Happy Life
5 subscribers
147 photos
461 videos
1 file
1 link
☘️💜🍩🌼❄️🌧🌸
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فک کن توی ماشین باغ وحش مشغول دیدن شیرها هستی که یهو .........

☘️🌸@livenlove 🌼🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آها آها ...... دستا شله

☘️🌸@livenlove 🌼🍀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این داستان .... :



خیانت ...... ... .



☘️🌸@livenlove 🌼🍀
Forwarded from کانال مرجع گُلدِن کوئین(Golden Queen)
يك روز عادی در متروی شهر مونيخ
جالبه كه بدونيد اينترنت در متروهای آلمان رايگان هست!!

🅱 @GTI_2
Forwarded from کانال مرجع گُلدِن کوئین(Golden Queen)
اگر این متن واقعیت داشته باشد باید از شدت درد و غُصه دِق کنیم!

ببینید باشاریان که دخترش جتش توو ایران سقوط کرد و مُرد، درباره ایران چیا گفت!

🅱 @GTI_2
دنیا هم که از آن تو باشد

تا زمانی که درون قلب یک زن

جایی نداشته باشی

تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی

و سهمی از دلشوره های زنی نداشته باشی

فقیرترین مردی !

(شکسپیر)

☘️🌸@livenlove 🌼🍀
هرگز، منتظر فرداى خيالى نباش

سهمت را از شادى زندگى، همين امروز بگير

فراموش نکن مقصد ، هميشه جايى در انتهاى مسير نيست !

مقصد لذت بردن از قدمهايیست، که برمى داريم !


☘️🌸@livenlove 🌼🍀
مردي در حالي كه به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت :

وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم .... !!،

دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد و گفت :


وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم !!


خدايا واسه داده ها و نداده هات شكر …



☘️🌸@livenlove 🌼🍀
مثل خانه هایی که
چسبیده بهم همسایه یکدیگرند !
قلب های ما نیز در کنار همند
اما حیف که در زمانه ما
همسایه از همسایه خبر ندارد !

☘️🌸@livenlove 🌼🍀
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ

ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ

ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ

ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،

ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ

☘️🌸@livenlove 🌼🍀


ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ

ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ..

ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ

ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ

ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ

ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ

ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ

ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ..


☘️🌸@livenlove 🌼🍀
هنوز خیره شدن در چشمان تو
شبیه لذت بردن ازشمردن ستاره
در یک شب صحرای یست
و هنوز اسم تو تنها اسمی است
در زندگی من
که هیچ کسی نمی تواند چیزی در موردش بگوید

☘️🌸@livenlove 🌼🍀
🌸🌼@Masih3626 🌹🦋
... is Typing:
ما فرزندان جغرافیا هستیم. محصول اتفاق
__
گاهی فکر می کنم وقتی یک کودک در سوئیس سراغ یخچال می رود تا شکلات صبحانه اش را بردارد، کودکی در یک قبیله آفریقایی با این ترس بیدار می شود که نکند امروز به وسیله مردان قبیله دیگر که به دین و آیین آنها نیستند کُشته شود
__
اگر در عربستان به دنیا می آمدیم احتمالاَ اسممان عبدالعزیز می شد، جوراب نمی پوشیدیم، بنز سوار می شدیم اما به زن هایمان اجازه نمی دادیم رانندگی کنند
__
اگر در جامائیکا بودیم
مسیحی می شدیم، غذاهای تند می خوردیم، می رقصیدیم و اگر کسی می گفت میای بریم شمال جوج بزنیم! نمی فهمیدیم چه می گوید
__
اگر در دانمارک به دنیا می آمدیم اسطوره هایمان وایکینگ ها بودند، پیرو کلیسای پروتستان می شدیم، احتمالاً به ازدواج همجنسگرایان رای می دادیم وبه جای شجریان از یورِن اینگمَن لذت می بردیم
__
وقتی همه چیز تا این اندازه می تواند در عین سادگی، این همه پیچیده و خارج از کنترل ما باشد، یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض کردن روی کره زمین چقدر واقعیت دارد؟
__
حال شما چطور است #فرزندان_جغرافیا ...؟
__
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد
__
از ایمان سخن نگو
بگذار از نوری که بر چهره داری ، آن را احساس کند
___
از عقیده برایش نگو!
بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد
___
از اخلاق برایش نگو
بگذار آن را از طریق مشاهده ی تو بپذیرد
___
از تعهد برایش نگو !
بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند
___
الگوی زیبایی برای دیگران باش


@livenlove
Forwarded from آسپـیریـن
#داستان_کوتاه
#تا_کی_زنده_ای

یک نفر برایم تعریف میکرد
همکاری داشتم سربرج که حقوق میگرفت تا15روزماه سیگار برگ میکشید، بهترین غذای بیرون میخورد و نیمی از ماه رو غذا ی ساده از خونه می آورد، موقعی که خواستم انتقالی بگیرم کنارش نشتم گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی ؟
باتعجب گفت: کدوم وضع!
گفتم زندگی نیمی اشرافی نیمی گدایی...!!
به چشمام خیره شد وگفت: تاحالا سیگار برگ کشیدی؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا تاکسی دربست رفتی؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفته ای؟ گفتم نه!
گفت: تاحالا غذای فرانسوی خورده ای؟ گفتم نه!
گفت: تاحالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تاخوشحالش کنی؟ گفتم نه!
گفت: اصلا عاشق بوده ای؟ گفتم نه!
گفت: تاحالا یک هفته از شهر بیرون رفته ای؟ گفتم نه!
گفت اصلا زندگی کرده ای؟ با درماندگی گفتم اره... نه... نمی دونم...!!
همین طور نگاهم میکرد نگاهی تحقیر آمیز...!!
اما حالا که نگاهش میکردم برایم جذاب بود...
موقع خداحافظی تکه کیک خامه ای در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم را عوض کرد...
او پرسید: میدونی تا کی زنده ای ، گفتم نه!
گفت: پس سعی کن دست کم نیمی از ماه رو زندگی کنی..!!

#چارلز_لمبرت

Hasti @a_s_pirin
Forwarded from Top Persian
ایران - آمریکا...👌
@Top_p
چرا در ژاپن کسی
" مرگ بر آمریکا " نمیگوید ؟؟؟
از یکی از مقامات ژاپن پرسیدند :
شما تنها کشوری بودید که آمریکا
علیه تان از بمب اتم استفاده کرد
قاعدتاً شما باید بزرگ ترین دشمن آمریکا باشید
پس چرا هیچوقت شعار
" مرگ بر آمریکا " سر نمیدهید ؟
او پاسخ داد :
شعار دادن کار کسانیست که در عمل
نمیتوانند کاری انجام دهند !!!
همین که روی میز رئیس جمهور آمریکا
تلفن پاناسونیک ما نشسته
یعنی اینکه ما پیروز شدیم !
بیاید ما هم یه کاری کنیم
که رئیس جمهور آمریکا
" پراید" سوار شه
ﻭ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﺵ ﭘﺸﻤﮏ ﺣﺎﺝ ﻋﺒﺪﻟﻠﻪ ﺑﺎﺷﻪ🤣

@Top_p
... is Typing:
روزی در کلاس استاد دکتر بنی احمد دانشجوئی پرسید استاد شما چرا همیشه کراوات میزنید؟
استاد گفت از روزیکه در فرانسه دانشگاه رفتم.
آنروزها در ایران به کراوات میگفتند افسار اما میدانید کراوات چه تغیری در زندگی من داد؟
کسی که کراوات میزند باید یغه پیراهنش تمیز باشد پس باید پیراهن او تمیز باشد.
کسی که کراوات میزند و پیراهنش تمیز است باید کت و شلوارش تمیز باشد.
کسی که کراوات میزند پیراهن، کت و شلوارش تمیز است باید کفش او واکس زده باشد.
کسی که کراوات میزند و لباس تمیز میپوشد و کفش او واکس زده است در خیابان درست راه میرود زیرا اگر لباس او کثیف باشد کراوات به گردن او گریه میکند ........
چقدر سخت بود اما از فردا همه در دانشگاه کراوات زدیم راست گفت؛ درست راه میرفتیم به یکدیگر احترام میگذاشتیم با کسی که کراوات نمیزد دخترها نگاهش هم نمیکردند در نهار خوری تنها می نشست.
کم کم همه کراوات زدند عکس کارت دانشجوئی ما دیگر با کراوات بود.
من یاد ندارم بدون کراوات جائی رفته باشم در اداره در مهمانی در سخنرانی و کم کم در زندگی تا اینکه انقلاب شد.
در دانشگاه کراواتی ها را اخراج کردند در ادارات کراواتی ها را راه ندادند در خیابان کراواتی ها را میگرفتند.
کم کم ترسیدم کراوات بزنم اول کت و شلوارم عوض شد بعد بدون اتو شد بعد پیراهنم کثیف شد بعد کم کم من ماندم با یک عرق گیر ویک زیر پیراهنی با یک جفت دمپائی پلاستیکی با یک عدد پیرژاما و یا یک شلوار کردی.
دیگر از وسط خیابان رد میشوم فحشم میدهند مهم نیست من هم فحش میدهم.
کنار خیابان دل و جیگر و یا سیراب شیردون میخورم آشغال توی خیابان میریزم نه دیگر کسی به من سلام میکند نه من به کسی احترام میگذارم اتوبوس بی نوبت سوار میشوم نان را بی نوبت از نانوائی میگیرم چقدر تازگی ها حرف زشت میزنم.
براستی خودم هم نمیدانم اونهمه احترام و ادب بخاطر کراوات من بود یا در جامعه ای زندگی میکردم که همه یاد گرفته بودیم برای پیشرفت در هر جامعه ای ابتدا باید کروات زد .....
حیف شد کراواتم را باز کردند.
ما آمده ایم در این دنیا که زندگی کنیم
خیلی از ما ۳۰ یا ۴۰ سال از عمرمان را نابود می‌کنیم به این بهانه که میخواهیم آینده بهتری داشته باشیم.

آینده کی یا کجاست؟ کی به آرامش می رسم؟ مگر در آینده من میتوانم در یک روز به جایِ یک ناهار دو تا ناهار بخورم؟ یا به جایِ یک لباس، سه تا لباس رویِ هم بپوشم؟

تا کی و کجا حال را، برایِ آینده بهتر خراب کنم؟!

به اندازه برای آینده نگران باشیم و تلاش کنیم‌.
زندگی مقصد نیست
زندگی یک راه است
زندگی یک جاده است
که باید تا آخرِ عمر در این جاده پیش برویم تا زمانیکه حذف شویم.

ما به این دنیا نیامده ایم که
تمامِ عمرمان را برایِ آینده
درس بخوانیم و کار یا پس انداز کنیم.

ما به این دنیا نیامده ایم که مانند ماشین فقط به دنبال آینده باشیم.
از زندگی باید لذت برد.....

"اکنون" هدیه ای در دستان ماست. آن را قدر بدانیم و
این اندیشه را به فرزندانمان انتقال دهیم.


🅱️
سلام به دوستان عزیز
.
سلام هنوز هستید