🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
1.54K subscribers
6.48K photos
1.17K videos
68 files
6.31K links
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...

"عارف قزوینی"
Download Telegram
با صدور فتوای جنگ و جهاد از سوی #علما !! علیه روسیه، مجلسی در #سلطانیه برگزار شد و همگان در مجلس #فتحعلی‌_شاه، حضور یافتند.

وابستگان شاه با شعار و احساسات ریاکارانه  فضای مجلس را در دست گرفته، اصرار به جنگ داشتند.

در این هنگام، فتحعلی‌شاه رو به #قائم‌مقام کرد و پرسید نظر شما چیست؟
قائم‌مقام دیدگاه خود را با پرسشی مطرح کرد و از شاه پرسید عایدی و مالیات شما چقدر است؟
فتحعلی‌شاه جواب داد سالیانه #شش_کرور مالیات دریافت می‌کنیم.
قائم‌مقام سپس ادامه داد مالیات روسیه چقدر است؟
فتحعلی‌شاه گفت شنیده‌ایم روسیه سالانه #ششصد_کرور مالیات دریافت می‌کند.
قائم‌مقام گفت عقل حکم می‌کند کسی که شش کرور دارد با کسی که ششصد کرور دارد، درنیاویزد.

در همین جلسه، جیره‌خواران و مزدوران شاه و دربار با هتاکی قائم‌مقام را مورد شماتت قرار دادند که او به شاه توهین کرده و فردای همانروز حکم تکفیر قائم‌مقام در تبریز پخش شد و به خانه او حمله و آن را غارت کردند و او به مشهد تبعید شد و...
دور دوم جنگهای ایران و روسیه شروع و به شکست و خفت و خواری مملکت ختم شد.

#باستانی_پاریزی
📗حماسه کویر_ص ۷۵

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#قزوین
مینی اصفهان !


قزوین در مقیاس پایتخت بودن،یک مینی اصفهان است.اگرشاهرودش  را با زاینده رود مقایسه کنیم وعالی قاپویش رامادربزرگ عالی قاپوی اصفهان بدانیم و میدان سعادتش راسرمشق میدان نقش جهان، تنها چهل ستونش می ماندکه هرچندهیچکدام چهل ستون ندارند ولی به عقیده من چهل ستون قزوین از چهل ستون اصفهان چهل ستون تر است.!

📘پوست پلنگ ، نشرعلم. صص ۴۱۱تا۴۱۸
#باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
#خاطره_بازی

بین سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۱ دوره کارشناسی رشته تاریخ را در #دانشگاه_تهران سپری می کردم.
یادش بخیر ،طی آن سالها توفیق آن را داشتم که در محضر اساتید بزرگی چون آقایان دکتر #باستانی_پاریزی ، دکتراحسان اشراقی ، دکترناصری، دکترآژند ،دکتر آذری و خانمها منصوره اتحادیه و شیرین بیانی (همسر مرحوم اسلامی ندوشن) و... تلمذ کردم و از آن بزرگواران فراوان آموختم.

👈 روزی آقای #دکترآذری که تاریخ تمدن های باستان وتاریخ چین را تدریس می کرد می گفت وقتی ما در همین دانشگاه تهران تحصیل می کردیم درطی چهارسال بامساعدت دانشگاه دوسفر علمی به کشورهای #ایتالیا و #یونان که مهدتمدن امروز غرب هستند داشتیم.

وی می گفت دلم به حال شما می سوزدکه امروز این دانشگاه عریض وطویل ناتوان تر از آن است که مقدمات یک سفردانشجویی به اصفهان وشیراز وحتی کاشان را برای شما فراهم کند.!

یادآور می شود،محصول آن سالهای دور ولی پررونق دانشگاه تهران بزرگانی چون مرحومان عبدالحسین زرینکوب ، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی،عباس زریاب خویی ، نصرالله فلسفی ومحمدابراهیم باستانی پاریزی و... بودند که آثار وتالیفات وپژوهشهای ارزشمندشان روشنگربسیاری از مقاطع تاریک تاریخ وفرهنگ کشورمان می باشد.

روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

#ادمین_کانال

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
Forwarded from اتچ بات
مرحوم #حبیب_یغمائی در خاطراتش گفته:
در دوره #رضاشاه که در عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز #ملک_الشعرای بهار به شوکت الملک (امیربیرجند) گفته بود سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید. اینکه بعضی ها هنوز شکایت می کنند دیگر چه می خواهند؟

#شوکت_الملک گفته بود:
اینها برق نمی خواهند؛ اینها "محرم" می خواهند. اینها مدرسه نمی خواهند، #روضه_خوانی می خواهند. که صبح و شب گریه کنند.
"کربلا" را به اینها بدهید، انگار همه چیز داده اید. مغزشان منجمد شده به قرنها پیش ، و هرگز #انگلیس و #روسیه نخواهند گذاشت این مردم به خود بیایند و دنبال پیشرفت وتوسعه بیفتند.

حبیب یغمائی متعلق به روستایی بود بنام #خور و خیلی بآنجا عشق می ورزید.
در آنجا #درمانگاه و #کتابخانه و #مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هرکس و ناکسی ریش بخاک مالید و زانو زد.
مهمتر آنکه کتابخانه ای درست کرد و همه کتابهای خطی اش را که در طول عمر با خون دل جمع آوری کرده بود به آنجا منتقل کرد و وصیت کرد بعد از مرگش اورا آنجا دفن کنند.
می دانید مردم "خور" با جنازه اش چه کردند؟
وقتی پیکر نحیف و رنج کشیده اش را با کاروانی متشکل از شاگردانش، دکتر اسلامی، دکتر #باستانی_پاریزی، دکتر #زرین کوب، #سعیدی_سیرجانی و دیگر چهره های نامدار وطن به روستای خور رسید، همان کودکانی که در مدرسه "یغمائی" درس خوانده و یا می خواندند، و همان مردمانی که در درمانگاهش درد های خود و عزیزانشان را درمان میکردند، چه که نکردند.
به فتوای پیشنماز همان روستا، دامنشان را پر از سنگ  کردند تا جنازه این خدمتگذار صدیق به فرهنگ ایران را سنگباران کنند.
دردناک تر آنکه پس از دفن جنازه، فرزندانش دوسه روزی در مقبره اش کشیک دادند تا مبادا پیکرش را از زیر خاک بیرون بیاورند و به لاشخورها بدهند.
شعر #روباه_وزاغ که تو دبستان خوندیم که یاد بگیریم کلاه سرمون نره از سروده های همین یغمایی است.

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.


محمدابراهیم #باستانی_پاریزی


t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هیچ تاریخی به اندازه تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
خاطره ای جالب اززنده یاددکتر
#باستانی_پاریزی درباره مهندس #کریم_ساعی:

در دوران نوجوانی، از آنجا که خواهرم و همسرش در شیراز زندگی می‌کردند، زیاد به شیراز می‌رفتم... یکی از این بارها در بازگشت از شیراز چند دقیقه‌ای به پرواز مانده بود که مردی با کت و شلوار اتوکشیده بالا آمد و رو به مسافران گفت: «مسافران عزیز! من مسئولیتی در سرجنگل‌داری کشور دارم و چند ساعت پیش به من خبر دادند یک هیئت خارجی مهم مرتبط با کارم به تهران آمده‌اند و قصد مذاکره و انعقاد قرارداد دارند و حضور من در این مذاکرات و بازدیدها ضروری است. از طرفی هواپیما هم جای اضافه ندارد. هر‌کس که بلیت خودش را به من بدهد، من همین الان هزینه بلیت برگشت و یک هفته اقامت و تفریح در بهترین هتل شیراز را به او می‌دهم.»

من کتم را روی دستم انداختم، بلند شدم و گفتم: «من بلیتم را به شما می‌دهم، از لطف شما هم ممنونم؛ من خواهرم اینجاست و به هتل و هزینه‌های دیگر احتیاجی ندارم؛ شما به کارتان برسید.»
خلاصه هر‌چه آن مرد اصرار کرد، من چیزی قبول نکردم و به منزل خواهرم برگشتم.
چند ساعتی که گذشت، رادیو با قطع برنامه‌های خود اعلام کرد: «هواپیمای حامل تعداد زیادی از هم‌وطنان که از شیراز به تهران در حرکت بود، سقوط کرده و تمام مسافران از جمله مهندس ساعی، رئیس سازمان سرجنگل‌داری کشور و بنیان‌گذار بسیاری از پارک‌ها، باغ‌ها و جنگل‌های کشور کشته شده‌اند.» حالا من برای همیشه تأسف می‌خورم که چرا با دادن بلیت خودم به آن مرد که بعد از مرگش فهمیدم چه خدمات بزرگی به سرسبزی و آبادانی کشور کرده است، باعث شدم کشورم از خدمات او محروم شود و من زنده بمانم.‌


👈کریم ساعی (۱۲۸۹ مشهد – ۴ دی ۱۳۳۱ تهران) بنیان‌گذار علوم منابع طبیعی در ایران، مؤسس رشته جنگلداری در ایران، پایه‌گذار سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری ایران و بانی ساخت بوستان ساعی(درتهران) و کاشت درختان خیابان ولیعصر بود. او نخستین کسی بود که برای جنگل‌کاری و توسعه فضای سبز تهران نقش مثبتی ایفا کرد. کریم ساعی در سال ۱۳۳۱ هنگام بازگشت از شیراز به تهران در اثر سانحه سقوط هواپیما کشته شد.

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#سیاست_درایران

سیاست خصوصا در ایران چیزی است مثل رانندگی در تهران است،این کافی نیست که شما احتیاط کنید و به کسی نمالید دیگران هستند که به شما خواهند مالید!

همچنانکه در تهران هرگز گول چراغ سبز را نباید خورد.زیرا درست در همان لحظه که چراغ برای شما سبز است هیچ بعید نیست که وسط چهار راه یک تریلر ۱۶چرخ از خط قرمز رد شود و با سرعت ۸۰ کیلومتر شما را در هم پرس کند.

درست مشابه اینکه مثلا #ظل_السلطان، آدمی مثل حسینقلی خان ایلخانی بختیاری روستائی ساده دل را برای تماشای سان و رژه قشون به میدان شاه اصفهان دعوت کند
و پس از پایان مراسم با هم به عمارت دولتی مراجعت کنند و نیم ساعت بعد او را و بچه هایش را زنجیر کند.
و همان شب ایلخانی را به وسیله لنگ حمام خفه می کند،چراغ از این سبز تر و تریلر از این سنگین تر می شود؟

به همین دلیل اغلب در مملکت ما توصیه می کنند که آدم بهتر است به سیاست نزدیک نشود که در حکم آن است که آدم در چاه صد ذرعی مار گرفته باشد!

یا به قول دکتر صورتگر استاد خودمان، تماس با سیاست مثل آن است که آدم در بیابان تور بیندازد تا شکار کند و در آخر کار یک خرس سیاه به تورش بیفتد !

شکاری که آدم نمی‌داند با آن چه کار کند ؟
یک مثل جالب هست که هرچند خیلی تمیز نیست ولی به هر حال قابل گفتن است می گویند اصفهانی به پسرش گفت :

فرزند اگر دیدی از کوچه بار کِکِه ( کود انسانی) می آید زود برگرد و هرگز به آن نزدیک نشو.!!
زیرا اگر به تو بزند تو ضرر کرده ای
و اگر تو هم به او بزنی باز هم تو ضرر کرده ای.

#باستانی_پاریزی، محمدابراهیم،
مجله بخارا شماره ۹۹ فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۳ صفحه ۴۹۷)

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هیچ تاریخی به اندازه تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
در زمان #کریمخان‌زند یکی از خان‌های روستایی به شیراز آمده بود و کریمخان گفته بود او را در بازار و مسجد و حمام وکیل بگردانند. ظهر موقع ناهار خان روستایی به کریمخان گفت این همه خشت روی هم گذاشته‌ای که چه شود؟

کریمخان جواب داد برای شست‌وشوی بدن که پاک شود. خان پرسید شما هر چند وقت به حمام می‌روی؟ کریمخان گفت:
ماهی یکبار. روستایی خندید و گفت: معلوم می‌شود که جناب خان #مرغابی شده و الا آدمی که آن‌قدر در آب نمی‌رود. کریمخان پرسید:
پس تو هر چند وقت خودت را می‌شویی؟ خان روستایی گفت:
👈در سراسر عمر دو بار، یک بار #قابله ما را می‌شوید و یک بار #مرده‌شور...

دکتر #باستانی_پاریزی
📕 مشت ومال

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هیچ تاریخی به اندازه تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.

محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo 🏛