Living on Dreams
امروز لازمه یکی روم صداگذاری کنه، در مواقع لازم بوق بذاره
دیشب قبل از خواب داشتم فکر میکردم با این شرایط چقدر خوشحالم جمعه به جای اینکه برم خونه فامیل با دوستام وقت گذروندم
Living on Dreams
Frank Sinatra – My Way
یه اصطلاحی هست تو انگلیسی، وقتی میخوان یه ارتباط عمیق آشنایی رو توصیف کنن میگن resonate with
امروز سرچش کردم، نوشته بود:
In the dictionary, it's defined as “to produce or evoke an appealing feeling of familiarity in someone.” To me, it also means that I get them, and they get me. Our thinking is aligned, and the relationship feels familiar.
این اصطلاح علاوه بر اشخاص (اندک) برای موسیقی هم زیاد به کار میره و من خیلی دوستش دارم
تو فکرم هر از گاهی یکی از آهنگهایی رو که در ۲۴ ساعت گذشته گوش دادم و باهاشون resonate میکنم، بذارم تو کانال. صرف اینکه بعدا برگردم و ببینم هنوز دوستش دارم و هنوز اون حس رو برام داره یا نه
امیدوارم شما هم دوستشون داشته باشین
🥹❤️
امروز سرچش کردم، نوشته بود:
In the dictionary, it's defined as “to produce or evoke an appealing feeling of familiarity in someone.” To me, it also means that I get them, and they get me. Our thinking is aligned, and the relationship feels familiar.
این اصطلاح علاوه بر اشخاص (اندک) برای موسیقی هم زیاد به کار میره و من خیلی دوستش دارم
تو فکرم هر از گاهی یکی از آهنگهایی رو که در ۲۴ ساعت گذشته گوش دادم و باهاشون resonate میکنم، بذارم تو کانال. صرف اینکه بعدا برگردم و ببینم هنوز دوستش دارم و هنوز اون حس رو برام داره یا نه
امیدوارم شما هم دوستشون داشته باشین
🥹❤️
2543 کلمه
امشب از این کتاب هوپا با همه سختیهاش
ایشالا که داریم برمیگردیم به دوران اوج 😭😭
امشب از این کتاب هوپا با همه سختیهاش
ایشالا که داریم برمیگردیم به دوران اوج 😭😭
Living on Dreams
Musiq (Soulchild)/Santana – Santana - Nothing At All
Nothing at All
Song by Musiq Soulchild and Santana
I am a victim of my time
A product of my age
There was no choosing my direction
I was a holy man but now
With all my trials behind me
I am weak in my conviction
And so I walk to try to get away
Knowing that someday I will finally have to face
The fear that will come from knowing that
The one thing I had left was you
And now you're gone
You were a victim of my crimes
A product of my rage
You were a beautiful distraction
I kept you locked away outside
And let misery provide
And now I am ashamed
And so I walk to try to find some space
Where I can be alone to live with my mistakes
And the fear that will come from knowing
That the one thing I had left was you
And now you're gone
Is there nothing at all
That I can do to turn your heart?
Is there nothing to lean on
That could help erase the scars?
Te quiero mi cielo
And I could use a little strength before I fall
Is there nothing at all?
I am victim of my time
A product of my age
You alone are my obsession
You were the one I left behind
You've been heavy on my mind
It's been a lonely road I've traveled
And so I walk to try to get away
Knowing that someday I will finally have to face
The fear that will come from knowing that
The one thing I had left was you
And now you're gone
Is there nothing at all
That I can do to turn your heart?
Is there nothing to lean on
That could help erase the scars?
Te quiero mi cielo
And I could use a little strength before I fall
Is there nothing at all?
Is there nothing at all
That I can do to turn your heart?
Is there nothing to lean on
That could help erase the scars?
Te quiero mi cielo
And I can use a little strength before I fall
Is there nothing at all?
Is there nothing at all?
Song by Musiq Soulchild and Santana
I am a victim of my time
A product of my age
There was no choosing my direction
I was a holy man but now
With all my trials behind me
I am weak in my conviction
And so I walk to try to get away
Knowing that someday I will finally have to face
The fear that will come from knowing that
The one thing I had left was you
And now you're gone
You were a victim of my crimes
A product of my rage
You were a beautiful distraction
I kept you locked away outside
And let misery provide
And now I am ashamed
And so I walk to try to find some space
Where I can be alone to live with my mistakes
And the fear that will come from knowing
That the one thing I had left was you
And now you're gone
Is there nothing at all
That I can do to turn your heart?
Is there nothing to lean on
That could help erase the scars?
Te quiero mi cielo
And I could use a little strength before I fall
Is there nothing at all?
I am victim of my time
A product of my age
You alone are my obsession
You were the one I left behind
You've been heavy on my mind
It's been a lonely road I've traveled
And so I walk to try to get away
Knowing that someday I will finally have to face
The fear that will come from knowing that
The one thing I had left was you
And now you're gone
Is there nothing at all
That I can do to turn your heart?
Is there nothing to lean on
That could help erase the scars?
Te quiero mi cielo
And I could use a little strength before I fall
Is there nothing at all?
Is there nothing at all
That I can do to turn your heart?
Is there nothing to lean on
That could help erase the scars?
Te quiero mi cielo
And I can use a little strength before I fall
Is there nothing at all?
Is there nothing at all?
یه ماهی بود به خاطر تغییر و تحولات دکوراسیون خونه به مناسبت عید محل ترجمهم رو از دست داده بودم. قشنگ مثل مرغ پرکنده آواره شده بودم و میز(چه) بر روی کول اینطرف و اونطرف کوچ میکردم
تا بالاخره امروز پس از زنجمورههای بسیار و با میانجیگری کشور دوست و همسایه دوباره "لونهی ترجمهم" رو به دست آوردم و خوشحالترینم 😍😍🥳🥳
جهت اطلاع، "لونهی ترجمه" یه جایی شبیه sheldon's spot ه؛ با زاویه مناسب نسبت به تلویزیون طوری که چشمها در حرکت بین مونیتور و تلویزیون اذیت نشه، فاصله کافی از سایر اعضای خانواده طوری که هم بشه در صورت تمایل تو گفتگوها شرکت کرد و هم صداها خیلی اذیت نکنه، و دسترسی عالی به پریز برق جهت شارژ لپتاپ و موبایل در هنگام استفاده 😎🤓
تا بالاخره امروز پس از زنجمورههای بسیار و با میانجیگری کشور دوست و همسایه دوباره "لونهی ترجمهم" رو به دست آوردم و خوشحالترینم 😍😍🥳🥳
جهت اطلاع، "لونهی ترجمه" یه جایی شبیه sheldon's spot ه؛ با زاویه مناسب نسبت به تلویزیون طوری که چشمها در حرکت بین مونیتور و تلویزیون اذیت نشه، فاصله کافی از سایر اعضای خانواده طوری که هم بشه در صورت تمایل تو گفتگوها شرکت کرد و هم صداها خیلی اذیت نکنه، و دسترسی عالی به پریز برق جهت شارژ لپتاپ و موبایل در هنگام استفاده 😎🤓
آیا میتوانست او را مقصر بداند که با نوای آن شیپور وسوسه شده بود؟ میتوانست هیچکس را به این خاطر مقصر بداند؟ آن هم وقتی بخش اعظم زندگی قوانین و مسئولیتها و بدگوییهای بیرحمانه بود.
کتاب ...
نشر هوپا
ویرایشنشده
.
کتاب ...
نشر هوپا
ویرایشنشده
.
... لرزید؛ مطمئن بود قبلاً هرگز چنین امیالی نداشته. سرکشانه بهنظر میرسیدند ولی میدانست متعلق به خودش هستند. خواستههایی که در گذشته هرگز به آنها اذعان نکرده بود، حالا با چنگ و دندان راهشان را باز میکردند و بالا میآمدند و به او یادآوری میکردند او هم موجودی زادهی خاک و آسمان و آتش است. حیوانی از دل بیشهها. موجودی خطرناک و مهلک.
کتاب...
نشر هوپا
ویرایشنشده
.
کتاب...
نشر هوپا
ویرایشنشده
.
In a fight or flight situation
I used to flight
But now, I just outsource the fight
😎🤘🏻😏
I used to flight
But now, I just outsource the fight
😎🤘🏻😏
تو سریال گریز آناتومی، اون قسمتی که یه نفر با اسلحه وارد بیمارستان شد و تعداد زیادی از دکترها رو کشت، یه صحنهای بود که قاتل روبهروی یه دکتر خانم جوون وایساد و اسلحهش رو بهطرف اون گرفت تا شلیک کنه
دختر وحشتزده شروع کرد به حرف زدن، از خودش گفت، از خانوادهش، خواهر و برادرش، مزرعهشون، و مرد اسلحهش رو پایین آورد و دختره فرار کرد...
تو صحنه بعدی دختر گفت که تو یه مستند دیده اگه برای آدمکش از خودش بگه و کمکش کنه یه تصویر انسانی از کسی که فقط به شکل هدف و قربانی میبینه تصور کنه، احتمال شلیک نکردنش بیشتر میشه...
دارم فکر میکنم
شاید در مناسبات روزمره هم همین باشه. وقتی یه نفر رو بشناسیم، از خانوادهش و شغلش و زندگیش بدونیم، شاید بتونیم کمتر نسبت بهش بیرحم باشیم. البته بیرحم کلمه سنگینیه. شاید... شاید ببینیم بهتره که ازشون بگذریم.
بگذریم...
دختر وحشتزده شروع کرد به حرف زدن، از خودش گفت، از خانوادهش، خواهر و برادرش، مزرعهشون، و مرد اسلحهش رو پایین آورد و دختره فرار کرد...
تو صحنه بعدی دختر گفت که تو یه مستند دیده اگه برای آدمکش از خودش بگه و کمکش کنه یه تصویر انسانی از کسی که فقط به شکل هدف و قربانی میبینه تصور کنه، احتمال شلیک نکردنش بیشتر میشه...
دارم فکر میکنم
شاید در مناسبات روزمره هم همین باشه. وقتی یه نفر رو بشناسیم، از خانوادهش و شغلش و زندگیش بدونیم، شاید بتونیم کمتر نسبت بهش بیرحم باشیم. البته بیرحم کلمه سنگینیه. شاید... شاید ببینیم بهتره که ازشون بگذریم.
بگذریم...
- زندگی کوتاهتر از اونه که کینه به دل بگیریم.
- دلیل خوبیه ولی نه به اندازهی کافی.
خاندان سپهر و نسیم
نشر باژ
- دلیل خوبیه ولی نه به اندازهی کافی.
خاندان سپهر و نسیم
نشر باژ
گاهی مچ خودم رو میگیرم که یه لحظه داره بهم خوش میگذره و نگران میشم نکنه زیادی بهم خوش بگذره، میدونی؟ انگار اگه به خودم اجازه بدم زیادی خوش باشم یا زیادی به حس خوشبخت بودن عادت کنم، یه چیزی ممکنه از راه برسه و همهش رو خراب کنه.
خاندان سپهر و نسیم
نشر باژ
خاندان سپهر و نسیم
نشر باژ
خیلی بچه بودم که دایی جان ناپلئون رو خوندم. فکر کنم ۱۲ سالم بود. در هر حال اونقدری ریز بودم که موقع چرت بعدازظهر خانواده زیر میز ناهارخوری طبقه بالای خونه مادربزرگم، بین صندلیها مخفی شم و یواشکی بخونمش. خوشبختانه کسی از اون همه پله بالا نمیومد که صدای خندهم رو بشنوه.
دایی جان ناپلئون از معدود کتابهایی بود که خانواده ممنوع کرده بودن بخونم، بنابراین طبعا باید میخوندمش. (زیاد طول نکشید به این نتیجه رسیدن که بهتره وانمود کنن نمیدونن من چه کتابهایی میخونم 😎😁)
یه برش عمیق از دل خونه خانوادههای تهرونی اون زمان (حتما میدونین که تهرونیا به دائره المعارف رنگارنگشون مشهورن 😂😂) که اگر ورق برنمیگشت الان جزء ادبیات تاریخ عامه ایران باید تو مدارس یا در رشته ادبیات تدریس میشد.
سرتاسر این داستان با تمام لودگیهایی که داره، پره از فرهنگ قدیم تهران و ایران، مناسبات عاطفی شیرین و تلخ اما به شدت واقعی بین خانوادهها و اصطلاحات و جملاتی که آقای پزشکزاد با چنان ظرافتی به کار برده که هنوز برای خوانندههاش دلچسب و خاطرهانگیزه. و هنوز اونها رو به کار میبریم.
چی شد که سر صبحی یاد دایی جان ناپلئون افتادم؟
هیچی. فقط خواستم بگم به قول اسدالله میرزا، هر عیب و ایراد این دوستعلی هم که خوب بشه، این دست راست دیگه براش دست راست نمیشه 🤣🤣🤣
دایی جان ناپلئون از معدود کتابهایی بود که خانواده ممنوع کرده بودن بخونم، بنابراین طبعا باید میخوندمش. (زیاد طول نکشید به این نتیجه رسیدن که بهتره وانمود کنن نمیدونن من چه کتابهایی میخونم 😎😁)
یه برش عمیق از دل خونه خانوادههای تهرونی اون زمان (حتما میدونین که تهرونیا به دائره المعارف رنگارنگشون مشهورن 😂😂) که اگر ورق برنمیگشت الان جزء ادبیات تاریخ عامه ایران باید تو مدارس یا در رشته ادبیات تدریس میشد.
سرتاسر این داستان با تمام لودگیهایی که داره، پره از فرهنگ قدیم تهران و ایران، مناسبات عاطفی شیرین و تلخ اما به شدت واقعی بین خانوادهها و اصطلاحات و جملاتی که آقای پزشکزاد با چنان ظرافتی به کار برده که هنوز برای خوانندههاش دلچسب و خاطرهانگیزه. و هنوز اونها رو به کار میبریم.
چی شد که سر صبحی یاد دایی جان ناپلئون افتادم؟
هیچی. فقط خواستم بگم به قول اسدالله میرزا، هر عیب و ایراد این دوستعلی هم که خوب بشه، این دست راست دیگه براش دست راست نمیشه 🤣🤣🤣
- شما زن عجیبی هستید، والاحضرت.
- در واقع من تنها زن طبقهی بورژوا هستم که شما میشناسید، کنت روزن.
دزیره
آن ماری سلینکو
.
- در واقع من تنها زن طبقهی بورژوا هستم که شما میشناسید، کنت روزن.
دزیره
آن ماری سلینکو
.
Living on Dreams
The Rasmus
توصیه من به شما عزیزان این است پشت فرمون راسموس گوش ندین، بهخصوص اگه یهکم اعصاب ندارین
سه روزه دارم تو ماشین راسموس گوش میکنم. حس میکنم یه روز دیگه ادامه پیدا کنه پلیس میگیردم.
سه روزه دارم تو ماشین راسموس گوش میکنم. حس میکنم یه روز دیگه ادامه پیدا کنه پلیس میگیردم.
دارم خانه پوشالی رو میخونم
انقدر گذشته که جزئیاتش زیاد تو ذهنم نیستن و تا حدی مثل خوندن یه کتاب جدیده، با این تفاوت که تصویر نهایی رو میدونم و نکات ریزی که نویسنده از اول تو کتاب گذاشته بهنظرم خیلی درخشانتر و هوشمندانهتر میاد 🤩 🤌🏻
از ترجمه هم تا اینجا راضی بودم، امیدوارم تا آخر کتاب به سوتی قابل توجهی برخورد نکنم 😅
انقدر گذشته که جزئیاتش زیاد تو ذهنم نیستن و تا حدی مثل خوندن یه کتاب جدیده، با این تفاوت که تصویر نهایی رو میدونم و نکات ریزی که نویسنده از اول تو کتاب گذاشته بهنظرم خیلی درخشانتر و هوشمندانهتر میاد 🤩 🤌🏻
از ترجمه هم تا اینجا راضی بودم، امیدوارم تا آخر کتاب به سوتی قابل توجهی برخورد نکنم 😅