This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرق انگلیس، بریتانیا بزرگ و UK
اینکه دارم رو تکرار دوباره اون روزا و حتی روزهای بهتر قمار میکنم، شاید از زیادی خوشبین بودن منه. ولی میدونی چی خوشحالم میکنه؟ اینکه احتمالا تو از منم خوشبینتری!
بابا گفت باید برم پیش آقای باقری؛ همونی که کارگاهش تو پیامبر ۹۹ عه و همیشه ازش قطعه میارم. کوبلینگ و لنت و کمربند و هزار جور قطعه دیگه که هیچ وقت سعی نکردم بفهمم دقیقا به چه دردی میخورن!
اول یه قهوه میزنم، بعدش لباس راحتیم رو عوض میکنم و لباس کار نو و بدون گرد و خاکی که بابا چند سال پیش داده بود رو میپوشم. ماشین رو از تو حیاط درمیارم، جفت شیشهها رو میدم جلو تا حرارت بره بیرون. عینک آفتابی رو به صورتم میزنم، بلوتوث گوشی رو وصل میکنم به ماشین، کمربند رو میبندم و بعد راه میفتم. دنده رو که میزنم دو، گوشی رو باز میکنم و یه ریمیکس از دیجی شینسکی پلی میکنم. تا بیاد خودش رو معرفی کنه، منم کولر رو تا ته روشن میکنم و شیشهها رو دوباره میدم بالا. باد کولر خنکه ولی به پوست که میخوره یه حس ناخوشایندی داره. یه حس ناخوشایند که امضای پرایده و تو همه جزئیات ماشین میتونی ببینیش.
از شهرک میزنم بیرون و وارد جاده اصلی میشم. هیچ فرقی با روزای دیگه نداره. همون ماشینای قبلی و همون جهت همیشگی. تو جاده اصلی تغییر معنی نداره. مثل یه رودخونه است که حتی وقتی داخلش باشی هم فکر میکنی همه چی سرجاشه و این فقط تویی که داری حرکت میکنی.
هیچ صدایی از بیرون نمیاد. ریمیکس دیجی شینسکی هم فقط از یه خواننده است که زیرلبی و آروم داره رپ میکنه. تو همچین شرایطی آدم خیلی راحت غرق خودش میشه. طوری که همه دنیای بیرون محو میشه براش.
میدونم نباید بذارم مغزم برای خودش الکی الکی نشخوار کنه ولی زورم بهش نمیرسه. هر چی پدال گاز رو محکمتر فشار میدم بازم فایده نداره. یه صدایی تو سرم میگه نمیتونی از خودت فرار کنی. میپرسم: خودم؟ کدوم من؟ میگه: عینکت رو دربیار و تو آینه نگاه کن! یه صورت اخمو میبینی؟ اون چشمای سرد و بیروح رو چطور؟ میپرسم: دیدمش. ولی چرا فکر میکنی دارم ازش فرار کنم؟ میگه: بدترین کابوس خودت شدی! تو میخواستی یه ستاره باشی! ولی الان اونی شدی که چشماش یه سیاه چاله است.
دیگه هیچی نمیگم. پدال گاز رو محکمتر فشار میدم. به ماشین جلویی چراغ میدم و دستم رو پشت سر هم روی بوغ فشار میدم.
اول یه قهوه میزنم، بعدش لباس راحتیم رو عوض میکنم و لباس کار نو و بدون گرد و خاکی که بابا چند سال پیش داده بود رو میپوشم. ماشین رو از تو حیاط درمیارم، جفت شیشهها رو میدم جلو تا حرارت بره بیرون. عینک آفتابی رو به صورتم میزنم، بلوتوث گوشی رو وصل میکنم به ماشین، کمربند رو میبندم و بعد راه میفتم. دنده رو که میزنم دو، گوشی رو باز میکنم و یه ریمیکس از دیجی شینسکی پلی میکنم. تا بیاد خودش رو معرفی کنه، منم کولر رو تا ته روشن میکنم و شیشهها رو دوباره میدم بالا. باد کولر خنکه ولی به پوست که میخوره یه حس ناخوشایندی داره. یه حس ناخوشایند که امضای پرایده و تو همه جزئیات ماشین میتونی ببینیش.
از شهرک میزنم بیرون و وارد جاده اصلی میشم. هیچ فرقی با روزای دیگه نداره. همون ماشینای قبلی و همون جهت همیشگی. تو جاده اصلی تغییر معنی نداره. مثل یه رودخونه است که حتی وقتی داخلش باشی هم فکر میکنی همه چی سرجاشه و این فقط تویی که داری حرکت میکنی.
هیچ صدایی از بیرون نمیاد. ریمیکس دیجی شینسکی هم فقط از یه خواننده است که زیرلبی و آروم داره رپ میکنه. تو همچین شرایطی آدم خیلی راحت غرق خودش میشه. طوری که همه دنیای بیرون محو میشه براش.
میدونم نباید بذارم مغزم برای خودش الکی الکی نشخوار کنه ولی زورم بهش نمیرسه. هر چی پدال گاز رو محکمتر فشار میدم بازم فایده نداره. یه صدایی تو سرم میگه نمیتونی از خودت فرار کنی. میپرسم: خودم؟ کدوم من؟ میگه: عینکت رو دربیار و تو آینه نگاه کن! یه صورت اخمو میبینی؟ اون چشمای سرد و بیروح رو چطور؟ میپرسم: دیدمش. ولی چرا فکر میکنی دارم ازش فرار کنم؟ میگه: بدترین کابوس خودت شدی! تو میخواستی یه ستاره باشی! ولی الان اونی شدی که چشماش یه سیاه چاله است.
دیگه هیچی نمیگم. پدال گاز رو محکمتر فشار میدم. به ماشین جلویی چراغ میدم و دستم رو پشت سر هم روی بوغ فشار میدم.
Forwarded from توییتر فارسی
Forwarded from Sickipedia
Today I found out that there are breeds of fish with no eyes
Or rather, breeds of fsh
#wordplay
@Sickipedia
Or rather, breeds of fsh
#wordplay
@Sickipedia
فکر کنم قبلا هم گفته بودم جلسات کراس فیت ( بدنسازی همراه با استقامت ) رو از خود بوکس هم حتی بیشتر دوست دارم.
هر بار تا آخر زور و توانم استفاده میشه و وقتی که تموم میشه احساس میکنم خفنترینم.
هر بار تا آخر زور و توانم استفاده میشه و وقتی که تموم میشه احساس میکنم خفنترینم.
پرسونال برندینگم تو اینستاگرام رو دوست دارم. از صبح تا شب پونصد ششصدتا ریلز غذا و قهوه برام میفرستن :)
کشف جدید امروزم، آیس کافی باعث میشه افتر تیست قهوه رو بگیرم.
امروز به توصیه فروشنده دوتا دونه یخ انداختم تو لیوان اسپرسو و در کمال تعجب اون مزه کاراملی و شیرینی که میگفت رو از دونه ۱۰۰ عربیکا، که تو حالت عادی به ترشی آبلیموئه، به دست آوردم!
امروز به توصیه فروشنده دوتا دونه یخ انداختم تو لیوان اسپرسو و در کمال تعجب اون مزه کاراملی و شیرینی که میگفت رو از دونه ۱۰۰ عربیکا، که تو حالت عادی به ترشی آبلیموئه، به دست آوردم!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینم قرار بود هایپرلپس ادایی مناطق محروم بشه که نمیدونم چرا تار شده. 🫠
دلیل زنده موندنم؟
زندگیم جذابترین سریالیه که تا حالا دیدم و تا نفهمم آخرش چی میشه، آروم نمیگیگیرم :)
زندگیم جذابترین سریالیه که تا حالا دیدم و تا نفهمم آخرش چی میشه، آروم نمیگیگیرم :)
Forwarded from اقوال الانعام
نذارید بچههای افغانی تو مدرسههای ما درس بخونند.
عه چرا کودک کار افغانی ایجاد شد؟
عه چرا کودک کار افغانی ایجاد شد؟
به حمدالله یه روز تاریخی و مفرح دیگه رو در پیش داریم. امیدوارم مردم شریف ایران، به خصوص قشر زحمتکش توییتری، نژادپرستی نکنن و برای این بدبخت هم کلی جک تر و تمیز بسازن.