شارنامه
12.2K subscribers
667 photos
177 videos
60 files
660 links
ارتباط با من
@Salahkhadiw

اینستاگرام:

https://www.instagram.com/salah.khadiw
Download Telegram
🔺یک فنجان قهوەی تلخ در کاخ کرملین

سمت راست، پنجمین مراسم تحلیف ریاست جمهوری پوتین است و عکس سمت چپ، سکانسی از سریال قهوەی تلخ.
پوتین امروز بیست و پنجمین سال حکومت خود را آغاز و قرار است تا شش سال دیگر هم در کرملین بماند.
وی در حالی پنجمین تجدید فراش خود با قدرت را جشن می گیرد که در این مدت آمریکا و انگلیس به ترتیب پنج و هفت رهبر عوض کردەاند.
یک ربع قرن پیش، روسیه پس از یک دهەی پر هرج و مرج در پی دمکراسی، قهوەی تلخ پوتین را سر کشید و به تدریج به عهد استالین بازگشت;
یک استالینیسم لاکچری، پوتین مثل استالین حکومت می کند اما مانند رومن آبراموویچ می زید: آبراموویچ دوست الیگارش او و مالک سابق باشگاه چلسی است.
به تعبیری پوتینیسم، کلاس V.I.P استالینیسم است.
استالین از سر و کله زدن با پلمیک های ایدئولوژی لذت می برد و پوتین از کاخ ها و قایق ها و هواپیماهای گرانقیمتش.
اولی قدرت را برای ایدئولوژی می خواست و دومی قدرت را صرفا برای قدرت.
نتیجه، چندان تفاوت ندارد. کسی که برای مردم خودش ارزش قائل نیست، منطقا برای همسایگان هم همینطور است.
جنگ اوکراین و اروپاگشایی استالین از یک قماشند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺امان از رفیق بی کلک!

یادش بخیر! زمانی عبارت بالا را پشت مینی بوس ها و وانت بارها می نوشتند. ظاهرا مقصود این بود که اساسا رفیق بی کلک و بامعرفت وجود ندارد و حتی باید بیشتر مراقب "بی کلک نماها" بود.
مرام و معرفت و لوطی گری در دهە های چهل و پنجاە که زمان دگرگونی های سریع در فضاهای اجتماعی و فرهنگی بر اثر رشد شتابان اقتصادی بود، مضمون اصلی سینمای ایران و به ویژه ژانر فیلمفارسی شده بود.
باقیماندەهای این خرده فرهنگ در "دهەی شصت انقلابی" در غیاب سینما، بیشتر روی پشت شیشه و گلگیر وسایل نقلیەی عمومی خودنمایی می کرد.

ظاهرا مخلوط این خرده فرهنگ مرده با قسمی بینش انقلابی، جهان بینی وزیر خارجەی ایران را تشکیل می دهد.
آقای امیر عبدالهیان در دو سال نخست مسئولیتش، مرتب از ادامەی گفتگوهای غیر مستقیم بر سر برجام با طرف های غربی می گفت و در آخر هم می افزود: اگر غربی ها بدقولی نکنند و در آخر نارو نزنند، توافق در دسترس است.
جالب این جاست که طرف مقابل اصل مساله را انکار می کرد و می گفت اساسا گفتگویی در کار نیست!

امروز باز امیرعبدالهیان ادعا کرده که طرح آتش بس غزه که حماس با آن موافقت کرده، بر اساس توافق نانوشتەای است که ایران قبلا با غربی ها انجام داده است.
باز در پایان گفته اگر آمریکایی ها و غربی ها خلف  وعده نکنند، همه چیز برای آتش بس پایدار و دائم فراهم است.

در اینکه ایران خواهان آتش بس است و آن را پیروزی حماس می داند، شکی نیست. اما همه می دانند که وزارت خارجەی ایران در این پروسه که قطر و مصر و آمریکا در آن فعالند، نقش چندانی ندارد.
حتی قطر هم که پشتیبان اصلی و میزبان حماس است، تا حد مشخصی می تواند از این امتیاز برای  تحت فشار قرار دادن این سازمان استفاده کند.
اگر غلو نباشد، می توان گفت حتی از اسماعیل هنیه هم کار چندانی بر نمی آید.
اصل کاری در واقع یحیی سنوار و رهبران قسام در غزه هستند که خطوط کلی مذاکرات و خط قرمزهای حماس را معین می کنند.

دنیای سیاست هم جهان خوش قولی و بدقولی و لوطی منشی و آئین پهلوانی نیست. اینجا قدرت حرف می زند و موازنەی قوا، نتیجەی نهایی اعم از ستیز یا سازش را تعیین می نماید.

در مذاکرات جاری که به احتمال قوی به آتش بس می انجامد نتانیاهو بر سر یک دوراهی سرنوشت ساز قرار دارد.
اگر آتش بس را بپذیرد، ممکن است با فروپاشی کابینەاش مواجە شود. اگر هم در فکر حفظ متحدان تندرویش باشد، با مخاطرەی قطع حمایت آمریکا و انزوای بیشتر در جهان و فشارهای خانواده های گروگانها مواجه خواهد شد.
مضاف بر این چشم انداز روشنی هم برای از پای درآوردن حماس  وجود ندارد و مهلتی که آمریکا به اسرائیل برای حذف حماس داده بود، مدتها قبل تمام شده است.
بایدن هم در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری و در بحبوحەی گسترش اعتراضات دانشجویی از ریسک بیش تری گریزان است.

بن بست استراتژیک پیشگفته سرنوشت این بحران مرگبار را تعیین می کند. آقای امیر عبدالهیان کجای این معادله قرار دارد، دقیقا روشن نیست!
البته اگر خدای نکرده مثل صادق قطب زاده وزیر خارجەی اسبق نشده باشد.

در بحبوحه بحران گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، صادق قطب زاده وزیر خارجه وقت ادعا کرد که عمر توریخوس رئیس جمهور پاناما شخصا با او تماس گرفته و از آمادگی کشورش برای استرداد شاه به ایران خبر داده است.
بلوف سیاسی قطب زاده که مایل بود از طریق حل و فصل بحران گروگانها جایگاه سیاسی خود را تثبیت کند، نگرفت و به سوژه طنزپردازان و لطیفه گویان تبدیل شد.
یکی از لطیفه های رایج این بود که این "هادی خرسندی" بوده که با تلفن به دفتر وزیر، خود را عمر توریخوس جا زده و وزیر را مشعوف ساخته است.
ظاهرا اکنون علاوه بر خرسندی، باید مواظب ابراهیم نبوی و ف.م.سخن هم بود که مبادا ناکسی کرده و با شمارەی مجازی و انگلیسی و عربی شکسته بسته، با آقای وزیر تماس گرفته و خود را " مقامات غربی " جا بزنند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺رنگین کمان تساهل و مدارا بر فراز آسمان تهران

تهران 18 اردیبهشت 1403، خیابان کریمخان; رنگین کمان پس از باران بر فراز کلیسای سرکیس مقدس در سیصدمین سالروز تولد کانت فیلسوف آزادی و واضع ایدەی صلح جاودان!

تصویری ناب که همەی عناصر رواداری و مدارا را در خود دارد.
یک عبادتگاه مسیحیان در ذیل رنگین کمانی که نشان کثرت گرایی فرهنگی و سیاسی است.
اگر از این لحظەی سوررئال بگذریم، تهران شهری جهان وطن نیست، بلکه حتی شهری جهانی در مقیاس دوبی و دوحه هم محسوب نمی شود.
علیرغم عظمت جمعیتی اش، به تعبیر جان رنه شورت در کتاب شهرهای جهانی، سیاهچالهەای در منظومەی اقتصاد سرمایەداری بیش نیست.

تهران دارای استانداردهای لازمەی شهر جهانی نیست، چون سیاست ترجیح هویت بر پیشرفت بر آن غلبه دارد.

به طریق اولی جهان وطن هم محسوب نمی شود زیرا: تسخیر خیابان ها و فضاهای عمومی اش و بازآرایی آن بر مبنای منویات ایدئولوژی، منافی تولرانس و کثرت گرایی است.

تهران در درجەی نخست باید موطن مشترک همەی ایرانیان اعم از شیعه و سنی و کرد و ترک و فارس و عرب و عجم باشد، تا در مرحلەی بعد به ملک مشاع همەی انسان های ساکن سیاره بدل شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺دختر ایران در جامەی کدبانوی انقلابی

بیلبوردهای بحث ساز میدان ولیعصر، معمولا بیانگر آخرین رهیافت های ایدئولوژی مسلط در حوزەی فرهنگ و اجتماع است.
دختر ایران، چشم و چراغ خانه با تصویری از خانەداری دختران در پس زمینەی شاد، آخرین پیام از این دست است.
ون سفید گشت ارشاد در پایین بییلبورد، مکمل این پیام است.
مقایسەی این تصویر با پوستر سمت چپ که توسط حزب جمهوری اسلامی در نخستین روز زن پس از انقلاب منتشر شده، حاوی دلالت های مهمی است.

در تصویر سال 58 دو زن انقلابی مسلمان با سلاح و مشعل سرخ و کودکی در آغوش نه در خانه، بلکه در حال فتح فضاهای عمومی هستند.
بسیج اجتماعی و سیاسی زنان همیشه بخشی از استراتژی حکومت بوده، همچنین مداخلەی آن در حوزەهای شخصی به قصد یکسان سازی فرهنگی و اخلاقی جامعه.

اما دگردیسی این راهبرد به سمت حضور بیشتر زنان در خانه، خالی از معنا نیست:
بر اثر سیاست های دهەهای گذشته، تعادل سنتی جامعه بهم خورده و زنان بیشتر از گذشته در محیط های عمومی و فضاهای کسب و کار و دانشگاه ها حضور یافتەاند.
پیامد این امر روابط جنسیتی را دگرگون و هنجارهای اخلاقی سنتی را زیر و رو نموده است.

در پاسخ به این تحولات به تدریج تعریف حکومت از امر اخلاقی دگرگون شده:
اخلاق دیگر انتخابی شخصی میان انسان و امر الهی نیست - آنگونه که در دهەی شصت بود - بلکه  مسالەای مرتبط با نظم عمومی است.
حتی در یک چارچوب ادراکی راهبردی تر، با امنیت ملی مرتبط است.
این رهیافت تازه که با افول جایگاه نهاد دین در حالت کلی همراه هست، به عرفی شدن فزایندەی مفاهیمی چون خانواده، جنسیت و اخلاق انجامیده است.
در دهەی شصت مداخله در حوزەی خصوصی و تلاش برای یکسان سازی فضاهای عمومی به قصد بردن مردم به بهشت و بر مبنای خوانشی قدسی از امر اخلاقی انجام می گرفت.
در حالی که امروز، سیاست معطوف به بازگشت زنان به خانه، امری عرفی و به هدف کند کردن روند زوال اخلاقی پیشگفته و حفظ نظم و امنیت عمومی است.
غیر از دغدغەهای هنجاری و مرتبط با پوشش زنان و روابط جنسیتی متفاوت با گذشته، کاهش موالید نگرانی اصلی است.

داستان این است کە ایران در حال ورود به یک سیاهچالەی جمعیتی است که مشخصەی اصلی آن پیری توام با فقیری است.
کشورهای غربی که با دشوارەی کاهش جمعیت روبرو هستند، با نرخ های بالای درآمد سرانه، از قابلیت لازم برای جبران پیامدهای آن از طریق مهاجرت و جذب نیروی کار برخوردارند.
در حالی که برای یک کشور توسعه نیافته و فقیر، پیری جمعیت چشم اندازی دهشت افکن است.

نقطەی مقابل این سیاهچاله، نقطەی روشن جمعیتی است.
زمانی که نیروی کار ارزان و جوان به یک مزیت اقتصادی تبدیل و ارزش افزودەاش در چرخەی تولید، به صورت تصاعدی بالا می رود.
توسعەی سه اقتصاد بزرگ و پیشتاز شرق آسیا در نقطەی شیرین جمعیتی اتفاق افتاد.
ژاپن در دهەی شصت، کرەی جنوبی در دهەی هفتاد و چین در دهەی هشتاد میلادی.
نقطەی شیرین جمعیتی ایران در دهەهای هشتاد و نود شمسی بود.
زمانی کە موالید محصول انفجار جمعیتی دهەی شصت به سن کار و بهرەوری رسیدند. جمعیتی جوان و دارای تحصیلات عالی در کشوری سرشار از منابع انرژی - که در مسیر توسعه مزیتی مانند نیروی کار ارزان محسوب می شود - فرصتی تکرار ناپذیر است.
فرصتی که در دهەی هشتاد احمدی نژاد و بخشی از دوران روحانی مقهور ایدئولوژی گردید و از دست رفت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
‍  🔺 اسطورەی زن انقلابی کرد بر سر دار

پنجاه سال قبل در چنین روزی لیلا قاسم دانشجوی انقلابی کرد بدست دولت صدام حسین در زندان ابوغریب بغداد به دار آویخته شد.
لیلا نخستین زن کرد است که در جریان جنبش ملی کرد رسما به اعدام محکوم می شود.
پس از لیلا که در جنبش کردها به خاطر منزلت والای انقلابی به " خواهر لیلا " معروف است، زنان کرد بسیاری در زندان ها اعدام شدند، اما هیچ کدام آوازەی این دانشجوی جوان دانشگاه بغداد را نیافتند.
لیلا قاسم دانشجوی ۲۲ ساله، در دانشگاه  بود که در مارس سال 1974 پس از چهار سال آتش بس شکننده، آتش جنگ میان بغداد و کردها باز شعله ور شد.
با شروع دوبارەی جنگ، عمده هواداران و اعضای حزب دمکرات کردستان ـ عراق بغداد را ترک و به کوهستانهای کردستان پناە بردند.
لیلا قاسم  در بغداد ماند و پس از مدتی کوتاه توسط استخبارات دستگیر و به جرم عضویت در پارتی همراه چند نفر دیگر از یارانش به دار آویخته شد.

دلیل اصلی خشم گرفتن دولت وقت عراق بر وی، مقاومت افسانەایش در جریان بازجویی ها و خودداری از لو دادن هستەهای حزبی در دانشگاه بود.
سال ۱۹۷٤ در گاە شمار جنبش کردهای عراق سالی یگانه محسوب می شود. در این زمان برای اولین بار در تاریخ جنبشهای کردی، تقریبا تمامی سرامدان طبقه متوسط و شهرنشین کرد به جنبش بارزانی پیوستند و در کنار عشایر و روستائیان رزمنده قرار گرفتند.
جنبش بارزانی از این حیث، بارزترین نمونەی تجلی مفهوم " مردم در سیاست " و دمکراتیزه شدن ساحت سیاست از حیث حضور تمام طبقات و اقشار در آن در کردستان معاصر است.
مفهومی که همزاد انقلاب فرانسه است و با مفاهیم بعدی نظیر ارادەی ملی و حاکمیت ملت و دولت - ملت پیوندی وثیق دارد.

پیوستن دسته جمعی دانشجویان و اساتید دانشگاه سلیمانیه در سال 1974 به جنبش  بارزانی به عنوان تنها مرکز آموزش عالی کردستان در آن دوران، یکی از نمودهای تحول موصوف است.
پس از این هجرت انقلابی، مقامات جنبش ترتیبی اتخاذ کردند که دانشگاه به صورت موقت در شهرک قلعه دیزه که توسط نیروی پیشمرگ کنترل می شد، فعالیت خود را از سر گیرد.

  اقدامی کە خشم بغداد را برانگیخت. در یکی از روزهای بهاری همان سال و درست دوازده روز پس از قتل لیلا، جنگنده های عراقی محل دانشگاه را بمباران کردند و صدها نفر از اساتید و دانشجویان و اهالی شهر کشته شدند.

دستگیری لیلا قاسم همچنین مقارن با زمانی بود که دولت بعث کارزاری بزرگ را علیه کردهای فیلی به راه انداخته بود.
بعثیها با توسل به این استدلال که کردهای شیعه عراقی نیستند و ایرانی الاصلند، دهها هزار نفر از آنان را پس از مصادره اموالشان از خانه و کاشانه خود رانده و رهسپار مرزهای ایران کردند.

روابط متشنج ایران و عراق و پشتیبانی غیرمنتظرەی کردهای شیعە از جنبش بارزانی و  حضور چند نفر از آنها نظیر حبیب کریم در رهبری حزب دمکرات کردستان، خشم بعثیها را برانگیخته بود.
همانگونە کە پیشتر گفتە شد، پیوستن کردهای شیعه مذهب فیلی به جنبش کرد، نمودی دیگر از مردمی شدن فزایندەی آن به مثابەی یک جنبش اجتماعی فراگیر بود.

این مساله در کنار شجاعت و ایستادگی لیلا قاسم در اعدام شتابان وی بدون تاثیر نبود.
شانزده سال پس از این رخداد هنگام اعدام فرزاد بازفت خبرنگار بریتانیایی ایرانی الاصل، صدام حسین ابایی از بیان احساسات نژادپرستانه خود را نداشت;
صدام صریحا خاطرنشان کرد که خبرنگار نگون بخت غیر از اتهام جاسوسی دو جرم بزرگ دیگر هم دارد: یهودی بودن و تبار ایرانی داشتن!
اعدام لیلا قاسم و مواجهه شجاعانه وی با مرگ از او اسطوره ای انقلابی ساخت و نام وی را در شعر شاعران و سرودها و ترانه های سیاسی به نامی آشنا و ماندگار تبدیل کرد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺معمای یک وضعیت استثنایی ابدی

امروز در حالی اسرائیل هفتاد و ششمین سالگرد اعلام موجودیت خود را جشن گرفت که به علت جنگ ویرانگر و بی فرجام غزه در ضعیف ترین دوران تاریخ خود قراز دارد.
در درون، جامعەی اسرائیل کە قبل از جنگ غزه به دلیل اعلام جنگ دولت تندروی نتانیاهو علیه نهادهای دمکراتیک منقسم شده بود، بر اثر ناتوانی دولت در آزادی گروگان ها و نابودی توان نظامی حماس، دو شقه و تجزیه شده است.
در خارج هم، ارمغان جنگ بی قاعده و قانون علیه نوار غزه که به قسمی نسل کشی آنلاین تبدیل شده، انزوای سیاسی و دیپلماتیک بی سابقه است.
دفاع از اسرائیل حتی برای نزدیک ترین متحدانش دشوار شده و روز به روز به تعداد کشورهای منتقد آن افزوده می شود.
چند روز پیش سفیر این کشور در سازمان ملل در اعتراض به مجمع عمومی این سازمان که خواهان به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین شد، منشور ملل متحد را پاره کرد.
پاره کردن منشور سازمان ملل یا پرت کردن آن توی صورت دبیرکل آن، سنتی سیاسی است که توسط دولت های چپ گرا و اصطلاحا ضد امپریالیست، پیروی شده است.
چه سرزنش نظام بین الملل تحت سلطەی غرب و نهادهای ناکارامد آن عموما حرف دل دنیای در حال توسعه و جنوب جهانی است، نه یک کشور " اصالتا" غربی و عزیز دردانەی قدرت های اصلی حاکم بر جهان.
تناقض بالا از قضا بیانگر وضعیت استثنایی اسرائیل است. مرزهای بین المللی آن هیچگاه معلوم نبوده و در داخل هم روز به روز به نظام آپارتاید سابق حاکم بر آفریقای جنوبی شبیەتر می شود.
کشوری که موجودیتش را مدیون قطعنامەی سازمان ملل است، بیش از هر کشور دیگری در جهان نامش با قطعنامەهای انتقاد آمیز این سازمان گره خورده است.
این وضعیت بغرنج، و ناتوانی در مفاهمه با هیچ یک از رهیافت های قدرت ساز در این باره باعث فرسایش شتابان قدرت نرم و اعتبار اخلاقی آن شده است.
فرضا مزیت اصلی و برگ برندەی قدرت آمریکا در تاکید آن بر دمکراسی در درون کشورهاست.
دفاع از دمکراسی در درون دولت - ملت ها و این ایده که گسترش دمکراسی در جهان باعث تحکیم صلح و کاهش جنگ می شود، یک برند معنوی آمریکایی است.
در حالی که چین در قامت قدرتی نوظهور خواستار دمکراسی نه در داخل کشورها، بلکه میان آنهاست.
چین با تاکید بر مفاهیمی چون حاکمیت، امنیت و توسعه، خواهان تجدید نظر در نظام بین الملل و بازسازی آن بر مبنای برابری کشورها و ترویج دمکراسی بین المللی است.
با اندکی ملاحظه معلوم می شود که اسرائیل نه این است، نه آن. بلکه استثنایی در بیرون و معمایی در درون است. یک دولت - ارتش قدرتمند که علیرغم سرشت غربی آن، الگوی تکاملش از مدل های رایج توسعەی سیاسی در غرب متمایز است.
وضعیتی که با استنادهای امنیتی توجیه و به صورت مداوم بازتولید می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from شارنامه
آدرس حساب اینستاگرام صلاح الدین خدیو

https://www.instagram.com/salah.khadiw
🔴ارزیابی پدیده‌ی انتخابات در خاورمیانه و درس‌های آن

🔷پاسخ صلاح‌الدین خدیو به سوالات ایران فردا
◾️نسبت میان انتخابات، دمکراسی و مشروعیت

@iranfardamag
@sharname1

1️⃣ در طی چندماه گذشته چند انتخابات در منطقه صورت گرفته : در عراق ،در پاکستان ،در ایران ،در روسیه  و درمورد آخری درترکیه. اساسا ارزیابی شما از پدیده انتخابات در خاورمیانه چگونه است ؟

🔸انتخابات به یک پدیده نه تنها در خاورمیانه که در تمام دنیا تبدیل شده است. برخلاف قرن ۲۰ که رژیم های غیر دموکراتیک عمدتا در قالب دولت های توتالیتر وجود داشتند اکنون شاهد دولت های اقتدارگرایی هستیم که بعضاً به ابزار انتخابات هم مجهزند. سنخ دولت های اقتداگرا و تمامیت خواه با هم متفاوت است که در ادامه به آن می پردازم. برخلاف دولت های غیر دموکراتیک قرن گذشته در زمان حال اکثر دولت ها به نوعی نمایش دموکراسی نیاز دارند و ویترین سیاسی خودشان را با انتخابات محدود شده و کنترل شده می آرایند. دموکراسی به شاخصی تبدیل شده که در جهان امروز نمی توان از آن گذشت و به صورت تحریف شده و محدود و کنترل شده کشورها ناچارند مناسک آن را انجام دهند. خاورمیانه هم از این پدیده مستثنی نیست هر چند جمع کردن تمام خاورمیانه و دولت های آن از حیث شاخص های دموکراسی، آزاد بودن یا نبودن انتخابات یا ماهیت دموکراتیک یا ترکیبی یا اقتدارگرای رژیم ها دشوار است و نمی توان آن را در یک کلیت جا داد. ما با رژیم های مختلفی طرف هستیم. اما می توان گفت متاسفانه در کل منطقه علی رغم گشایش ها و انفتاح هایی که در آغاز سده ۲۱ وجود داشت، اکنون شاهد پسرفت دموکراسی هستیم و زمان خیلی به نفع دموکراسی نیست. حتی در کشورهایی که ما خودمان را با آنها مقایسه می کنیم و به نوعی به عنوان کشورهای هدف نگریسته می شوند، یعنی لیبرال دمکراسی ها هم دچار نوعی فرسودگی سیاسی شده و فقر محتوای دموکراتیک وجود دارد. این روند در خاورمیانه شدت بیشتری دارد.

🔹یک دلیلش به این بر می گردد پس از ۱۹۸۹ که یک لحظه تاریخی در روند دموکراسی سازی محسوب می شود یعنی فروپاشی دیوار برلین، این تصور به وجود آمد که موج چهارم دموکراسی فراگیر است و به تدریج تمام دنیا را در بر می گیرد. در واقع پدیده شدن انتخابات هم به آن صورتی که شما گفتید، بیشتر به یک مد سیاسی و نمایش  در سایر کشورها تبدیل شد و تا مدت ها نیز این تصور درست بود. من فکر می کنم دو تحول این روند را دگرگون کرد.

🔸اول، ظهور و درخشش چین به عنوان یک ابر قدرت اقتصادی با یک رشد اقتصادی خیره کننده در ۴۰ سال گذشته و تبدیل شدن این کشور به دومین اقتصاد بزرگ جهان و موفقیت آن در خارج کردن صدها میلیون نفر از فقر و فربه کردن طبقه متوسط که البته بدون دموکراسی و اصلاحات سیاسی صورت گرفت.  چین به یک الگوی متعارف از ترکیب دولت اقتدارگرا با بازار آزاد تبدیل شد. تصوری که بعد از فروپاشی شوروی وجود داشت این بود که با اصلاحات نئولیبرالی و رفرم سیاسی و اصلاحات اقتصادی رادیکال می شود توسعه سیاسی و اقتصادی را کسب و یک کشور دموکراتیک توسعه یافته ساخت. این فرمول در  روسیه  و برخی از کشورهای دیگر جواب نداد و به علت نبودن پیش نیازها و ضعف ساختارها شکست خورد. در حالی که چین با شرایطی مشابه به یک مدل اقتصادی جذاب تبدیل شد.این امر باعث شد که برای دولت های اقتدارگرا که تمایلی به اصلاحات سیاسی نداشتند دوباره یک مدل رشد جذاب مطرح شود. مشابه فضایی که پس از جنگ جهانی دوم بوجود آمد و کشورها بر سر یک دو راهی قرار گرفتند که ایا مسیر غرب واقتصاد بازار را بروند یا مسیر شوروی و اقتصاد برنامه ریزی شده و دولتی را انتخاب کنند.. اینجا هم ما به نوعی با یک انتخاب و دو الگو رو به رو هستیم.   اجماع واشنگتن مبتنی بر تجمیع بازار و دموکراسی لیبرال و دیگری الگوی چین که ترکیب اقتدارگرایی و اقتصاد بازار آزاد است. دولت قوی و اقتدارگرا با اقتصاد بازار.

🔹من فکر می کنم عامل دوم، بحران مالی سال ۲۰۰۸ بود که حباب نئولیبرالیسم را ترکاند و خیلی زودتر از موعدی که پیش بینی می شد بحران های اقتصادی بزرگی درست کرد و چین برخلاف انتظار و پیش بینی ها از این قضیه سالم بیرون آمد.  تبعات سیاسی این قضیه در کشورهای غربی و دموکراتیک خودش را نشان داد. یک سری اصلاحات مالی افراطی در کشورهای غربی از قبیل کنارگذاشتن دولت رفاه و برون سپاری تولید به کشورهای دارای مزیت های اقتصادی مانند نیروی کار ارزان در چین و کشورهای شرق آسیا باعث شد که بحران های مالی در این کشورها به تدریج شکل بگیرد و طبقه کارگر دوباره ناراضی شود. طبقه کارگری که به صورت سنتی به احزاب چپ و سوسیالیست رای می داد بر اثر سرخوردگی از این تحولات به سوی احزاب هویت طلب رفت......


متن کامل:

https://cutt.ly/aerOZTfP


#ایران_فردا
#صلاح‌الدین_خدیو
#انتخابات_در_خاورمیانه

http://t.me/iranfardamag
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺دور افتخار پهپاد ترکیه در سپهر سیاست منطقه!

مسیری که پهپاد آکینجی برای کشف بالگرد رئیس جمهور فقید پیمود و دور افتخاری که با ترسیم پرچم کشورش بر فراز دریاچەی وان زد، به نوعی نقشە راە توسعەی این کشور در دو دهەی اخیر است.

ملی گرایی فناورانەی ترکی که پهپاد بیرقدار نماد آن است، رهیافت سیاسی پرطرفداری است که ریشه در اقتصاد سیاسی داشته و قابلیت بسیج اجتماعی، ورای شکاف مذهبی - سکولار را دارد.

پهپاد آکینجی نمایندەی تحول در اقتصاد ترکیه و میدان داری مجتمع های نظامی - اقتصادی است.
اردوغان که ابتدا به عنوان یک اصلاح طلب لیبرال به قدرت رسید، نمایندەی بورژوازی محافظه کار آناتولی و تولیدات آن نظیر شامپو و کریستال و تلویزیون و یخچال بود.

در یک محیط ژئوپولتیک اساسا بی ثبات و پویایی های یک اقتصاد جهانی شدە، هم دستور کار اقتصاد عوض شد و هم پایگاه اجتماعی اردوغان که اکنون یک اقتدارگرای ناسیونالیست و راست گرا تلقی می شود.

پرواز آکینجی از شکافی بزرگ با اقتصاد منزوی و  و منقطع از جهان ایران هم پرده برداشت.
اقتصادی که بر اثر تحریم و ناکارامدی از تحولات نوآورانه و فن آوریهای جدید محروم مانده است.
#صلاح_الدین_خدیو

@sharname1
🔺کن و کلمه: فلسطین و بدن خانم بازیگر

1⃣ کیت بلانشت، با لباس مشکی پشت سفید روی فرش قرمز کن ظاهر شد، دامن خود را بلند کرد تا آستر سبز آن دیده شود: ابتکاری ظریف برای نمایش پرچم فلسطین!
همزمان، ایرلند، نروژ و اسپانیا اعلام کردند که به زودی کشور مستقل فلسطین را به رسمیت می شناسند
2⃣ یک روز پس از این رخداد رهبران گروه های فلسطینی، لبنانی و یمنی در تهران در یک قاب جای گرفتند تا بگویند که حمایت ایران از مسالەی فلسطین با وجود درگذشت رئیس جمهور آن به قوت خود باقیست.
3⃣ اقدام خانم بازیگر و سه کشور یاد شده بازتاب حمایت بخشی از جامعەی مدنی جهان از فلسطین است و انگیزە ها و پیامدهای آن با آمال ژئوپولتیک و ایدئولوژیک " محور مقاومت " یکی نیست.
اما اسرائیل از پیامدهای سیاسی و معنوی اولی بیشتر نگران است.
درست مانند حکومتی اقتدارگرا که مایل است مخالفانش بجای کلمه با اسلحه سخن بگویند، تا آسانتر سرکوبشان کند!
دو تاکتیک اصلاح و انقلاب بە خودی خود مشروعیت ندارند، بلکه پیامدهایشان در جلب توجه توده و تاثیر روی تعادل قوا مهم است.
مضاف بر آن تنها در بلندمدت می توان فهمید که  احیانا مکمل هم بودەاند یا مزاحم!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺رهبران پارسی گوی عراق در ایران

1⃣در جریان آئین های ترحیم آیت الله رئیسی،  رهبران و نمایندگان جریان های سیاسی عراق اعم از کرد و عرب، حضوری پررنگ تر از بقیه داشتند.
روسای جمهور و نخست وزیران عراق و اقلیم کردستان و رهبر اغلب جریان های سیاسی این کشور در روزهای گذشته راهی ایران شدند.
امروز هم در مراسمی که در بیت رهبری برگذار شد، یک هیات پروپیمان عراقی مرکب از اعضای کرد و عرب و شیعه و سنی وجود داشت.
این امر بدون شک نشانەی نزدیکی روابط دو کشور علیرغم فراز و نشیب های مقطعی و برخی کدورت ها با بعضی از اشخاص و احزاب است.
به علاوه یادآور این مهم است که عراق پس از صدام نقش موازنەساز خود در برابر ایران را از دست داده و عملا به سیادت و "برادر بزرگی" ایران تن داده است.
2⃣برای ایران در قامت یک قدرت منطقەای، عراق مانند فنلاند دوران جنگ سرد است.
فنلاند در مجاورت روسیەی شوروی، یک کشور عمیقا غربی با دارا بودن نظام سیاسی دمکراتیک و فرهنگ سیاسی لیبرال تلقی می شد.
اما از باب رعایت ملاحظات و مصالح همسایەی بزرگش، نه تنها وارد هیچ اتحادیەی نظامی و سیاسی غربی نشد، بلکه روند دمکراتیک هم طوری سازمان داده می شد که احزاب و اشخاص مخالف و بیزار از شوروی هیچ گاه زمام امور را بدست نگیرند.
این نوعی نقص سیادت و اذعان به حاکمیت محدود جهت حفظ استقلال کشور و مرزهای سرزمینی کشور بود.
عراق البته فاقد یک روند دمکراتیک راستین و حتی ارادەی سیاسی ملی است و از این نظر با فنلاند قابل قیاس نیست.
اما در میانەی ایران و آمریکا به قسمی فنلاندی شدن رضایت داده است.
بیشتر رهبران کنونی عراق دوران تبعیدشان را در ایران گذرانده و فارسی زبان دومشان است. امری که مزیتی مهم برای طرف ایرانی است.
بارها فارسی سخن گفتن سلیس و روان نیچیروان بارزانی و عمار حکیم مورد توجه قرار گرفته است.
در گذشته عطف به منزلت متعالی زبان فارسی و موقعیت آن در مقام یک میانجی فرهنگ، از قسطنطنیه در غرب گرفته تا دهلی در شرق، تعابیری چون شاعران پارسی گوی کرد، ترک و اهل  شبه قارە بسیار رایج بود.
با تنزل طبیعی این جایگاه در دوران معاصر به علت ترقی سایر زبان ها، به نظر می رسد پارسی گویی رهبران کرد و عرب عراق یادآور این سنت کهن در فرمت سیاست است.
3⃣دونالد ترامپ چندی قبل با اشتباه خواندن حملەی آمریکا به عراق نتیجەی آن را تسلط ایران بر آن دانست.
طرفه آنجاست که امروز بایدن هم سخنان مشابهی دربارەی افغانستان بر زبان راند:
افغانستان گورستان امپراتوری هاست و حمله به آن اشتباه بود، ناف این کشور با تفرقه بسته شده و هیچ وقت ملت سازی در آن سر نمی گیرد!
ماهیت هر دو سخن یکسان است. سیاست خارجی آمریکا از استثناگرایی عهد بوش فاصله گرفته و تن به نوعی انزواگرایی تازه داده است.
هر کس که در آمریکا سر کار بیاید، دنبال جنگ های تازه و ماموریت های ملت سازی و صدور دمکراسی نخواهد رفت.
حتی احتمال دارد که از کیس های پرهزینه به کلی خود را کنار بکشد. مانند کاری که در افغانستان کرد.
از این رو هرولەی جریانات مختلف سیاسی عراق و اقلیم کردستان برای آمدن به تهران، حتی آنهایی که در گذشته فاصلەی معناداری با ایران داشتند، تا حدی در این راستا قابل ارزیابی است.
تصور خروج کامل و نهایی آمریکا از منطقه، البته مغالطه انگیز است.
گزارەی درست آنست که با ظهور قدرت های جدید منطقەای و فرامتطقەای به صورت فزاینده جا برای آمریکا تنگ تر می شود و به اندازەی گذشته فعال مایشاء نخواهد بود.
4⃣ البته برنده شدن احتمالی در عراق، یمن، سوریه و لبنان به معنای در آغوش گرفتن حتمی آینده نیست.
میان کشورهای منطقه و در سطحی بالاتر میان آمریکا و چین، رقابتی راهبردی بر سر اقتصاد، فن آوری های فوق پیشرفته و هوش مصنوعی در جریان است.
اتحاد جماهیر شوروی پس از سی سال توانست در کنفرانس هلسینکی در سال 1975، مرزهای پس از جنگ امپراتوری سرخ را به غرب بقبولاند، اما همزمان فرصت انقلاب دیجیتال در آستانەی وقوع را از دست داد و نتیجەی نهایی را واگذار کرد.
کشورهای مانند عربستان و امارات و تا حدی ترکیه، با کاستن از حجم پروندەهای سیاسی و قسمی رها کردن بلندپروازی منطقەای، بە اولویت اقتصاد بازگشته اند. ایران نباید از این تحولات غافل بماند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺مهاجرت برای فعلگی از ایران به اقلیم کردستان!

امروز یک فعال صنفی به ایلنا گفته، «مهاجرت برای فعلگی» به خصوص به کردستان عراق، تنها گزینه روی میز برای بسیاری از کارگران ساختمانی بیکار است، کارگران به اجبار برای کار سخت به کردستان عراق می‌روند.

به این سیاهه می توان این موارد را هم اضافه کرد: پزشکان و پرستاران برای کار به عمان می روند، ریاضی دانان و دانشمندان فیزیک راهی دانشگاه های اروپا و آمریکای شمالی می شوند و اندیشمندان و سرآمدان علوم انسانی در شرق و غرب اروپا دنبال مسکن و ماوی می گردند.
طرفه آنجاست که در گذشتەای نه چندان دور اقلیم کردستان که اکنون به بهشت کارگران صنعت ساختمان راکد ایران تبدیل شده، نامش با جنگ و آوارگی گره خورده بود.

مطابق جدیدترین آمارها ایران به ردەهای بالای کشورهای مهاجر فرست صعود کرده و پدیدەی مهاجرت بە نوعی سونامی تبدیل شده است.
بخش دولتی ضعیف و ناکارامد، اقتدارگرایی فزایندە، فقدان چشم اندازهای اقتصادی روشن و انقطاع از اقتصاد جهانی، بسته شدن پنجرەهای جمعیتی، فساد گسترده و طرد نظام مند نخبگان از اصلی ترین عوامل نومیدی ساز و مشوق مهاجرت است.
احتمالا سونامی واژەای شایسته برای این وضعیت پاتولوژیک نیست و اصطلاح " خونریزی " مناسب تر است.

یک خونریزی خطرناک که برای نجات جان بیمار به هر قیمت باید آن را بند آورد. مهاجرت در ابعاد فعلی که شامل فرار گستردەی مغزها می شود، مانند خونی است که از بدن وطن می رود.
در گذشته دولت ها برای بند آوردن مهاجرت به تدابیری از قبیل احداث دیوار و ممنوعیت مسافرت و زدن سیم های خاردار روی می آوردند.
دیوار برلین و داستان ظهور و سقوط آن، مثالی آشنا در این زمینه است.
تفاوت سطح اقتصادی و کیفیت زندگی در دو بخش آلمان، آلمان کمونیستی را مثل ظرفی کج کرده بود که محتویات آن به داخل ظرف بغلی می ریخت.
با احداث دیوار از شدت ریزش کاسته شد ولی توقف نهایی آن کار دیوار نبود، بلکه می بایست با اصلاح سیستم و اتخاذ سیاست های اقتصادی مناسب، نوعی تعادل برقرار و جلوی ریزش گرفته شود.
کاری که انجام نشد و در نهایت سیل مهاجرت و نارضایتی دیوار را برد.
اکنون زمان دیوارها به سر رسیده است. در عصر اینترنت و هوش مصنوعی و شبکەهای اجتماعی، حتی آنهایی که در خانه نشستەاند، بە لحاظ ذهنی در حال مهاجرتند. جلوی ارتباطات و مقایسه کردن را نمی توان گرفت.

پردەی آهنینی که اروپا را به دو بخش شرقی و غربی تبدیل کرده بود و شرقی ها در شوق آزادی به غرب می گریختند، دیگر وجود ندارد.
جادەی زمهریر مهاجرت دیگر از شرق به غرب نمی رود، بلکه مسیر آن از جنوب به شمال و انگیزەی اصلی آن امنیت و نان است.
از جنوب فقیر و توسعه نیافته و صاحب دولت های ناکارامد به شمال ثروتمند و مرفه و توسعه یافته.

در دهه های گذشته به کمک نظریەهای امپریالیسم و وابستگی، می شد غرب را از بابت فقر و عقب ماندگی شرق سرزنش کرد و در لذت رواقی تجانس فقر و مبارزه و انقلاب سرخوش شد، اما امروز چنین نیست.
نظریەی امپریالیسم دیگر اعتبار سابق را ندارد. چین به مثابەی رهبر خودخواندەی جهان سوم در دهەهای شصت و هفتاد قرن گذشته، امروز به کارخانەی تولید ثروت جهان تبدیل شده است و عنقریب به جرگەی کشورهای شمال جهانی در می آید.
عرصەی راستین مبارزه در دنیای امروز اقتصاد است، نه سیاست. اعتبار و میزان قدرت کشورها بسته به مقدار تولید ناخالص ملی آنهاست.
مهاجرت برای فعلگی و کوچ نخبگی زیبندەی یک کشور کهن غنی از منابع و سرمایەهای طبیعی و انسانی نیست.
جلوی ضرر را از هرجا که بگیری، منفعت است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺راز عشق ورزی دیکتاتورها به فیزیک!

معروف است که دیکتاتورها به فیزیک بیشتر از شیمی علاقه دارند. این سلیقه، محصول نگاه گزینشی اساسی تری به علم است که آن را نه چون یک کلیت در خدمت تمدن بشری بلکه به مثابەی ابزاری خاص در خدمت قدرت طلبی و برتری جویی می بیند.

از این حیث فیزیک که علم مطالعەی قوانین حاکم بر طبیعت است، نامزدی شایستەتر از شیمی است که دامنە و کاربردهایی متواضعانه تر دارد.
اصولا تسخیر طبیعت و فراتر از آن فضای ماورای جو زمین، یکی از پیامدهای مدرنیته و علم جدید است و سهم فیزیک در آن اساسی است.
منتقدان مدرنیته در دهەهای گذشته با دست نهادن بر این نکته، می گویند که این نقیصە در نهایت منجر به انحراف پروژەی مدرنیتە به مثابەی کلیتی رهایی بخش و مخاطرەی فروکاستن آن به نگاه های ابزاری و هدفمند می شود.
به سخن دیگر دخل و تصرف در طبیعت، به تسخیر انسان و اشکال گوناگون بهرەکشی های نوین آشکار و پوشیدە از او می انجامد.
مسالەی اصلی این است که علم باید در خدمت انسان باشد یا انسان در خدمت علم؟ و اگر اولی درست است، کدام تعریف از انسان؟
انسان آزاد و صاحب اراده و اختیار و محق به صرف بشر بودن، یا آدمی در خدمت جماعت، ایدئولوژی، حزب و آئین؟
تبعات گزارەی دوم هم روشن است.

پروبلماتیک فوق، دوراهی سرنوشت سازی است که پرده از سرشت مواجهەی پیشگفته و منازعات نظری بردوام پیرامون آن بر می دارد.

در چند روز اخیر اخبار زیادی دربارەی بازداشت فلەای فیزیک دانان روس منتشر شد. به قرار اطلاع در چند سال گذشته دهها نفر از اعضای این جامعەی علمی بازداشت و به حبس های طولانی محکوم شدەاند.
سایرین هم تحت فشارهای امنیتی فزاینده قرار دارند.
اینها کسانی هستند که در حوزەی سلاح های فراصوت کار می کنند; گل سرسبد فناوری پیشرفتەی روسیەی پسا کمونیستی و نماد نبوغ و شکوفایی فیزیک آن در سدەی جاری!
هرچند رازداری فوق العاده تاکنون نگذاشته میزان واقعی پیشرفت روسیه در این حوزه و ارزیابی و راستی آزمایی ادعاهای آن کاملا روشن شود.
گویا اصلی ترین اتهام دانشمندان مغضوب، نشر مقاله در ژورنال های علمی خارجی و همکاری و به اشتراک گذاشتن نتایج تحقیقاتشان با دانشمندان دیگر کشورهاست.
امری که توسط قوانین و اسناد بالادستی وزارت خانه و سازمان متبوعشان تایید و تشویق می شود، اما از سوی سرویس امنیتی وفادار به پوتین معادل خیانت تلقی شده است.
احتمالا یک انگیزەی پررنگ، خوش خدمتی به پوتین است تا دیکتاتور از پیشرفت علمی کشور و توطئەی مکرر خارجیان برای سرقت اسرار آن، مشعوف شود و به زیردستان امنیتی اش پاداش دهد.
گویا استدلال فیزیک دانان نگون بخت مبنی بر جهانی بودن علم و لزوم گردش آزادانەی اطلاعات علمی برای نیل به پیشرفت بهتر، کارگر نیفتاده و ابری سیاه از تهدید و بدگمانی بر این جامعەی علمی سایه افکنده است.

پوتین برای تحکیم قدرت خویش و کسب مشروعیت در افکار عمومی به یک مزیت علمی مهم نیازمند است.
همانگونه که شوروی سابق از زرادخانەی هستەای و اسپوتنیک و موشک های قارەپیما برای اثبات برتری علمی اش بر غرب و توجیە کاهلی و عقب ماندگی در حوزەهایی بهرە می برد کە ارتباط مستقیم و بدون واسطه با رفاه انسان داشتند.

اولویت صنایع سنگین بر صنایع سبک و موشک و بمب اتم و سفینەهای فضایی بر اتومبیل و یخچال و لباس شویی و مسکن و هواپیما ریشه در نگاه ابزاری سیستم های تمامیت خواه به انسان و علم و ارضای حس عظمت طلبی آنها دارد.
اما مشکل این جاست که نه علم تجزیه پذیر است و نه پارادایم های علمی قابل شلاق زدن و به حبس کشیدن مانند دگراندیشان و فعالان سیاسی اند.

شوروی سابق چه از حیث سازمان های اداری و پیچیدگی ساختار حکومتی و چه از نظر تولید ناخالص ملی و بودجەی های جنگی و تحقیقاتی، از حکومت فعلی بسیار جدی تر بود.
در زمان فروپاشی آن دستکم ده شهر ممنوعە و مخفی علمی وجود داشت که دیگران از آن خبر نداشتند.
شهرهایی که محل سکونت دانشمندان بود و به دور از چشم جهان تحقیقات و آزمایش های علمی پیشتاز در آن جریان داشت.
اما در نهایت یکی از عوامل فروپاشی آن، عقب ماندن از جریان آزادانەی علم و از دست دادن انقلاب دیجیتال بود.

در حالی که این دید منزوی و تک بعدی توانسته بود شوروی را در برخی حوزەها که در ذیل پارادایم های علمی مسلط اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 قرار می گرفتند سرامد کند، استبداد و اختناق فرصت پیشرفت های جدید و انقلاب دیجیتال را از آن ربود.
تازه در جنگ اول خلیج فارس و انهدام سریع ارتش روس ساختەی عراق در سال 1991 بود که بلوک شرق سابق فهمید به اندازەی یک نسل کامل از فناوری های جدید تسلیحاتی متکی بر رایانه و ماهواره و شبکه های ارتباطی عقب مانده است.
صد البته قبل از آن شکست سریع و غیرعادی سوریه در جنگ سال 1982 با اسرائیل هم رخ داد  که از چشمان خواب آلود و ایدئولوژی زده به دور ماند.
سرنوشتی که انتظار هر تجربەی مشابهی را می کشد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1