صفای دل
23 subscribers
13 photos
28 videos
8 files
34 links
Download Telegram
💠 عشق بزرگتر
#یک_فرمول_تربیتی (قسمت چهارم)

🔹 اگر فقط لباس(پوشش) كسى را عوض كرديم
و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم
و با شعارها و تلقين‏‌ها و يا تشويق‏‌ها
و تهديدها، داغش كرديم، بدون اين كه
از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در
نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر
سرد مى‏‌شود و يخ مى‏‌زند؛ همان‏‌طور كه آهنِ تفتيده
در محيط ديگر، سرد و سخت مى‏‌شود.
🔹براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد.
هنگامى كه مى‏‌خواهيم رفتار و گفتار كسى را
عوض كنيم، هنگامى كه مى‏‌خواهيم‏ لباس
كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله،
عشق‏‌ها و علاقه‏‌هايش راعوض كنيم و ناچار
شناخت‏‌هايش را و ناچار فكرهايش را،

🔹كه ادامه‏‌ى تفكّر، شناخت است
و ادامه‏‌ى شناخت، عشق
و ادامه‏‌ى عشق، عمل.


📚 مسئولیت و سازندگی | ص ۴۴
📝 استاد علی صفایی حائری
#⃣ #متن #شناخت #عشق #عمل

•═══••@Einsad••═══•
به مناسبت #روز_دختر 🎊🎉

بخش‌هایی از نامه‌ی استاد صفایی‌حائری به دخترش مُنیره👇

🌸🍃«زندگیِ تمام، زندگی زاینده و سازنده است. و تو مهربانِ من ناچار باید برای این زندگی تمام و کریم و مسرور و برای حیات طیبه و پاک از ذلت و حقارت و ابتذال آماده شوی.
دیگر نمی توانی با تکیه بر مادر و پدر و حتی همسر و فرزند و یا برادر و خواهر زندگی کنی. چرا تو از کسانی نباشی که دیگران را بارور کرده‌ای و دیگران را ساخته‌ای و پناهگاه و تکیه گاه خوبی برای آنها بوده‌ای؟ اینکه می‌گویم خب، به خاطر این است که تنبل پرور و ذلت ساز نباشی، که سازنده و مفید باشی و با پناهی که می‌دهی، بسازی تا در هنگامی که بر تو تکیه کرده‌اند، پاشکسته و ذلیل نمانند».

🌸🍃«تو سعی کن امیر دنیا باشی، نه اسیر آن. اگر بخواهی امیر باشی و در باتلاق نمانی، باید هدف را فراموش نکنی و از حرکت چشم نپوشی. باید سنگ راه دیگران نباشی و گردوخاک بلند نکنی. در زن، جلوه کردن‌ها و خودنمایی‌ها ریشه دار است. می‌خواهد چشم‌ها را به خودش جلب کند و زبان‌ها را به دنبال خودش بکشد. مواظب باش اسیر چشم‌ها و زبان‌ها نشوی و سعی کن تا به گونه‌ای حرکت‌کنی که خلق خدا را گرفتار حالت‌ها و رفتارت نسازی و آنها را اسیر ننمایی؛ که اگر کسی آلوده شد، این آلودگی دامان تو را می‌گیرد و تو را رها نمی‌سازد.
حجاب؛ یعنی همین دقت در برخورد که آلوده نشوی و آلوده نسازی؛ که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است؛ سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‌ها و دل‌ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند.
تو با این دل سرشار از رضا و فراغت، سرشار از فکر و ذکر و تامل و انس و معاشرت سازنده و پربار، می‌توانی در کاروان فاطمه، جایی بیابی و می توانی همراه کاروان انسان های کامل، معراجی را آغاز کنی و از خاک سربرداری و بر افلاک پا بگذاری. شاید تو هنوز از فاطمه –این کوثر رسول و همراه علی و مادر مجتبی و حسین و زینب- چیزی ندانی و شاید مثل آن بی خبر، که گفته بود فاطمه الگوی‌ما نیست، الگوی ما اوشین است! راستی، اینها را که لمس کرده‌ای و شناخته ای، بزرگ بدانی و استقامت و پیشرفت و یا علم و هنر زن های شناخته شده، الگوی تو باشد. ولی همین قدر بدان، که اگر این زن‌های بزرگِ کار و تلاش و علم و هنر، توانستند که از محدوده خانه و پدر و مادر و هموطن خود بیرون بیایند؛ و اگر توانستند که به خاطر دیگران، از صورت و جان خود بگذرند؛ و اگر توانستند، نه به خاطر آزادی و عدالت، رفاه و تکامل و… که به خاطر رشد انسان کاری بکنند، تازه می‌توانند فاطمه را الگو بگیرند و در این کاروان، می‌توانند همراه او باشند.
ولی فاطمه به حکومتی دل بسته، که نه تنها پرستار که آموزگار باشد و آن هم نه آموزگار علم و سواد و دانش و صنعت؛ که آموزگار تمامی دنیاها و تمامی عوالمی که انسان بزرگ در پیش دارد و با این نگاه، فاطمه بر ابوبکر می شورد و آنها را کنار می‌گذارد و در کنار علی، جان می‌دهد و آنگونه وصیت می‌کند تا امروز علامت راه و آموزگار این چنین جهاد و مبارزه‌ای باشد.
🌸🍃فاطمه، الگوی کسانی‌است که بیشتر از خودشان هستند و بیشتر از رفاه و عدالت و تکامل را می خواهند؛ که انسان، با رسیدن به تکامل و شکوفایی استعدادهایش، جهتی عالی‌تر می‌خواهد تا رشد داشته باشد؛ وگرنه خسر و خسارت، او را می‌رباید.
تمامی دعا و تمامی آرزوی من این است که تو را فاطمه رسول و همسر علی و مادر زینب، به چشم عنایت بپذیرد.
تمام خواسته‌ی من، این است که شما همه، نور چشم اولیا خدا و سُرور قلب آنها باشید؛ نه سنگی در راه‌خدا و خاری بر دامان رسول و استخوانی در گلوی علی و ضربه‌ای بر گونه فاطمه.
عزیزم! منیره مهربانم!
آن طور زندگی‌کن که «مرگ»
مزاحم «زندگی» تو نباشد!
و آنگونه بمیر، که زندگی‌ساز باشی!
شاید بتوانی در کنار «فاطمه» باشی!

اللهم ثبتنا على دینک و استعملنا بطاعتک و لین قلوبنا لولى امرک و عافنا مما امتحنت به خلقک
با چشم اشک
و دست تمنا… الهی آمین»

📝 علی صفایی حائری
نیمه شب سه شنبه ۱۸/۸/۱۳۶۸
#متن #مناسبتی #نامه_های_بلوغ

‌‌‌•═══•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•@Einsad•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•═══•
🔰 زندگی‌نامه استاد #علی_صفایی_حائری

🔹 مرحوم استاد شیخ على صفایى حائرى معروف به #عین_صاد اندیشمندى فرهیخته و نویسنده‌اى توانا و دردآشنا و عارفى سالک، فرزند مرحوم حاج شیخ #عباس_صفایى_حائرى و نوه‌ى شیخ محمد على صفایى حائرى در شهر مقدس #قم، در سال ۱۳۳۰ دیده به جهان گشود. در سنّ ۱۳سالگى شروع به تحصیل علوم دینى و حوزوى نمود. دروس سطح #حوزه را در مدت کوتاهى حدود ۳ سال و خورده‌اى به اتمام رسانید. به نقل از خود استاد، عمده‌ترین و بزرگترین آموزگار ایشان در این قسمت، مرحوم پدرشان بودند که از ایشان بهره‌ها بردند و استفاده‌ها کردند.

🔹 عباس صفایی حائری(پدر مرحوم استاد)
در مورد ایشان چنین مى‌گفت:« هر چه دارم از اوست. تمامى سوز تشیع و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت را از ایشان دارم. در عظمت نگاه ایشان حقارت دنیا را مى‌دیدم. هم اوست که برایم درسى بوده تا در تنهایى به تولدى و تولیدى برسم؛ و «نداریم و تکلیفى نیست» را به «نداریم و باید بسازیم و کارى کنیم»، راه بدهم. و همین اعتقاد، مرا بر آن داشته تا به #تربیت و #سازندگى فکر کنم و #مسئولیت هر آن چه هست را خود به عهده گیرم و به انتقاد نپردازم. و همین است که کار اساسى خود را یکى دگرگون کردن تلقى توده‌ها از خود و دیگرى به دست آوردن مهره‌هاى کارساز مى‌دانم».
و باز در مورد ایشان مى‌گفت: «در یکى از روزها که با هم به سمت شیخان مى‌آمدیم؛ ایستاد و گفت: بابا! کسى که در مقام اطاعت باشد. در همین #دنیا هم از تهمت‌ها آزاد مى‌شود و همان‌ها که متهمش مى‌کردند «اَلآنَ حَصْحَصَ الْحَقّ» مى‌گویند. بعد این جمله را گفت که تمام وجودم را گرفت؛ در حالى که چشم‌هایش از اشک پر شده بود. خندید که: بابا! مردم زیادند و پر توقع و #خدا یکى است و سریع الرضا. پس تو او را راضى کن، دیگران چیزى نیستند و سپس این آیه را خواند: «ءَ اَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ اَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ.»(یوسف، 39.)

🔹 تسلط بر ادبیات معاصر
همزمان با شروع دروس حوزوى به مطالعه‌ى سریع و دقیق و وسیع ادبیات معاصر و داستان نویسان ایرانى روى آورد:
«شاید سیزده ساله بودم که داستان‌هاى #صادق_هدایت را تمام کردم. داستان‌هایى که درد و رنج انسان را مشخص مى‌ساخت و پوچى و بن‌بست او را نشان مى‌داد».
پس از آشنایى با ادبیات کودکان در سطح مجله‌هاى کودک آن روزگار و دستیابى به ادبیات نوجوان در سطح وسیع، حدود سن چهارده سالگى بود که به تاریخ ادبیات ایران و عرب و ژاپن و چین و یونان و اسپانیا و آفریقا و آمریکاى لاتین و کشورهاى غربى روى آورد و با نمونه‌هایى از شاهکارهاى ادبى در هر دوره آشنا گشت.
در همین دوره بود که با حرف‌هاى #فرانتس_کافکا و صادق هدایت و تحلیل‌هاى پوچ‌گراى غربى و آمریکاى لاتینى و طرح‌هاى نواگزیستانسیالیستى و مارکسیستى و تلفیقى از این همه آشنا شد و این‌ها را از زبان ادبیات مى‌شنید و جواب مى‌گفت.
مطالعه‌ى این همه و بیش از #دویست_هزار صفحه ادبیات، آن هم در مدت زمان کوتاهى، بیشتر از آن جهت برایش ضرورى بود که احساس مى‌کرد دانشمندان و ادیبان شرق و غرب، ذهن انسان گرفتار جنگ و سرگشته‌ى ماشین و سرعت را، با ادبیات تغذیه مى‌کنند.

🔹 اولین تالیف
از آن جا که تربیت را مهم‌ترین نیاز و زیربنایى‌ترین حرکت هر انسان و جامعه‌اى مى‌دید و مباحث تربیتى را از ابتدایى‌ترین و مقدم‌ترین مباحث بر مباحث دیگر مى‌دانست، با #مسئولیت_و_سازندگى آغاز کرد و اولین نوشته و کتاب خود را تحت همین عنوان در حدود سن بیست سالگى(پیش از انقلاب) به رشته‌ى تحریر درآورد.

🔹 حضور در جبهه
در بهمن ماه سال 62 عازم جبهه‌هاى جنگ شد که از اوائل بلوغ این کشش و این عشق و احساس به مرگ و شهادت را در خود احساس مى‌کرد و این عشق و احساس ریشه در تنگى دنیا و حالت‌هایى داشت که از پدر خویش نسبت به مرگ مشاهده مى‌کرد.
بارها شنیده بودیم که مى‌گفت:
«مَثَل من مَثَل مسافرى است که حتى بار و ساکش را زمین نگذاشته و هر لحظه آماده‌ى رفتن و حرکت است».

🔹 روح بی قرار و شیدای او در سحرگاه روز سه شنبه بیست و دوم تیر ماه ۱۳۷۸ در حالی كه طبق عادت همیشگی عازم زیارت مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه(ع) بود، در سانحه تصادف از عالم خاکی رحلت نمود.
و پیكر آن فقید سعید در جوار قبر فرزند شهیدش #محمد_صفایی_حائری به خاک سپرده شد.

#⃣ #زندگینامه #متن

•═══••@Einsad•‌•═══•‌
📝 #دلنوشته های شما: (سری هفتم)

🔴 قبلا👇
رنجی یا بلائی به سویم می‌آمد، غصه‌ها می‌خوردم و حکمتش را نمی‌دانستم و شاید گاهی، غرغری به ذاتِ مقدس می‌کردم...
اما وقتی «او» گفت:
دنیا در بلا پیچیده شده،
از بلا گریزی نیست بلکه باید بهره ببری...
با بلاست که آدمی، می‌شکند، انکسار می‌یابد و می‌فهمد چه وابستگی‌های پوچی داشته و مهم‌تر آنکه، می‌فهمد برای این دنیا ساخته نشده...
حالا👇
حداقل می‌دانم، بلا هم الطاف خفیه الهی است که باید از آن بهره‌مند شد.
📝 ”بی‌نام...“

🟡 برای دیدار یکی از دوستان رفتم خوابگاه دانشگاه. دوستم گفت: ی کلاس عقیدتی تو نمازخانه برگزار شده بریم ببینیم چیه؟ گفتم بریم.
استاد #علاءالدین_اسکندری بودن. از شاگردای استاد صفایی. داشتن اندیشه استاد از نیاز انسان تا انتخاب دین و رسیدن ب عمل رو میگفتن. هفته‌ای ی بار میومدم و این کلاس‌ها رو شرکت می‌کردم.
روزی ک رسیده بودیم ب بحث توحید، هیچ وقت یادم نمیره. وقتی گفتن منشأ تمام صفات خدا چیه... احساس کردم تازه برای اولین باره ک دارم خدا رو میشناسم. کلاس ک تموم شد کل راه رو تا خونه با ذوق با خودم حرف میزدم و مباحث رو مرور میکردم. باد میومد و تاریک بود. احساس میکردم این باد، نوازش خداست...
کل مباحث ک تموم شد. احساس میکردم زندگی تغییر بزرگی کرده. احساس میکردم با این‌همه آگاهی دیگه اشتباهاتم کم میشه.
احساس میکردم بارم سبک شده. احساس میکردم خیلی میدونم و راحت تر شدم.
اما اشتباه کرده بودم. خیلی. مسیرم خیلی سخت شده بود. منی ک ملاک انتخاب رو میدونستم، مدام انتخاب‌هایی میکردم ک بر مبنای ملاک نبود. یا شاید فک میکردم ک بود، اما نبود.
زندگیم پر شد از شکست. پر شد از مسایلی ک واقعا حتی یکبار هم فک نمی‌کردم برام رخ بده.
مستأصل بودم. ی نگاهی کردم ب روزهایی ک با اندیشه استاد آشنا شده بودم.
با خودم مرور میکردم ک چیشد؟ ب این رسیدم ک مطالب استاد صرفاً ی آگاهیه. بدون کسب مهارت و معرفت، قطعا راه سخت تری در پیشه‌.
تازه انگار خیلی از مطالب رو جذب میکردم. کم کم و ب مرور. ورود کردم ب کسب مهارت. تو هر چیزی. کنترل غم. کنترل خشم‌. انتخاب درست. کنترل زمان. کنترل احساس...
هیچ وقت نمی‌فهمیدم وقتی میگن عالِم بی عمل یعنی چی؟ اما فهمیدم یعنی چی... علم، مهارت نمیاره. باید تمرین کرد...
امروز تمام زندگیم تحت تاثیر اندیشه استاده ک همون اندیشه دینه... میدونم اگر کمک خدا رو نپذیرم، باختم... ان‌شاءالله ک تا ابد تو مسیر خدا باشم... ان‌شاءالله ک همه راضی و مرضی و عاشق و معشوق خدا بشیم...
با توکل بخدای آسان کننده💞
📝 ”بی‌نام...“

🟢 سلام بنظر من کسی که به افکار و نظرات آقای صفایی آشنا میشود میتواند خودش را از بن‌بست نجات بدهد و میتواند یک موحد شود. بنظرم مثل #سیر_مطالعاتی شهید مطهری باید در همه شهرها ترویج بشود و گسترش پیدا کند بخصوص که روز به روز عقاید سست تر میشود.
📝ز.ر

🔵 سال ۹۴ بود
یه طلبه‌ای با خانومش از قم اومد روستای ما
با خانومش جوشیدیم باهم. تا همین حالا هم...
خیلی رفیق شدیم و خیلی حرفا زدیم. ولی تبلیغشون تموم شد و اونم رفت به من میگفت تو شبیه عین صادی مث اون حرف میزنی کتاباشو میخونی؟؟ گفتم عین صاد کیه؟
فهمید که نمی‌شناسم. واقعا هم نمی‌شناختمش
رفیقم وقتی رفت یه گروه زد تو واتساپ از کتابای عین صاد میفرستاد میخوندیم
تحلیل میکردیم و من شیفته حرفاش شدم دیدم چقدر دلم ندید و نشناخت باهاش عیاق شده
دوستم سال بعدش زنگ زد که میخوام بیام دیدنت خواستم از قم برام چندتا کتاب بخره
اومد با چندتا کتاب از عین صاد و من و عین صاد رفیق شدیم باهم تا خود حالا
نامه‌های بلوغ و چندتا کتابو دادم هم دانشگاهی‌هام خوندن اونقد شیفته ادبیاتش شدن که کتابارو بهم برنگردوندن و واقعا جای خالی‌شون اذیتم میکنه حالا دلم میخواد دوباره کتاباشو بخرم و چندین باره بخونم
راستی این جمله عین صادو باید با طلا بنویسن:
دل آدمی بزرگتر از این زندگی‌ست و این راز تنهایی اوست...
📝شبستان

#⃣ #متن

•═══••@Einsad••═══•
📝 #دلنوشته های شما: (سری ششم)

🔴 درگیر مشکلات بودم که لطف خدا باعث شناخت
استادصفایی شد. ایشان مرا به‌فکر و مطالعه وا داشتند
من یک‌طلبه‌ام. در مسیرم ناهمواری بود، لطف خدا بود
و حرفای استاد خیلی خیلی توی مشکلات بهم کمک
کردند. باعث رفاقت بیشتر میون من و خدا شد رفاقت
بین من و آقا صاحب‌الزمان... خداروشکر...
تأثیرگذارترین صوت‌هاشونم «تو دروغ‌های مارو بخر»
و «حرکت کردن میلیمتری» هست که واقعا عالین
📝سیدمحمد

🟡 با چند پادکست قدیمی و متن‌هایی بی نام و نشون
که فقط زیرش خورده بود "عین صاد" شناختمش.
نمی‌دونستم صاحب صدا کیه. با کتاب "حرکت" بود که بیشتر شناختمش. واژه‌هاش عمق داشتن. از زاویه‌ی
خاصی میدید. احوالاتش رو که بیشتر خوندم
دیدم که مثل حرفاش بوده. با امام رضا رفیق بود
هر دو ماه یکبار مقید بود بره مشهد. میگفت آدم
دو روز حموم نره تنش بوو میگیره. روح هم نیاز به
تطهیر داره. من با اینا طاهر میشم
توو کلماتش "حرکت" جاری بود. محاله که از او بخونی
و سودای حرکت در تو نیاد. آره! بت ساختن از آدما
خوب نیست. اما راستی راستی بزرگ بود
با اینکه هنوز نمیشناسمش. اما اون بود که بخشی
از چطور دیدن رو بهم یاد داد. واسطه ی خوبی بود
واسطه شناخت بهترم از خودم، از ولی و از خدا شد
اون "علی صفایی حائری" بود...
📝علی.ش

🟢 قبلا👇
وقتی در جمعی بودم، یک اشتباهی می‌کردم، هِی حرص
می‌خوردم و خودخوری می‌کردم... اما «او» گفت:
بزرگی میگه، در جمع حضور پیدا کنید تا روشن‌دل شین،
یکی از وجوهاتِ روشن‌دلی، شناخت نقاط ضعف‌تون.
وقتی در جمعی نباشی، نمی‌فهمی چه نقطه ضعفی داری
و رشد خوبی نمی‌کنی...
حالا👇
وقتی در جمعی میرم، اشتباهی می‌کنم، با خودم میگم:
اینم یک نقطه ضعف باید رفعش کنم و باید در جمع
باشم تا محک بخورم که آیا تغییر کردم یا نه‼️
📝 ”بی‌نام...“

🔵 سلام بر حضوری که داشت. سلام بر حضوری که
دارد و سلام بر حضوری که خواهد داشت.
من از سخنان ایشان چه حدیث وار و چه صوتی از جایی که خلائی
بوده در درک و فهمم پر شدم رسیدم‌به اینکه یک انسان
چقدر باید لطیف و در عین حال عمیق در اصول و عقاید
اسلام باشد که راه را از چاه تشخیص دهد و بتواند
بشناساند. من با او قدم گرفتم و بیشتر حضور
امام‌زمان‹عج› را درک کردم نکته اینجاست که ایشان
حاذق در بیان افکار بودند و این نشانه‌ی معرفت در
طریق است که بتوانی فهم و درکت را بروز دهی.
روحش شاد و یادش گرامی باد و دعاگوی ما در راه
ماندگان باشد. خود را مدیون او میدانم و شما عزیزانی که زحمت نشر آثار او را دارید خداقوت عزیزان...
📝 ”بی‌نام...“

#⃣ #متن

•═══••@Einsad••═══•
به مناسبت #روز_دختر 🎊🎉

بخش‌هایی از نامه‌ی استاد صفایی‌حائری به دخترش مُنیره👇

🌸🍃«زندگیِ تمام، زندگی زاینده و سازنده است. و تو مهربانِ من ناچار باید برای این زندگی تمام و کریم و مسرور و برای حیات طیبه و پاک از ذلت و حقارت و ابتذال آماده شوی.
دیگر نمی توانی با تکیه بر مادر و پدر و حتی همسر و فرزند و یا برادر و خواهر زندگی کنی. چرا تو از کسانی نباشی که دیگران را بارور کرده‌ای و دیگران را ساخته‌ای و پناهگاه و تکیه گاه خوبی برای آنها بوده‌ای؟ اینکه می‌گویم خب، به خاطر این است که تنبل پرور و ذلت ساز نباشی، که سازنده و مفید باشی و با پناهی که می‌دهی، بسازی تا در هنگامی که بر تو تکیه کرده‌اند، پاشکسته و ذلیل نمانند».

🌸🍃«تو سعی کن امیر دنیا باشی، نه اسیر آن. اگر بخواهی امیر باشی و در باتلاق نمانی، باید هدف را فراموش نکنی و از حرکت چشم نپوشی. باید سنگ راه دیگران نباشی و گردوخاک بلند نکنی. در زن، جلوه کردن‌ها و خودنمایی‌ها ریشه دار است. می‌خواهد چشم‌ها را به خودش جلب کند و زبان‌ها را به دنبال خودش بکشد. مواظب باش اسیر چشم‌ها و زبان‌ها نشوی و سعی کن تا به گونه‌ای حرکت‌کنی که خلق خدا را گرفتار حالت‌ها و رفتارت نسازی و آنها را اسیر ننمایی؛ که اگر کسی آلوده شد، این آلودگی دامان تو را می‌گیرد و تو را رها نمی‌سازد.
حجاب؛ یعنی همین دقت در برخورد که آلوده نشوی و آلوده نسازی؛ که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است؛ سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‌ها و دل‌ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند.
تو با این دل سرشار از رضا و فراغت، سرشار از فکر و ذکر و تامل و انس و معاشرت سازنده و پربار، می‌توانی در کاروان فاطمه، جایی بیابی و می توانی همراه کاروان انسان های کامل، معراجی را آغاز کنی و از خاک سربرداری و بر افلاک پا بگذاری. شاید تو هنوز از فاطمه –این کوثر رسول و همراه علی و مادر مجتبی و حسین و زینب- چیزی ندانی و شاید مثل آن بی خبر، که گفته بود فاطمه الگوی‌ما نیست، الگوی ما اوشین است! راستی، اینها را که لمس کرده‌ای و شناخته ای، بزرگ بدانی و استقامت و پیشرفت و یا علم و هنر زن های شناخته شده، الگوی تو باشد. ولی همین قدر بدان، که اگر این زن‌های بزرگِ کار و تلاش و علم و هنر، توانستند که از محدوده خانه و پدر و مادر و هموطن خود بیرون بیایند؛ و اگر توانستند که به خاطر دیگران، از صورت و جان خود بگذرند؛ و اگر توانستند، نه به خاطر آزادی و عدالت، رفاه و تکامل و… که به خاطر رشد انسان کاری بکنند، تازه می‌توانند فاطمه را الگو بگیرند و در این کاروان، می‌توانند همراه او باشند.
ولی فاطمه به حکومتی دل بسته، که نه تنها پرستار که آموزگار باشد و آن هم نه آموزگار علم و سواد و دانش و صنعت؛ که آموزگار تمامی دنیاها و تمامی عوالمی که انسان بزرگ در پیش دارد و با این نگاه، فاطمه بر ابوبکر می شورد و آنها را کنار می‌گذارد و در کنار علی، جان می‌دهد و آنگونه وصیت می‌کند تا امروز علامت راه و آموزگار این چنین جهاد و مبارزه‌ای باشد.
🌸🍃فاطمه، الگوی کسانی‌است که بیشتر از خودشان هستند و بیشتر از رفاه و عدالت و تکامل را می خواهند؛ که انسان، با رسیدن به تکامل و شکوفایی استعدادهایش، جهتی عالی‌تر می‌خواهد تا رشد داشته باشد؛ وگرنه خسر و خسارت، او را می‌رباید.
تمامی دعا و تمامی آرزوی من این است که تو را فاطمه رسول و همسر علی و مادر زینب، به چشم عنایت بپذیرد.
تمام خواسته‌ی من، این است که شما همه، نور چشم اولیا خدا و سُرور قلب آنها باشید؛ نه سنگی در راه‌خدا و خاری بر دامان رسول و استخوانی در گلوی علی و ضربه‌ای بر گونه فاطمه.
عزیزم! منیره مهربانم!
آن طور زندگی‌کن که «مرگ»
مزاحم «زندگی» تو نباشد!
و آنگونه بمیر، که زندگی‌ساز باشی!
شاید بتوانی در کنار «فاطمه» باشی!

اللهم ثبتنا على دینک و استعملنا بطاعتک و لین قلوبنا لولى امرک و عافنا مما امتحنت به خلقک
با چشم اشک
و دست تمنا… الهی آمین»

📝 علی صفایی حائری
نیمه شب سه شنبه ۱۸/۸/۱۳۶۸
#متن #مناسبتی #نامه_های_بلوغ

‌‌‌•═══•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•@Einsad•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•═══•
📜 ما وارث علی (ع) و فاطمه (س) هستیم!

◾️ شوخى نيست! علی علیه السلام را از بالاى دست ‏هاى بلند رسول صلوات الله علیه به زير كشيدند و حتى فاطمه سلام الله علیها را به خون نشاندند و درب خانه ‏اش را كه رسول باز گذاشته بود، هنگامى كه همه ‏ى درها را بسته بود، بستند و شكستند.

◾️ تمامى امكانات مالى او را از خمس و فدك و ارث، ربودند و تمامى دوستانش را درو كردند و تمامى دشمنانش را جلو انداختند.

◾️ حتّى زمينه ‏ى حكومت عادل او را با تبعيض و اشرافيت و بدعت، از ميان بردند و كردند آنچه كردند!

◾️ و ليكن با اين همه چه شد كه از زير پاى غاصبان تاريخ، تشيّع سبز سر برافراشت و تا امروز نبض زنده ‏ى اسلام در سينه ‏ى سرخ تشيع مى ‏تپد؟


◾️ ما ديده ‏ايم كه آنان قدرت ها را چگونه از داخل بدست آورده ‏اند و قلعه ‏هاى بلند را از داخل فتح كرده ‏اند و باز ديده ‏ايم كه چگونه مكتب ‏هاى فكرى را با خناس ‏هاشان به وسوسه انداخته ‏اند.

◾️ ما ديده ‏ايم كه چگونه مردها را از پشت خنجر زده ‏اند و نامردها را بر خر مراد سوار كرده ‏اند.

◾️ ما با همين چشم ‏هاى كوچك خيانت ‏هاى بزرگ و انحراف ‏هاى بزرگ‏تر و فاتحه خوانى ‏هاى تاريخى را شاهد بوده ‏ايم.

◾️ ولى باز همين ما وارث تشيع سبزى‏ هستيم كه از حنجره ‏هاى سرخ پيامش را شنيده ‏ايم و همين ما وارث حيات و حماسه ‏اى هستيم كه در دل ما شعله مى ‏كشد و سردى قرن‏ها و طوفان هزاره ‏ها خاموشش نساخته است.

✍🏻 عین‌صاد

📚 #تقیه | ص ۱۷۴
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #دین_شناسی

▫️ @einsad
📜 شخصيت تحمیلی

▫️انسان با انتخابش زنده است. كسى كه كمترها را انتخاب كرده و يا خويشتن را انتخاب كرده و يا انتخاب نكرده است، شخصيتش در همان سطحى است كه انتخاب كرده است. انتخاب نكردن هم خود نوعى انتخاب است. كسانى كه يافته‌اند در كنار بيشترها و بزرگ‌ترها، بزرگ‌تر مى‌شوند و قطره‌هايى كه فهميده‌اند در كنار دريا، دريا خواهند بود، ديگر تكروى نخواهند داشت.

▫️و كسانى كه يافته‌اند شخصيت انسان در انتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگ‌ترها را انتخاب مى‌كنند و حق را مى‌طلبند و با اين انتخاب شخصيت خود را نشان مى‌دهند.
شخصيت انسان هنگامى مى‌شكند كه انتخاب نداشته باشد؛ به او تحميل و تزريق و تهديد كرده باشند.
✍🏻 عین‌صاد

📚 #استاد_و_درس ادبیات، هنر و تقد | ص ۱۳۲
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر

▫️ @einsad
📜 سوز زينب (س)

▫️زینبی که آن بار فکری را با خودش حمل می کند و آن همه درد را به دوش می‌کشد و آن هدف را در پیش دارد، وقتی از حجابش جدایش می کنند، در همان لحظه هم کسی را در خودش نگه نمی‌دارد؛ بلکه نگاهش خلق را به راهی می‌کشد که در پیش دارد. سوز زینب هر سوز دیگر را جز سوز حق، از دل جدا می‌کند و شور او شور شهوت را محکوم می‌کند.

✍🏻 عین‌صاد

📚 #حجاب_و_آزادی_روابط | ص ۴۸
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #تربیت


▫️ @einsad
📜 خرجِ چه کسی می‌شویم؟!

▫️ما كه در اين عالم خود را خرج مى‌كنيم، خرج چه كسى شويم كه سزاوارتر باشد...نفس و خلق و دنيا و شيطان اين‌ها فقط مصرف كننده هستند و هيچ سودى نخواهند آورد و فقط استعدادهاى ما را خواهند بلعيد.

▫️اين‌ها چيزى ندارند و چيزى نمى‌دهند و بر فرض كه بدهند بيش از آن كه مى‌دهند پس مى‌گيرند و باز مى‌ستانند. اين‌ها سراسر نيازند. بر فرض هم كه نخواهند ما اسير نيازهايشان خواهيم شد و در يكى از سوراخ‌هايشان مدفون خواهيم گرديد.

✍🏻 عین‌صاد

📚 #مسئولیت_سازندگی | ص ۷۷
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #تربیت

▫️ @einsad
📜 فرزندِ هستی

▫️هر كس افراد تحت اختيارش را براى محيطى كه در نظر دارد، تربيت مى‌كند. من فرزندم را براى خانه‌ام، استاد شاگردش را براى جامعه‌ى محدودش و يك دانشمند، انسان را حداكثر براى اين زمين و براى هفتاد سال زندگى، تربيت مى‌كند و بر طبق شرايط موجود، بارور و شكوفايش مى‌سازد. ولى انسان فرزند خانه و جامعه و حتى دنياى محدود و سرزمين خاكى نيست.

▫️انسان سرمايه‌هاى زيادترى دارد. انسان فرزند تمام هستى است و تا بى‌نهايت راه در پيش دارد. لذا بايد طورى تربيت شود كه در تمام اين عوالم و در تمام اين مسير بتواند چه بكند و چگونه بماند و چگونه برود.

✍🏻 عین‌صاد

📚 #مسئولیت_سازندگی | ص ۴۹
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #تربیت


▫️ @einsad