The Rebel
247 subscribers
5.52K photos
443 videos
55 files
1.73K links
نوشتن، معنا بخشیدن به رنج است.
Download Telegram
یه چیزی رو دوستانه بهتون بگم. اگه این روز‌ها خیلی دچار استرس و دلهره شروع جنگ و خشونت میشید، یه لطفی به خودتون بکنید و کمتر خبر‌های مربوط بهش رو ببینید و بخونید. اونم به دو دلیل:

اول اینکه اگه جنگ بشه، کاری از دست شما ساخته نیست. چه برای شروع چه برای توقفش. مطمین هم باشید تو دوره‌ای زندگی میکنیم که اگه جنگ بشه، خبردار خواهیم شد.
دوم اینکه اگه هدف از دنبال کردن اخبار این شکلی ایجاد آمادگی لازمه که خب اینم بیهوده اس. آمادگی که شما رو تو شرایط یه جنگ تمام عیار سالم و در رفاه نگه داره یه چیزی در حد زندگی کردن خارج از ایرانه که احتمالا الان براتون امکان پذیر نیست.

باید با همدیگه تمرین کنیم، غصه هر چیزی رو زمانی بخوریم که حداقل زمان خیلی اندکی تا رخ دادنش باقی باشه. زندگیمون خیلی کوتاه خیلییی.
به عنوان یه آدمی که ساکن سرزمین آخوندها و عرازشه‌ است، جنگ اون چنان اهمیتی برام نداره.
سالهاست که به بدتر شدن اوضاع عادت کردم و به جز زمان‌های کوتاهی که احتمالا تو فاز مانیا* بودم، امیدی به تغییر نداشتم.
آخرش به بدترین هم می‌رسیم ولی تا اون موقع، بین بدتر و بدترتر‌ اون چنان تفاوتی نمیبینم و نیازی نداره بابتش‌ ذهنم درگیر باشه.
حالا اینکه چقدر تو فرار از جوسازی‌ها و ادای "وای اگه جنگ بشه، همه می‌میرن" موفق باشم، یه بحث دیگه است.


* بخوانید کصخلیت‌ و توهم
همین‌طور که موشک‌پرونی و پهپادبازی و کسشر در جریان بود، توی توییتر یه دعوای ضمنی برقرار بود بین کسایی که طبق معمول داشتن به فراخور وضعیت جوک تولید می‌کردن، و کسایی که طبق معمول مدرک جامعه‌شناسی و علوم سیاسی نداشته‌شونو زده بودن زیر بغلشون و در حال نصیحت کردن و پرت کردن «با فلان چیز شوخی نکنید» تو سر و صورت این و اون بودن.

میرزاده‌ی عشقی که از معدود معاصرهای به شدت مورد علاقه‌ی منه، یه غزلی داره که قشنگ بیانگر این مکانیزم خنده‌ی تلخیه که قرن‌ها به عنوان آخرین آپشن ایرانیا برای گذران بدبختی استفاده شده:

من که خندم، نه بر اوضاع کنون می‌خندم
من بدین گنبدِ بی‌سقف و ستون می‌خندم
(یعنی این دنیای کیری بیری)

تو به فرمانده‌ی اوضاعِ کنون می‌خندی،
من به فرماندهیِ «کن فیکون» می‌خندم!
(متلکی که به خدا میگه رو‌ بگیرید دیگه، حوصله ندارم توضیح بدم)

همه کس بر بشرِ بوقلمونی خندد،
من به حزبِ فلکِ بوقلمون می‌خندم
(بوقلمون نماد دورنگیه)

خلق خندند به هر آبله‌رخساری و، من
به رخِ این فلکِ آبله‌گون می‌خندم

هرکس ایدون به جنونِ منِ مجنون خندد،
من به هر کس که بخندد به جنون می‌خندم!
(ایدون: اینطور)

آنچه بایست به تاریخ گذشته خندم،
کرده‌ام خنده؛ بر آینده کنون می‌خندم!

هرکه چون من ثمر علم، فلاکت دیدی
مُردی از گریه، منِ دلشده خون می‌خندم!

بعد از این من زنم از علم و فنون دم؟ حاشا!
من به هرچه بتر علم و فنون می‌خندم!

این «خون خندیدن» رو دیگه نباید لازم باشه برای ایرانی جماعت توضیح داد. اگه شما جزو دسته‌ی دومید، غلاف کنید جون مادرتون. شما با جدی بودنتون دقیقا همونقدر هیچ گُهی نمی‌تونید بخورید که اونا با خون خندیدنشون. منم همینطور. بقیه هم ایضا.

@TafsireKiri
▫️
Forwarded from SUT Twitter
شمشیرِ بلاتکلیفی، روانِ آدمهای اضطرابی را به نرمی بریدن پنیر با چاقو، تکه تکه می‌کند و از آن می‌توان برای شکنجه و شستشوی مغزی (Brainwashing) آنها استفاده کرد.

«دکتر روح الله صدیق»

@sut_tw
یادم باشه سری بعد که خواستم راجع به سربازی بنویسم، از استعاره چاقو و پنیر هم استفاده کنم.
همه چیز این سربازی لعنتی به شدت بهم گره خورده و دائما در تلاشم تا یه جوری بازش کنم.
قشنگی کار اونجاست که ممکنه حداقل دو ماه دیگه‌ هم طول بکشه و اگه به اون موقع کارم کشیده بشه، plan B که چیده بودم هم خود به خود دود میشه میره رو هوا. بعدشم احتمالا باید دخیل ببندم به امامزاده بیژن!
وی بالاخره به تارگت‌ قدم‌های خودش رسید.
My emotional state:
touch starve
crying need for a warm hug
loneliness
گمونم امروز پنیک اتک هم آنلاک شد!!
مطابق روال معمول این روزام تو پلیس ۱۰+ بودم که حین انجام دادن کارام یه استرس شدیدی همه وجودم رو گرفت و مجبورم کرد برم بشینم. ولی نشستن و نفس عمیق هم کمکی نکرد و بعد چند ثانیه غش کردم و افتادم زمین! بیدار که شدم دیدم مردم بالا سرم وایستادن و .....
یه ترکیب غذایی جدید پیدا کردم که اصلا یا مقلب‌ القلوب و الابصار! به شدت زود هم میشه آمادش‌ کرد.
اینجوریه که تو یه روز که بیکار بودین، سس پستو با سیر فراوون درست می‌کنید و میذارید کنار.
اینجوریه که قارچ می‌خرین، میشورین، درشت درشت خورد می‌کنید و تو یه ماهیتابه با بالاترین حرارت ممکن سرخش می‌کنید تا طلایی بشه. بعدش حرارت رو خاموش می‌کنین و از همون سس پستو بهش اضافه می‌کنید و بدین شکل غذای مورد علاقه جدیدم آماده میشه.

نکته اول، ترکیبات اصلی پستو ایناست: ریحون، گردو، سیر و روغن زیتون با یه کم آبلیمو
نکته دوم: من سس و قارچ آماده داشتم و کل آماده سازی غذا ده دقیقه هم نشد.
یعنی یه عمره این تراشتگن‌ از پشت محوطه‌ گل مفت میخوره. 😑😑
حالا نمیدونم طرفداری بقیه تیما چطوره؛ ولی این بارسای لعنتی اینجوریه که دقیقا هر وقت بهش امید بستی، گند میزنه به اعصابت‌. شکر خدا امشب هم یه باخا تحقیر آمیز دیگه داشتیم.
آخرین باری که لباس تیم رو پوشیده بودم یادم نمیاد و دقیقا همین امشب که پوشیدم و کودک درونم ذوق زده بود اینجوری شد.
احتمالا باید میمردم‌ تا غیبتم موجه‌ باشه :)



مقدار امید‌ باقی مونده 1%
بعد قشنگی کار اونجاست که برای کاهش اضطراب و گذروندن زمان، ورزش هم کنسله. چون به طرز مسخره‌ایی پا درد میشم اگه به زانوم‌ فشار بیاد. به عبارت دیگه تنها ورزش ممکن پیاده‌رویه! اونم جایی که شیب نباشه و....
The Rebel
سیاوش کسرایی یه جایی میگه: آری آری، زندگی زیباست. زندگی آتش‌گهی دیرینه پابرچاست. گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش تا بیکران پیداست؛ ورنه خاموش است و خاموشی، گناه ماست.
آقای کسرایی نیستی بگی اگه هیزم‌ها خیس شده بودن، اگه کفتارا‌ و شغالا شاشیده بودن روش، چه گوهی باید خورد؟ هر چی باد میزنم و فوت میکنم این زندگی لعنتی افروخته نمیشه!
‏محور مقاومت فقط بچه‌های دیجی‌موویز



_Behnam Eslami_


@uttweet
#هیبت_یک_درخت_درست
+ دوست عزیزم خانم میم
Forwarded from توییتر فارسی
دارم غصه میخورم برای کسایی که هنوز با من آشنا نشدن ، بنده خداها:)))

• بلندترین شب سال •

@OfficialPersianTwitter
Desperation
Breaking the Boundaries
سافت راک عربی از پارسا