سوگند که تو هیچگاه نیم نشدهای
و
سوگند که خورشیدت با نماز قضاشدۀ کسی، شبوروز را جابجا نکرده
telegram.me/baznegari/157
ر.ک: آیا پیامبر شقّالقمر کرد؟ "اینجا"
و
سوگند که خورشیدت با نماز قضاشدۀ کسی، شبوروز را جابجا نکرده
telegram.me/baznegari/157
ر.ک: آیا پیامبر شقّالقمر کرد؟ "اینجا"
تغییر خوی مؤمنان
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۵
@baznegari
اگر خبر رسد که در فلان گوشهی جهان مفتیای حکم قتل مسلمانانی که در نماز جماعت شرکت نمیکنند را صادر کرده و نمازگزاران را با سخنرانیهایش تحریک میکند که حکم را به اجرا درآورند، چه احساسی به شما افراد مذهبی، مسجدی، روحانیان و مراجع دست میدهد؟ بیگمان از آن بیزاری جسته و نسبت به آن احساس منفی خواهید داشت؛ امتحانش ساده است هماینک خبری در همین باره مربوط به سال گذشته را (از سایت مرکز رسیدگی به امور مساجد) بخوانید و احساس خود را به دست آورید:
«پلیس سوئیس امام جماعت مسجدی را در نزدیکی شهر زوریخ به اتهام تحریک به خشونت و جنایت و کشتن مسلمانانی که در مراسم نماز جماعت شرکت نمی کنند، بازداشت کرد. به گزارش پایگاه تخصصی مسجد به نقل از پایگاه خبری الیومالسابع، طبق اعلام رسانههای محلی زوریخ این امام جماعت با ملیت اتیوپیایی در مسجد النور به تحریک به خشونت بازداشت شده است. دادستانی زوریخ با صدور بیانیهای اعلام کرد، این پیش نماز با عناصر افراطی در ارتباط بوده است و شماری از جوانانی که به صورت منظم با وی ارتباط داشتهاند، به گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق پیوستهاند. طبق بیانیه دادستانی، این روحانی در مراسم ۲۱ اکتبر گذشته، خواستار قتل مسلمانانی شده که در نماز جماعت این مسجد شرکت نمیکنند ... - ۱۴ آبان ۱۳۹۵-»:
http://markaz.masjed.ir/fa/newsagency/27065
اما بد نیست بدانیم همان افراد مذهبی و مسجدی و طلبه و فقیهِ طراز اول، تا همین چند دهه پیش (و بلکه نزدیکتر) هنگام تعلیم و تعلمِ این دست مطالب در متون حوزوی و یا پای منابر، و از جمله هنگام رسیدن به احکام ترک نماز و جماعت، که اتفاقاً با حکم امام جماعت اتیوپیاییِ زوریخ مطابقت دارد!!! دچار هیچ احساس منفیای نمیشدند و حتی پرسش و إنقلت و چالشی هم به ذهنشان خطور نمیکرد و یعنی انگار آب از آب تکان نمیخورد. شاید اگر طلاب و مدرسان و پامنبریها میدانستند ممکن است این مجازاتها در این طرف و آن طرف اجرایی شود چه بسا عواطف و ملاکیّت اخلاقشان زودتر گُل میکرد. به این بخشِ مربوطه از کتاب عروةالوثقی (که بیش از یک قرن دمِدستیترین کتاب حوزوی است) بنگرید که چگونه همدلانه و دستودلبازانه روایات آتشزدنِ خانهی تارکین نماز جماعت (که از ساحت معصومین به دور است) را ،بیهیچ بررسی سندی و متنی!، نقل کرده:
«وجايز نيست ترك نماز جماعت بسبب اعراض از آن يا استخفاف بآن ودر خبر است كه نيست نماز براى كسيكه نماز خود را بدون علت در مسجد نخواند وغيبت ندارد كسيكه در خانه خود نماز بخواند واعراض كند از جماعت ما وكسيكه اعراض از جماعت مسلمين كند غيبت او بر مسلمانان واجب است وعدالت او ما بين مسلمين ساقط میشود ودورى كردن از او واجب است و اگر او را نزد امام مسلمين برند بايد انذارش كند و او را بترساند پس هرگاه حاضر جماعت مسلمين شد كه هيچ والا خانه او را بسوزاند ودر خبر ديگر است كه بحضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام خبر دادند كه قومى در مسجد بجماعت حاضر نمیشوند پس آن بزرگوار خطبه خواندند وفرمودند قومى كه در مساجد ما با ما بجماعت حاضر نمیشوند بايد با ما نخورند و نياشامند مشورت با ما نكنند وتزويج با ماها نكنند يا آنكه حاضر شوند با ما در نماز جماعت ونزديك است كه من خانههاى ايشان را آتش زنم وبسوزانم يا آنكه از عمل خود بپرهيزند پس مسلمانان از اكل وشرب ومناكحه انها كناره گرفتند تا آنكه آنها حاضر جماعت مسلمين شدند -غاية القصوى در ترجمه عروة الوثقى ج ۱ ص ۳۹۲-».
این تغییر و تحول در احساس، و این نرمشدن و نرمشها را باید به فال نیک گرفت و چه بسا بتوان همین ملاک اخلاقی و عواطفی را در خدمتِ زدودن ناراستیها از متون دینی درآورد.
خوشبختانه در نظام اسلامیِ ما خبری از این دست کیفرهای غِلاظ و شِداد و باورنکردنی نیست هرچند متأسفانه همچنان نماز نخواندن و در جماعت شرکت نکردن جُرم! تلقی شده و به همین خاطر مانعی در امور استخدامی و مدیریتی و مسئولیتها به حساب میآید. شاید در آینده نزدیک، تعالی بیشترِ اخلاق و عواطفِ خدادادی، ما مذهبیها را دوباره به خود آورد که چرا شایستگانِ متعهد و وظیفهشناس را به عللِ نامربوط به حوزهی کاری، از حقشان محروم میکنیم.
https://t.me/baznegari/159
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۵
@baznegari
اگر خبر رسد که در فلان گوشهی جهان مفتیای حکم قتل مسلمانانی که در نماز جماعت شرکت نمیکنند را صادر کرده و نمازگزاران را با سخنرانیهایش تحریک میکند که حکم را به اجرا درآورند، چه احساسی به شما افراد مذهبی، مسجدی، روحانیان و مراجع دست میدهد؟ بیگمان از آن بیزاری جسته و نسبت به آن احساس منفی خواهید داشت؛ امتحانش ساده است هماینک خبری در همین باره مربوط به سال گذشته را (از سایت مرکز رسیدگی به امور مساجد) بخوانید و احساس خود را به دست آورید:
«پلیس سوئیس امام جماعت مسجدی را در نزدیکی شهر زوریخ به اتهام تحریک به خشونت و جنایت و کشتن مسلمانانی که در مراسم نماز جماعت شرکت نمی کنند، بازداشت کرد. به گزارش پایگاه تخصصی مسجد به نقل از پایگاه خبری الیومالسابع، طبق اعلام رسانههای محلی زوریخ این امام جماعت با ملیت اتیوپیایی در مسجد النور به تحریک به خشونت بازداشت شده است. دادستانی زوریخ با صدور بیانیهای اعلام کرد، این پیش نماز با عناصر افراطی در ارتباط بوده است و شماری از جوانانی که به صورت منظم با وی ارتباط داشتهاند، به گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق پیوستهاند. طبق بیانیه دادستانی، این روحانی در مراسم ۲۱ اکتبر گذشته، خواستار قتل مسلمانانی شده که در نماز جماعت این مسجد شرکت نمیکنند ... - ۱۴ آبان ۱۳۹۵-»:
http://markaz.masjed.ir/fa/newsagency/27065
اما بد نیست بدانیم همان افراد مذهبی و مسجدی و طلبه و فقیهِ طراز اول، تا همین چند دهه پیش (و بلکه نزدیکتر) هنگام تعلیم و تعلمِ این دست مطالب در متون حوزوی و یا پای منابر، و از جمله هنگام رسیدن به احکام ترک نماز و جماعت، که اتفاقاً با حکم امام جماعت اتیوپیاییِ زوریخ مطابقت دارد!!! دچار هیچ احساس منفیای نمیشدند و حتی پرسش و إنقلت و چالشی هم به ذهنشان خطور نمیکرد و یعنی انگار آب از آب تکان نمیخورد. شاید اگر طلاب و مدرسان و پامنبریها میدانستند ممکن است این مجازاتها در این طرف و آن طرف اجرایی شود چه بسا عواطف و ملاکیّت اخلاقشان زودتر گُل میکرد. به این بخشِ مربوطه از کتاب عروةالوثقی (که بیش از یک قرن دمِدستیترین کتاب حوزوی است) بنگرید که چگونه همدلانه و دستودلبازانه روایات آتشزدنِ خانهی تارکین نماز جماعت (که از ساحت معصومین به دور است) را ،بیهیچ بررسی سندی و متنی!، نقل کرده:
«وجايز نيست ترك نماز جماعت بسبب اعراض از آن يا استخفاف بآن ودر خبر است كه نيست نماز براى كسيكه نماز خود را بدون علت در مسجد نخواند وغيبت ندارد كسيكه در خانه خود نماز بخواند واعراض كند از جماعت ما وكسيكه اعراض از جماعت مسلمين كند غيبت او بر مسلمانان واجب است وعدالت او ما بين مسلمين ساقط میشود ودورى كردن از او واجب است و اگر او را نزد امام مسلمين برند بايد انذارش كند و او را بترساند پس هرگاه حاضر جماعت مسلمين شد كه هيچ والا خانه او را بسوزاند ودر خبر ديگر است كه بحضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام خبر دادند كه قومى در مسجد بجماعت حاضر نمیشوند پس آن بزرگوار خطبه خواندند وفرمودند قومى كه در مساجد ما با ما بجماعت حاضر نمیشوند بايد با ما نخورند و نياشامند مشورت با ما نكنند وتزويج با ماها نكنند يا آنكه حاضر شوند با ما در نماز جماعت ونزديك است كه من خانههاى ايشان را آتش زنم وبسوزانم يا آنكه از عمل خود بپرهيزند پس مسلمانان از اكل وشرب ومناكحه انها كناره گرفتند تا آنكه آنها حاضر جماعت مسلمين شدند -غاية القصوى در ترجمه عروة الوثقى ج ۱ ص ۳۹۲-».
این تغییر و تحول در احساس، و این نرمشدن و نرمشها را باید به فال نیک گرفت و چه بسا بتوان همین ملاک اخلاقی و عواطفی را در خدمتِ زدودن ناراستیها از متون دینی درآورد.
خوشبختانه در نظام اسلامیِ ما خبری از این دست کیفرهای غِلاظ و شِداد و باورنکردنی نیست هرچند متأسفانه همچنان نماز نخواندن و در جماعت شرکت نکردن جُرم! تلقی شده و به همین خاطر مانعی در امور استخدامی و مدیریتی و مسئولیتها به حساب میآید. شاید در آینده نزدیک، تعالی بیشترِ اخلاق و عواطفِ خدادادی، ما مذهبیها را دوباره به خود آورد که چرا شایستگانِ متعهد و وظیفهشناس را به عللِ نامربوط به حوزهی کاری، از حقشان محروم میکنیم.
https://t.me/baznegari/159
Telegram
کانال بازنگری
تغییر خوی مؤمنان
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۵
@baznegari
اگر خبر رسد که در فلان گوشهی جهان مفتیای حکم قتل مسلمانانی که در نماز جماعت شرکت نمیکنند را صادر کرده و نمازگزاران را با سخنرانیهایش تحریک میکند که حکم را به اجرا درآورند، چه احساسی به شما افراد…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۵
@baznegari
اگر خبر رسد که در فلان گوشهی جهان مفتیای حکم قتل مسلمانانی که در نماز جماعت شرکت نمیکنند را صادر کرده و نمازگزاران را با سخنرانیهایش تحریک میکند که حکم را به اجرا درآورند، چه احساسی به شما افراد…
لزوم آزادی و بلکه آزاد گذاشتنِ کروبی، برای اثبات وفاداری حکومت به فقه اصیل و پویا در مقابل فقه ناکارآمدِ سنتی
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۶
telegram.me/baznegari
رهبری نظاممان در وقایع ۸۸، با اعلام موضع صریح، هم نتایج اعلامشدهی انتخابات را تأیید کرد و هم با ادامه تظاهرات (و به تعبیر خودشان اردوکشی خیابانی) مخالفت نمود؛ اما شیخمهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی عملاً و رسماً با این هر دو موضعِ رسمی رهبری مخالفت آشکار کردند و با خیل کثیرِ معترضان جمعیت متشکل مخالفی! را به وجود آوردند. بر اساس فقه سنتی این جمعیت متشکلِ مخالف و به ویژه رهبرانشان باغی و بلکه محارب و... شده و مُجرم شمرده میشوند و مجازاتشان اعدام است!
وجود چنین احکامی در فقه سنتی، نشان از بیجنبگی، بیهنری، بیحوصلگی، بیبرنامگی، و بیتدبیریِ این نوع فقه دارد و خوشبختانه نظام ما در بدو تأسیس با رهایی از چنبرهی این فقه و درآمدن از لاکِ آن اقدام به تأسیس نظام دینی و قوانین مخالفِ آن فقه کرد! زیرا اگر قرار بود بر اساس مُرّ فقه سنتی عمل میشد؛
۱- اساساً در عصر غیبت نباید انقلاب اسلامی به راه میافتاد و اگر افتاده در این صورت صاحب و رهبر آن بنا به همان برداشت سنتی "طاغوت" است.
۲- نباید با کشورهای غیر مسلمان روابط اقتصادی داشته باشیم (چین در تقسیمبندی فقهای سنتی جزو بدترین کشورهای کافر و غیر مسلمان به شمار میآید زیرا حتی اهل کتاب نیز نیست).
۳- در داخل کشور باید مقررات اهل ذِمّه اجرا میشد و یعنی غیر مسلمانها نباید از پیادهرو استفاده میکردند و باید چَپَکی سوارِ ماشین میشدند و ارتفاع خانهشان کوتاهتر از خانه مسلمانها میبود و ....
۴- زنان حقّ رأیدادن، دانشگاه رفتن، آموزگار شدن، نماینده مجلس شدن، از خانه بیرون آمدن، بدون اجازه شوهر قدم از قدم برداشتن و... نداشتند.
۵- اصل ۱۴ و ۱۵۲ قانون اساسی که با استناد به قرآن خواهان روابط صلحآمیز با جهان و إعمال اخلاق حسنه با غیر مسلمانها شده، لغو میشد و در عوض باید دستکم سالی یکبار به کشورهای غیر مسلمان حمله میشد تا به دین اسلام درآیند.
۶- اقلیتهای دینی راهی به مجلس شورای اسلامی نداشتند و اگر داشتند نمیتوانستند در آغاز نمایندگی به کتاب آسمانیشان سوگند یاد کنند زیرا تورات و انجیل جزو کتب ضالّه (و بلکه در رأس آنها) بوده و ممنوعالنشر میشدند.
۷- فقط مردم مسلمانِ شیعهی متشرع و مقید به واجبات حق شرکت در انتخابات و تعیین سرنوشت کشور را داشتند و فقط همینها بودند که شهادتشان در دادگاه پذیرفته میشد و ....
۸- باید به اقتصاددانان و بازرگانان کتابهای متاجر و مکاسب و بیع تدریس میشد که نسبتی با اقتصاد و تجارت در دنیای امروز، چه ایران چه جهان ندارد. باید برای آنان احکام خریدوفروش انسان و چند میلیارد برده و کنیزِ بالقوه تبیین میشد
۹- باید مرتکب خطای جنسی سنگسار میگردید یا دستوپابسته از کوه پَرت میشد، غالیان زندهزنده در آتش میسوختند و...
۱۰- اگر جمعیتی (همچو کروبی و موسوی و دیگر معترضان) در مخالفت با برخی سیاستها ، تصمیمات و مواضعِ امامالمسلمین، اقدام به تظاهرات میکردند باید آنها را باغی میشمرد و سرکوب میکرد و مستحق مرگ میدانست.
چنانکه میبینید بند ۱۰ نیز از قبیلهی غیر قابل قبولِ ۹بند قبلی است!!! ....
ما با اتکا به فقه اصیل و پویا میتوانیم مخالفانِ غیر مسلّح را از حصر و زندان درآوریم، در فعالیت سیاسی آزادشان گذاریم و بر اقتدارمان بیفزاییم.
با آرزوی آزادی و آزادگذاشتنِ کروبی موسوی رهنورد
telegram.me/baznegari/160
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۵/۲۶
telegram.me/baznegari
رهبری نظاممان در وقایع ۸۸، با اعلام موضع صریح، هم نتایج اعلامشدهی انتخابات را تأیید کرد و هم با ادامه تظاهرات (و به تعبیر خودشان اردوکشی خیابانی) مخالفت نمود؛ اما شیخمهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی عملاً و رسماً با این هر دو موضعِ رسمی رهبری مخالفت آشکار کردند و با خیل کثیرِ معترضان جمعیت متشکل مخالفی! را به وجود آوردند. بر اساس فقه سنتی این جمعیت متشکلِ مخالف و به ویژه رهبرانشان باغی و بلکه محارب و... شده و مُجرم شمرده میشوند و مجازاتشان اعدام است!
وجود چنین احکامی در فقه سنتی، نشان از بیجنبگی، بیهنری، بیحوصلگی، بیبرنامگی، و بیتدبیریِ این نوع فقه دارد و خوشبختانه نظام ما در بدو تأسیس با رهایی از چنبرهی این فقه و درآمدن از لاکِ آن اقدام به تأسیس نظام دینی و قوانین مخالفِ آن فقه کرد! زیرا اگر قرار بود بر اساس مُرّ فقه سنتی عمل میشد؛
۱- اساساً در عصر غیبت نباید انقلاب اسلامی به راه میافتاد و اگر افتاده در این صورت صاحب و رهبر آن بنا به همان برداشت سنتی "طاغوت" است.
۲- نباید با کشورهای غیر مسلمان روابط اقتصادی داشته باشیم (چین در تقسیمبندی فقهای سنتی جزو بدترین کشورهای کافر و غیر مسلمان به شمار میآید زیرا حتی اهل کتاب نیز نیست).
۳- در داخل کشور باید مقررات اهل ذِمّه اجرا میشد و یعنی غیر مسلمانها نباید از پیادهرو استفاده میکردند و باید چَپَکی سوارِ ماشین میشدند و ارتفاع خانهشان کوتاهتر از خانه مسلمانها میبود و ....
۴- زنان حقّ رأیدادن، دانشگاه رفتن، آموزگار شدن، نماینده مجلس شدن، از خانه بیرون آمدن، بدون اجازه شوهر قدم از قدم برداشتن و... نداشتند.
۵- اصل ۱۴ و ۱۵۲ قانون اساسی که با استناد به قرآن خواهان روابط صلحآمیز با جهان و إعمال اخلاق حسنه با غیر مسلمانها شده، لغو میشد و در عوض باید دستکم سالی یکبار به کشورهای غیر مسلمان حمله میشد تا به دین اسلام درآیند.
۶- اقلیتهای دینی راهی به مجلس شورای اسلامی نداشتند و اگر داشتند نمیتوانستند در آغاز نمایندگی به کتاب آسمانیشان سوگند یاد کنند زیرا تورات و انجیل جزو کتب ضالّه (و بلکه در رأس آنها) بوده و ممنوعالنشر میشدند.
۷- فقط مردم مسلمانِ شیعهی متشرع و مقید به واجبات حق شرکت در انتخابات و تعیین سرنوشت کشور را داشتند و فقط همینها بودند که شهادتشان در دادگاه پذیرفته میشد و ....
۸- باید به اقتصاددانان و بازرگانان کتابهای متاجر و مکاسب و بیع تدریس میشد که نسبتی با اقتصاد و تجارت در دنیای امروز، چه ایران چه جهان ندارد. باید برای آنان احکام خریدوفروش انسان و چند میلیارد برده و کنیزِ بالقوه تبیین میشد
۹- باید مرتکب خطای جنسی سنگسار میگردید یا دستوپابسته از کوه پَرت میشد، غالیان زندهزنده در آتش میسوختند و...
۱۰- اگر جمعیتی (همچو کروبی و موسوی و دیگر معترضان) در مخالفت با برخی سیاستها ، تصمیمات و مواضعِ امامالمسلمین، اقدام به تظاهرات میکردند باید آنها را باغی میشمرد و سرکوب میکرد و مستحق مرگ میدانست.
چنانکه میبینید بند ۱۰ نیز از قبیلهی غیر قابل قبولِ ۹بند قبلی است!!! ....
ما با اتکا به فقه اصیل و پویا میتوانیم مخالفانِ غیر مسلّح را از حصر و زندان درآوریم، در فعالیت سیاسی آزادشان گذاریم و بر اقتدارمان بیفزاییم.
با آرزوی آزادی و آزادگذاشتنِ کروبی موسوی رهنورد
telegram.me/baznegari/160
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
آسیبهای ختم نبوّت
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۴
@baznegari
هنگامی که در سرزمینی، پیامبری ظهور میکرد، وحیِ دریافتیاش با واقعیاتِ زمانه "نسبت" داشت و تعالیمش نیز گویا و روشن بود.
و آنگاه با سپری شدنِ زمان و گذشت نسلها دو مشکل بزرگ رُخ مینمود:
🔸نسبتِ آن نسخه با ظرف جدیدِ واقعیات شُل میشد؛ طوری که انگار برای این مردم پیچیده نشده! (به ویژه اگر دعوت به سرزمینهای دیگر هم رسیده بود که در این صورت کمبود تناسب دوچندان میشد).
🔸آموزهها و تعالیم دچار تحریف میشد و شناختِ وحی سخت و دشوار میگردید.
در این شرایطِ تحریف و عدم تناسب بود که از نو پیامبری جدید ظهور میکرد و
احکام و دستوراتی روشن و متناسب با ظرف جدید را میآورد تا هم نسخۀ شریعت روزآمد، آپدیت و واقعی شود و هم تحریف اصلاح گردد .
اینک جوامع دینیِ متّکی به وحی و نقل!، با بسته شدنِ دفتر نبوت و با گذشت چهارده قرن از ظهور آخرین رسول الهی، با نسخهای بعضاً قدیمی و بهروزنشده و گاه محرّف روبرویند که نسبتش با واقعیات زمانه کمرنگ شده.
اینک ماییم و حسرتِ نوشدنِ شرایع!؛
ای کاش این دفتر بسته نمیشد تا مذهبیهای متکی به آن را روزآمد بار میآورد و با قافلۀ تحولات بشر همراه میساخت.
telegram.me/baznegari/164
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۴
@baznegari
هنگامی که در سرزمینی، پیامبری ظهور میکرد، وحیِ دریافتیاش با واقعیاتِ زمانه "نسبت" داشت و تعالیمش نیز گویا و روشن بود.
و آنگاه با سپری شدنِ زمان و گذشت نسلها دو مشکل بزرگ رُخ مینمود:
🔸نسبتِ آن نسخه با ظرف جدیدِ واقعیات شُل میشد؛ طوری که انگار برای این مردم پیچیده نشده! (به ویژه اگر دعوت به سرزمینهای دیگر هم رسیده بود که در این صورت کمبود تناسب دوچندان میشد).
🔸آموزهها و تعالیم دچار تحریف میشد و شناختِ وحی سخت و دشوار میگردید.
در این شرایطِ تحریف و عدم تناسب بود که از نو پیامبری جدید ظهور میکرد و
احکام و دستوراتی روشن و متناسب با ظرف جدید را میآورد تا هم نسخۀ شریعت روزآمد، آپدیت و واقعی شود و هم تحریف اصلاح گردد .
اینک جوامع دینیِ متّکی به وحی و نقل!، با بسته شدنِ دفتر نبوت و با گذشت چهارده قرن از ظهور آخرین رسول الهی، با نسخهای بعضاً قدیمی و بهروزنشده و گاه محرّف روبرویند که نسبتش با واقعیات زمانه کمرنگ شده.
اینک ماییم و حسرتِ نوشدنِ شرایع!؛
ای کاش این دفتر بسته نمیشد تا مذهبیهای متکی به آن را روزآمد بار میآورد و با قافلۀ تحولات بشر همراه میساخت.
telegram.me/baznegari/164
Telegram
کانال بازنگری
آسیبهای ختم نبوّت
@baznegari
هنگامی که در سرزمینی، پیامبری ظهور میکرد، وحیِ دریافتیاش با واقعیاتِ زمانه "نسبت" داشت و تعالیمش نیز گویا و روشن بود.
و آنگاه با سپری شدنِ زمان و گذشت نسلها دو مشکل بزرگ رُخ مینمود:
🔸نسبتِ آن نسخه با ظرف جدیدِ واقعیات…
@baznegari
هنگامی که در سرزمینی، پیامبری ظهور میکرد، وحیِ دریافتیاش با واقعیاتِ زمانه "نسبت" داشت و تعالیمش نیز گویا و روشن بود.
و آنگاه با سپری شدنِ زمان و گذشت نسلها دو مشکل بزرگ رُخ مینمود:
🔸نسبتِ آن نسخه با ظرف جدیدِ واقعیات…
جعل احادیث حمام در خدمتِ فتح شام
t.me/baznegari
محدّثان نسبت به احادیثی که از پیامبر در بارۀ حمام/گرمابه و نهی از آن صادر شده با دیده تردید مینگرند و بلکه گروهی شدیداً آن را مردود میدانند. آنان معتقدند اساساً در زمان پیامبر، حمام وجود نداشته و در واقع وی حمام را به چشم خود ندیده و در نتیجه تمام احادیث منسوب به حضرت را جعلی و ساختگی میدانند. علاوه بر ضعف سند و فقدان واقعیّتِ تاریخی ،که محدثان در ردّ احادیث حمام به آن توجه دارند، همچنین محتوای غیر بهداشتی آن نیز در اعلام جعلی بودنش مؤثر بوده چرا که متنِ آنها با سایر رهنمودهای قطعی پیامبر مخالف است. ...
اگر بپذیریم احادیث حمام جعلی و ساختگیاند در این صورت شاید بتوان گفت جعل حدیث در این موضوع در دو مرحله و یا توسط دو گروه متمایز انجام شده است:
بعضی از جاعلان در ساختهی خود "از مردان خواستهاند که اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارند اولاً خودشان به حمام نروند مگر با لُنگ و ثانیاً به زنان اجازه ندهند حتی با لُنگ به حمام روند".
اما وقتی این گروهِ جاعل با این پرسش روبرو شدند که مگر در زمان رسولخدا حمّام وجود داشته که تکلیفی در بارۀ ورود یا نحوۀ استفاده از آن پدید آید، در این هنگام بود که همان افراد یا گروه دیگری از جاعلان دست به کار شدند تا مشکل را برطرف کنند. آنها زمانی دست به کار جعلِ جدید شدند که لشکرکشیها به ممالک مجاور انجام شده بود و فتوحات مختلف به دست آمده بود. اینان در ساختههای جدید خود، اعلام کردند که: "پیامبر در زمان حیاتش مژده داده در آیندۀ نزدیک، سرزمین شام و غیرشام به دست شما فتح خواهد شد و در آنجا با مکانها و خانههایی مواجه میشوید که به آن حمام میگویند ولی نباید مردان وارد آن شوند مگر اینکه لُنگی بپوشند و در ضمن زنان را نیز از ورود به آن منع کنید مگر بیمارانشان".
از این بهتر نمیشد زیرا جاعلانِ حدیث با یک تیر دو نشان زدند: هم لشکرکشیهای پس از پیامبر به سرزمینهای دیگر را مشروع و مورد خواستِ حضرت نشان دادند و هم مشکل قبلی در مورد احادیث حمام را حل کردند زیرا مطابق ساختههای جدید، مواجهه با حمّام به پس از رسولالله یعنی هنگام فتح سرزمینهای مجاور موکول شد و در عین حال همان خواستههای مذکور در جعل اول در آن لحاظ شده بود.
مژدۀ فتح شام که به وسیلۀ "عمربنخطاب" محقق گردید و نیز تشدید حجاب و نهی از ورود به حمام که این نیز خواست عمر بود هر دو در متنی واحد گرد آمدند؛ و این میتواند حلقۀ اتّصال بعضی از جعلیّات باشد که جاعلان برای خوشامد حاکمانِ پیرو عمر، دست به ساخت اینگونه روایات زده باشند:
«سمعت عمربنالخطاب یقول سمعت رسولالله یقول انها ستفتح علیکم بالشام فستجدون فیها بیوتا یقال لها الحمامات فهی حرام علی رجال أمتی الا بالازار و علی نساء أمتی الا نفساء أو مریضة» (راوی گوید عمربنخطاب میگفت از رسولخدا شنیدم که گفت: بزودی سرزمین شام را فتح خواهید کرد در آنجا با خانههایی مواجه میشوید که به آن حمام گفته میشود. استفاده از آنها بر مردان اُمّتم مگر با لُنگ، و بر زنان امّتم مگر در نفاس و بیماری حرام است).
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ، ص 914-912).
telegram.me/baznegari/165
.
.
t.me/baznegari
محدّثان نسبت به احادیثی که از پیامبر در بارۀ حمام/گرمابه و نهی از آن صادر شده با دیده تردید مینگرند و بلکه گروهی شدیداً آن را مردود میدانند. آنان معتقدند اساساً در زمان پیامبر، حمام وجود نداشته و در واقع وی حمام را به چشم خود ندیده و در نتیجه تمام احادیث منسوب به حضرت را جعلی و ساختگی میدانند. علاوه بر ضعف سند و فقدان واقعیّتِ تاریخی ،که محدثان در ردّ احادیث حمام به آن توجه دارند، همچنین محتوای غیر بهداشتی آن نیز در اعلام جعلی بودنش مؤثر بوده چرا که متنِ آنها با سایر رهنمودهای قطعی پیامبر مخالف است. ...
اگر بپذیریم احادیث حمام جعلی و ساختگیاند در این صورت شاید بتوان گفت جعل حدیث در این موضوع در دو مرحله و یا توسط دو گروه متمایز انجام شده است:
بعضی از جاعلان در ساختهی خود "از مردان خواستهاند که اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارند اولاً خودشان به حمام نروند مگر با لُنگ و ثانیاً به زنان اجازه ندهند حتی با لُنگ به حمام روند".
اما وقتی این گروهِ جاعل با این پرسش روبرو شدند که مگر در زمان رسولخدا حمّام وجود داشته که تکلیفی در بارۀ ورود یا نحوۀ استفاده از آن پدید آید، در این هنگام بود که همان افراد یا گروه دیگری از جاعلان دست به کار شدند تا مشکل را برطرف کنند. آنها زمانی دست به کار جعلِ جدید شدند که لشکرکشیها به ممالک مجاور انجام شده بود و فتوحات مختلف به دست آمده بود. اینان در ساختههای جدید خود، اعلام کردند که: "پیامبر در زمان حیاتش مژده داده در آیندۀ نزدیک، سرزمین شام و غیرشام به دست شما فتح خواهد شد و در آنجا با مکانها و خانههایی مواجه میشوید که به آن حمام میگویند ولی نباید مردان وارد آن شوند مگر اینکه لُنگی بپوشند و در ضمن زنان را نیز از ورود به آن منع کنید مگر بیمارانشان".
از این بهتر نمیشد زیرا جاعلانِ حدیث با یک تیر دو نشان زدند: هم لشکرکشیهای پس از پیامبر به سرزمینهای دیگر را مشروع و مورد خواستِ حضرت نشان دادند و هم مشکل قبلی در مورد احادیث حمام را حل کردند زیرا مطابق ساختههای جدید، مواجهه با حمّام به پس از رسولالله یعنی هنگام فتح سرزمینهای مجاور موکول شد و در عین حال همان خواستههای مذکور در جعل اول در آن لحاظ شده بود.
مژدۀ فتح شام که به وسیلۀ "عمربنخطاب" محقق گردید و نیز تشدید حجاب و نهی از ورود به حمام که این نیز خواست عمر بود هر دو در متنی واحد گرد آمدند؛ و این میتواند حلقۀ اتّصال بعضی از جعلیّات باشد که جاعلان برای خوشامد حاکمانِ پیرو عمر، دست به ساخت اینگونه روایات زده باشند:
«سمعت عمربنالخطاب یقول سمعت رسولالله یقول انها ستفتح علیکم بالشام فستجدون فیها بیوتا یقال لها الحمامات فهی حرام علی رجال أمتی الا بالازار و علی نساء أمتی الا نفساء أو مریضة» (راوی گوید عمربنخطاب میگفت از رسولخدا شنیدم که گفت: بزودی سرزمین شام را فتح خواهید کرد در آنجا با خانههایی مواجه میشوید که به آن حمام گفته میشود. استفاده از آنها بر مردان اُمّتم مگر با لُنگ، و بر زنان امّتم مگر در نفاس و بیماری حرام است).
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ، ص 914-912).
telegram.me/baznegari/165
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
عبارتِ بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز سورههای قرآن، معرفی خدای محمد در برابر خدای عهد جاهلیت است؛ خدایی مهربان و دلسوزِ خلق!، و نه قربانیطلب و پیروزِ جنگ.
@baznegari
@baznegari
جنگ ایدئولوژیک!
(آشنایی با سه دیدگاه متفاوتِ فقهی پیرامونِ "جنگیدن برای تغییر دین و تحمیل عقیده"!)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۱۱
@baznegari
نبرد ایدئولوژیک یعنی لشگرکشی به سرزمینها برای تغییر دین مردمشان!؛ و در اینجا یعنی لشگرکشیِ مسلمانان به سرزمینهای غیر مسلمان برای وادار ساختنِ آنها به پذیرش اسلام!.
این موضوع در متون فقهی، تحت عنوان جهاد (و ندرتاً جهاد ابتدایی یا جهاد دعوت) در بخشی مفصل با همین نام (یعنی کتابالجهاد) آمده است.
فقهای ما در بارۀ مشروعیّت جنگِ ایدئولوژیک یا همان جهاد ابتدایی/دعوت به سه گروه تقسیم میشوند:
گروه یک- قائل به مشروعیتِ مشروط:
اکثر فقها در طول تاریخ فقهِ هزار ساله معتقدند اگر غیر مسلمانها به فراخوانِ پذیرش اسلام و احکام آن لبّیک نگویند در این صورت گسترش اسلام به زورِ شمشیر، واجب و بلکه از مهمترین واجبات دینی شمرده شده و آن را در تقسیمبندی ابواب فقهی جزو "عبادات" به شمار میآورند؛ با اینحال انجام آن را منوط به حضور امام معصوم دانسته و چون اینک را زمان غیبت امام دوازدهم میدانند بنابراین فتح سرتاسر گیتی و مسلمانسازیِ مردم جهان را موکول به زمان ظهور و حضورِ خود امام میکنند.
رهبر پیشین جمهوری اسلامی جزو همین گروه است: «فی عصر غیبة ولی الأمر و سلطان العصر عجل الله فرجه الشریف یقوم نوابه العامة -و هم الفقهاء الجامعون لشرائط الفتوی والقضاء- مقامه فی إجراء السیاسات و سائر ما للإمام علیه السلام إلا البدأة بالجهاد -تحریرالوسیله-».
گروه دو- قائل به مشروعیتِ مطلق:
برخی دیگر از فقها علاوه بر اینکه همانند گروه نخست، گسترش نظامیِ اسلام را ضروری میدانند همچنین وابسته کردنِ آن به زمان موقتِ حضور امام را نادرست دانسته و در نتیجه انجام آن در زمان غیبت امام دوازدهم را نیز روا میدانند.
دیدگاه مرحوم سیّدابوالقاسم خوئی در باره تشریع جهاد و جواز آن در عصر غیبت را ملاحظه کنید: « مراد از جهاد، جنگیدن برای برافراشتنِ کلمه اسلام و بر پا داشتنِ شعائر ایمان است. کسانی که باید با آنها جنگید سه طایفهاند: طایفۀ اول- غیر اهل کتاب؛ که واجب است آنها را به کلمه توحید و اسلام فراخواند؛ چنانچه پذیرفتند که هیچ، وگرنه واجب است به نبرد با آنها پرداخت تا تسلیم شوند (و اسلام بیاورند) و یا کشته شوند و زمین از لوث وجودشان پاک شود!!. در این مسئله بین قاطبۀ مسلمانان/فقها اختلافی نیست. طایفۀ دوم- اهل کتاب، یعنی یهود و مسیحی و زرتشتی و صابئی؛ که واجب است نبرد با آنها تا اینکه یا اسلام بیاورند و یا (اگر میخواهند بر دینشان باقی بمانند باید تحت تسلط مسلمین درآیند و) جزیه بپردازند ... طایفۀ سوم- باغیان ...؛ مسأله ۲- نبرد با کفار/نامسلمانها یکی از ارکان دین اسلام است؛ و اسلام از طریق همین جهاد بود که در زمان پیامبر نیرومند شد و در عالَم منتشر شد ... و طبیعی است که مختص دانستنِ این حکم به زمانِ موقتِ حضور پیامبر و معصومین، با اهتمامِِ بدون قید زمانیِ قرآن سازگاری ندارد!. ... اجازۀ امام یا نایب خاصّ او در مشروعیت اصل جهادِ ابتدایی ملاک نیست ... هیچ شبههای در متوقف نبودنِ آن بر اذن امام، و ثابت بودنش در زمان غیبت نیست ... واجب بودنِ جهاد در عصر غیبت ساقط نمیشود و در همۀ اعصار اگر شرایطش به تشخیص خبرگان از نظر عِدّه و عُدّه و... فراهم باشد ثابت است ... (منهاج الصالحینِ مرحوم خویی کتاب الجهاد ج ۱ ص ۳۶۶-۳۶۰).
رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیز گویا قائل به همین دیدگاه است: «س: جهاد ابتدائى در زمان غيبت امام معصوم عليه السلام چه حكمى دارد؟ آيا جايز است كه فقيه جامع الشرائطِ مبسوط اليد (ولىّ امر مسلمين) حكم به آن كند؟ ج: بعيد نيست كه حكم به جهاد ابتدائى توسط فقيه جامع الشرائطى كه متصدّى ولايت امر مسلمين است، در صورتى كه مصلحت آن را اقتضا كند، جايز باشد، بلكه اين نظر اقوى است -رساله اجوبه الاستفتائات ، سوال ۱۰۴۸-».
گروه سه- قائل به عدم تشریع:
برخی از فقها و مراجعِ معاصر (و عمدتاً در دوران استقرار نظام جمهوری اسلامی) در مراجعۀ عمیق و دوبارۀ خود به نصوص، به این نتیجه رسیدند که جنگ عقیدتی برای تغییر دین را نمیتوان از دلِ شرع به دست آورد و آن را مطلقاً، چه در زمان پیامبر و معصوم و چه در زمان غیبت، فاقد مجوز شرعی دانسته، و از آیات قرآن و جنگهای پیامبر برداشت جهادِ دفاعی دارند و یعنی آنها را از نوع جهاد دعوت و برای تغییر دین نمیدانند.
پس در این دیدگاه فقهی، راهانداختنِ جنگ برای تغییر عقیده و تحمیل اسلام جایی ندارد. مرحوم صالحی نجفآبادی، مرجع مکارم شیرازی، مرجعِ فقید منتظری، مرحوم صادقی تهرانی جزو این گروه میباشند.
امید که رهبر آینده جمهوری اسلامی نیز از معتقدان به این قول باشد.
telegram.me/baznegari/167
(آشنایی با سه دیدگاه متفاوتِ فقهی پیرامونِ "جنگیدن برای تغییر دین و تحمیل عقیده"!)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۱۱
@baznegari
نبرد ایدئولوژیک یعنی لشگرکشی به سرزمینها برای تغییر دین مردمشان!؛ و در اینجا یعنی لشگرکشیِ مسلمانان به سرزمینهای غیر مسلمان برای وادار ساختنِ آنها به پذیرش اسلام!.
این موضوع در متون فقهی، تحت عنوان جهاد (و ندرتاً جهاد ابتدایی یا جهاد دعوت) در بخشی مفصل با همین نام (یعنی کتابالجهاد) آمده است.
فقهای ما در بارۀ مشروعیّت جنگِ ایدئولوژیک یا همان جهاد ابتدایی/دعوت به سه گروه تقسیم میشوند:
گروه یک- قائل به مشروعیتِ مشروط:
اکثر فقها در طول تاریخ فقهِ هزار ساله معتقدند اگر غیر مسلمانها به فراخوانِ پذیرش اسلام و احکام آن لبّیک نگویند در این صورت گسترش اسلام به زورِ شمشیر، واجب و بلکه از مهمترین واجبات دینی شمرده شده و آن را در تقسیمبندی ابواب فقهی جزو "عبادات" به شمار میآورند؛ با اینحال انجام آن را منوط به حضور امام معصوم دانسته و چون اینک را زمان غیبت امام دوازدهم میدانند بنابراین فتح سرتاسر گیتی و مسلمانسازیِ مردم جهان را موکول به زمان ظهور و حضورِ خود امام میکنند.
رهبر پیشین جمهوری اسلامی جزو همین گروه است: «فی عصر غیبة ولی الأمر و سلطان العصر عجل الله فرجه الشریف یقوم نوابه العامة -و هم الفقهاء الجامعون لشرائط الفتوی والقضاء- مقامه فی إجراء السیاسات و سائر ما للإمام علیه السلام إلا البدأة بالجهاد -تحریرالوسیله-».
گروه دو- قائل به مشروعیتِ مطلق:
برخی دیگر از فقها علاوه بر اینکه همانند گروه نخست، گسترش نظامیِ اسلام را ضروری میدانند همچنین وابسته کردنِ آن به زمان موقتِ حضور امام را نادرست دانسته و در نتیجه انجام آن در زمان غیبت امام دوازدهم را نیز روا میدانند.
دیدگاه مرحوم سیّدابوالقاسم خوئی در باره تشریع جهاد و جواز آن در عصر غیبت را ملاحظه کنید: « مراد از جهاد، جنگیدن برای برافراشتنِ کلمه اسلام و بر پا داشتنِ شعائر ایمان است. کسانی که باید با آنها جنگید سه طایفهاند: طایفۀ اول- غیر اهل کتاب؛ که واجب است آنها را به کلمه توحید و اسلام فراخواند؛ چنانچه پذیرفتند که هیچ، وگرنه واجب است به نبرد با آنها پرداخت تا تسلیم شوند (و اسلام بیاورند) و یا کشته شوند و زمین از لوث وجودشان پاک شود!!. در این مسئله بین قاطبۀ مسلمانان/فقها اختلافی نیست. طایفۀ دوم- اهل کتاب، یعنی یهود و مسیحی و زرتشتی و صابئی؛ که واجب است نبرد با آنها تا اینکه یا اسلام بیاورند و یا (اگر میخواهند بر دینشان باقی بمانند باید تحت تسلط مسلمین درآیند و) جزیه بپردازند ... طایفۀ سوم- باغیان ...؛ مسأله ۲- نبرد با کفار/نامسلمانها یکی از ارکان دین اسلام است؛ و اسلام از طریق همین جهاد بود که در زمان پیامبر نیرومند شد و در عالَم منتشر شد ... و طبیعی است که مختص دانستنِ این حکم به زمانِ موقتِ حضور پیامبر و معصومین، با اهتمامِِ بدون قید زمانیِ قرآن سازگاری ندارد!. ... اجازۀ امام یا نایب خاصّ او در مشروعیت اصل جهادِ ابتدایی ملاک نیست ... هیچ شبههای در متوقف نبودنِ آن بر اذن امام، و ثابت بودنش در زمان غیبت نیست ... واجب بودنِ جهاد در عصر غیبت ساقط نمیشود و در همۀ اعصار اگر شرایطش به تشخیص خبرگان از نظر عِدّه و عُدّه و... فراهم باشد ثابت است ... (منهاج الصالحینِ مرحوم خویی کتاب الجهاد ج ۱ ص ۳۶۶-۳۶۰).
رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیز گویا قائل به همین دیدگاه است: «س: جهاد ابتدائى در زمان غيبت امام معصوم عليه السلام چه حكمى دارد؟ آيا جايز است كه فقيه جامع الشرائطِ مبسوط اليد (ولىّ امر مسلمين) حكم به آن كند؟ ج: بعيد نيست كه حكم به جهاد ابتدائى توسط فقيه جامع الشرائطى كه متصدّى ولايت امر مسلمين است، در صورتى كه مصلحت آن را اقتضا كند، جايز باشد، بلكه اين نظر اقوى است -رساله اجوبه الاستفتائات ، سوال ۱۰۴۸-».
گروه سه- قائل به عدم تشریع:
برخی از فقها و مراجعِ معاصر (و عمدتاً در دوران استقرار نظام جمهوری اسلامی) در مراجعۀ عمیق و دوبارۀ خود به نصوص، به این نتیجه رسیدند که جنگ عقیدتی برای تغییر دین را نمیتوان از دلِ شرع به دست آورد و آن را مطلقاً، چه در زمان پیامبر و معصوم و چه در زمان غیبت، فاقد مجوز شرعی دانسته، و از آیات قرآن و جنگهای پیامبر برداشت جهادِ دفاعی دارند و یعنی آنها را از نوع جهاد دعوت و برای تغییر دین نمیدانند.
پس در این دیدگاه فقهی، راهانداختنِ جنگ برای تغییر عقیده و تحمیل اسلام جایی ندارد. مرحوم صالحی نجفآبادی، مرجع مکارم شیرازی، مرجعِ فقید منتظری، مرحوم صادقی تهرانی جزو این گروه میباشند.
امید که رهبر آینده جمهوری اسلامی نیز از معتقدان به این قول باشد.
telegram.me/baznegari/167
Telegram
کانال بازنگری
جنگ ایدئولوژیک!
(آشنایی با سه دیدگاه متفاوتِ فقهی پیرامونِ "جنگیدن برای تغییر دین و تحمیل عقیده"!)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۱۱
@baznegari
نبرد ایدئولوژیک یعنی لشگرکشی به سرزمینها برای تغییر دین مردمشان!؛ و در اینجا یعنی لشگرکشیِ مسلمانان به سرزمینهای غیر…
(آشنایی با سه دیدگاه متفاوتِ فقهی پیرامونِ "جنگیدن برای تغییر دین و تحمیل عقیده"!)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۱۱
@baznegari
نبرد ایدئولوژیک یعنی لشگرکشی به سرزمینها برای تغییر دین مردمشان!؛ و در اینجا یعنی لشگرکشیِ مسلمانان به سرزمینهای غیر…
جهاد ابتدایی دروازهای به سمت جهنم
(بخشی از مقاله ابوالفضل ارجمند با عنوان دین و آزادی ۱۰)
@baznegari
معمولا بسیاری از آنچه پس از درگذشت پیامبران روی میدهد و به دین نسبت داده میشود، با آنچه دین فرمان داده است مغایرت دارد. داستان موسی در تورات و قرآن نشان میدهد که آنچه در زمان غیبت کوتاه موسی در بنیاسرائیل اتفاق افتاد، درست بر خلاف تعالیم موسی بود. موسی پس از چهل روز با خشم از میقات برگشت و به مردمی که در همان مدت کوتاه به گوسالهپرستی روی آورده بودند گفت: بئسما خلفتمونی من بعدی! بعد از من چه بد خلافت کردید!
خلفای بعد از محمد نیز ممکن است دچار چنین خطاهای بزرگ و ویرانگری شده باشند. دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم هرآنچه پس از پیامبر از اعراب و خلفا سر زده است منطبق بر حدود الهی بوده است.
دین هرگز با تجاوز نظامی به سرزمینهای دیگر به مردم آن سرزمینها ابلاغ نمیشود. دین با زبان ابلاغ میشود، نه با شمشیر. آنچه با تجاوز نظامی گسترش مییابد، قلمرو امپراتور یا خلیفه است نه قلمرو دین. اعراب نه تنها دین محمد را با تجاوز به سرزمینهای دیگر گسترش ندادند، بلکه آن را تخریب کردند و به نقطهای رساندند که اکنون شاهد آن هستیم.
حاصل تجاوز اعراب به سرزمینهای عجم، حداقل دو تحریف بزرگ در دین محمد بود: اولا، احکام بسیاری از قبیل «جهاد ابتدایی» برای توجیه تجاوز اعراب جعل شد و وارد فقه شد. اعراب ناچار بودند اعمال خود را از نظر شرعی توجیه کنند و با تحریف قرآن برای اعمال ناشایستهی خود لباسی شرعی بدوزند. ثانیا، مردم اقوام و سرزمینهای دیگر هم به صورت طبیعی عقاید وسنتهای محلی خود را وارد دین کردند و با ساختن روایات دروغ به پیامبر نسبت دادند تا مجبور نباشند از همهی سنتهای قومی خود دست بکشند ...
تجاوز اعراب به سرزمینهای دیگر به مراتب از تجاوز مغولان بدتر بوده است، چرا که اعراب این تجاوز را به نام دین انجام دادند.
تجاوز اعراب به همسایگان مجموعهای از احکام شرمآور فقهی پدید آورد که میتوان آنها را فقه تجاوز و بیبندوباری جنسی نامید! ...
ظهور گروههای تروریستیی که در روزگار ما به دنبال احیای خلافت هستند، میتواند تا حدود زیادی ماهیت آنچه را که در زمان خلفای عرب در تجاوز به سرزمینهای عجم روی داد به نمایش بگذارد. این گروههای سلفی در تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران از اسلافشان پیروی میکنند.
عملکرد این گروهها حاصل تفکر «جهاد ابتدایی» و تمرد از حکم قرآنی «لا إکراه فی الدین» است.
جهاد ابتدایی دروازهی بزرگی به سمت جهنم است که شیطان برای «مجاهدان» باز کرده است و در آن زشتترین رذایل اخلاقی مجاز میشود و از همه بدتر اینکه این رفتارهای شرمآور به دین نسبت داده میشود.
احکام فقهی جهاد ابتدایی و مجوز حمله به سرزمینهای عجم نمیتواند مربوط به دوران نزول قرآن باشد و از سوی پیامبری صادر شده باشد که در قرآن بر همزبانی پیامبر با قومش تصریح و تأکید کرده است. این احکام بعدها برای توجیه تجاوز اعراب به اقوام عجم صادر شدهاند. در این احکام به یکباره میبینیم که تمام قیود اخلاقی فرو میریزد و تجاوز به عنف و قتل بیگناهان و تعرض به زنان مباح میشود.
از قرآن دیده میشود که جنگهای پیامبر درونقومی بود و ابتدا مشرکان بودند که درگیری با پیامبر و پیروانش را آغاز کردند و آنان را از شهرشان بیرون کردند. پیامبر مؤمنان را به قتال با کسانی فرا خواند که ظلم را آغاز کرده بودند: ألا تقاتلون قوما نکثوا أیمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدءوکم اول مرة؟ در مقابل، اکثر جنگهای خلفا برای فتح سرزمینهای عجم فاقد مشروعیت اخلاقی و دینی بود. اینکه کسی برای تبلیغ دین به جنگ متوسل شود، همان قدر مضحک است که کسی برای اشاعهی اخلاق مرتکب قتل و تجاوز شود. جنگهای برونقومی خلفا نوعا تجاوز و تعرض به حریم همسایگان بود.
یکی از ترفندهای شیطان که در قرآن بارها به آن تذکر داده شده است، تزیین زشتیهاست. شیطان زشتیها را زیبا نشان میدهد و اعمال بدکاران را در نظرشان میآراید: زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل وما کانوا مهتدین. اینکه زشتترین اعمال را جهاد بنامیم و به آن رنگ دینی بدهیم، نمونهای آشکار از حیلههای شیطان است ...
با استناد به بعضی از دیدگاههای فقهی میتوان به نام دین و با خیال راحت شنیعترین اعمال غیراخلاقی را مرتکب شد.
متن کامل این یادداشت با عنوان "دین و آزادی (۱۰) تجاوز اعراب به همسایگان عجم" نوشته ابوالفضل ارجمند در سایت نیلوفر به نشانی:
https://neeloofar.org/201194/
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۶/۰۶/۱۸
https://t.me/baznegari/168
.
(بخشی از مقاله ابوالفضل ارجمند با عنوان دین و آزادی ۱۰)
@baznegari
معمولا بسیاری از آنچه پس از درگذشت پیامبران روی میدهد و به دین نسبت داده میشود، با آنچه دین فرمان داده است مغایرت دارد. داستان موسی در تورات و قرآن نشان میدهد که آنچه در زمان غیبت کوتاه موسی در بنیاسرائیل اتفاق افتاد، درست بر خلاف تعالیم موسی بود. موسی پس از چهل روز با خشم از میقات برگشت و به مردمی که در همان مدت کوتاه به گوسالهپرستی روی آورده بودند گفت: بئسما خلفتمونی من بعدی! بعد از من چه بد خلافت کردید!
خلفای بعد از محمد نیز ممکن است دچار چنین خطاهای بزرگ و ویرانگری شده باشند. دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم هرآنچه پس از پیامبر از اعراب و خلفا سر زده است منطبق بر حدود الهی بوده است.
دین هرگز با تجاوز نظامی به سرزمینهای دیگر به مردم آن سرزمینها ابلاغ نمیشود. دین با زبان ابلاغ میشود، نه با شمشیر. آنچه با تجاوز نظامی گسترش مییابد، قلمرو امپراتور یا خلیفه است نه قلمرو دین. اعراب نه تنها دین محمد را با تجاوز به سرزمینهای دیگر گسترش ندادند، بلکه آن را تخریب کردند و به نقطهای رساندند که اکنون شاهد آن هستیم.
حاصل تجاوز اعراب به سرزمینهای عجم، حداقل دو تحریف بزرگ در دین محمد بود: اولا، احکام بسیاری از قبیل «جهاد ابتدایی» برای توجیه تجاوز اعراب جعل شد و وارد فقه شد. اعراب ناچار بودند اعمال خود را از نظر شرعی توجیه کنند و با تحریف قرآن برای اعمال ناشایستهی خود لباسی شرعی بدوزند. ثانیا، مردم اقوام و سرزمینهای دیگر هم به صورت طبیعی عقاید وسنتهای محلی خود را وارد دین کردند و با ساختن روایات دروغ به پیامبر نسبت دادند تا مجبور نباشند از همهی سنتهای قومی خود دست بکشند ...
تجاوز اعراب به سرزمینهای دیگر به مراتب از تجاوز مغولان بدتر بوده است، چرا که اعراب این تجاوز را به نام دین انجام دادند.
تجاوز اعراب به همسایگان مجموعهای از احکام شرمآور فقهی پدید آورد که میتوان آنها را فقه تجاوز و بیبندوباری جنسی نامید! ...
ظهور گروههای تروریستیی که در روزگار ما به دنبال احیای خلافت هستند، میتواند تا حدود زیادی ماهیت آنچه را که در زمان خلفای عرب در تجاوز به سرزمینهای عجم روی داد به نمایش بگذارد. این گروههای سلفی در تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران از اسلافشان پیروی میکنند.
عملکرد این گروهها حاصل تفکر «جهاد ابتدایی» و تمرد از حکم قرآنی «لا إکراه فی الدین» است.
جهاد ابتدایی دروازهی بزرگی به سمت جهنم است که شیطان برای «مجاهدان» باز کرده است و در آن زشتترین رذایل اخلاقی مجاز میشود و از همه بدتر اینکه این رفتارهای شرمآور به دین نسبت داده میشود.
احکام فقهی جهاد ابتدایی و مجوز حمله به سرزمینهای عجم نمیتواند مربوط به دوران نزول قرآن باشد و از سوی پیامبری صادر شده باشد که در قرآن بر همزبانی پیامبر با قومش تصریح و تأکید کرده است. این احکام بعدها برای توجیه تجاوز اعراب به اقوام عجم صادر شدهاند. در این احکام به یکباره میبینیم که تمام قیود اخلاقی فرو میریزد و تجاوز به عنف و قتل بیگناهان و تعرض به زنان مباح میشود.
از قرآن دیده میشود که جنگهای پیامبر درونقومی بود و ابتدا مشرکان بودند که درگیری با پیامبر و پیروانش را آغاز کردند و آنان را از شهرشان بیرون کردند. پیامبر مؤمنان را به قتال با کسانی فرا خواند که ظلم را آغاز کرده بودند: ألا تقاتلون قوما نکثوا أیمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدءوکم اول مرة؟ در مقابل، اکثر جنگهای خلفا برای فتح سرزمینهای عجم فاقد مشروعیت اخلاقی و دینی بود. اینکه کسی برای تبلیغ دین به جنگ متوسل شود، همان قدر مضحک است که کسی برای اشاعهی اخلاق مرتکب قتل و تجاوز شود. جنگهای برونقومی خلفا نوعا تجاوز و تعرض به حریم همسایگان بود.
یکی از ترفندهای شیطان که در قرآن بارها به آن تذکر داده شده است، تزیین زشتیهاست. شیطان زشتیها را زیبا نشان میدهد و اعمال بدکاران را در نظرشان میآراید: زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل وما کانوا مهتدین. اینکه زشتترین اعمال را جهاد بنامیم و به آن رنگ دینی بدهیم، نمونهای آشکار از حیلههای شیطان است ...
با استناد به بعضی از دیدگاههای فقهی میتوان به نام دین و با خیال راحت شنیعترین اعمال غیراخلاقی را مرتکب شد.
متن کامل این یادداشت با عنوان "دین و آزادی (۱۰) تجاوز اعراب به همسایگان عجم" نوشته ابوالفضل ارجمند در سایت نیلوفر به نشانی:
https://neeloofar.org/201194/
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۶/۰۶/۱۸
https://t.me/baznegari/168
.
Telegram
کانال بازنگری
جهاد ابتدایی دروازهای به سمت جهنم
(بخشی از مقاله ابوالفضل ارجمند با عنوان دین و آزادی)
t.me/baznegari
معمولا بسیاری از آنچه پس از درگذشت پیامبران روی میدهد و به دین نسبت داده میشود، با آنچه دین فرمان داده است مغایرت دارد. داستان موسی در تورات و قرآن…
(بخشی از مقاله ابوالفضل ارجمند با عنوان دین و آزادی)
t.me/baznegari
معمولا بسیاری از آنچه پس از درگذشت پیامبران روی میدهد و به دین نسبت داده میشود، با آنچه دین فرمان داده است مغایرت دارد. داستان موسی در تورات و قرآن…
آغاز نزول تدریجیِ عذاب الهی در سرزمین ایران!؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۲۲
@baznegari
آیا نزول تدریجیِ عذاب الهی بر کشور عزیزمان و مردمش آغاز شده؟
آیا اینک مست و بیخبر، درونِ این عذاب قرار داریم؟
آیا ما مذهبیها باعثِ این نزولیم؟
آیا غفلتمان در مدیریت منابع آب!!! (که قرآن حیاتِ هر چیزی را از آن میداند) و بهرهبرداریهای انقلابی!!! از این موهبت از یکسو، و گستردن دفتر پر شاخوبرگِ موهومات مذهبی در ابعاد مختلف در کنارِ تمرکز بر صدور وسیع انقلاب اسلامی با هدف زمینهسازی ظهور مهدی از سوی دیگر، موجب باز شدنِ پنجرهی عذاب به رویمان شده؟
یک بار این مرز و بوم با نسخهی سُنیِ اسلام، نیمسوز شد!؛ دریغا که بار دگر و این بار با بیتدبیریِ شیعیاش (که به آن امیدِ ترمیم زخمهای ماقبل میرفت) بخشکد! و سوخته گردد.
دور باد که در بامدادی سیاه و خوابآلود ناگاه چشم بگشاییم و سرزمینی مُرده و خاک تفتیدهاش را نظاره کنیم.
به سخنانِ دو سه سال پیشِ کسی که اینک عضو هیئت دولت و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست است با دقت گوش کنید:
«- از زمان ساسانیان و هخامنشیان تا حدود ۳۵ سال پیش برداشت اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم. در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد متر مکعب آبهای شیرین فسیلی صدها هزار ساله که حدود ۷۵% آبهای شیرین زیر زمینی بود را مصرف کردیم که حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آن در ۸ سال گذشته بوده است. یعنی منابع را تاراج کردیم.
- جمعیت را افزایش دادیم غافل از اینکه این جمعیت باید در یک کشور آباد زندگی کند. بدون توجه به نیازهای جمعیت، منابع کشور را برای رفع نیازها به تاراج گذاشتیم.
- امروز هیچ تالاب درون سرزمینی، آب ندارد، از بختگان تا هورالعظیم، گاوخونی و ارومیه.
- آب های زیر زمینی ما در حال شور شدن است.
- ادامه این روند یعنی تخلیه ایران از جنوب البرز تا دریاهای آزاد و از شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور.
- ما امانتدار بسیار بدی برای این تمدن ۷۰۰۰ ساله بودیم.
- در استاندارد جهانی هر کشوری که ۲۰% از آب های تجدید پذیرش را هر سال استفاده کند هیچ خطری از نظر منابع آب متوجه اش نیست. اگر ۲۰ تا ۴۰% استفاده شود به شرطی که برنامه ریزی باشد در خطر هستند اما به شرط مدیریت می توانند در دراز مدت منابع آب را تامین کنند. اما اگر بالای ۴۰% استفاده کنند وارد بحران شده اند. دو کشور در دنیا بالای ۴۰% استفاده می کنند، اولی مصر است با ۴۶% و ایران با ۸۵%! (اگر حرف دانشگاهیان و کارشناسان مستقل را ملاک قرار دهیم ۹۶%) این یعنی بزودی همه جای ایران مثل گاوخونی خشک خواهد شد. حتی امروز هم دیر شده.
- اگر سیاست هایمان را عوض نکنیم این کشور را همراه نسل خودمان خواهیم کشت.
- کاری که ما با آب های زیر زمینی می کنیم یعنی دزدی از نسل بعد. یعنی نسل کشی. نه تنها آب شیرین را تمام می کنیم، همه کشور را بیابان می کنیم.
-گاوخونی که در زمان قدیم بدون انتقال آب از کارون زنده بود امروز خشک شده ...
- دیگر پتانسیل انتقال آب از دیگر حوضه ها را نداریم ...
- برای کل کشور احساس خطر می کنم. پتانسیل برداشت بیش از حد از آب های زیرزمینی را نداریم. سال گذشته برای ۴۴ میلیون نفر غذا وارد کردیم، فقط برای ۳۳ میلیون نفر در داخل کشور غذا تولید کردیم و بیش از این توانایی نداریم و اگر فشار بیش از حد وارد شود مرگ سرزمین ایران سریعتر اتفاق خواهد افتاد
-ایران با بهرهبرداری از ٩٧ درصد آبهای سطحی خود عملا تمام رودخانههای خود را خشک کرده است و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است ... این موضوع به معنای آن است که اگر به همین وضع ادامه دهیم حدود ۷۰ درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰ میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند.
-حتی در صورت بارش ایدهآل و نفوذ آب به زیر زمین، جایی برای ذخیره آن وجود ندارد، در نتیجه آب در سطح خاک جاری شده و تبخیر میشود. این موضوع شورتر شدن خاک و از دست رفتن حاصلخیزی آن را به دنبال داشته است. درحال حاضر وضع آبی برخی از شهرهای ایران به سطحی رسیده است که آن شهرها از نظر تعاریف علمی و استانداردهای جهانی به «شهر مرده» تعبیر میشوند.
-بحران خشکسالی در ایران به وضعیتی رسیده است که حیات و تمدن سرزمین در معرض تهدید قرار گرفته است ...
—مسئولان ما از سدسازی بهعنوان سند افتخار خود یاد میکنند اما از بس سد ساخته شده است دیگر در رودخانهها آبی جاری نمیشود. درحال حاضر ۴۲ درصد روانآبها به دلیل سدسازی کاهش داشته و به خشک شدن بسیاری از رودخانهها منجر شده است»:
http://www.khanekeshavarz-esf.ir/news/news_item.asp?NewsID=219
http://www.entekhab.ir/fa/news/201079
و مِن الماء کلّ شیئ حیّ. دین نیز از آب، حیات میگیرد!
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۲۲
@baznegari
آیا نزول تدریجیِ عذاب الهی بر کشور عزیزمان و مردمش آغاز شده؟
آیا اینک مست و بیخبر، درونِ این عذاب قرار داریم؟
آیا ما مذهبیها باعثِ این نزولیم؟
آیا غفلتمان در مدیریت منابع آب!!! (که قرآن حیاتِ هر چیزی را از آن میداند) و بهرهبرداریهای انقلابی!!! از این موهبت از یکسو، و گستردن دفتر پر شاخوبرگِ موهومات مذهبی در ابعاد مختلف در کنارِ تمرکز بر صدور وسیع انقلاب اسلامی با هدف زمینهسازی ظهور مهدی از سوی دیگر، موجب باز شدنِ پنجرهی عذاب به رویمان شده؟
یک بار این مرز و بوم با نسخهی سُنیِ اسلام، نیمسوز شد!؛ دریغا که بار دگر و این بار با بیتدبیریِ شیعیاش (که به آن امیدِ ترمیم زخمهای ماقبل میرفت) بخشکد! و سوخته گردد.
دور باد که در بامدادی سیاه و خوابآلود ناگاه چشم بگشاییم و سرزمینی مُرده و خاک تفتیدهاش را نظاره کنیم.
به سخنانِ دو سه سال پیشِ کسی که اینک عضو هیئت دولت و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست است با دقت گوش کنید:
«- از زمان ساسانیان و هخامنشیان تا حدود ۳۵ سال پیش برداشت اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم. در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد متر مکعب آبهای شیرین فسیلی صدها هزار ساله که حدود ۷۵% آبهای شیرین زیر زمینی بود را مصرف کردیم که حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آن در ۸ سال گذشته بوده است. یعنی منابع را تاراج کردیم.
- جمعیت را افزایش دادیم غافل از اینکه این جمعیت باید در یک کشور آباد زندگی کند. بدون توجه به نیازهای جمعیت، منابع کشور را برای رفع نیازها به تاراج گذاشتیم.
- امروز هیچ تالاب درون سرزمینی، آب ندارد، از بختگان تا هورالعظیم، گاوخونی و ارومیه.
- آب های زیر زمینی ما در حال شور شدن است.
- ادامه این روند یعنی تخلیه ایران از جنوب البرز تا دریاهای آزاد و از شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور.
- ما امانتدار بسیار بدی برای این تمدن ۷۰۰۰ ساله بودیم.
- در استاندارد جهانی هر کشوری که ۲۰% از آب های تجدید پذیرش را هر سال استفاده کند هیچ خطری از نظر منابع آب متوجه اش نیست. اگر ۲۰ تا ۴۰% استفاده شود به شرطی که برنامه ریزی باشد در خطر هستند اما به شرط مدیریت می توانند در دراز مدت منابع آب را تامین کنند. اما اگر بالای ۴۰% استفاده کنند وارد بحران شده اند. دو کشور در دنیا بالای ۴۰% استفاده می کنند، اولی مصر است با ۴۶% و ایران با ۸۵%! (اگر حرف دانشگاهیان و کارشناسان مستقل را ملاک قرار دهیم ۹۶%) این یعنی بزودی همه جای ایران مثل گاوخونی خشک خواهد شد. حتی امروز هم دیر شده.
- اگر سیاست هایمان را عوض نکنیم این کشور را همراه نسل خودمان خواهیم کشت.
- کاری که ما با آب های زیر زمینی می کنیم یعنی دزدی از نسل بعد. یعنی نسل کشی. نه تنها آب شیرین را تمام می کنیم، همه کشور را بیابان می کنیم.
-گاوخونی که در زمان قدیم بدون انتقال آب از کارون زنده بود امروز خشک شده ...
- دیگر پتانسیل انتقال آب از دیگر حوضه ها را نداریم ...
- برای کل کشور احساس خطر می کنم. پتانسیل برداشت بیش از حد از آب های زیرزمینی را نداریم. سال گذشته برای ۴۴ میلیون نفر غذا وارد کردیم، فقط برای ۳۳ میلیون نفر در داخل کشور غذا تولید کردیم و بیش از این توانایی نداریم و اگر فشار بیش از حد وارد شود مرگ سرزمین ایران سریعتر اتفاق خواهد افتاد
-ایران با بهرهبرداری از ٩٧ درصد آبهای سطحی خود عملا تمام رودخانههای خود را خشک کرده است و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است ... این موضوع به معنای آن است که اگر به همین وضع ادامه دهیم حدود ۷۰ درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰ میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند.
-حتی در صورت بارش ایدهآل و نفوذ آب به زیر زمین، جایی برای ذخیره آن وجود ندارد، در نتیجه آب در سطح خاک جاری شده و تبخیر میشود. این موضوع شورتر شدن خاک و از دست رفتن حاصلخیزی آن را به دنبال داشته است. درحال حاضر وضع آبی برخی از شهرهای ایران به سطحی رسیده است که آن شهرها از نظر تعاریف علمی و استانداردهای جهانی به «شهر مرده» تعبیر میشوند.
-بحران خشکسالی در ایران به وضعیتی رسیده است که حیات و تمدن سرزمین در معرض تهدید قرار گرفته است ...
—مسئولان ما از سدسازی بهعنوان سند افتخار خود یاد میکنند اما از بس سد ساخته شده است دیگر در رودخانهها آبی جاری نمیشود. درحال حاضر ۴۲ درصد روانآبها به دلیل سدسازی کاهش داشته و به خشک شدن بسیاری از رودخانهها منجر شده است»:
http://www.khanekeshavarz-esf.ir/news/news_item.asp?NewsID=219
http://www.entekhab.ir/fa/news/201079
و مِن الماء کلّ شیئ حیّ. دین نیز از آب، حیات میگیرد!
.
Telegram
کانال بازنگری
آغاز نزول تدریجیِ عذاب الهی در سرزمین ایران!؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۲۲
@baznegari
آیا نزول تدریجیِ عذاب الهی بر کشور عزیزمان و مردمش آغاز شده؟
آیا اینک مست و بیخبر، درونِ این عذاب قرار داریم؟
آیا ما مذهبیها باعثِ این نزولیم؟
آیا غفلتمان در مدیریت منابع…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۶/۲۲
@baznegari
آیا نزول تدریجیِ عذاب الهی بر کشور عزیزمان و مردمش آغاز شده؟
آیا اینک مست و بیخبر، درونِ این عذاب قرار داریم؟
آیا ما مذهبیها باعثِ این نزولیم؟
آیا غفلتمان در مدیریت منابع…
هنوز ۹۵% از احکام تُندِ فقهی، فرصت ظهور پیدا نکرده!!!
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۶/۲۸
@baznegari
یکی از محققان با تأسف فراوان از جنایات داعش، امّا اعمال و رفتار آنان را برگرفته از متون به ظاهر اسلامی (و در واقع تحریفی و جعلی) میدانست.
او گفت آنچه تاکنون توسط چنین گروهها، نظامات و تشکیلاتی پیاده شده، فقط پنج درصدِ احکام به ظاهر اسلامی است و هنوز نود و پنج درصدِ دیگر از این احکام در راه است و فرصت ظهور و پیادهشدن پیدا نکرده است!
من نیز پس از شنیدن این عبارت تکاندهنده تصمیم گرفتم و فایلی با نام ۹۵% باز کردم تا این نوع احکام را شناسایی و استخراج کنم و به مرور با شما خوانندگان در میان گذارم تا معلوم شود اگر فرصت به دست این نوع قبایل افتد به کجا میبرندمان؟
یادداشتی که در همین باره با عنوان "داعشیات" در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۲۹ نوشتم و در سایت فرهنگی نیلوفر منتشر شد را "اینجا" ببینید.
telegram.me/baznegari/170
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۶/۲۸
@baznegari
یکی از محققان با تأسف فراوان از جنایات داعش، امّا اعمال و رفتار آنان را برگرفته از متون به ظاهر اسلامی (و در واقع تحریفی و جعلی) میدانست.
او گفت آنچه تاکنون توسط چنین گروهها، نظامات و تشکیلاتی پیاده شده، فقط پنج درصدِ احکام به ظاهر اسلامی است و هنوز نود و پنج درصدِ دیگر از این احکام در راه است و فرصت ظهور و پیادهشدن پیدا نکرده است!
من نیز پس از شنیدن این عبارت تکاندهنده تصمیم گرفتم و فایلی با نام ۹۵% باز کردم تا این نوع احکام را شناسایی و استخراج کنم و به مرور با شما خوانندگان در میان گذارم تا معلوم شود اگر فرصت به دست این نوع قبایل افتد به کجا میبرندمان؟
یادداشتی که در همین باره با عنوان "داعشیات" در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۲۹ نوشتم و در سایت فرهنگی نیلوفر منتشر شد را "اینجا" ببینید.
telegram.me/baznegari/170
Telegram
کانال بازنگری
هنوز ۹۵% از احکام تُندِ فقهی، فرصت ظهور پیدا نکرده!!!
یکی از محققان با تأسف فراوان از جنایات داعش، امّا اعمال و رفتار آنان را برگرفته از متون به ظاهر اسلامی (و در واقع تحریفی و جعلی) میدانست.
او گفت آنچه تاکنون توسط چنین گروهها، نظامات و تشکیلاتی پیاده…
یکی از محققان با تأسف فراوان از جنایات داعش، امّا اعمال و رفتار آنان را برگرفته از متون به ظاهر اسلامی (و در واقع تحریفی و جعلی) میدانست.
او گفت آنچه تاکنون توسط چنین گروهها، نظامات و تشکیلاتی پیاده…
رضا شاهِ بیسواد ؛ ما مردمِ باسواد!!!
دیروز میهمان دوستی ارجمند در طالقان بودم. به گردش در این منطقهی کوهستانی پرداختیم و مطابق معمول!! و همچو دیگر مناطق ایران!! به یکی دو تا امامزاده که "فرزند بلافصلِ امام موسی کاظم"اند برخوردیم.
در این گردش از هر چیز گفتگو شد و از جمله دوستم در جایی و به مناسبتی نسبت به بیسوادی رضاخان تردید کرد؛ من نیز در تکمیل تردیدش (با اشاره به کوهستانهای شمال) به کنایه گفتم:
«رضاشاه که جادهی صعبالعبورِ شمال را در آن تنگناهای زمانه احداث کرد و "ما مردم" هر روز در آن سفر میکنیم (و سالهاست از ساختِ مشابهش درماندهایم)، بیسواد است!
و "ما مردم" و "ما تولیتهای دینی" که هر روز از کنار چند صد (و بلکه هزار) مقبرهی فرزندان بلافصل امام موسی کاظم رژه میرویم، باسوادیم!».
انصاف، برقرار باد
چراغ جهل، خاموش باد
اول مهر، روز دانش و علمآموزی، روز رهایی از جهل
بر دانشآموزان، دانشجویان و طلاب
گرامی باد
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۷/۱
telegram.me/baznegari
.
.
telegram.me/baznegari/172
دیروز میهمان دوستی ارجمند در طالقان بودم. به گردش در این منطقهی کوهستانی پرداختیم و مطابق معمول!! و همچو دیگر مناطق ایران!! به یکی دو تا امامزاده که "فرزند بلافصلِ امام موسی کاظم"اند برخوردیم.
در این گردش از هر چیز گفتگو شد و از جمله دوستم در جایی و به مناسبتی نسبت به بیسوادی رضاخان تردید کرد؛ من نیز در تکمیل تردیدش (با اشاره به کوهستانهای شمال) به کنایه گفتم:
«رضاشاه که جادهی صعبالعبورِ شمال را در آن تنگناهای زمانه احداث کرد و "ما مردم" هر روز در آن سفر میکنیم (و سالهاست از ساختِ مشابهش درماندهایم)، بیسواد است!
و "ما مردم" و "ما تولیتهای دینی" که هر روز از کنار چند صد (و بلکه هزار) مقبرهی فرزندان بلافصل امام موسی کاظم رژه میرویم، باسوادیم!».
انصاف، برقرار باد
چراغ جهل، خاموش باد
اول مهر، روز دانش و علمآموزی، روز رهایی از جهل
بر دانشآموزان، دانشجویان و طلاب
گرامی باد
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۷/۱
telegram.me/baznegari
.
.
telegram.me/baznegari/172
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
سلامِ نماز و مرگهای ما!
امشب در مسجد، هنگام سلامهای پایانِ نماز، ذهنم به این سمت رفت که چرا نمازی که با "سلام" به پایان میرسد را بلافاصله به مرگفرستادنهای مندرآوردیِ خود وصل میکنیم!؟ و تازه آن را عملی عبادی و دینی میشماریم!!
آخر این چه مرضی است که به جان ما افتاده که لحظات خوشِ معنویِ خود را با آرزوی مرگ برای اکثر قریب به اتفاقِ دیگر انسانها پیوند میدهیم و خراب میکنیم!؟
آیا توجه داریم که فقط دو قلم از این مرگها (ضدّ ولایت فقیه و کفار)، چیزی نزدیک به همهی مردم جهان را در بر میگیرد!؟
خوشبختانه در مسجدِ ما، سرود منحوسِ آرزوی مرگِ انسانها اجرا نمیشود؛ ای کاش دیگر مساجد نیز چنین شوند و همانند معابد برخی ادیان آرزوهای خوب برای انسانها کنند.
امیر ترکاشوند، ششم مهر ۱۳۹۶، پس از نماز مغرب
@baznegari
امشب در مسجد، هنگام سلامهای پایانِ نماز، ذهنم به این سمت رفت که چرا نمازی که با "سلام" به پایان میرسد را بلافاصله به مرگفرستادنهای مندرآوردیِ خود وصل میکنیم!؟ و تازه آن را عملی عبادی و دینی میشماریم!!
آخر این چه مرضی است که به جان ما افتاده که لحظات خوشِ معنویِ خود را با آرزوی مرگ برای اکثر قریب به اتفاقِ دیگر انسانها پیوند میدهیم و خراب میکنیم!؟
آیا توجه داریم که فقط دو قلم از این مرگها (ضدّ ولایت فقیه و کفار)، چیزی نزدیک به همهی مردم جهان را در بر میگیرد!؟
خوشبختانه در مسجدِ ما، سرود منحوسِ آرزوی مرگِ انسانها اجرا نمیشود؛ ای کاش دیگر مساجد نیز چنین شوند و همانند معابد برخی ادیان آرزوهای خوب برای انسانها کنند.
امیر ترکاشوند، ششم مهر ۱۳۹۶، پس از نماز مغرب
@baznegari
ازخودگذشتگیِ امام سجاد
(ابراز آمادگی برای بیعتِ غلیظ با یزید با هدفِ جلوگیری از کشتار مابقیِ مردم و حفظ جان آنها در واقعۀ حرّه).
@baznegari
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۰
تاریخ یعقوبی: «یزید عثمانبنمحمد بن ابیسفیان را والیِ مدینه کرد، پس ابنمینا عامل خالصجاتِ معاویه نزد وی آمد و به او خبر داد که میخواسته آنچه همهساله گندم و خرما از آن خالصجات حمل میکرده، حمل نماید لیکن مردم او را جلوگیری کردهاند، عثمان پیِ جماعتی از آنان فرستاد و سخنی درشت به ایشان گفت، پس بر او و همراهانی که از بنیامیه در مدینه داشت تاختند و آنان را از مدینه بیرون رانده و از پشتِ سرْ سنگباران کردند و چون خبر به یزیدبنمعاویه رسید مسلمابنعقبه را از فلسطین نزد خود فرا خواند و او بیمار بود، پس او را به منزل خویش درآورد و سپس داستان را برای او نقل کرد. مسلم گفت: "ای امیر! مرا بر سَرِ ایشان بفرست، به خدا قسم که آن، یعنی مدینۀ پیامبر را زیر و رو میکنم". یزید او را به فرماندهی پنج هزار به مدینه گسیل داشت و او هم واقعۀ حرّه را بر سرِ ایشان آورد و مردم مدینه با او نبردی سخت کردند و پیرامون مدینه خندقی کندند، و خواست تا از کناری از کنارههای خندق درآید و او را میسّر نشد لیکن مروان بعضی مردم مدینه را فریب داد و همراه صد سوار به شهر درآمد و سواران پشت سرِ او به مدینه درآمدند و کمتر کسی باقی ماند که کشته نشد و حرم پیامبرِ خدا را مباح گذاشت تا آنکه دوشیزگانْ فرزند آوردند و شناخته نبود که آنها را باردار کرده است؟
سپس مردم را گرفت که بیعت کنند بر آنکه بندگانِ یزید بن معاویه باشند؛ مردی از قریش را میآوردند و به او گفته میشد: "بیعت کن، نشان آنکه بندۀ خالص یزیدی". میگفت: "نه"؛ پس او را گردن میزدند.
آنگاه علیبنالحسین [امام سجاد] نزد وی آمد و گفت: "یزید میخواهد که چگونه بیعت کنم؟" گفت: "بر آنکه تو برادر و پسر عمویی". گفت: "اگر هم بخواهی که با تو بیعت کنم بر آنکه من بندۀ خالص هستم، میکنم". گفت: "تو را به این امر مکلف نساخته است".
چون مردم پذیرش علیبنالحسین را دیدند گفتند: "این پسرِ پیامبرِ خداست و با او بیعت کرد بر هر چه بخواهد؛ و آنگاه با او بیعت کردند بر هر چه بخواهد و این در سال ۶۲ بود. -ترجمۀ محمدابراهیم آیتی ج ۲ ص ۱۹۰-۱۸۹».
نرمش قهرمانانۀ فرزند حسین:
آری امامِ راستین و بر حق، آماده است برای نجات جان انسانها حتّی "جان" خود را فی سبیل الله تقدیم کند چه رسد "آبرو"را!
فرزندِ حسین، امام سجاد با اینکه به خاطر تغییر سیاستِ دستگاه یزید با اهلِبیت، کمابیش میدانست که با خودِ او کاری ندارند و چه بسا حتی بیعتِ متعارفی هم از او نمیخواهند، امّا مگر میتوانست از سیلاب خونی که در همسایگیاش!! بر علیهِ مردمِ شهرش!! به راه افتاده بود بیتفاوت بگذرد و آرام در خانه بنشیند و دعا بخواند! نه، هرگز! اینک وقتِ آبرو دادن و شخصیّتشکستن است! پس برخلاف میل باطنی، تقیةً به ابراز تمایل برای بیعتِ غلیظ و شکنندۀ شخصیت که خواستِ حُکّام جور از مردم بود پرداختْ تا مجوّز شرعیِ اقدام مشابه را در اختیار همشهریانش قرار داده باشد!؛ حجّت بر دوستداران اهلِبیت و مردمِ شهر تمام شد و از اقدام ایثارگرانۀ امامْ خط گرفتند و بر اساس همان نسخه عمل کردند تا جان از تیغ لشکرِ عصبیمزاجْ به در بَرَند.
او راه را بر همشهریانش در مدینه و بر ما در همیشۀ تاریخ باز کرد تا بنا به شرایط، تصمیم مقتضی را در دوراهیها بگیریم.
امام، آنی نیست که ما میخواهیم بل آنی است که هست! چه، اگر به ما بود این اقدام را با شأن امامت و با تالیتلوِ حسین بودنش ناسازگار میدیدیم ولی او امام منعطفی نشان داد که برای نجات جان مردم و جلوگیری از کشتارشان، بسته به شرایط و موضوع عمل میکند و پرستیژ را کنار نهاد!.
امشب دوازدهم محرم بنا به تقویم، شب سالگرد علیبنحسین است. در این شب، آن تصمیم انسانیِ وی را فراموش نخواهیم کرد، به ویژه که میدانیم در آن اقدام، لحظات سختی بر وی گذشته است🌴🌴🌴🌴
«...ثم أخذ الناس على أن يبايعوا على أنهم عبيد يزيد بن معاوية، فكان الرجل من قريش يؤتى به، فيقال: بايع آية أنك عبد قن ليزيد، فيقول: لا! فيضرب عنقه، فأتاه علي بن الحسين فقال: علام يريد يزيد أن أبايعك؟ قال: على أنك أخ وابن عم فقال: وإن أردت أن أبايعك علي أني عبد قن فعلت فقال: ما أحشمك هذا، فلما أن رأى الناس إجابة علي بن الحسين قالوا: هذا ابن رسول الله بايعه على ما يريد، فبايعوه على ما أراد، وكان ذلك سنة ۶۲ -تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۵۰ – ۲۵۱».
telegram.me/baznegari/174
.
.
(ابراز آمادگی برای بیعتِ غلیظ با یزید با هدفِ جلوگیری از کشتار مابقیِ مردم و حفظ جان آنها در واقعۀ حرّه).
@baznegari
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۰
تاریخ یعقوبی: «یزید عثمانبنمحمد بن ابیسفیان را والیِ مدینه کرد، پس ابنمینا عامل خالصجاتِ معاویه نزد وی آمد و به او خبر داد که میخواسته آنچه همهساله گندم و خرما از آن خالصجات حمل میکرده، حمل نماید لیکن مردم او را جلوگیری کردهاند، عثمان پیِ جماعتی از آنان فرستاد و سخنی درشت به ایشان گفت، پس بر او و همراهانی که از بنیامیه در مدینه داشت تاختند و آنان را از مدینه بیرون رانده و از پشتِ سرْ سنگباران کردند و چون خبر به یزیدبنمعاویه رسید مسلمابنعقبه را از فلسطین نزد خود فرا خواند و او بیمار بود، پس او را به منزل خویش درآورد و سپس داستان را برای او نقل کرد. مسلم گفت: "ای امیر! مرا بر سَرِ ایشان بفرست، به خدا قسم که آن، یعنی مدینۀ پیامبر را زیر و رو میکنم". یزید او را به فرماندهی پنج هزار به مدینه گسیل داشت و او هم واقعۀ حرّه را بر سرِ ایشان آورد و مردم مدینه با او نبردی سخت کردند و پیرامون مدینه خندقی کندند، و خواست تا از کناری از کنارههای خندق درآید و او را میسّر نشد لیکن مروان بعضی مردم مدینه را فریب داد و همراه صد سوار به شهر درآمد و سواران پشت سرِ او به مدینه درآمدند و کمتر کسی باقی ماند که کشته نشد و حرم پیامبرِ خدا را مباح گذاشت تا آنکه دوشیزگانْ فرزند آوردند و شناخته نبود که آنها را باردار کرده است؟
سپس مردم را گرفت که بیعت کنند بر آنکه بندگانِ یزید بن معاویه باشند؛ مردی از قریش را میآوردند و به او گفته میشد: "بیعت کن، نشان آنکه بندۀ خالص یزیدی". میگفت: "نه"؛ پس او را گردن میزدند.
آنگاه علیبنالحسین [امام سجاد] نزد وی آمد و گفت: "یزید میخواهد که چگونه بیعت کنم؟" گفت: "بر آنکه تو برادر و پسر عمویی". گفت: "اگر هم بخواهی که با تو بیعت کنم بر آنکه من بندۀ خالص هستم، میکنم". گفت: "تو را به این امر مکلف نساخته است".
چون مردم پذیرش علیبنالحسین را دیدند گفتند: "این پسرِ پیامبرِ خداست و با او بیعت کرد بر هر چه بخواهد؛ و آنگاه با او بیعت کردند بر هر چه بخواهد و این در سال ۶۲ بود. -ترجمۀ محمدابراهیم آیتی ج ۲ ص ۱۹۰-۱۸۹».
نرمش قهرمانانۀ فرزند حسین:
آری امامِ راستین و بر حق، آماده است برای نجات جان انسانها حتّی "جان" خود را فی سبیل الله تقدیم کند چه رسد "آبرو"را!
فرزندِ حسین، امام سجاد با اینکه به خاطر تغییر سیاستِ دستگاه یزید با اهلِبیت، کمابیش میدانست که با خودِ او کاری ندارند و چه بسا حتی بیعتِ متعارفی هم از او نمیخواهند، امّا مگر میتوانست از سیلاب خونی که در همسایگیاش!! بر علیهِ مردمِ شهرش!! به راه افتاده بود بیتفاوت بگذرد و آرام در خانه بنشیند و دعا بخواند! نه، هرگز! اینک وقتِ آبرو دادن و شخصیّتشکستن است! پس برخلاف میل باطنی، تقیةً به ابراز تمایل برای بیعتِ غلیظ و شکنندۀ شخصیت که خواستِ حُکّام جور از مردم بود پرداختْ تا مجوّز شرعیِ اقدام مشابه را در اختیار همشهریانش قرار داده باشد!؛ حجّت بر دوستداران اهلِبیت و مردمِ شهر تمام شد و از اقدام ایثارگرانۀ امامْ خط گرفتند و بر اساس همان نسخه عمل کردند تا جان از تیغ لشکرِ عصبیمزاجْ به در بَرَند.
او راه را بر همشهریانش در مدینه و بر ما در همیشۀ تاریخ باز کرد تا بنا به شرایط، تصمیم مقتضی را در دوراهیها بگیریم.
امام، آنی نیست که ما میخواهیم بل آنی است که هست! چه، اگر به ما بود این اقدام را با شأن امامت و با تالیتلوِ حسین بودنش ناسازگار میدیدیم ولی او امام منعطفی نشان داد که برای نجات جان مردم و جلوگیری از کشتارشان، بسته به شرایط و موضوع عمل میکند و پرستیژ را کنار نهاد!.
امشب دوازدهم محرم بنا به تقویم، شب سالگرد علیبنحسین است. در این شب، آن تصمیم انسانیِ وی را فراموش نخواهیم کرد، به ویژه که میدانیم در آن اقدام، لحظات سختی بر وی گذشته است🌴🌴🌴🌴
«...ثم أخذ الناس على أن يبايعوا على أنهم عبيد يزيد بن معاوية، فكان الرجل من قريش يؤتى به، فيقال: بايع آية أنك عبد قن ليزيد، فيقول: لا! فيضرب عنقه، فأتاه علي بن الحسين فقال: علام يريد يزيد أن أبايعك؟ قال: على أنك أخ وابن عم فقال: وإن أردت أن أبايعك علي أني عبد قن فعلت فقال: ما أحشمك هذا، فلما أن رأى الناس إجابة علي بن الحسين قالوا: هذا ابن رسول الله بايعه على ما يريد، فبايعوه على ما أراد، وكان ذلك سنة ۶۲ -تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۵۰ – ۲۵۱».
telegram.me/baznegari/174
.
.
Telegram
کانال بازنگری
ازخودگذشتگیِ امام سجاد
(ابراز آمادگی برای بیعتِ غلیظ با یزید با هدفِ جلوگیری از کشتار مابقیِ مردم و حفظ جان آنها در واقعۀ حرّه).
@baznegari
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۰
تاریخ یعقوبی: «یزید عثمانبنمحمد بن ابیسفیان را والیِ مدینه کرد، پس ابنمینا عامل خالصجاتِ…
(ابراز آمادگی برای بیعتِ غلیظ با یزید با هدفِ جلوگیری از کشتار مابقیِ مردم و حفظ جان آنها در واقعۀ حرّه).
@baznegari
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۰
تاریخ یعقوبی: «یزید عثمانبنمحمد بن ابیسفیان را والیِ مدینه کرد، پس ابنمینا عامل خالصجاتِ…
در کفِ شیرِ نرِ خونخوارهای / غیر تسلیم و رضا کو چارهای
(بیعت امام زینالعابدین با یزید در روایت کلینی)
@baznegari
کُلینی در روایتی که عُلما آن را صحیح دانستهاند میگوید: «امام محمدباقر [فرزند امام زینالعابدین و نوۀ امام حسین] گفت: «یزیدبنمعاویه برای حج وارد مدینه شد؛ مردی از [شخصیّتهای] قریش را احضار کرد و به او گفت: "آیا بندگیِ مرا میپذیری چونان که اگر بخواهم، بفروشمت و یا نزد خود نگه دارمَت؟" مَرد گفت: "ای یزید! نه خودت از من در میان قریش از نظر حسَب و نسَب گرامیتری و نه پدرت چه در جاهلیت و چه در اسلام از پدر من برتر بوده! نه در دین از من بهتری و نه در خیر و خوبی، پس چگونه به خواستهات تن دهم!" یزید گفت: "اگر اقرار به بندگیام نکنی والله تو را میکشم!" مرد پاسخ داد: "این قتل، از قتل حسینبنعلی فرزند رسولخدا بزرگتر نیست"؛ پس یزید دستور به قتلش داد. یزید فردا که شد علیبنحسین [امام زینالعابدین] را احضار کرد و همان چیزهایی که به آن رجُل قریشی گفته بود تکرار کرد. فرزند حسین گفت: "بگو ببینم اگر نپذیرم آیا همانند مَرد دیروزی مرا نیز خواهی کشت؟" یزید که خدا لعنتش کناد پاسخِ آری داد و علیبنحسین [بهناچار و تقیةً] گفت: "اقرار به آنچه خواستی میکنم، من عبدی ناچارم اگر خواهی نگَهَم دار و اگر خواهی بفروش". پس یزیدِ ملعون به او گفت: خطر از بیخ گوشَت گذشت، خوب کاری کردی هم خونت را حفظ کردی و هم از شَرَفت چیزی کم نشد" [... أولى لک حقنت دمک ولم ينقصک ذلک من شرفک -کافی ج ۸ ص ۲۳۴ و ۲۳۵».
این روایت را شیخ حر عاملی در وسائلالشیعه، با عنوانِ «جواز اقرار الحر بالرقیة مع التقیة و إن کان سیدا» [روا بودنِ اقرار به بندگی در حالت تقیّه، حتی اگر اقرار کننده سیّد و والامقام باشد]، و نیز مرجع فقید۫ آقاحسین بروجردی در جامع احادیث الشیعه، با عنوانِ «ما ورد فی اقرار الحر بالرقیّة عند التقیّة» آوردهاند.
کلینی در ضمنِ روایتی دیگر از قول امام جعفر صادق میگوید: «عمارِ یاسر وقتیکه با تهدیدِ اهل مکه ناچار شد با وجود ایمانِ قلبیِ غلیظ به پیغمبر، لساناً از او بیزاری جوید، خدا این آیه را در تأیید رفتارش نازل کرد: "إلا من اُکره و قلبه مطمئنٌ بالایمان" و (هنگامیکه از دستِ مشرکانِ مکه رها شد و شرمسار نزد حضرت آمد) پیغمبر (ص) به او گفت: "ای عمار! اگر دوباره ناچارت کردند، باز به همان شیوه عمل کن چراکه خدای عزّوجلّ دربارۀ معذور بودنت آیه فرستاد و فرمان داد که اگر دوباره تو را ناچار (به ابرازِ بیزاری از من) کردند تو نیز همانندِ نوبت قبلی (لساناً) بیزاری بجوی" [یا عمّار إن عادوا فعُد فقد انزل الله عزوجل عذرک و أمَرَک أن تعودوا إن عادوا]. -کافی ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰».
یزید سالِ بعد مُرد و زینالعابدین دهها سال پسازآن عمر کرد و فرزندش محمدباقر و نوهاش جعفر صادق (که دو روایت بالا از آنها صادر شده) مکتب تشیّع را تأسیس کردند.
چنانکه پیداست چگونگیِ بیعت امام سجاد/زینالعابدین در نقل کلینی با نقل یعقوبی (که در یادداشتِ پیشین آوردم) تفاوت دارد و به نظر میرسد با توجه به تحولاتِ پس از عاشورا، گزارش یعقوبی معتبرتر باشد.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۶
telegram.me/baznegari/175
.
.
(بیعت امام زینالعابدین با یزید در روایت کلینی)
@baznegari
کُلینی در روایتی که عُلما آن را صحیح دانستهاند میگوید: «امام محمدباقر [فرزند امام زینالعابدین و نوۀ امام حسین] گفت: «یزیدبنمعاویه برای حج وارد مدینه شد؛ مردی از [شخصیّتهای] قریش را احضار کرد و به او گفت: "آیا بندگیِ مرا میپذیری چونان که اگر بخواهم، بفروشمت و یا نزد خود نگه دارمَت؟" مَرد گفت: "ای یزید! نه خودت از من در میان قریش از نظر حسَب و نسَب گرامیتری و نه پدرت چه در جاهلیت و چه در اسلام از پدر من برتر بوده! نه در دین از من بهتری و نه در خیر و خوبی، پس چگونه به خواستهات تن دهم!" یزید گفت: "اگر اقرار به بندگیام نکنی والله تو را میکشم!" مرد پاسخ داد: "این قتل، از قتل حسینبنعلی فرزند رسولخدا بزرگتر نیست"؛ پس یزید دستور به قتلش داد. یزید فردا که شد علیبنحسین [امام زینالعابدین] را احضار کرد و همان چیزهایی که به آن رجُل قریشی گفته بود تکرار کرد. فرزند حسین گفت: "بگو ببینم اگر نپذیرم آیا همانند مَرد دیروزی مرا نیز خواهی کشت؟" یزید که خدا لعنتش کناد پاسخِ آری داد و علیبنحسین [بهناچار و تقیةً] گفت: "اقرار به آنچه خواستی میکنم، من عبدی ناچارم اگر خواهی نگَهَم دار و اگر خواهی بفروش". پس یزیدِ ملعون به او گفت: خطر از بیخ گوشَت گذشت، خوب کاری کردی هم خونت را حفظ کردی و هم از شَرَفت چیزی کم نشد" [... أولى لک حقنت دمک ولم ينقصک ذلک من شرفک -کافی ج ۸ ص ۲۳۴ و ۲۳۵».
این روایت را شیخ حر عاملی در وسائلالشیعه، با عنوانِ «جواز اقرار الحر بالرقیة مع التقیة و إن کان سیدا» [روا بودنِ اقرار به بندگی در حالت تقیّه، حتی اگر اقرار کننده سیّد و والامقام باشد]، و نیز مرجع فقید۫ آقاحسین بروجردی در جامع احادیث الشیعه، با عنوانِ «ما ورد فی اقرار الحر بالرقیّة عند التقیّة» آوردهاند.
کلینی در ضمنِ روایتی دیگر از قول امام جعفر صادق میگوید: «عمارِ یاسر وقتیکه با تهدیدِ اهل مکه ناچار شد با وجود ایمانِ قلبیِ غلیظ به پیغمبر، لساناً از او بیزاری جوید، خدا این آیه را در تأیید رفتارش نازل کرد: "إلا من اُکره و قلبه مطمئنٌ بالایمان" و (هنگامیکه از دستِ مشرکانِ مکه رها شد و شرمسار نزد حضرت آمد) پیغمبر (ص) به او گفت: "ای عمار! اگر دوباره ناچارت کردند، باز به همان شیوه عمل کن چراکه خدای عزّوجلّ دربارۀ معذور بودنت آیه فرستاد و فرمان داد که اگر دوباره تو را ناچار (به ابرازِ بیزاری از من) کردند تو نیز همانندِ نوبت قبلی (لساناً) بیزاری بجوی" [یا عمّار إن عادوا فعُد فقد انزل الله عزوجل عذرک و أمَرَک أن تعودوا إن عادوا]. -کافی ج ۲ ص ۲۱۹ ح ۱۰».
یزید سالِ بعد مُرد و زینالعابدین دهها سال پسازآن عمر کرد و فرزندش محمدباقر و نوهاش جعفر صادق (که دو روایت بالا از آنها صادر شده) مکتب تشیّع را تأسیس کردند.
چنانکه پیداست چگونگیِ بیعت امام سجاد/زینالعابدین در نقل کلینی با نقل یعقوبی (که در یادداشتِ پیشین آوردم) تفاوت دارد و به نظر میرسد با توجه به تحولاتِ پس از عاشورا، گزارش یعقوبی معتبرتر باشد.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۶
telegram.me/baznegari/175
.
.
Telegram
کانال بازنگری
در کفِ شیرِ نرِ خونخوارهای / غیر تسلیم و رضا کو چارهای
(بیعت امام زینالعابدین با یزید در روایت کلینی)
@baznegari
کُلینی در روایتی که عُلما آن را صحیح دانستهاند میگوید: «امام محمدباقر [فرزند امام زینالعابدین و نوۀ امام حسین] گفت: «یزیدبنمعاویه برای…
(بیعت امام زینالعابدین با یزید در روایت کلینی)
@baznegari
کُلینی در روایتی که عُلما آن را صحیح دانستهاند میگوید: «امام محمدباقر [فرزند امام زینالعابدین و نوۀ امام حسین] گفت: «یزیدبنمعاویه برای…
کانال بازنگری
در کفِ شیرِ نرِ خونخوارهای / غیر تسلیم و رضا کو چارهای (بیعت امام زینالعابدین با یزید در روایت کلینی) @baznegari کُلینی در روایتی که عُلما آن را صحیح دانستهاند میگوید: «امام محمدباقر [فرزند امام زینالعابدین و نوۀ امام حسین] گفت: «یزیدبنمعاویه برای…
اصلاحیه
کانال بازنگری: با پوزش از خوانندگان گرامی
در یادداشتِ بالا با عنوانِ "در کفِ شیرِ نرِ خونخوارهای / غیر تسلیم و رضا کو چارهای" بندِ زیر در انتهای یادداشت از قلم افتاده بود که بلافاصله افزوده شد:
«چنانکه پیداست چگونگیِ بیعت امام سجاد/زینالعابدین در نقل کلینی با نقل یعقوبی (که در یادداشتِ پیشین آوردم) تفاوت دارد و به نظر میرسد با توجه به تحولاتِ پس از عاشورا، گزارش یعقوبی معتبرتر باشد.»
@baznegari
کانال بازنگری: با پوزش از خوانندگان گرامی
در یادداشتِ بالا با عنوانِ "در کفِ شیرِ نرِ خونخوارهای / غیر تسلیم و رضا کو چارهای" بندِ زیر در انتهای یادداشت از قلم افتاده بود که بلافاصله افزوده شد:
«چنانکه پیداست چگونگیِ بیعت امام سجاد/زینالعابدین در نقل کلینی با نقل یعقوبی (که در یادداشتِ پیشین آوردم) تفاوت دارد و به نظر میرسد با توجه به تحولاتِ پس از عاشورا، گزارش یعقوبی معتبرتر باشد.»
@baznegari
انعطاف حسین ع
(چرا امام حسین سرانجام در بیعت با یزید انعطاف نشان داد) گزارش شیخ مفید.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۹
@baznegari
شیخمفید از بزرگترین اعاظمِ شیعه و کتابش "ارشاد" معروفترین کتاب در تاریخ امامان است. گزارش مفید از اِعراض نخستِ امام حسین از بیعت، که آخرالامر با دیدن گروهگروه لشکرِ مسلح در برابر خانواده و همراهانِ بیدفاع و اندکش، به قبولِ بیعت با خودِ یزید (و نه تسلیمِ ابنزیاد شدن) منجر شد چنین است:
چون امام حسن رحلت کرد شیعیان عراق به جنب و جوش آمده و موقع را مغتنم شمرده به امام حسین ع نوشتند که ما پس از فاجعه کبری و مصیبت حضرت مجتبی حاضریم معاویه را از خلافت خلع کنیم و با شما بیعت نمائیم. امام حسین ع به ایشان نوشت من برای این کار حاضر نیستم زیرا با معاویه پیش از این پیمانی بستهام که تا مدتِ آن سر نیاید نمیتوانم دست به کاری بزنم و نقض عهد کنم. آری چون معاویه خود و دیگران را راحت کند ممکن است در این باره دقتی به عمل آورم.
در نیمۀ رجب سال شصتِ هجرت که معاویه مُرد، یزید به ولید بن عتبه که از طرف معاویه کارگزار مدینه بود نوشت بزودی از حسین ع بیعت بگیر و به او هیچگونه مهلتی مده. ولید شبانگاه امام حسین ع را به پیش خود خواند ... امام حسین فرمود خیال نمیکنم به بیعت نهانی من برای یزید قناعت کنی بلکه من باید علناً با او بیعت کنم تا همۀ مردم از بیعت من باخبر شوند ولید گفت آری چنان است که میفرمائید. امام حسین فرمود بنابراین، موضوعِ بیعت را تا فردا صبح به تأخیر بینداز و فردا در این باره اندیشه کن و تصمیم بگیر ... حسین ع [نهایتاً پس از کسب دو روز مهلت، ناگاه] همراه با فرزندان و فرزندان برادر و خواهران و بیشتر از اهلِبیت خود به استثنای محمد حنفیه به طرف مکه رهسپار شد ...
مردم کوفه از هلاکت معاویه باخبر گردیدند ... و نیز اطلاع پیدا کردند حسین ع از بیعت با یزید خودداری کرده ... در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند ... گفتند ... حاضریم در راه او جانفشانی کنیم و از خون خود بگذریم و پرچم شاهانۀ او را باهتزاز درآوریم سلیمان که آنان را راسخ قدم خیال کرد گفت اینک نامه به آن حضرت مرقوم بدارید آنان نامه به این مضمون نگاشتند: «...».
[چنانکه خوانندگان میدانند وعدۀ کوفیان عملی نشد و سرانجام امام حسین و خانواده و همراهانِ معدودش در بیابان در محاصرۀ لشگر نظامی گیر افتادند. اینک ادامۀ ماجرا از زبان شیخمفید]:
حسین ع هنگامی که متوجه شد پیدرپی کمک برای پسرِ سعد میآید و آمادۀ کارزارند کسی را پیش پسرِسعد فرستاد و اظهار داشت میخواهم با تو ملاقات کنم شب را برای ملاقات مقرر داشتند و بالاخره در میان دو لشکر مدتی طولانی با یکدیگر مذاکره کردند پس از آن پسر سعد به طرف لشکریان خود رفته و نامه به این مضمون به پسر زیاد نوشت:
«اما بعد خدای متعال آتش جنگ را خاموش کرد و سخن را یکی کرد و کار اُمت را به سازش کشانید اینک حسین ع متعهد میشود به همان جایی که بوده مراجعت نماید و یا به یکی از سرحدات پناهنده شود و مانند یکی از مسلمانان زیست نماید و موظف به انجام قوانین معموله باشد و یا "پیش یزید رفته دست در دست او بگذارد تا او خود تصمیم بگیرد" [فیضع یده فی یده فیری فیما بینه و بینه] و من خیال میکنم تعهد حسین مورد خرسندی تو و به صلاح امت تمام میشود».
هنگامی که پسر زیاد این نامه را خواند تصدیق کرده گفت آری این نامه مشفقانه و اندرز برای ماست و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار کرد.
[چنانکه خوانندگان میدانند این تفاهمِ اولیه، با سخنان شمر به هم خورد و شکل نگرفت؛ و امام حسین را میانِ "تسلیمِ!! ابنزیاد" شدن (و نه بیعت!! با یزید در شام) و کشتهشدن قرار دادند]:
من (ابنزیاد خطاب به عمرِسعد) تو را نفرستادم تا از حسین پشتیبانی کرده و به او وعدۀ سلامت و راحتی داده و از او در نزد من شفاعت کنی، متوجه باش هر گاه حسین و یارانش "تحت فرمان من درآمدند و تسلیم شدند" آنان را بیگزند به جانب ما روانه کن و اگر از این معنی خودداری کردند به آنها حمله بیاور تا سرانجام ایشان را به قتل آورده ...
[و پاسخ حسین ع به بنبستِ "یا تسلیم یا کشته شدن"، که تازه تسلیم شدن نیز ممکن بود به فرجام مسلمبنعقیل بینجامد چنین بود]:
وای بر شما مگر کسی از شما را کشته یا مال شما را نابود کردهام یا آهنگ قصاص دارید که اینگونه آمادۀ قتل من شدهاید ... به خدا سوگند من "دستِ خواری به شما نمیدهم و مانند بندگان فرار نمیکنم" [لا والله لا اُعطیکم بیدی إعطاء الذلیل ولا أفرّ فرار العبید].
الارشاد شیخ مفید ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی ص ۳۷۳، ۳۷۴، ۳۷۵، ۳۷۸، ۴۳۷، ۴۳۸ و ۴۵۰
Telegram.me/baznegari/177
.
.
(چرا امام حسین سرانجام در بیعت با یزید انعطاف نشان داد) گزارش شیخ مفید.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۹
@baznegari
شیخمفید از بزرگترین اعاظمِ شیعه و کتابش "ارشاد" معروفترین کتاب در تاریخ امامان است. گزارش مفید از اِعراض نخستِ امام حسین از بیعت، که آخرالامر با دیدن گروهگروه لشکرِ مسلح در برابر خانواده و همراهانِ بیدفاع و اندکش، به قبولِ بیعت با خودِ یزید (و نه تسلیمِ ابنزیاد شدن) منجر شد چنین است:
چون امام حسن رحلت کرد شیعیان عراق به جنب و جوش آمده و موقع را مغتنم شمرده به امام حسین ع نوشتند که ما پس از فاجعه کبری و مصیبت حضرت مجتبی حاضریم معاویه را از خلافت خلع کنیم و با شما بیعت نمائیم. امام حسین ع به ایشان نوشت من برای این کار حاضر نیستم زیرا با معاویه پیش از این پیمانی بستهام که تا مدتِ آن سر نیاید نمیتوانم دست به کاری بزنم و نقض عهد کنم. آری چون معاویه خود و دیگران را راحت کند ممکن است در این باره دقتی به عمل آورم.
در نیمۀ رجب سال شصتِ هجرت که معاویه مُرد، یزید به ولید بن عتبه که از طرف معاویه کارگزار مدینه بود نوشت بزودی از حسین ع بیعت بگیر و به او هیچگونه مهلتی مده. ولید شبانگاه امام حسین ع را به پیش خود خواند ... امام حسین فرمود خیال نمیکنم به بیعت نهانی من برای یزید قناعت کنی بلکه من باید علناً با او بیعت کنم تا همۀ مردم از بیعت من باخبر شوند ولید گفت آری چنان است که میفرمائید. امام حسین فرمود بنابراین، موضوعِ بیعت را تا فردا صبح به تأخیر بینداز و فردا در این باره اندیشه کن و تصمیم بگیر ... حسین ع [نهایتاً پس از کسب دو روز مهلت، ناگاه] همراه با فرزندان و فرزندان برادر و خواهران و بیشتر از اهلِبیت خود به استثنای محمد حنفیه به طرف مکه رهسپار شد ...
مردم کوفه از هلاکت معاویه باخبر گردیدند ... و نیز اطلاع پیدا کردند حسین ع از بیعت با یزید خودداری کرده ... در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند ... گفتند ... حاضریم در راه او جانفشانی کنیم و از خون خود بگذریم و پرچم شاهانۀ او را باهتزاز درآوریم سلیمان که آنان را راسخ قدم خیال کرد گفت اینک نامه به آن حضرت مرقوم بدارید آنان نامه به این مضمون نگاشتند: «...».
[چنانکه خوانندگان میدانند وعدۀ کوفیان عملی نشد و سرانجام امام حسین و خانواده و همراهانِ معدودش در بیابان در محاصرۀ لشگر نظامی گیر افتادند. اینک ادامۀ ماجرا از زبان شیخمفید]:
حسین ع هنگامی که متوجه شد پیدرپی کمک برای پسرِ سعد میآید و آمادۀ کارزارند کسی را پیش پسرِسعد فرستاد و اظهار داشت میخواهم با تو ملاقات کنم شب را برای ملاقات مقرر داشتند و بالاخره در میان دو لشکر مدتی طولانی با یکدیگر مذاکره کردند پس از آن پسر سعد به طرف لشکریان خود رفته و نامه به این مضمون به پسر زیاد نوشت:
«اما بعد خدای متعال آتش جنگ را خاموش کرد و سخن را یکی کرد و کار اُمت را به سازش کشانید اینک حسین ع متعهد میشود به همان جایی که بوده مراجعت نماید و یا به یکی از سرحدات پناهنده شود و مانند یکی از مسلمانان زیست نماید و موظف به انجام قوانین معموله باشد و یا "پیش یزید رفته دست در دست او بگذارد تا او خود تصمیم بگیرد" [فیضع یده فی یده فیری فیما بینه و بینه] و من خیال میکنم تعهد حسین مورد خرسندی تو و به صلاح امت تمام میشود».
هنگامی که پسر زیاد این نامه را خواند تصدیق کرده گفت آری این نامه مشفقانه و اندرز برای ماست و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار کرد.
[چنانکه خوانندگان میدانند این تفاهمِ اولیه، با سخنان شمر به هم خورد و شکل نگرفت؛ و امام حسین را میانِ "تسلیمِ!! ابنزیاد" شدن (و نه بیعت!! با یزید در شام) و کشتهشدن قرار دادند]:
من (ابنزیاد خطاب به عمرِسعد) تو را نفرستادم تا از حسین پشتیبانی کرده و به او وعدۀ سلامت و راحتی داده و از او در نزد من شفاعت کنی، متوجه باش هر گاه حسین و یارانش "تحت فرمان من درآمدند و تسلیم شدند" آنان را بیگزند به جانب ما روانه کن و اگر از این معنی خودداری کردند به آنها حمله بیاور تا سرانجام ایشان را به قتل آورده ...
[و پاسخ حسین ع به بنبستِ "یا تسلیم یا کشته شدن"، که تازه تسلیم شدن نیز ممکن بود به فرجام مسلمبنعقیل بینجامد چنین بود]:
وای بر شما مگر کسی از شما را کشته یا مال شما را نابود کردهام یا آهنگ قصاص دارید که اینگونه آمادۀ قتل من شدهاید ... به خدا سوگند من "دستِ خواری به شما نمیدهم و مانند بندگان فرار نمیکنم" [لا والله لا اُعطیکم بیدی إعطاء الذلیل ولا أفرّ فرار العبید].
الارشاد شیخ مفید ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی ص ۳۷۳، ۳۷۴، ۳۷۵، ۳۷۸، ۴۳۷، ۴۳۸ و ۴۵۰
Telegram.me/baznegari/177
.
.
Telegram
کانال بازنگری
انعطاف حسین ع
(چرا امام حسین سرانجام در بیعت با یزید انعطاف نشان داد) گزارش شیخ مفید.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۹
@baznegari
شیخمفید از بزرگترین اعاظمِ شیعه و کتابش "ارشاد" معروفترین کتاب در تاریخ امامان است. گزارش مفید از اِعراض نخستِ امام حسین از بیعت،…
(چرا امام حسین سرانجام در بیعت با یزید انعطاف نشان داد) گزارش شیخ مفید.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۱۹
@baznegari
شیخمفید از بزرگترین اعاظمِ شیعه و کتابش "ارشاد" معروفترین کتاب در تاریخ امامان است. گزارش مفید از اِعراض نخستِ امام حسین از بیعت،…
Forwarded from حسین پورفرج | مدادِ مردمکِ دیده
🌱 حسین(ع)، کلاه شرعی بر سر نگذاشت!(نقبی بر یادداشت "انعطاف حسین(ع)" به قلم امیرحسین ترکاشوند)
اخیراً پست تلگرامی دوست گرامی و فرهیخته امیرحسین ترکاشوند عزیز در باب روایت شیخ مفید در خصوص سرگذشت تاریخی امام حسین(ع) و چگونگی پیشآمد کربلا را خواندم. روایتی که اگر نگویم تماماً امّا تقریباً قابل قبول و پذیرفتنیست. آنچه بر امام سوم شیعیان، خانواده و یاران او رفت حقیقتاً دردانگیز و ملال آفرین است و میتواند قلب هر انسان اخلاقمدار و آزادهای را به درد آورد. ما شیعیان با تمامِ تکرویهایِ بعضاً و یا عموماً هیجانی خود قدر این خانوادهی بزرگوار و حادثهی کربلا را خوب دانستهایم و آن را به غذایی روحی برایِ خانهتکانی دلهایمان قرار دادیم. و...
امّا در اینجا مایلم در خصوص این یادداشت امیرحسین ترکاشوند نکتهای را بیان کنم که به نظرم شرط اصلیِ تحلیل حادثهی کربلا و این تراژدی کمنظیر تاریخ است. حتماً در لابهلای سیرهی پیشوایان شیعی داستانهای فراوانی از پایبندی اخلاقیِ این بزرگوران به گوشتان خورده است. در نهجالبلاغه امام علی(ص) در تحلیل و نقد سیاستمداری معاویه میگوید: وَ اللهِ ما مُعاوِیةُ بِأَدْهى مِنّى وَلکِنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَو لا کَراهِیةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أدْهَى النَّاسِ/ به خدا سوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولى او نیرنگ مىزند و مرتکب گناه مىشود، اگر نیرنگ و پیمانشکنى ناپسند و ناشایسته نبود، من از سیاستمدارترین مردم بودم»! [1]. همچنین، در تقبیح پیماشکنی و خیانتورزی امام صادق(ع) میفرماید: المؤمن اخوا المؤمن عینه و دلیله لایخونه و لایظلمه و لا یغشه و لا یعده عده فیخلفه/مؤمن برادر مؤمن و مانند چشم و راهنمای اوست، به او خیانت نمیكند و ستم روا نمی دارد و او را فریب نمی دهد و به او وعده ای نمی دهد كه تخلّف كند[2]. و..
نکتهای که میباید بدآن اشاره کنم درست همین جاست. رک بگویم که امامان شیعی و خصوصاً امام حسین(ع) علاوهبر دشمنان ظاهری، از پایبندی به اخلاق و انسانیت نیز ضربه خوردند. ضربهی اولی کشنده بود، و ضربهی دومی جاندهنده. چیزی در درون این بزرگوران غلیان داشت که مانع از "درپرانتزگذاری حتا موقتی اخلاق و ارزشهای اخلاقی" میشد و آنها را تماماً به سمت جادهی راست و مستقیم حقیقت میبرد. آنها اگر از جان میگذشتند، از جانان نمیگذشتند؛ و تن به اخلاق ماکیاولیستی نمیدادند. مگر حسینابنعلی(ع) نمیتوانست آب را مصادره کند و تنها جان خود و یارانش را سیراب نماید؟! چرا نکرد؟! چرا اندکی از حرّیتی که همیشه بدآن پایبند بود، خارج نشد؟! و تن به کلاهشرعیهای گوناگون نداد؟! دروغ مصلحتی یکی از آنها، زهد ریاآمیز یکی از آنها؛ "شبیخونِ مقدس" یکی از آنها. هان، امام سوم شیعیان صورت خود را سرخ نگه داشت تا روی اخلاق را سفید کند و کار کارستان نماید. او اینگونه مرامنامهی حسینی را محقق سازد و به ما آموخت که اخلاق و انسانیت آنقدر ارزشمند است که به خاطر پایبندی به آن اگر نیش هم بخوری، نوشت باد. او به ما آموخت که اخلاقی زیستن هزینهبر است امّا مال و منال نمیخواهد. ثروتمند اخلاقی کسیست که وجدانی نیرومند و حساس داشته باشد و حاضر باشد که در بزنگاه خطر آن را هزینه کند.
پینوشت:
[1] نهجالبلاغه خطبهی 200
[2] اصول كافی، ج 2 / ص 166، حدیث 3
#حسین_پورفرج
نوزدهم مهرماه هزار و سیصدو نود و شش
🌾 @HosseinPourfaraj
اخیراً پست تلگرامی دوست گرامی و فرهیخته امیرحسین ترکاشوند عزیز در باب روایت شیخ مفید در خصوص سرگذشت تاریخی امام حسین(ع) و چگونگی پیشآمد کربلا را خواندم. روایتی که اگر نگویم تماماً امّا تقریباً قابل قبول و پذیرفتنیست. آنچه بر امام سوم شیعیان، خانواده و یاران او رفت حقیقتاً دردانگیز و ملال آفرین است و میتواند قلب هر انسان اخلاقمدار و آزادهای را به درد آورد. ما شیعیان با تمامِ تکرویهایِ بعضاً و یا عموماً هیجانی خود قدر این خانوادهی بزرگوار و حادثهی کربلا را خوب دانستهایم و آن را به غذایی روحی برایِ خانهتکانی دلهایمان قرار دادیم. و...
امّا در اینجا مایلم در خصوص این یادداشت امیرحسین ترکاشوند نکتهای را بیان کنم که به نظرم شرط اصلیِ تحلیل حادثهی کربلا و این تراژدی کمنظیر تاریخ است. حتماً در لابهلای سیرهی پیشوایان شیعی داستانهای فراوانی از پایبندی اخلاقیِ این بزرگوران به گوشتان خورده است. در نهجالبلاغه امام علی(ص) در تحلیل و نقد سیاستمداری معاویه میگوید: وَ اللهِ ما مُعاوِیةُ بِأَدْهى مِنّى وَلکِنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَو لا کَراهِیةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أدْهَى النَّاسِ/ به خدا سوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولى او نیرنگ مىزند و مرتکب گناه مىشود، اگر نیرنگ و پیمانشکنى ناپسند و ناشایسته نبود، من از سیاستمدارترین مردم بودم»! [1]. همچنین، در تقبیح پیماشکنی و خیانتورزی امام صادق(ع) میفرماید: المؤمن اخوا المؤمن عینه و دلیله لایخونه و لایظلمه و لا یغشه و لا یعده عده فیخلفه/مؤمن برادر مؤمن و مانند چشم و راهنمای اوست، به او خیانت نمیكند و ستم روا نمی دارد و او را فریب نمی دهد و به او وعده ای نمی دهد كه تخلّف كند[2]. و..
نکتهای که میباید بدآن اشاره کنم درست همین جاست. رک بگویم که امامان شیعی و خصوصاً امام حسین(ع) علاوهبر دشمنان ظاهری، از پایبندی به اخلاق و انسانیت نیز ضربه خوردند. ضربهی اولی کشنده بود، و ضربهی دومی جاندهنده. چیزی در درون این بزرگوران غلیان داشت که مانع از "درپرانتزگذاری حتا موقتی اخلاق و ارزشهای اخلاقی" میشد و آنها را تماماً به سمت جادهی راست و مستقیم حقیقت میبرد. آنها اگر از جان میگذشتند، از جانان نمیگذشتند؛ و تن به اخلاق ماکیاولیستی نمیدادند. مگر حسینابنعلی(ع) نمیتوانست آب را مصادره کند و تنها جان خود و یارانش را سیراب نماید؟! چرا نکرد؟! چرا اندکی از حرّیتی که همیشه بدآن پایبند بود، خارج نشد؟! و تن به کلاهشرعیهای گوناگون نداد؟! دروغ مصلحتی یکی از آنها، زهد ریاآمیز یکی از آنها؛ "شبیخونِ مقدس" یکی از آنها. هان، امام سوم شیعیان صورت خود را سرخ نگه داشت تا روی اخلاق را سفید کند و کار کارستان نماید. او اینگونه مرامنامهی حسینی را محقق سازد و به ما آموخت که اخلاق و انسانیت آنقدر ارزشمند است که به خاطر پایبندی به آن اگر نیش هم بخوری، نوشت باد. او به ما آموخت که اخلاقی زیستن هزینهبر است امّا مال و منال نمیخواهد. ثروتمند اخلاقی کسیست که وجدانی نیرومند و حساس داشته باشد و حاضر باشد که در بزنگاه خطر آن را هزینه کند.
پینوشت:
[1] نهجالبلاغه خطبهی 200
[2] اصول كافی، ج 2 / ص 166، حدیث 3
#حسین_پورفرج
نوزدهم مهرماه هزار و سیصدو نود و شش
🌾 @HosseinPourfaraj
بیتابیِ زینب در شب عاشورا و سربرهنه بیرونرفتنش
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۰
@baznegari
تاریخ یعقوبی:
《از على بن الحسين روايت شده كه گفت : در اولِ همان شبى كه پدرم در بامدادِ آن كشته شد، نشسته بودم و عمهام زينب مرا پرستارى میکرد كه پدرم در آمد و میگفت:
يا دهر اف لك من خليل
كم لك فیالإشراق والأصيل
من طالب و صاحب قتيل
و الدهر لا يقنع بالبديل
و انما الأمر الى الجليل
و كل حى سالك سبيلی:
اى روزگار، اف بر تو دوست، تو را در صبح و عصر چه بسيار جوينده و همراهى كشته است ، و روزگار بعوض قناعت ندارد ، و تنها امر بدست خداست ، و هر زنده اى رونده راه من است.
گفتار پدرم را فهميدم و مراد او را دانستم و گريه راه گلويم را گرفت و جلو اشك خود را گرفتم و دانستم كه بلا بر ما فرود آمده است، ليكن عمهام زينب چون آنچه را من شنيدم شنيد، و شأن زنان نازكدلى و بيتابى است، "بیاختيار سربرهنه و دامنكشان" از جا جست [... لمتملک أن و ثبت تجر ثوبها حاسرة] و میگفت : واى از بیبرادرى، [ كاش ] مرگ، زندگى را از من گرفته بود، فاطمه و على و حسن بن على برادرم امروز مردند.
پدرم به او نگريست و غصه خود را فروخورد و سپس گفت: يا اختى اتقى الله فان الموت نازل لا محالة، خواهرم، خدا را پرهيزگار باش كه مرگ ناچار میرسد. پس زينب لطمه به روىِ خويش زد و بيهوش افتاد و فرياد كرد : اى واى بیبرادر شدم. امام پيش رفت و آب به روى خواهر ريخت و به او گفت : يا اختاه تعزى بعزاء الله ، فان لى و لكل مسلم اسوة برسول الله، خواهرا به شكيبايىِ خدا شكيبا باش، چه مرا و هر مسلمان را به پيامبر خدا اقتدا بايد. سپس گفت: انى اقسم عليك فابرى قسمى لا تشقى على جيبا و لا تخمشى على وجها و لا تدعى على بالويل و الثبور، تو را سوگند میدهم پس سوگند مرا راست گردان، بر من گريبان چاك مكن و بر من رو مخراش و بر من به واى و هلاك فرياد مزن - ج ٢ ص ۱۸۱-۱۷۹ ترجمه آیتی-》.
چنانکه ملاحظه شد امام حسین از میان رفتارهای بیتابانهی حضرت زینب، خواستار حذفِ "گریبان چاک کردن ، روی خراشیدن ، وای و فریاد زدن" شد اما نسبت به سربرهنه بودنش در آن حالت، اعتراضی نکرد و آن را گناه و در زمان بیتابی و مصیبت، خلافِ عُرف ندانست.
telegram.me/baznegari/179
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۰
@baznegari
تاریخ یعقوبی:
《از على بن الحسين روايت شده كه گفت : در اولِ همان شبى كه پدرم در بامدادِ آن كشته شد، نشسته بودم و عمهام زينب مرا پرستارى میکرد كه پدرم در آمد و میگفت:
يا دهر اف لك من خليل
كم لك فیالإشراق والأصيل
من طالب و صاحب قتيل
و الدهر لا يقنع بالبديل
و انما الأمر الى الجليل
و كل حى سالك سبيلی:
اى روزگار، اف بر تو دوست، تو را در صبح و عصر چه بسيار جوينده و همراهى كشته است ، و روزگار بعوض قناعت ندارد ، و تنها امر بدست خداست ، و هر زنده اى رونده راه من است.
گفتار پدرم را فهميدم و مراد او را دانستم و گريه راه گلويم را گرفت و جلو اشك خود را گرفتم و دانستم كه بلا بر ما فرود آمده است، ليكن عمهام زينب چون آنچه را من شنيدم شنيد، و شأن زنان نازكدلى و بيتابى است، "بیاختيار سربرهنه و دامنكشان" از جا جست [... لمتملک أن و ثبت تجر ثوبها حاسرة] و میگفت : واى از بیبرادرى، [ كاش ] مرگ، زندگى را از من گرفته بود، فاطمه و على و حسن بن على برادرم امروز مردند.
پدرم به او نگريست و غصه خود را فروخورد و سپس گفت: يا اختى اتقى الله فان الموت نازل لا محالة، خواهرم، خدا را پرهيزگار باش كه مرگ ناچار میرسد. پس زينب لطمه به روىِ خويش زد و بيهوش افتاد و فرياد كرد : اى واى بیبرادر شدم. امام پيش رفت و آب به روى خواهر ريخت و به او گفت : يا اختاه تعزى بعزاء الله ، فان لى و لكل مسلم اسوة برسول الله، خواهرا به شكيبايىِ خدا شكيبا باش، چه مرا و هر مسلمان را به پيامبر خدا اقتدا بايد. سپس گفت: انى اقسم عليك فابرى قسمى لا تشقى على جيبا و لا تخمشى على وجها و لا تدعى على بالويل و الثبور، تو را سوگند میدهم پس سوگند مرا راست گردان، بر من گريبان چاك مكن و بر من رو مخراش و بر من به واى و هلاك فرياد مزن - ج ٢ ص ۱۸۱-۱۷۹ ترجمه آیتی-》.
چنانکه ملاحظه شد امام حسین از میان رفتارهای بیتابانهی حضرت زینب، خواستار حذفِ "گریبان چاک کردن ، روی خراشیدن ، وای و فریاد زدن" شد اما نسبت به سربرهنه بودنش در آن حالت، اعتراضی نکرد و آن را گناه و در زمان بیتابی و مصیبت، خلافِ عُرف ندانست.
telegram.me/baznegari/179
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بیتابیِ زینب در شب عاشورا و سربرهنه بیرونرفتنش
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۰
@baznegari
تاریخ یعقوبی: «از على بن الحسين روايت شده كه گفت : در اولِ همان شبى كه پدرم در بامدادِ آن كشته شد، نشسته بودم و عمهام زينب مرا پرستارى میکرد كه پدرم در آمد و میگفت:…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۰
@baznegari
تاریخ یعقوبی: «از على بن الحسين روايت شده كه گفت : در اولِ همان شبى كه پدرم در بامدادِ آن كشته شد، نشسته بودم و عمهام زينب مرا پرستارى میکرد كه پدرم در آمد و میگفت:…
مبادا فرزندی از آن نیاکان، از قلم افتاده باشد
آفرین بر نیاکانِ! سپنتا نیکنام عضو شورای شهرِ یزد که در برابر هجومِ ... خلیفۀ دوم به سرزمینمان از خود مقاومت به خرج داده و دین بومیشان را حفظ کردند. اینک اما خلیفۀ نمیدانم چندمِ شورای نگهبان در لبّیک به آن هجومِ ...، قصد تکمیل کار او را دارد که مبادا فرزندی از آن نیاکان، از قلم افتاده باشد و میدانِ اظهار نظر پیدا کرده باشد. این خلیفه نمیداند که ما ایرانیان مدتهاست که آن هجومِ دهشتناک را پس زدهایم و صورتی دیگر از اسلام را جایگزین کردهایم که در آن به حکم قرآن نه تنها جایز است بلکه باید است که به دیگر پیامبران الهی نیز ایمان داشته باشیم! پس ما همه زرتشتی هستیم زیرا مسلمانیم و به حکم آْن باید پیرو زرتشت باشیم به ویژه که تعلقات سرزمینی نیز داریم.
امیر ترکاشوند ۱۳۹۶/۰۷/۲۱
@baznegari
این را نیز بخوانید:
https://telegram.me/sadeghZibakalam/1884
آفرین بر نیاکانِ! سپنتا نیکنام عضو شورای شهرِ یزد که در برابر هجومِ ... خلیفۀ دوم به سرزمینمان از خود مقاومت به خرج داده و دین بومیشان را حفظ کردند. اینک اما خلیفۀ نمیدانم چندمِ شورای نگهبان در لبّیک به آن هجومِ ...، قصد تکمیل کار او را دارد که مبادا فرزندی از آن نیاکان، از قلم افتاده باشد و میدانِ اظهار نظر پیدا کرده باشد. این خلیفه نمیداند که ما ایرانیان مدتهاست که آن هجومِ دهشتناک را پس زدهایم و صورتی دیگر از اسلام را جایگزین کردهایم که در آن به حکم قرآن نه تنها جایز است بلکه باید است که به دیگر پیامبران الهی نیز ایمان داشته باشیم! پس ما همه زرتشتی هستیم زیرا مسلمانیم و به حکم آْن باید پیرو زرتشت باشیم به ویژه که تعلقات سرزمینی نیز داریم.
امیر ترکاشوند ۱۳۹۶/۰۷/۲۱
@baznegari
این را نیز بخوانید:
https://telegram.me/sadeghZibakalam/1884
Telegram
صادق زیباکلام - Sadegh Zibakalam
♦️داستان دو شهر به روایت چارلز دیکنز: شورای اسلامی شهر یزد و شورای سکولار شهر لندن
🔻صادق زیباکلام| ۲۰مهر۱۳۹۶
🔹تفاوت میان دمکراسی غربی در انگلستان با مردمسالاری دینی در جامعه ما آنقدر ناچیز است که بهراحتی میتوان آن را نادیده انگاشت. مگر آنکه کسی عناد…
🔻صادق زیباکلام| ۲۰مهر۱۳۹۶
🔹تفاوت میان دمکراسی غربی در انگلستان با مردمسالاری دینی در جامعه ما آنقدر ناچیز است که بهراحتی میتوان آن را نادیده انگاشت. مگر آنکه کسی عناد…
راز تحوّل حُرّ
(جاهلیّت شمر در برابر نرمش حسینی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۲
@baznegari
پس از آنکه نامهها و دعوتهای مردم کوفه سراب از آب درآمد و محقق نشد، و از سوی دیگر آرامآرام کاروان معدودِ حضرت به محاصره سپاه پُرشمارِ عمرِ سعد درآمد، امام حسین با خود اندیشید و تصمیم بزرگی که از یکسو کفِ عزّت محفوظ بماند و از سوی دیگر از اسطورهسازی برای خود به دور باشد گرفت و مطابق آن علاوه بر اینکه ناچار، از رفتن به کوفه صرفنظر کرد «دو سه پیشنهاد جدید!!» و راهگشا به عمر سعد داد که هر یک از آنها انعطاف حضرت را در شرایطِ پیشآمده نشان میداد:
۱- بازگشت به همان جایی (مدینه) که از آن بیرون آمدم
۲- رفتن به مرزها و اقلیمهای دیگرِ مسلمین، و زندگی بر طبق قانونِ معمول
۳-(و در اکثر منابع) عزیمت به شام و مذاکره با شخص یزید، و پذیرش آنچه از آن گفتگو بیرون آید:
«عمر بن سعد سوى حسين روان شد و چون پيش وى رسيد حسين به دو گفت: يكى از سه چيز را بپذير: يا مرا بگذارى كه از همانجا كه آمدهام بازگردم يا بگذارى كه پيش يزيد روم يا بگذارى سوی مرزها روم -تاریخ طبری ج ۷ ص ۲۹۷۴ مترجم پاینده-»
این پیشنهادات راهگشا با یکدندگی طرف مقابل (با نقشآفرینی شمر) روبرو شد و نه اجازه بازگشتش به مدینه را دادند، نه اجازه عزیمت به نقاط دور از هیاهوی سیاسی به عنوان شهروندی عادی را دادند و نه اجازه رفتن به شام برای مذاکره و گفتگوی رودردر با خود یزید را دادند و یعنی راه بر هرگونه گزینه و گفتگوی سازنده و مؤثر بستند و بر عصبیّتهای جاهلی پای فشردند و تنها راهِ بیراه را "تسلیمِ بیچونوچرا"ی کاروان و به بند کشیده شدنشان برای اعزام به سوی ابنزیاد قرار دادند:
«شمر بن ذیالجوشن برخاست و [خطاب به ابنزیاد] گفت: از او این را میپذیری؟ با آنکه در زمینِ تو و پهلوی تو منزل دارد؛ به خدا اگر از قلمرو تو بکوچد و دست به دستِ تو ندهد او رو به توانایی است و تو رو به ناتوانی و درماندگی؛ به او این رخصت را مده که سست انگاری است؛ ولی پیشنهاد کن "با همراهانش تسلیم تو گردد، اگر او را عقوبت کنی اختیار داری و اگر بگذری میتوانی" [ولکن لینزل علی حکمک هو واصحابه فإن عاقبت فأنت أولی بالعقوبة وإن عفوت کان ذلک لک -الارشاد مفید ج۲ ص۸۸]؛ ابن زیاد گفت: تو خوب نظری دادی همان را باید گرفت؛ این نامه را برای عمر سعد ببر تا بر حسین و اصحابش پیشنهاد کند "بیقیدوشرط تسلیم حکم من شوند"، اگر پذیرفتند آنها را زنده نزد من فرستد و اگر نه با آنها بجنگد -نفس المهموم شیخعباس قمی ترجمه کمرهای ص ۹۷-»
بنابراین دشمنِ یکدنده، تنها راه را "تسلیم شدن و زانو زدن در برابر ابن زیاد" قرار داد و در غیر این صورت، کشته شدن!.
هنگامی که آن پیشنهاداتِ منعطف و به دور از جنگ و خونریزی مطرح شد و سپس با این واکنش جاهلی و غیر منعطفِ شمریان روبرو شد، در اینجا بود که در میان سپاه دشمن تحولی انسانی رخ داد و قلوبی "منعطف" و نرم گردید و از جمله حُربنیزید یکی از سرداران اصلی آن سپاه، تحت تأثیر شخصیت والای حسین ع و نرمشی که از خود با طرح آن گزینهها نشان داد، به عمر سعد و شمر بانگ اعتراض برآورد که چرا راههای حسین بن علی را نمیپذیرید!؟ بگومگو در میان آنها درگرفت و سرانجام که حُرّ پی برد که اینان اهل گفتگوی سازنده و محترمانه با امام حسین نیستند و به چیزی کمتر از تسلیمشدن حسین و سرسپردگیاش در برابر ابنزیاد رضایت نمیدهند، سرداری سپاه را به اخلاق و انسانیّت و "آزادگی" فروخت و با تنی چند از همفکرانش به اردوگاه امام حسینِ مظلوم پیوست و کشته شدن در راه آزادگی را بر ماندن زیر پرچم ظالم ترجیح داد:
«وقتى عمر بن سعد حمله برد، حر بن يزيد به دو گفت: خدايت قرين صلاح بدارد با اين مرد جنگ میكنى؟ گفت: به خدا بله جنگى كه دست كم سرها بريزد و دستها بيفتد. گفت: به يكى از سه چيز كه به شما گفت رضايت نمیدهيد؟ عمر بن سعد گفت: به خدا اگر كار با من بود رضايت میدادم اما اميرِ تو اين را نپذيرفت. حر بيامد و با كسان بايستاد ... بنا كرد، كمكم به حسين نزديک شد ... و لرزش سراپايش را گرفت ... به خدا خودم را ميان بهشت و جهنم مردد میبينم، به خدا اگر پارهپارهام كنند و بسوزانند چيزى را بر بهشت نمیگزينم ... آنگاه اسب خويش را بزد و به حسين ع پيوست و گفت: خدايم فدايت كند من همانم كه تو را از بازگشت بداشتم و همراه تو شدم و در اين مكان فرودت آوردم به خدايى كه جز او خدايى نيست گمان نداشتم اين قوم آنچه را گفته بودى نپذيرند و كار ما به اينجا بكشد. به خويش میگفتم كه قسمتى از دستور اين قوم را اطاعت میكنم كه نگويند از اطاعتشان برون شدهام ولى آنها اين چيزها را كه حسين میگويد میپذيرند، به خدا اگر میدانستم كه نمیپذيرند چنان نمیكردم، اينک پيش تو آمدهام و از آنچه كردهام به پيشگاه پروردگارم توبه میبرم ... -تاریخ طبری ج۷ ص ۸-۳۰۲۷-»
telegram.me/baznegari/181
.
.
(جاهلیّت شمر در برابر نرمش حسینی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۲
@baznegari
پس از آنکه نامهها و دعوتهای مردم کوفه سراب از آب درآمد و محقق نشد، و از سوی دیگر آرامآرام کاروان معدودِ حضرت به محاصره سپاه پُرشمارِ عمرِ سعد درآمد، امام حسین با خود اندیشید و تصمیم بزرگی که از یکسو کفِ عزّت محفوظ بماند و از سوی دیگر از اسطورهسازی برای خود به دور باشد گرفت و مطابق آن علاوه بر اینکه ناچار، از رفتن به کوفه صرفنظر کرد «دو سه پیشنهاد جدید!!» و راهگشا به عمر سعد داد که هر یک از آنها انعطاف حضرت را در شرایطِ پیشآمده نشان میداد:
۱- بازگشت به همان جایی (مدینه) که از آن بیرون آمدم
۲- رفتن به مرزها و اقلیمهای دیگرِ مسلمین، و زندگی بر طبق قانونِ معمول
۳-(و در اکثر منابع) عزیمت به شام و مذاکره با شخص یزید، و پذیرش آنچه از آن گفتگو بیرون آید:
«عمر بن سعد سوى حسين روان شد و چون پيش وى رسيد حسين به دو گفت: يكى از سه چيز را بپذير: يا مرا بگذارى كه از همانجا كه آمدهام بازگردم يا بگذارى كه پيش يزيد روم يا بگذارى سوی مرزها روم -تاریخ طبری ج ۷ ص ۲۹۷۴ مترجم پاینده-»
این پیشنهادات راهگشا با یکدندگی طرف مقابل (با نقشآفرینی شمر) روبرو شد و نه اجازه بازگشتش به مدینه را دادند، نه اجازه عزیمت به نقاط دور از هیاهوی سیاسی به عنوان شهروندی عادی را دادند و نه اجازه رفتن به شام برای مذاکره و گفتگوی رودردر با خود یزید را دادند و یعنی راه بر هرگونه گزینه و گفتگوی سازنده و مؤثر بستند و بر عصبیّتهای جاهلی پای فشردند و تنها راهِ بیراه را "تسلیمِ بیچونوچرا"ی کاروان و به بند کشیده شدنشان برای اعزام به سوی ابنزیاد قرار دادند:
«شمر بن ذیالجوشن برخاست و [خطاب به ابنزیاد] گفت: از او این را میپذیری؟ با آنکه در زمینِ تو و پهلوی تو منزل دارد؛ به خدا اگر از قلمرو تو بکوچد و دست به دستِ تو ندهد او رو به توانایی است و تو رو به ناتوانی و درماندگی؛ به او این رخصت را مده که سست انگاری است؛ ولی پیشنهاد کن "با همراهانش تسلیم تو گردد، اگر او را عقوبت کنی اختیار داری و اگر بگذری میتوانی" [ولکن لینزل علی حکمک هو واصحابه فإن عاقبت فأنت أولی بالعقوبة وإن عفوت کان ذلک لک -الارشاد مفید ج۲ ص۸۸]؛ ابن زیاد گفت: تو خوب نظری دادی همان را باید گرفت؛ این نامه را برای عمر سعد ببر تا بر حسین و اصحابش پیشنهاد کند "بیقیدوشرط تسلیم حکم من شوند"، اگر پذیرفتند آنها را زنده نزد من فرستد و اگر نه با آنها بجنگد -نفس المهموم شیخعباس قمی ترجمه کمرهای ص ۹۷-»
بنابراین دشمنِ یکدنده، تنها راه را "تسلیم شدن و زانو زدن در برابر ابن زیاد" قرار داد و در غیر این صورت، کشته شدن!.
هنگامی که آن پیشنهاداتِ منعطف و به دور از جنگ و خونریزی مطرح شد و سپس با این واکنش جاهلی و غیر منعطفِ شمریان روبرو شد، در اینجا بود که در میان سپاه دشمن تحولی انسانی رخ داد و قلوبی "منعطف" و نرم گردید و از جمله حُربنیزید یکی از سرداران اصلی آن سپاه، تحت تأثیر شخصیت والای حسین ع و نرمشی که از خود با طرح آن گزینهها نشان داد، به عمر سعد و شمر بانگ اعتراض برآورد که چرا راههای حسین بن علی را نمیپذیرید!؟ بگومگو در میان آنها درگرفت و سرانجام که حُرّ پی برد که اینان اهل گفتگوی سازنده و محترمانه با امام حسین نیستند و به چیزی کمتر از تسلیمشدن حسین و سرسپردگیاش در برابر ابنزیاد رضایت نمیدهند، سرداری سپاه را به اخلاق و انسانیّت و "آزادگی" فروخت و با تنی چند از همفکرانش به اردوگاه امام حسینِ مظلوم پیوست و کشته شدن در راه آزادگی را بر ماندن زیر پرچم ظالم ترجیح داد:
«وقتى عمر بن سعد حمله برد، حر بن يزيد به دو گفت: خدايت قرين صلاح بدارد با اين مرد جنگ میكنى؟ گفت: به خدا بله جنگى كه دست كم سرها بريزد و دستها بيفتد. گفت: به يكى از سه چيز كه به شما گفت رضايت نمیدهيد؟ عمر بن سعد گفت: به خدا اگر كار با من بود رضايت میدادم اما اميرِ تو اين را نپذيرفت. حر بيامد و با كسان بايستاد ... بنا كرد، كمكم به حسين نزديک شد ... و لرزش سراپايش را گرفت ... به خدا خودم را ميان بهشت و جهنم مردد میبينم، به خدا اگر پارهپارهام كنند و بسوزانند چيزى را بر بهشت نمیگزينم ... آنگاه اسب خويش را بزد و به حسين ع پيوست و گفت: خدايم فدايت كند من همانم كه تو را از بازگشت بداشتم و همراه تو شدم و در اين مكان فرودت آوردم به خدايى كه جز او خدايى نيست گمان نداشتم اين قوم آنچه را گفته بودى نپذيرند و كار ما به اينجا بكشد. به خويش میگفتم كه قسمتى از دستور اين قوم را اطاعت میكنم كه نگويند از اطاعتشان برون شدهام ولى آنها اين چيزها را كه حسين میگويد میپذيرند، به خدا اگر میدانستم كه نمیپذيرند چنان نمیكردم، اينک پيش تو آمدهام و از آنچه كردهام به پيشگاه پروردگارم توبه میبرم ... -تاریخ طبری ج۷ ص ۸-۳۰۲۷-»
telegram.me/baznegari/181
.
.
Telegram
کانال بازنگری
راز تحوّل حُرّ
(جاهلیّت شمر در برابر نرمش حسینی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۲
@baznegari
پس از آنکه نامهها و دعوتهای مردم کوفه سراب از آب درآمد و محقق نشد، و از سوی دیگر آرامآرام کاروان معدودِ حضرت به محاصره سپاه پُرشمارِ عمرِ سعد درآمد، امام حسین با خود…
(جاهلیّت شمر در برابر نرمش حسینی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۷/۲۲
@baznegari
پس از آنکه نامهها و دعوتهای مردم کوفه سراب از آب درآمد و محقق نشد، و از سوی دیگر آرامآرام کاروان معدودِ حضرت به محاصره سپاه پُرشمارِ عمرِ سعد درآمد، امام حسین با خود…