جامعه ایرانی
850 subscribers
392 photos
21 videos
148 files
607 links
دغدغه‌ها و توضیحات جامعه‌شناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی

Sociology


رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Download Telegram
‏بخش‌هایی از کتاب
"تاریخ بی‌خردی" به اختصار


اثر باربارا تاکمن
ترجمه حسن کامشاد



‏پاپ لئوی دهم (قرن۱۵م) به برادرش جولیانو می‌گفت: "خداوند دم و دستگاه پاپی را به ما ارزانی داشت تا لذتش را ببریم!"

پاپ از قمار با ورق، از رقص زنان، از ضیافت‌های طولانی و موسیقی و عیش و نوش لذت می‌برد. هزینه‌های کلیسا به جهت تجمل و فساد دستگاه پاپی در حال افزایش بود و ‏مالیات به تنهایی پاسخگوی این هزینه‌ها نبود. از نظر کلیسا گناهان کبیره نیازمند هفت سال توبه بود تا بخشیده شوند.
پاپ جهت تامین هزینه‌های سنگین کلیسا اقدام به فروش "آمرزش‌نامه"‌هایی کرد که گناهان کبیره را به صورت آنی مورد بخشش قرار می‌دادند! پس از مدتی کلیسا ‏پا را فراتر گذاشت و اعلام کرد: آمرزش‌نامه می‌تواند گناهانی که ممکن است انسان در آینده نیز مرتکب شود را در بر گیرد! راهبان در کوچه و خیابان با در دست گرفتن کاسه‌هایی که به "کاسه‌ی پاپی" مشهور بود آمرزش‌نامه می‌فروختند و فریاد می‌زدند که: "هر مرد عیسوی حتی اگر ‏با مادر خویش جماع کند اما سکه در کاسه پاپ بیاندازد بخشیده می‌شود! پدر مقدس قدرت بخشیدن چنین گناهانی را در زمین و آسمان دارد و اگر او ببخشد خداوند هم خواهد بخشید." فروش آمرزش‌نامه به بستگان مردگان نیز رواج داشت و در مورد آن می‌گفتند: "همین که صدای جرینگ سکه در کاسه ‏بلند شود آن صدا به عرش رفته و روحی که پول نثارش شده یک راست از دوزخ به بهشت خواهد رفت."

یوهان تتسل راهبی بود که از طرف پاپ مأمور بستن دستان ابلیس از پشت بود. تتسل با فروش برگه‌هایی به مردم امتیاز همکاری در بستن دستان ابلیس را به آنان می‌فروخت که بر اساس عقایدشان ‏موجب برخورداری از ثواب الهی و نعمات بهشتی می‌گردید.

سرانجام مالیات‌های فزاینده و ولخرجی‌ها و فساد کلیسا مردم را به ستوه آورد و حرمت دستگاه پاپی یکسره از دل مردم رفت. کاردینال‌ها و کشیش‌ها در خیابان توسط مردم هو می‌شدند و اعتبار پاپ از میان برداشته شد.
هجونامه‌ایی ‏در اواخر قرون وسطی با موضوع افول کلیسا توسط شخصی ناشناس سروده شده است که می‌گوید: "اگر پاپ بیشتر عمر کرده بود رُم را هم می‌فروخت و بعد مسیح را و بعد خویشتن را!"
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
"سرانجام حرمت دستگاه پاپی یکسره از دل مردم رفت. کاردینال‌ها و کشیش‌ها در خیابان توسط مردم هو می‌شدند و اعتبار پاپ از میان برداشته شد."
از باربارا تاکمن، تاریخ بی‌خردی
تاریخ ما از منظر آیندگان؛
به ضمیمه‌ی عکس‌های زیر


رحیم محمدی
جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

خب شاید بعضی از دوستان می‌دانند من از سر انتخاب یا فشارهای راه از یک جایی بر جامعه‌شناسی تاریخی ایران متمرکز شدم.
به هر حال وقتی تاریخ را مدتی از منظر جامعه‌شناسی تاریخی مطالعه می‌کنی و فکر هم می‌کنی یک جایی به این هم می‌رسی:

"ما دروغ‌های گذشتگان را فهمیدیم، آیندگان نیز دروغ‌های ما را خواهند فهمید."

و حالا یک پرسش:
آیا انقلاب‌ها و کنش‌ها و افکار انقلابی راست‌اند یا دروغ‌؟ آدم‌های انقلابی چطور؟

عکس‌های زیر را روزبه جدیدالاسلام در زمستان سال ۱۳۸۴ گرفته است که تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران راهپیمائی "خرها و پرچم‌ها" را در همان خیابان انقلاب برگزار کردند.
عکس‌ها را در پائین نگاه کنید.

آدرس صفحه:
https://x.com/jadidoleslam?t=caCfeZom2G-gXHIFyeiMrw&s=35

زمستان ۱۳۸۴
زمستان ۱۳۸۴
زمستان ۱۳۸۴
زمستان ۱۳۸۴
اشاره:
اندر فهمیدن و تحلیل جامعه و سیاست


‏برای فهمیدن و تحلیل ‎#جامعه و اجزاء آن لازم نیست که حتماً داده‌ها و اطلاعات روشمند و سیستماتیک در اختیار پژوهشگر و ‎#جامعه‌شناس باشد، رخدادها و رفتارها و گفتارهای هر روزی که به طور طبیعی یا غیرطبیعی در بستر جامعه به وقوع می‌پیوندند، داده‌های واقعی برای این کار هستند. اما قبول کنیم استفاده درست از این داده‌ها کار هر کسی نیست، بلکه معمولاً خیلی از مدعیان را گمراه نیز می‌کنند.
رحیم محمدی
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
حرفهایی آشفته‌ و پراکنده درباره‌ی انسان

"ما هنوز اندیشیدن انسان را آغاز نکرده‌ایم."



رحیم محمدی
۵ خرداد ۱۴۰۳



نشسته بودم "برنامه پرگار" تلویزیون بی. بی. سی را گوش می‌دادم، موضوع بحث "اگزیستانسیالیسم" بود، مثلاً فلسفه‌ای درباره‌ی انسان.
گویا سارتر گفته:
وجود انسان بر ماهیت او مقدم است.
اما به هوش باشیم که گول مفاهیم را نخوریم، چون این وجود  نه وجود ابن سینا و ملا صدرا است و نه این ماهیت،  ماهیت آنها...
حالا این قصه سر دراز دارد...

وجودِ اگزیستانسیالیسم امری پیشینی و بنیادی است که در بیرونِ تاریخ و جامعه و فرهنگ ایستاده است و عین اصل و آزادی انسان است، اما ماهیت سرمایه‌ها و آموخته‌ها و هویتی است که تاریخ و جامعه و فرهنگ به انسان داده‌اند یا بهتر است بگویم بر او تحمیل کرده‌اند و در واقع او را "متعیّن" کرده‌اند.

شاید اگزیستانسیالیسم می‌گوید؛ انسان‌ها اگر از ماهیت خویش بگذرند و به وجود خويش برسند به اصالت خود می‌رسند که عین آزادی است. حالا مثلاً اینجور چیزها....

بعضی‌هاشون هم گفته‌اند:
در این حالت است که I (آی) بر Ego غالب می‌شود.

اما در این میان گاه مفهومی یا جمله‌ای من را به دنیای خودم برمی‌گرداند و ادامه شنیدن بحث را از دست می‌دادم و به فکر فرو می‌رفتم و ذهن‌ام به جاهایی سرک می‌کشید که چندان نمی‌دانم کجاها بود؟

من کیستم؟
چرا من می‌توانم از خودم بپرسم که من کیستم؟

قُدماء ایرانی در زمانی که آگاهی و جهان‌بینی قدیمی حاکم بود، درباره خود و خویشتن و من و نفس اندیشیده بودند. مثلاً سعدی در بیتی شناخت خود از خودش را به این صورت تلخیص کرده بود:

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.

اما ما در عصر جدید هنوز اندیشیدن به انسان را آغاز نکرده‌ایم!
ما شناختی از خود نداریم!
ما چه بودیم؟ و چه شده‌ایم؟
این صیرورت از کجا به کجا بوده؟

ما کم و بيش می‌دانیم که "انسان امروزی" دچار تحول و دگرگونی اساسی شده و چندان شبیه "انسان قدیم" نیست، اما هنوز نمی‌دانیم، انسان امروزی که ماها باشیم، چطور انسان‌هایی هستیم؟
چرا نمی‌دانیم؟
هنوز نمی‌دانم.

انسان قدیم می‌دانست؛ اگر خودش را بشناسد، خدایش را خواهد شناخت. "من عرفه نفسه فقد عرفه ربّه" اما ما چطور؟

شهروند و روشنفکر و کنشگر و تحصیل‌کرده و دانشگاهی امروزی، اگر خودشان را بشناسند خدایشان را خواهند شناخت یا از او خواهند گریخت؟

بگذرم که از این دست مثال‌ها و پرسش‌ها و تردیدها و بحث‌ها زیاد است و به قول اقبال لاهوری اسباب بی‌خویشتنی ....

اقبال شاعر خویشتن و بی‌خویشتنی بود، نبود؟
و علی شریعتی دکتر بازگشت به خویشتن بود، نبود؟
و اکثریتی از ایرانیان گول این حرف‌ها را خوردند، نخوردند؟
...

#انسان‌شناسی
اشاره:

‏نمی‌دانم پی بردید یا نه؟

ما یک چیزی هم داریم به اسمِ "دروغ‌های زندگی"

تنها جرئت شک کردن و پرسیدن از خود و دانستن است که دروغ‌های زندگی را آفتابی می‌کند.

شک و پرسش و دانستنِ مداوم فضیلت است.
#زندگی
#فضیلت
از کارل یاسپرس و کتاب ارجمند «ایده دانشگاه»


رحیم محمدی
۷ خرداد ۱۴۰۳


متن آلمانی کتاب «ایده دانشگاه» در سال ۱۹۴۶ میلادی پس از پایان جنگ جهانی دوم به چاپ رسید. البته معلوم است یاسپرس اکثر پژوهش‌ها و تأملات کتاب را در دوره‌ی تاریک دیکتاتوری هیتلر انجام داده است، زمانی که بدترین فجایع از بیرون و درون بر سر دانشگاه‌های آلمان آوار می‌شد.
ترجمه‌ی این کتاب در سال ۱۹۵۹ به انگلیسی نیز منتشر شد. خوشبختانه این کتاب توسط مهدی و مهرداد پارسا، از روی ترجمه‌ی انگلیسی به فارسی نیز ترجمه شده و نشر ققنوس هم آن را چاپ و منتشر کرده است.
کارل یاسپرس در کتاب «ایده دانشگاه» می‌نویسد:
«دانشگاه متشکل از گروهی از اشخاص است که مجبور نیستند مسئولیت سیاست جاری را بر دوش کشند، دقیقاً به این دلیل که مسئولیت بسط حقیقت بر عهده آنهاست. دانش و نه کنش، شکل‌دهنده نسبت دانشگاه با واقعیت است. احکام ارزشی و اعمال کاربردی در دانشگاه به نفع ایده‌ی حقیقت ناب معلّق شده‌اند. دانشگاه دولت را با نیروی حقیقت، و نه با زور کنترل می‌کند. پیامد این تنش فکری باید همکاری دولت و دانشگاه باشد نه نابودی ضعیف‌تر توسط قوی‌تر. همواره فرض بر این است که دولت می‌خواهد به تحقق ایده‌ی دانشگاه کمک کند. اگر این اتفاق نیفتد، دانشگاه انتخابی ندارد جز این که ایده خود را در خفا زنده نگه دارد و منتظر سقوط احتمالی دولت حاضر بماند. با این حال، دانشگاه از بین می‌رود اگر خصومت رسمی با ایده دانشگاه مدت زمانی طولانی ادامه یابد.»

تلگرام جامعه ایرانی:
https://t.me/RahimMohamadi

واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
جامعه ایرانی
حرفهایی آشفته‌ و پراکنده درباره‌ی انسان "ما هنوز اندیشیدن انسان را آغاز نکرده‌ایم." رحیم محمدی ۵ خرداد ۱۴۰۳ نشسته بودم "برنامه پرگار" تلویزیون بی. بی. سی را گوش می‌دادم، موضوع بحث "اگزیستانسیالیسم" بود، مثلاً فلسفه‌ای درباره‌ی انسان. گویا سارتر گفته:…
با سلام
یکی از عزیزان در مورد بیت سعدی که در نوشتار فوق به کار برده‌ام سئوالی پرسیده بود. فایل صوتی زیر را در پاسخ ایشان صحبت کردم، دوستان اگر مایل بودند، می‌توانند گوش دهند.

چگونه می‌توان انسان مدرن را شناخت؟
با تشکر محمدی
👇👇
Forwarded from رحیم محمدی
اشاره:

‏بعضی‌ها فکر می‌کنند ‎#آدم‌کشی در بعضی جاها بده، بعضی جاها خوبه!

بعضی‌ها هم فکر می‌کنند، اگر ما و دوستانمان بکشیم خوب است، اگر دیگران و دوستانشان بکشند بد است!

خیلی‌ها نیز فکر می‌کنند اگر ما و هم‌کیشان‌مان بکشیم خوبه، اگر پیروان ادیان و مذاهب دیگر بکشند بد است!

آیا این انسانیه؟؟

آدم‌کشی، قتل عام، نسل‌کشی، اعدام، زن‌کشی، قتل ناموسی، کودک‌کشی و صورت‌هایِ دیگر ‎#کشتن_انسان کلاً غیراخلاقی است. نیست؟


#حق_انسانی
#حقوق_انسان
#اخلاق
ای کاش در کشور ما هم انتخابات به رسم و صفت وجود داشت!


رحیم محمدی
۱۱ خرداد ۱۴۰۳


ما برای انتخابات و آزادی انتخابات کم فداکاری نکرده‌ایم، از زمانی که میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و ملک المتکلمین را در باغ‌شاه جلو پای محمدعلی شاه قاجار  قربانی کردند تا زمان حاضر، ملت ایران مرحله به مرحله قربانی‌های زیادی برای این کار فدا کرده‌اند، اما هیچ‌وقت انتخابات به اسم و رسم و صفت در اینجا برقرار نشده است.

گویا قربانی دادن کافی نبوده است، ما کارهای دیگری هم باید می‌کردیم و الان لازم است، بکنیم. ولی آن کارهای دیگر چیست؟

آنچه که به ذهن من می‌رسد؛ ما باید به فرهنگ‌مان و فرهنگ سیاسی خودمان بیاندیشیم، به پدرسالاریِ سیاسی فکر کنیم. به استبداد تاریخی فکر کنیم. به تربیت سیاسی و ملّی و دینی خويش بیاندیشیم. به زبان و گفتمان‌های خويش فکر کنيم.

گویا ما علیرغم میل خویش همچنان استبداد و پدرسالاری سیاسی را بازتولید کرده‌ایم و برخلاف حرف‌هایی که می‌زنیم و آرزوهایی که می‌کنیم، آزادی را خفه کرده‌ایم.
آیا ما خواهیم توانست این بازتولید و این خفه کردن را متوقف کنیم؟

#انتخابات
اشاره:
‏در این فضای سیاسی و رسانه‌ای "خود - عاقل‌پنداران" چقدر زیاد شده‌اند که برای "ما " و کشور نسخه‌ می‌پیچند!
#ناگهان_سیاست
- "خود - عاقل‌پنداران" چه کسانی‌اند؟
- چرا سیستم و فرهنگ ایران آنان را مُحق کرده است؟
Audio
تجدد و خشونت

ارائه شده به سمپوزیوم
«بررسی ابعاد خشونت در ایران امروز»


رحیم محمدی


انجمن جامعه‌شناسی ایران
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
نکته:
‏یک وقت اگر بنشینم از رفقا و ‎#دوستان مراحل مختلف ‎#زندگی‌ام بنویسم شاهنامه‌ای است از تغییرات جدی...

او رفت دنبال پست و پول، من اندکی درس خواندم و معلمی کردم، باهم که می‌شینیم او از سفرها و پول خرج کردن‌هاش می‌گه و من از فکر و مسأله‌های خودم. نه حرف من او را خوش می‌آید و نه حرف او مرا.