. طبعاً هیچ فردی در نظام سیاسی آمریکا از جمله ترامپ در موقعیتی نیست که بتواند رأساً در مورد نتیجۀ انتخابات تصمیم بگیرد. اگر راه چنین اقدامی به هر نحوی باز باشد نخست باید فاتحۀ دمکراسی آمریکایی و سپس فاتحۀ کشور آمریکا را خواند؛ اما به نظرم قرار نیست به عمر ما چنین فاتحههایی خوانده شود!
🔹سخنان ترامپ هم در حقیقت هیچ نشانی از شورشگری و طغیان علیه نظام انتخاباتی و دمکراسی آمریکا به همراه ندارد. او از یک طرف میگوید که انتقال قدرت صورت نخواهد گرفت چرا که بر این باور است که خودش حتماً پیروز میشود و از طرف دیگر تلویحاً میگوید که در صورت باخت احتمالی به نتیجۀ انتخابات معترض خواهد شد یعنی به همان طریقی که ال گور اعتراض کرد.
🔹من با آنکه از طرزِ بیان و خوی خودپسند و پارهای سیاستهای ترامپ احساس انزجار میکنم اما به نظرم میرسد که مخالفان و رقبای او بخصوص در حزب دمکرات آمریکا و رسانههای حامی آن، موازین انصاف را در بارهاش رعایت نمیکنند و اصرار دارند که از هر کاهی کوهی بسازند!
🔹این نوع برخورد غیر اصولی از قضا میتواند به نفع ترامپ در انتخابات تمام شود زیرا افراد عادی معمولاً به طور غریزی اغراقهای غیرمنصفانه را حس میکنند و نسبت به آنها واکنش منفی نشان میدهند!
🔴ترامپ، هنوز برگهای زیادی برای بازی دارد
که
شاید یکی از آنها اعلام توافق با ایران باشد
از سوی دیگر مناظره ها که از 8 مهر شروع خواهد شد نقش تایین کننده ای در نتیجه انتخابات خواهد داشت
❌مهمتر از همه آرای خاموشند
که
حالا با جورسانهای ایجاد شده علیه ترامپ، شاید حتی حاضر نباشند تحت این شرایط در نظر سنجیها شرکت کنند
ولی
در نهایت در نقطه آخر و تصمیم رایشان به ترامپ نزدیکتر است
✍️ #احمد_زیدآبادی
🔹اگر دونالد ترامپ نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را نپذیرد چه اتفاقی میافتد؟ همان اتفاقی که سال 2000 میلادی افتاد! در آن سال، ال گور نامزد انتخاباتی حزب دمکرات، پیروزی جرج بوش پسر را نپذیرفت و ماجرا به دیوان عالی آمریکا کشید. دیوان هم پس از بازشماری آراء مورد مناقشه رأی به پیروزی بوش داد و غائله پایان یافت.
🔹این بار هم ممکن است همین طور شود. طبعاً هیچ فردی در نظام سیاسی آمریکا از جمله ترامپ در موقعیتی نیست که بتواند رأساً در مورد نتیجۀ انتخابات تصمیم بگیرد. اگر راه چنین اقدامی به هر نحوی باز باشد نخست باید فاتحۀ دمکراسی آمریکایی و سپس فاتحۀ کشور آمریکا را خواند؛ اما به نظرم قرار نیست به عمر ما چنین فاتحههایی خوانده شود!
🔹سخنان ترامپ هم در حقیقت هیچ نشانی از شورشگری و طغیان علیه نظام انتخاباتی و دمکراسی آمریکا به همراه ندارد. او از یک طرف میگوید که انتقال قدرت صورت نخواهد گرفت چرا که بر این باور است که خودش حتماً پیروز میشود و از طرف دیگر تلویحاً میگوید که در صورت باخت احتمالی به نتیجۀ انتخابات معترض خواهد شد یعنی به همان طریقی که ال گور اعتراض کرد.
🔹من با آنکه از طرزِ بیان و خوی خودپسند و پارهای سیاستهای ترامپ احساس انزجار میکنم اما به نظرم میرسد که مخالفان و رقبای او بخصوص در حزب دمکرات آمریکا و رسانههای حامی آن، موازین انصاف را در بارهاش رعایت نمیکنند و اصرار دارند که از هر کاهی کوهی بسازند!
🔹این نوع برخورد غیر اصولی از قضا میتواند به نفع ترامپ در انتخابات تمام شود زیرا افراد عادی معمولاً به طور غریزی اغراقهای غیرمنصفانه را حس میکنند و نسبت به آنها واکنش منفی نشان میدهند!
🔴ترامپ، هنوز برگهای زیادی برای بازی دارد
که
شاید یکی از آنها اعلام توافق با ایران باشد
از سوی دیگر مناظره ها که از 8 مهر شروع خواهد شد نقش تایین کننده ای در نتیجه انتخابات خواهد داشت
❌مهمتر از همه آرای خاموشند
که
حالا با جورسانهای ایجاد شده علیه ترامپ، شاید حتی حاضر نباشند تحت این شرایط در نظر سنجیها شرکت کنند
ولی
در نهایت در نقطه آخر و تصمیم رایشان به ترامپ نزدیکتر است
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
چه کسانی مسئول عملکرد دولت روحانیاند؟
آیا اصلاحطلبان مسئول کارنامۀ اجرایی حسن روحانی هستند؟ به نظرم تا اندازۀ قابل توجهی همینطور است! به هر حال اصلاحطلبان چه بپذیرند و چه انکار کنند، زمینهساز پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال 96 شدند و نمیتوانند به کلی از زیر بار مسئولیت ناشی ازعملکرد او شانه خالی کنند.
البته اصلاحطلبان میتوانند مدعی شوند که روحانی پس از پیروزی در انتخابات به برنامههای اعلام شدۀ خود عمل نکرده و یا به عبارتی خلف وعده کرده است. پس اگر مشکلی هست بر عهدۀ شخص اوست نه نیروهایی که به گفتههای او اعتماد کردند و برای پیروزیاش وارد صحنه شدند! این استدلال اما در قد و قوارۀ بهانهجویی و مسئولیتگریزی است چرا که در فضای سال 96 از نقطهنظر تحلیلی از روز هم روشنتر بود که روحانی در صورت پیروزیِ دوباره، با حجم انبوهی از گرفتاریهای داخلی و خارجی روبرو میشود و نه تنها از پس حل آنها برنمیآید بلکه خاطرۀ عملکرد به نسبت موفق و با ثبات اما عمدتاً شانسی و اتفاقی دوران نخست ریاست جمهوری خود را نیز تباه میکند!
در آن سال، اصلاحطلبان، چشمهای خود را به روی واقعیاتی که افق سیاسیِ داخل و خارج ایران را به روشنی ترسیم میکرد، با نوعی هیاهوی هیجانی و بلکه خودفریبی بستند و به هشدارها در این مورد نیز نه فقط اعتنایی نکردند؛ بلکه به هر گونه هشداری از این دست، با دیدۀ تحقیر و بعضاً تمسخر نگریستند!
پس، صرفنظر از نوع سیاستورزی معیوب و دولت - محور آنها، دست کم از نقطهنظر وضعیتسنجی و افقنگری، اصلاحطلبان به بیراهه رفتند و در این مورد مسئول هستند.
از طرفی، وقتی برخی از آنها به جای پذیرش مسئولیت، طفره رفتن حسن روحانی از وعدههایش را پیش میکشند، توضیح نمیدهند که او با تکیه به کدام ابزار قدرت و اهرم تأثیرگذار میتوانست به گونهای متفاوت از رفتار کنونیاش در ساختارهای انعطافناپذیر فعلی عمل کند؟ هر پاسخی که اصلاحطلبان به این پرسش میدهند با توجه به چارچوب خط مشی سیاسی آنها، به تناقضگویی تازهای ختم میشود.
با این همه، جدای از بحثهای مربوط به مسئولیت کلی نظام سیاسی در برابر مشکلات وضع موجود، به نظر من بیش از اصلاحطلبان، شورای نگهبانِ مورد حمایت بیچون و چرایِ اصولگرایان، مسئول کارنامۀ حسن روحانی است!
همه میدانیم که انتخابات ریاست جمهوری در ایران شبیه هیچ کشور دیگری نیست و امکان رقابت در این انتخاب برای هر صاحبِ فکر و تخصص و توانایی وجود ندارد. به عبارت روشنتر، در جمهوری اسلامی فقط کسانی میتوانند در رقابت بر سر پست ریاست جمهوری شرکت کنند که شورای نگهیان شرایط خاصی را در وجود آنها احراز کند!
بنابراین، نهاد احراز کنندۀ شرایط ریاست جمهوری، به طور طبیعی مسئول اصلی عملکرد هر رئیس جمهوری در ایران به شمار میرود. ممکن است اعضای شورای نگهبان استدلال کنند که آنها که از دِل آدمها خبر ندارند، بلکه به شرایط ظاهری و اظهارنظرهای رسمی نامزدها تکیه میکنند و از این جهت مسئولیتی در برابر عملکرد رؤسای جمهور ندارند.
این استدلال در ظاهر و صورت، موجه جلوه میکند اما در محتوا و ماهیت، شبیه استدلال اصلاحطلبان، پایه و اساسی ندارد و بهانهجویی و مسئولیتگریزی در آن موج میزند! چرا؟ چون اولاً حسن روحانی در دور نخست ریاست جمهوریاش رویکرد خود را نسبت به نحوۀ برخورد با مشکلات داخلی و خارجی روشن کرده بود و ثانیاً در تبلیغات ریاست جمهوری دور دوماش نیز به وضوح تأکید کرد که جز از طریق تعامل مثبت با جهان راهی برای حل مشکلات کشور و رفع تحریمها نمیشناسد!
پس اینکه اصولگرایان به طور مکرر روحانی را متهم میکنند که او به دلیل چشمداشت به مذاکره با "کدخدا" فرصتهای داخلی را برای حل معضلات اقتصادی از دست داده است، نوعی گمراهسازی جامعه به قصد رفع مسئولیت از خود است، زیرا مگر روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود جز این را گفته بود؟ و یا در دور نخست ریاستجمهوریاش جز این عمل کرده بود؟ پس با این سوابق، چرا شورای نگهبان او را تأیید صلاحیت کرد و شرایطی مانند "مدیر و مدّبر و دارای حسن سابقه و امانت و تقوی و مؤمن و معتقد به مبنانی جمهوری اسلامی" و غیره را در وجود وی محرز دانست؟
آیا او مهمتر از مرحوم هاشمی رفسنجانی و متنفذتر از وی در نظام سیاسی بود که امکان رد صلاحیتاش وجود نداشته باشد؟ در هر صورت استفادۀ شورای نگهبان از نظارت استصوابی، فقط ابزاری برای حذف آسان نامزدهای انتخاباتی نیست، بلکه تالی منطقی آن، پذیرش مسئولیت تمام اقدامات نامزدهای تأیید صلاحیت شده هم هست! زیرا این نوع نظارت در ذات خود، تیغی دو دم است! با این حساب اصولگرایان حامی شورای نگهبان در برابر عملکرد روحانی، مسئولیتی بیش از اصلاحطلبان دارند!
#احمد_زیدآبادی
#حسن_روحانی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#شورای_نگهبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
آیا اصلاحطلبان مسئول کارنامۀ اجرایی حسن روحانی هستند؟ به نظرم تا اندازۀ قابل توجهی همینطور است! به هر حال اصلاحطلبان چه بپذیرند و چه انکار کنند، زمینهساز پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال 96 شدند و نمیتوانند به کلی از زیر بار مسئولیت ناشی ازعملکرد او شانه خالی کنند.
البته اصلاحطلبان میتوانند مدعی شوند که روحانی پس از پیروزی در انتخابات به برنامههای اعلام شدۀ خود عمل نکرده و یا به عبارتی خلف وعده کرده است. پس اگر مشکلی هست بر عهدۀ شخص اوست نه نیروهایی که به گفتههای او اعتماد کردند و برای پیروزیاش وارد صحنه شدند! این استدلال اما در قد و قوارۀ بهانهجویی و مسئولیتگریزی است چرا که در فضای سال 96 از نقطهنظر تحلیلی از روز هم روشنتر بود که روحانی در صورت پیروزیِ دوباره، با حجم انبوهی از گرفتاریهای داخلی و خارجی روبرو میشود و نه تنها از پس حل آنها برنمیآید بلکه خاطرۀ عملکرد به نسبت موفق و با ثبات اما عمدتاً شانسی و اتفاقی دوران نخست ریاست جمهوری خود را نیز تباه میکند!
در آن سال، اصلاحطلبان، چشمهای خود را به روی واقعیاتی که افق سیاسیِ داخل و خارج ایران را به روشنی ترسیم میکرد، با نوعی هیاهوی هیجانی و بلکه خودفریبی بستند و به هشدارها در این مورد نیز نه فقط اعتنایی نکردند؛ بلکه به هر گونه هشداری از این دست، با دیدۀ تحقیر و بعضاً تمسخر نگریستند!
پس، صرفنظر از نوع سیاستورزی معیوب و دولت - محور آنها، دست کم از نقطهنظر وضعیتسنجی و افقنگری، اصلاحطلبان به بیراهه رفتند و در این مورد مسئول هستند.
از طرفی، وقتی برخی از آنها به جای پذیرش مسئولیت، طفره رفتن حسن روحانی از وعدههایش را پیش میکشند، توضیح نمیدهند که او با تکیه به کدام ابزار قدرت و اهرم تأثیرگذار میتوانست به گونهای متفاوت از رفتار کنونیاش در ساختارهای انعطافناپذیر فعلی عمل کند؟ هر پاسخی که اصلاحطلبان به این پرسش میدهند با توجه به چارچوب خط مشی سیاسی آنها، به تناقضگویی تازهای ختم میشود.
با این همه، جدای از بحثهای مربوط به مسئولیت کلی نظام سیاسی در برابر مشکلات وضع موجود، به نظر من بیش از اصلاحطلبان، شورای نگهبانِ مورد حمایت بیچون و چرایِ اصولگرایان، مسئول کارنامۀ حسن روحانی است!
همه میدانیم که انتخابات ریاست جمهوری در ایران شبیه هیچ کشور دیگری نیست و امکان رقابت در این انتخاب برای هر صاحبِ فکر و تخصص و توانایی وجود ندارد. به عبارت روشنتر، در جمهوری اسلامی فقط کسانی میتوانند در رقابت بر سر پست ریاست جمهوری شرکت کنند که شورای نگهیان شرایط خاصی را در وجود آنها احراز کند!
بنابراین، نهاد احراز کنندۀ شرایط ریاست جمهوری، به طور طبیعی مسئول اصلی عملکرد هر رئیس جمهوری در ایران به شمار میرود. ممکن است اعضای شورای نگهبان استدلال کنند که آنها که از دِل آدمها خبر ندارند، بلکه به شرایط ظاهری و اظهارنظرهای رسمی نامزدها تکیه میکنند و از این جهت مسئولیتی در برابر عملکرد رؤسای جمهور ندارند.
این استدلال در ظاهر و صورت، موجه جلوه میکند اما در محتوا و ماهیت، شبیه استدلال اصلاحطلبان، پایه و اساسی ندارد و بهانهجویی و مسئولیتگریزی در آن موج میزند! چرا؟ چون اولاً حسن روحانی در دور نخست ریاست جمهوریاش رویکرد خود را نسبت به نحوۀ برخورد با مشکلات داخلی و خارجی روشن کرده بود و ثانیاً در تبلیغات ریاست جمهوری دور دوماش نیز به وضوح تأکید کرد که جز از طریق تعامل مثبت با جهان راهی برای حل مشکلات کشور و رفع تحریمها نمیشناسد!
پس اینکه اصولگرایان به طور مکرر روحانی را متهم میکنند که او به دلیل چشمداشت به مذاکره با "کدخدا" فرصتهای داخلی را برای حل معضلات اقتصادی از دست داده است، نوعی گمراهسازی جامعه به قصد رفع مسئولیت از خود است، زیرا مگر روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود جز این را گفته بود؟ و یا در دور نخست ریاستجمهوریاش جز این عمل کرده بود؟ پس با این سوابق، چرا شورای نگهبان او را تأیید صلاحیت کرد و شرایطی مانند "مدیر و مدّبر و دارای حسن سابقه و امانت و تقوی و مؤمن و معتقد به مبنانی جمهوری اسلامی" و غیره را در وجود وی محرز دانست؟
آیا او مهمتر از مرحوم هاشمی رفسنجانی و متنفذتر از وی در نظام سیاسی بود که امکان رد صلاحیتاش وجود نداشته باشد؟ در هر صورت استفادۀ شورای نگهبان از نظارت استصوابی، فقط ابزاری برای حذف آسان نامزدهای انتخاباتی نیست، بلکه تالی منطقی آن، پذیرش مسئولیت تمام اقدامات نامزدهای تأیید صلاحیت شده هم هست! زیرا این نوع نظارت در ذات خود، تیغی دو دم است! با این حساب اصولگرایان حامی شورای نگهبان در برابر عملکرد روحانی، مسئولیتی بیش از اصلاحطلبان دارند!
#احمد_زیدآبادی
#حسن_روحانی
#اصلاح_طلبان
#اصولگرایان
#شورای_نگهبان
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
تجربههای انباشت نشده!
پس از شقاق خونینی که در سال 1354 در سازمان مجاهدین خلق رخ داد، برخی کادرهای این سازمان نسبت به حقانیت ایدئولوژیک و صحت استراتژی آن دچار تردید شدند و تردیدهای خود را در قالب پرسشهای ملایم و یا نقدهای سربسته به رهبری سازمان در زندان منتقل کردند.
رهبری سازمان اما همۀ پرسشها و نقدها را ناوارد و ناموجه دانست و تمام داستانِ تغییر ایدئولوژی و تصفیۀ خونینِ درون سازمان را به فرصتطلبی عدهای از اعضای مارکسیستشدۀ آن نسبت داد و مسئله را تمام شده دانست.
با این حال، عدهای از کادرها قانع نشدند و طرح پرسشها را پی گرفتند. رهبری سازمان چون به دلایلی توان تحمل این روند را نداشت با ترفندی حسابشده فرمولی را تئوریزه کرد تا پرسشگران و منتقدان را خاموش یا بیحیثیت کند و بدین وسیله تسلط بی چون و چرای خود را بر سازمان ادامه دهد.
طبق این فرمول؛ از یک سو، نظام سلطنتی حاکم، مصداق شرّ و پلیدی و باطل مطلق معرفی شد و از سوی دیگر، سازمان مجاهدین، صرفاً بدان علت که به زعم سران آن، مؤثرین و کارآمدترین و سازمانیافتهترین نیروی مقابله و مبارزه با رژیم بود و در این جهت بیش از همه "شهید" داده بود، پس مصداق خیر و زیبایی و حق مطلق به شمار آمد! در این ثنویت مطلقگرایانه، هر انتقاد و تردیدی نسبت به حقانیت و درستی راه سازمان، ضرورتاً به معنای جانبداری از رژیم حاکم قلمداد شد به طوری رهبر سازمان اعلام کرد؛ هر کس که از سازمان فاصله بگیرد تنها منزلگاهش آغوش نظام سلطنتی خواهد بود!
روشن است که چنین فرمول ستمگرانهای تا چه اندازه نیروهای منتقد و مسئلهدار و پرسشگر درون سازمان را آزار میداده است به طوری که برخی از آنها برای رفع اتهام از خود، تسلیم بی قید و شرط رهبری سازمان می شدند و تمام شک و تردیدهای خرَد کنجکاوشان را در پستوی ذهنشان مدفون میکردند. برخی نیز راه مقابله با این اتهام را تشدید لحن و عمل خود در برابر رژیم میدیدند و تا سر حد ممکن در این زمینه پیش میرفتند که البته چنین رفتاری کمترین تأثیری در داوری رهبری سازمان نسبت به آنها نداشت چرا که مسئلۀ رهبری سازمان اساساً ربطی به این موضوع نداشت و صرفاً خواهان تسلیم بی چون و چرای کادرها در برابر خود بود! در این میان عدهای هم به واکنش میافتادند و از زبانشان در میرفت که: "حالا کی گفته رژیم مظهر باطل مطلق است که نیروی مقابل آن، عین حق مطلق و غیر قابل پرسش باشد؟" کافی بود همین یک جمله از سر لجاجت از زبان کادر بیچاره و بینوایی بیرون بپرد! رهبری سازمان جشن میگرفت و سرخوشانه اعلام میکرد؛ نگفتیم فاصله با سازمان سرانجامش پناه بردن به آغوش رژیم است؟
متأسفانه سازمان مجاهدین این سفسطۀ عذابآور را بعد از انقلاب هم با حدت و شدتی بیشتر ادامه داد. البته بر سازمان حرجی نیست، بدبختی این است که همین منطق و فرمول به بسیاری از نیروهای دیگر خواهان سقوط جمهوری اسلامی نیز سرایت کرده است! کافی است یکی بگوید بالای چشمشان ابروست، تنها واکنش آنها اتهام سرسپردگی آن فرد به نظام حاکم است!
برای نمونه، فردی به نام ایرج مصداقی که به دلایلی از سازمان جدا شده است، به رغم مواضع بسیار تند و تیزش علیه جمهوری اسلامی باز هم از سوی رهبری سازمان به سرسپردگی به رژیم متهم میشود. اما جالب اینکه خودِ این مصداقی هم در مواجهه با دیگر نیروها درست پا جای پای رهبری سازمان میگذارد و در اتهام پراکنی علیه کسانی که با آنها اختلاف نظر دارد، کم از سازمان نمیآورد و دقیقاً همان اتهام سرسپردگی به رژیم را علیه آنان تکرار میکند!
حال با این وضعیت به کدامین دلیل میتوان نسبت به آیندهای که این قبیل نیروها وعدۀ آن را میدهند خوشبین بود؟ این روشهای خانمانسوز گذشتۀ ما را تباه کرده و آیندهای هم برای آن باقی نمیگذارد. امان از جامعهای که فراموشکار است و تجربههای خود را انباشت نمیکند!
#احمد_زیدآبادی
#ضربۀ_54
#انباشت_تجربه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پس از شقاق خونینی که در سال 1354 در سازمان مجاهدین خلق رخ داد، برخی کادرهای این سازمان نسبت به حقانیت ایدئولوژیک و صحت استراتژی آن دچار تردید شدند و تردیدهای خود را در قالب پرسشهای ملایم و یا نقدهای سربسته به رهبری سازمان در زندان منتقل کردند.
رهبری سازمان اما همۀ پرسشها و نقدها را ناوارد و ناموجه دانست و تمام داستانِ تغییر ایدئولوژی و تصفیۀ خونینِ درون سازمان را به فرصتطلبی عدهای از اعضای مارکسیستشدۀ آن نسبت داد و مسئله را تمام شده دانست.
با این حال، عدهای از کادرها قانع نشدند و طرح پرسشها را پی گرفتند. رهبری سازمان چون به دلایلی توان تحمل این روند را نداشت با ترفندی حسابشده فرمولی را تئوریزه کرد تا پرسشگران و منتقدان را خاموش یا بیحیثیت کند و بدین وسیله تسلط بی چون و چرای خود را بر سازمان ادامه دهد.
طبق این فرمول؛ از یک سو، نظام سلطنتی حاکم، مصداق شرّ و پلیدی و باطل مطلق معرفی شد و از سوی دیگر، سازمان مجاهدین، صرفاً بدان علت که به زعم سران آن، مؤثرین و کارآمدترین و سازمانیافتهترین نیروی مقابله و مبارزه با رژیم بود و در این جهت بیش از همه "شهید" داده بود، پس مصداق خیر و زیبایی و حق مطلق به شمار آمد! در این ثنویت مطلقگرایانه، هر انتقاد و تردیدی نسبت به حقانیت و درستی راه سازمان، ضرورتاً به معنای جانبداری از رژیم حاکم قلمداد شد به طوری رهبر سازمان اعلام کرد؛ هر کس که از سازمان فاصله بگیرد تنها منزلگاهش آغوش نظام سلطنتی خواهد بود!
روشن است که چنین فرمول ستمگرانهای تا چه اندازه نیروهای منتقد و مسئلهدار و پرسشگر درون سازمان را آزار میداده است به طوری که برخی از آنها برای رفع اتهام از خود، تسلیم بی قید و شرط رهبری سازمان می شدند و تمام شک و تردیدهای خرَد کنجکاوشان را در پستوی ذهنشان مدفون میکردند. برخی نیز راه مقابله با این اتهام را تشدید لحن و عمل خود در برابر رژیم میدیدند و تا سر حد ممکن در این زمینه پیش میرفتند که البته چنین رفتاری کمترین تأثیری در داوری رهبری سازمان نسبت به آنها نداشت چرا که مسئلۀ رهبری سازمان اساساً ربطی به این موضوع نداشت و صرفاً خواهان تسلیم بی چون و چرای کادرها در برابر خود بود! در این میان عدهای هم به واکنش میافتادند و از زبانشان در میرفت که: "حالا کی گفته رژیم مظهر باطل مطلق است که نیروی مقابل آن، عین حق مطلق و غیر قابل پرسش باشد؟" کافی بود همین یک جمله از سر لجاجت از زبان کادر بیچاره و بینوایی بیرون بپرد! رهبری سازمان جشن میگرفت و سرخوشانه اعلام میکرد؛ نگفتیم فاصله با سازمان سرانجامش پناه بردن به آغوش رژیم است؟
متأسفانه سازمان مجاهدین این سفسطۀ عذابآور را بعد از انقلاب هم با حدت و شدتی بیشتر ادامه داد. البته بر سازمان حرجی نیست، بدبختی این است که همین منطق و فرمول به بسیاری از نیروهای دیگر خواهان سقوط جمهوری اسلامی نیز سرایت کرده است! کافی است یکی بگوید بالای چشمشان ابروست، تنها واکنش آنها اتهام سرسپردگی آن فرد به نظام حاکم است!
برای نمونه، فردی به نام ایرج مصداقی که به دلایلی از سازمان جدا شده است، به رغم مواضع بسیار تند و تیزش علیه جمهوری اسلامی باز هم از سوی رهبری سازمان به سرسپردگی به رژیم متهم میشود. اما جالب اینکه خودِ این مصداقی هم در مواجهه با دیگر نیروها درست پا جای پای رهبری سازمان میگذارد و در اتهام پراکنی علیه کسانی که با آنها اختلاف نظر دارد، کم از سازمان نمیآورد و دقیقاً همان اتهام سرسپردگی به رژیم را علیه آنان تکرار میکند!
حال با این وضعیت به کدامین دلیل میتوان نسبت به آیندهای که این قبیل نیروها وعدۀ آن را میدهند خوشبین بود؟ این روشهای خانمانسوز گذشتۀ ما را تباه کرده و آیندهای هم برای آن باقی نمیگذارد. امان از جامعهای که فراموشکار است و تجربههای خود را انباشت نمیکند!
#احمد_زیدآبادی
#ضربۀ_54
#انباشت_تجربه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
توافق با ترامپ خصوصا در ماه های اول و پیش از خروجش از برجام، که بارها خواستار مذاکرات شده بود بسیار آسانتر بود
و
4 خسارت مضاعف بر برجام راهم کمتر میکرد
از نگاه
زید آبادی هم :
کار جمهوری اسلامی با بایدن سختتر از ترامپ است!
حضور جو بایدن در کاخ سفید تقریباً قطعی به نظر میرسد و بسیار بعید است که اعتراض دونالد ترامپ به روند شمارش آراء به جایی برسد. ترامپ دیر یا زود مجبور است نتیجۀ انتخابات را بپذیرد و به غائله خاتمه دهد.
ورود بایدن به کاخ سفید اما چه تأثیری بر ایران خواهد داشت؟ بسیاری از تحلیلگران بر این نظرند که با حضور بایدن در کاخ سفید، کار جمهوری اسلامی با آمریکا آسانتر میشود اما از نگاه من، به دو دلیل ماجرا دقیقاً معکوس است!
به نظرم اگر جمهوری اسلامی نخواهد در اسرع وقت با دولت جدید آمریکا وارد مذاکره و سپس مصالحه شود و در صدد تقابل با آن برآید، بدون شک سر شاخ شدنش با بایدن، بسیار سختتر از منازعه با ترامپ خواهد بود.
ترامپ در عرصۀ بینالمللی رهبری خودشیفته و تکرو بود و به دلیل رفتار و مواضعش، مورد انتقاد و بلکه نفرت بسیاری از محافل لیبرال و چپ در جهان قرار داشت. از این رو، رد درخواست او برای مذاکره از سوی ایران، کم و بیش با همدلی این محافل و بیتفاوتی بسیاری از کشورها همراه بود. پاسخ رد به بایدن اما بینهایت سخت و دشوار است چرا که او احتمالاً از طریق رایزنی با متحدان آمریکا و اعضای شورای امنیت سازمان ملل، پیشنهاد مشخصی را به ایران ارائه خواهد کرد که پاسخ منفی به آن، میتواند سبب انزوای شدید در میان کشورها و برانگیختن خشم محافل لیبرال و چپ در سطح جهان و تحریک بیشتر افکار عمومی در داخل شود و راه هرگونه فشاری را علیه جمهوری اسلامی هموارتر کند.
دلیل دوم اما به رویکرد بایدن به مسئلۀ فلسطین باز میگردد. در واقع ترامپ با یک طرح صلح ناعادلانه و غیر قابل دفاع، کوشید تا کشورهای عرب را به عادیسازی روابطشان با اسرائیل متقاعد کند. این عادیسازی به دلیل نامنصفانه بودن معاملۀ قرن ترامپ، هم خشم فلسطینیها را برانگیخت و هم سبب سرافکندگی پیدا و پنهانِ رهبران عرب پیشتاز برای عادیسازی رابطه، در افکار عمومی منطقه شد. بایدن اما میتواند با فاصله گرفتن از جنبههای مخربتر طرح ترامپ، هم خشم فلسطینیها را فرو نشاند و آنها را به پای میز مذاکره با اسرائیل بکشاند و هم عادیسازی روابط را از امری شرمگینانه به موضوعی نه لزوماً افتخارآمیز اما دست کم به ماجرایی عادی و طبیعی تبدیل کند به طوری که اغلب کشورهای عرب و مسلمان با خیالی آسوده به این روند بپیوندند!
طبعاً در آن صورت، مقابلۀ جمهوری اسلامی با عادیسازی روابط کشورهای عرب و اسرائیل بسیار سختتر و پرهزینهتر از امروز خواهد بود.
با این حساب، پیروزی بایدن برای هر که مفید باشد، برای جمهوری اسلامی با سیاست های کنونی آن، جز مشقت فزاینده چیزی ندارد.
#احمد_زیدآبادی
#جو_بایدن
#دونالد_ترامپ
#عادی_سازی
#رابطه_ایران_آمریکا
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پ ن
✍️مسئله ای که زیدآبادی به آن بی توجه است
2 دست شدن حاکمیت در امریکاست رئیس جمهور دموکرات
سنا جمهوریخواه
فرصتی که در دوره ترامپ وجود داشت را عاشقان برجام
#دولت روحانی به فنا داد
#لعنت بر این عاشقان برجام نا فرجام
که
بی شک مانع جدی بر توافقات منطقی خواهد بود
و
4 خسارت مضاعف بر برجام راهم کمتر میکرد
از نگاه
زید آبادی هم :
کار جمهوری اسلامی با بایدن سختتر از ترامپ است!
حضور جو بایدن در کاخ سفید تقریباً قطعی به نظر میرسد و بسیار بعید است که اعتراض دونالد ترامپ به روند شمارش آراء به جایی برسد. ترامپ دیر یا زود مجبور است نتیجۀ انتخابات را بپذیرد و به غائله خاتمه دهد.
ورود بایدن به کاخ سفید اما چه تأثیری بر ایران خواهد داشت؟ بسیاری از تحلیلگران بر این نظرند که با حضور بایدن در کاخ سفید، کار جمهوری اسلامی با آمریکا آسانتر میشود اما از نگاه من، به دو دلیل ماجرا دقیقاً معکوس است!
به نظرم اگر جمهوری اسلامی نخواهد در اسرع وقت با دولت جدید آمریکا وارد مذاکره و سپس مصالحه شود و در صدد تقابل با آن برآید، بدون شک سر شاخ شدنش با بایدن، بسیار سختتر از منازعه با ترامپ خواهد بود.
ترامپ در عرصۀ بینالمللی رهبری خودشیفته و تکرو بود و به دلیل رفتار و مواضعش، مورد انتقاد و بلکه نفرت بسیاری از محافل لیبرال و چپ در جهان قرار داشت. از این رو، رد درخواست او برای مذاکره از سوی ایران، کم و بیش با همدلی این محافل و بیتفاوتی بسیاری از کشورها همراه بود. پاسخ رد به بایدن اما بینهایت سخت و دشوار است چرا که او احتمالاً از طریق رایزنی با متحدان آمریکا و اعضای شورای امنیت سازمان ملل، پیشنهاد مشخصی را به ایران ارائه خواهد کرد که پاسخ منفی به آن، میتواند سبب انزوای شدید در میان کشورها و برانگیختن خشم محافل لیبرال و چپ در سطح جهان و تحریک بیشتر افکار عمومی در داخل شود و راه هرگونه فشاری را علیه جمهوری اسلامی هموارتر کند.
دلیل دوم اما به رویکرد بایدن به مسئلۀ فلسطین باز میگردد. در واقع ترامپ با یک طرح صلح ناعادلانه و غیر قابل دفاع، کوشید تا کشورهای عرب را به عادیسازی روابطشان با اسرائیل متقاعد کند. این عادیسازی به دلیل نامنصفانه بودن معاملۀ قرن ترامپ، هم خشم فلسطینیها را برانگیخت و هم سبب سرافکندگی پیدا و پنهانِ رهبران عرب پیشتاز برای عادیسازی رابطه، در افکار عمومی منطقه شد. بایدن اما میتواند با فاصله گرفتن از جنبههای مخربتر طرح ترامپ، هم خشم فلسطینیها را فرو نشاند و آنها را به پای میز مذاکره با اسرائیل بکشاند و هم عادیسازی روابط را از امری شرمگینانه به موضوعی نه لزوماً افتخارآمیز اما دست کم به ماجرایی عادی و طبیعی تبدیل کند به طوری که اغلب کشورهای عرب و مسلمان با خیالی آسوده به این روند بپیوندند!
طبعاً در آن صورت، مقابلۀ جمهوری اسلامی با عادیسازی روابط کشورهای عرب و اسرائیل بسیار سختتر و پرهزینهتر از امروز خواهد بود.
با این حساب، پیروزی بایدن برای هر که مفید باشد، برای جمهوری اسلامی با سیاست های کنونی آن، جز مشقت فزاینده چیزی ندارد.
#احمد_زیدآبادی
#جو_بایدن
#دونالد_ترامپ
#عادی_سازی
#رابطه_ایران_آمریکا
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پ ن
✍️مسئله ای که زیدآبادی به آن بی توجه است
2 دست شدن حاکمیت در امریکاست رئیس جمهور دموکرات
سنا جمهوریخواه
فرصتی که در دوره ترامپ وجود داشت را عاشقان برجام
#دولت روحانی به فنا داد
#لعنت بر این عاشقان برجام نا فرجام
که
بی شک مانع جدی بر توافقات منطقی خواهد بود
امانپور و ترامپ و نازیها و اسرائیل!
مقایسۀ تلویحی رفتار دونالد ترامپ با "شب بلورین" نازیها در سال 1933 از سوی کریستین امانپور به نظرم زیادهروی غیرمنصفانهای است که حق اعتراض را برای ترامپ محفوظ میدارد، اما در این وسط من نمیدانم این موضوع چه ربطی به وزیران و مقامهای دولت اسرائیل دارد که خواهان عذرخواهی و حتی اخراج امانپور از سی ان ان شدهاند؟
امانپور در اظهارات خود نه هولوکاست را نفی کرده، نه در مورد آن تردید روا داشته و نه از اهمیت آن کاسته است، فقط به شیوهای ناروا رفتار رئیس جمهور کشورش را به آغاز روی کار آمدن نازیها تشبیه کرده است. حالا فرض بگیریم که دولت اسرائیل وارث انحصاری هولوکاست باشد، اما آیا تعیین حدود و ثغور اظهارنظر در مورد رژیم هیتلری هم در انحصار آن است که هر جا، هر کس، اسمی از آن به میان آورَد، خود را جلو میاندازد و طلبکارانه خواهان عذرخواهی و اخراج آنها میشود؟
این در حالی است که هولوکاست هم امری اسرائیلی نیست که حق اظهار نظر در بارۀ آن در انحصار دولت اسرائیل باشد. هولوکاست جنایتی ضد بشری و جنایت علیه بشریت است و به همین دلیل همۀ بشریت هم در برابر آن احساس مسئولیت میکند. در واقع اسرائیل با معرفی خود به عنوان تنها وارث هولوکاست، امری انسانی را به پدیدهای قومی تقلیل داده تا از این طریق نوعی تجارت سیاسی برای خود به راه اندازد!
آن یهودیان مظلوم و بیپناهی که در ارودگاههای کار اجباری از شدت خستگی و گرسنگی جان دادند و یا در اتاقهای گاز آشوویتس و داخائو خفه شدند و در کورههای آدمسوزی سوختند و به خاکستر تبدیل شدند کی و کجا به دولت اسرائیل وکالت رسمی دادهاند که وارث انحصاری درد و رنج آنها شود و با تکیه بر خون آنها، برخی سیاستهای بیدادگرانۀ خود را توجیه کند؟
بسیاری از آن قربانیان بیگناه اگر امروز زنده بودند و به عیان میدیدند که چگونه چهرههای حزب یمینا و رهبران شهرکها و برخی سران لیکود، خون به ناحق ریختۀ آنان را دستاویزی برای تخریب آبادیها و غصب زمینها و آواره کردن زنان و کودکان فلسطینی در کرانۀ باختری رود اردن قرار دادهاند، بیش از دیگران به فغان میآمدند و در برابر بلدوزرهای ویرانگر سینه سپر میکردند چنانکه هم اینک نیز بسیاری از یهودیان انساندوست در جنبش "صلح اکنون" چنین میکنند!
بدبختانه جریان راستگرا و افراطی در اسرائیل هیچ نوع صداقتی در دفاع از حریم هولوکاست و مقابله با پدیدۀ نفرتانگیز یهودستیزی ندارد و همۀ این امور را در خدمت تداوم سیاست اشغالگری در کرانۀ باختری و اعمال تبعیض علیه جمعیت غیر یهودی اسرائیل به کار گرفته است. آنها کار را به جایی رساندهاند که هر گونه انتقاد از سیاستهای دولت اسرائیل و یا تحریم کالاهای ساخت شهرکهای غیرقانونی را به یهودستیزی تعبیر میکنند و خواهان مقابلۀ دولتهای جهان با آن میشوند!
از این نفرت انگیزتر رفتار بخشی از دار و دستۀ دولت ترامپ است که با این نوع تعبیرات همدلی نشان میدهند و حتی حامیان تحریم کالاهای ساخت شهرکها در کنگرۀ آمریکا را در ردیف یهودستیزان دستهبندی میکنند!
با این روند آیا قرار است دولت اسرائیل هر کار که میلش کشید انجام دهد و اگر کس به آن انتقاد کرد، به اتهام یهودستیزی دهانش دوخته و از کار اخراج شود؟ آیا قرار است تاریخ ظهور و سقوط هیتلر را از ابتدا تا انتها دولت اسرائیل بنویسد و اگر کسی یک ویرگول را در نقل آن جابجا کرد به حامیان اشغالگری جواب پس دهد؟
اگر دنیای مدعی آزادی فکر و بیان قرار است این باشد بنا به آن شعر سخیف زندهیاد میرزادۀ عشقی بر چنین دنیایی باید...
#احمد_زیدآبادی
#کریستین_امانپور
#دونالد_ترامپ
#یهود_ستیزی
#هولوکاست
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مقایسۀ تلویحی رفتار دونالد ترامپ با "شب بلورین" نازیها در سال 1933 از سوی کریستین امانپور به نظرم زیادهروی غیرمنصفانهای است که حق اعتراض را برای ترامپ محفوظ میدارد، اما در این وسط من نمیدانم این موضوع چه ربطی به وزیران و مقامهای دولت اسرائیل دارد که خواهان عذرخواهی و حتی اخراج امانپور از سی ان ان شدهاند؟
امانپور در اظهارات خود نه هولوکاست را نفی کرده، نه در مورد آن تردید روا داشته و نه از اهمیت آن کاسته است، فقط به شیوهای ناروا رفتار رئیس جمهور کشورش را به آغاز روی کار آمدن نازیها تشبیه کرده است. حالا فرض بگیریم که دولت اسرائیل وارث انحصاری هولوکاست باشد، اما آیا تعیین حدود و ثغور اظهارنظر در مورد رژیم هیتلری هم در انحصار آن است که هر جا، هر کس، اسمی از آن به میان آورَد، خود را جلو میاندازد و طلبکارانه خواهان عذرخواهی و اخراج آنها میشود؟
این در حالی است که هولوکاست هم امری اسرائیلی نیست که حق اظهار نظر در بارۀ آن در انحصار دولت اسرائیل باشد. هولوکاست جنایتی ضد بشری و جنایت علیه بشریت است و به همین دلیل همۀ بشریت هم در برابر آن احساس مسئولیت میکند. در واقع اسرائیل با معرفی خود به عنوان تنها وارث هولوکاست، امری انسانی را به پدیدهای قومی تقلیل داده تا از این طریق نوعی تجارت سیاسی برای خود به راه اندازد!
آن یهودیان مظلوم و بیپناهی که در ارودگاههای کار اجباری از شدت خستگی و گرسنگی جان دادند و یا در اتاقهای گاز آشوویتس و داخائو خفه شدند و در کورههای آدمسوزی سوختند و به خاکستر تبدیل شدند کی و کجا به دولت اسرائیل وکالت رسمی دادهاند که وارث انحصاری درد و رنج آنها شود و با تکیه بر خون آنها، برخی سیاستهای بیدادگرانۀ خود را توجیه کند؟
بسیاری از آن قربانیان بیگناه اگر امروز زنده بودند و به عیان میدیدند که چگونه چهرههای حزب یمینا و رهبران شهرکها و برخی سران لیکود، خون به ناحق ریختۀ آنان را دستاویزی برای تخریب آبادیها و غصب زمینها و آواره کردن زنان و کودکان فلسطینی در کرانۀ باختری رود اردن قرار دادهاند، بیش از دیگران به فغان میآمدند و در برابر بلدوزرهای ویرانگر سینه سپر میکردند چنانکه هم اینک نیز بسیاری از یهودیان انساندوست در جنبش "صلح اکنون" چنین میکنند!
بدبختانه جریان راستگرا و افراطی در اسرائیل هیچ نوع صداقتی در دفاع از حریم هولوکاست و مقابله با پدیدۀ نفرتانگیز یهودستیزی ندارد و همۀ این امور را در خدمت تداوم سیاست اشغالگری در کرانۀ باختری و اعمال تبعیض علیه جمعیت غیر یهودی اسرائیل به کار گرفته است. آنها کار را به جایی رساندهاند که هر گونه انتقاد از سیاستهای دولت اسرائیل و یا تحریم کالاهای ساخت شهرکهای غیرقانونی را به یهودستیزی تعبیر میکنند و خواهان مقابلۀ دولتهای جهان با آن میشوند!
از این نفرت انگیزتر رفتار بخشی از دار و دستۀ دولت ترامپ است که با این نوع تعبیرات همدلی نشان میدهند و حتی حامیان تحریم کالاهای ساخت شهرکها در کنگرۀ آمریکا را در ردیف یهودستیزان دستهبندی میکنند!
با این روند آیا قرار است دولت اسرائیل هر کار که میلش کشید انجام دهد و اگر کس به آن انتقاد کرد، به اتهام یهودستیزی دهانش دوخته و از کار اخراج شود؟ آیا قرار است تاریخ ظهور و سقوط هیتلر را از ابتدا تا انتها دولت اسرائیل بنویسد و اگر کسی یک ویرگول را در نقل آن جابجا کرد به حامیان اشغالگری جواب پس دهد؟
اگر دنیای مدعی آزادی فکر و بیان قرار است این باشد بنا به آن شعر سخیف زندهیاد میرزادۀ عشقی بر چنین دنیایی باید...
#احمد_زیدآبادی
#کریستین_امانپور
#دونالد_ترامپ
#یهود_ستیزی
#هولوکاست
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii