مدت هاست که برایت چیزى ننوشتهام
زندگى مجال نمىدهد، غم نان!
با وجود این، خودت بهتر مىدانى نفسى که مىکشم تو هستى؛
خونى که در رگ هایم مىدود و حرارتى که نمىگذارد یخ کنم
امروز بیشتر از دیروز دوستت مىدارم و فردا بیشتر از امروز
و این، ضعف من نیست، قدرت تو است
#احمد_شاملو
@TakBeythayeNaabb
زندگى مجال نمىدهد، غم نان!
با وجود این، خودت بهتر مىدانى نفسى که مىکشم تو هستى؛
خونى که در رگ هایم مىدود و حرارتى که نمىگذارد یخ کنم
امروز بیشتر از دیروز دوستت مىدارم و فردا بیشتر از امروز
و این، ضعف من نیست، قدرت تو است
#احمد_شاملو
@TakBeythayeNaabb
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
#افشین_یداللهی
@TakBeythayeNaabb
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
#افشین_یداللهی
@TakBeythayeNaabb
کاش که امروز صبح
از راه برسی
خودت را
با چشمهایم آشتی دهی
و کمی بهار تعارفم کنی!
#مريم_پورقلی
@TakBeythayeNaabb
از راه برسی
خودت را
با چشمهایم آشتی دهی
و کمی بهار تعارفم کنی!
#مريم_پورقلی
@TakBeythayeNaabb
ای گفتن از تو در شب ممنوعهام خیال
آغوش تو برای من انگارهای محال
سیب رسیدهای که مرا رانده از بهشت
صدبار بهتر است از افتادههای کال
پرسیدهای چه میکنی و کیستی؟ مپرس!
ای آخرین جواب من از اولین سؤال
با دیگران قیاس حلال و حرام کن
حرف حرام میشکند حرمت حلال
از استکان لب زدهات میخورم،تو را
میبوسم از دریچهٔ ممکنترین مجال
انگشت میکشی به گریبان و شامهام
دنبال عطر توست فراسوی این جدال
تو وقت دیدن عطشم کور، کور، کور
من پای گفتن هوسم لال، لال، لال
آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی
درهای لحظه را بگشاییم رو به حال
#مهدی_فرجی
@TakBeythayeNaabb
آغوش تو برای من انگارهای محال
سیب رسیدهای که مرا رانده از بهشت
صدبار بهتر است از افتادههای کال
پرسیدهای چه میکنی و کیستی؟ مپرس!
ای آخرین جواب من از اولین سؤال
با دیگران قیاس حلال و حرام کن
حرف حرام میشکند حرمت حلال
از استکان لب زدهات میخورم،تو را
میبوسم از دریچهٔ ممکنترین مجال
انگشت میکشی به گریبان و شامهام
دنبال عطر توست فراسوی این جدال
تو وقت دیدن عطشم کور، کور، کور
من پای گفتن هوسم لال، لال، لال
آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی
درهای لحظه را بگشاییم رو به حال
#مهدی_فرجی
@TakBeythayeNaabb
می تواند که تو را سخت زمینگیر کند
درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند
آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت
قسمت این است بنا نیست که تغییر کند
گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست
قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند
گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست
خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند
در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند
خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم
نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند
مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید
بشود مثل تو را آینه تکثیر کند
#سیدتقی_سیدی
@TakBeythayeNaabb
درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند
آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت
قسمت این است بنا نیست که تغییر کند
گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست
قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند
گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست
خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند
در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند
خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم
نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند
مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید
بشود مثل تو را آینه تکثیر کند
#سیدتقی_سیدی
@TakBeythayeNaabb
Eshghe Man
Moein
تموم فکرو ذکرم پیش چشماته
منو چه جوری عاشق خودت کردی
همینکه پاتو از در میزاری بیرون
پی بهونه ام که زود برگردی
تو میری و منم چشمامو میبندم
نمیزارم رو هیچی غیر تو واشه
میخوام که آخرین تصویر تو ذهنم
تا وقتی تو میایی عکس خودت باشه
#معین
@TakBeythayeNaabb
منو چه جوری عاشق خودت کردی
همینکه پاتو از در میزاری بیرون
پی بهونه ام که زود برگردی
تو میری و منم چشمامو میبندم
نمیزارم رو هیچی غیر تو واشه
میخوام که آخرین تصویر تو ذهنم
تا وقتی تو میایی عکس خودت باشه
#معین
@TakBeythayeNaabb
رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانی ای
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
ورنه کس هرگز نمیرنجیده از افعال من
گشتهام آواره سد منزل ز ملک عافیت
میدواند همچنان بخت بد از دنبال من
ساده رو وحشی که میخواهد به عرض او رسید
آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من
#وحشی_بافقی
@TakBeythayeNaabb
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانی ای
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
ورنه کس هرگز نمیرنجیده از افعال من
گشتهام آواره سد منزل ز ملک عافیت
میدواند همچنان بخت بد از دنبال من
ساده رو وحشی که میخواهد به عرض او رسید
آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من
#وحشی_بافقی
@TakBeythayeNaabb
دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بیحاصلم؟
چون سایه دور از روی تو افتادهام در کوی تو
چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی
چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم
لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتشفام کو؟
وآن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم
در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم
در عشق و مستی دادهام بود و نبود خویشتن
ای ساقی مستان بگو دیوانهام یا عاقلم
چون اشک میلرزد دلم از موج گیسویی رهی
با آن که در طوفان غم دریادلم دریادلم
#رهی_معیری
@TakBeythayeNaabb
تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بیحاصلم؟
چون سایه دور از روی تو افتادهام در کوی تو
چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی
چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم
لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتشفام کو؟
وآن مایهٔ آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم
در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم
در عشق و مستی دادهام بود و نبود خویشتن
ای ساقی مستان بگو دیوانهام یا عاقلم
چون اشک میلرزد دلم از موج گیسویی رهی
با آن که در طوفان غم دریادلم دریادلم
#رهی_معیری
@TakBeythayeNaabb
پایداری میکنم ...
گاهی با شعر و گاهی با عشق !
که برای گرم شدن ،
وسیلهی دیگری نیست جز آنکه
دوستت بدارم ...
#نزار_قبانی
@TakBeythayeNaabb
گاهی با شعر و گاهی با عشق !
که برای گرم شدن ،
وسیلهی دیگری نیست جز آنکه
دوستت بدارم ...
#نزار_قبانی
@TakBeythayeNaabb
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#مولوی
@TakBeythayeNaabb
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
#مولوی
@TakBeythayeNaabb