تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارمشیرازی
t.me/baznegari
از دیدگاه فقیهان سنّتی، کفّار یا حربیاند یا ذِمّی:
ذمّیها آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم مسلمانان و مقرراتشان میباشند
و حربیها مابقیِ کفار (: غیر اهل کتاب عموماً و نیز اهل کتابِ تسلیمناشده) را گویند که احکام کفر: «واجبالقتال بودن» و «محترم نبودنِ جان و مال و آبرو» در بارهشان وجود دارد.
«آزار کافران حرام است»
امّا مرجع مکارمشیرازی، تسلیم رأی گذشتگان نشده و قائل به "امنیتِ" عموم نامسلمانان ،جز آنانی که در حال جنگ با مسلماناناند، میباشد!
و یعنی "حلال بودنِ" ایجاد ناامنیِ جانی و مالی و عِرضی برای کافران بیگناه و غیر جنگافروز را ناروا، غیر شرعی و به نوعی "حرام" میشمارد.
وی برخلاف مشهور فقها، کافران را به چهار گروهِ اصلی تقسیم میکند و علاوه بر کافر ذمّی همچنین کافر معاهَد (بلادی که با مسلمین پیمان و مبادله دارند) و کافر بیطرف/مهادن (فاقدین پیمان و مبادله با مسلمین اما غیرجنگافروز) را محترم و محفوظ میداند. گفتنی است معاهد و مهادن در کلام گذشتگان نیز وجود داشت ولی آن را همان کافران حربیای میدانستند که مسلمین در خلال تهاجم به آنها، از حیث عِدّه و عُدّه دچار کمبود میشدند و تا تجدید قوا و حملۀ دوباره (که بنا به مشهور نباید از سه ماه تجاوز میکرد) اجازۀ پیمان آتشبس موقت (و نه صلح دائم) با آنها را مییافتند حال آنکه در تبیین این مرجع، معاهَد و مهادن/بیطرف دارای تعریفی متفاوت و موسّع بوده و موضع اسلامی در قبال آنها یک سیاست دائمی و نه از سرِ ناچاری در وقت جنگ، است.
سخن ایشان:
پرسش: آیا در تقسیم متعارفِ کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمّى را حربى مىدانند، مىتوان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمّى و بقیّه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه و در غیر حالت جنگ، قسم سوّمى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوّم و چهارمى نیز دارد:
و قسم سوّم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مىشوند و مادام که به نحوى از آنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیزِ آنها و جان و مالشان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفتهشدۀ بینالمللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند.
در ضمن باید توجّه داشت که کافر معاهد بر خلاف آنچه بعضى گفتهاند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مىشود …
قسم چهارم، کفّارى هستند که نه جزء کفّار ذمّى مى باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بىطرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مىبرند که مىتوان آنها را کفّار بىطرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آنها اشاره شده است، در سوره ممتحنه آیه 8 مىفرماید: (لاَیَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَیْهِمْ انَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) و سوره نساء آیه 90 بعد از اشاره به کفّار حربى مىفرماید: (اِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ میِثَاقٌ اَوْ جَاءُوکُمْ مَاحَصِرَتْ صُدُورُهْم اَنْ یُقَاتِلُوکُمْ اَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ... فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ الْقَوا اِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)... کافر بىطرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است ...
پاسخِ [دوم]:
کفار به چهار گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: کفار ذمی
آنها اهل کتابی هستند که در کشور اسلامی زندگی میکنند ... حکومت اسلامی، جان و مال و ناموس آنها را مانند سایر شهروندان حفظ میکند.
گروه دوم: کفار معاهَد
کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب میشود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده میکنند.
گروه سوم: کفار مهادِن
کفاری که نه با مسلمانان عهد و پیمانی دارند و نه در جنگ هستند ... این گروه نیز در امنیت قرار دارند ...
گروه چهارم: کفار محارب
کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند یا به محاربین کمک میکنند ... ما مسئول حفظ امنیت این گروه نیستیم. ولی نباید جز به سربازان و مهاجمین آنها، آنهم در میدان جنگ، آسیب رساند ...
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=110732
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=190017
...
امیر ترکاشوند، 1395.12.21
Telegram.me/baznegari/126
.
.
t.me/baznegari
از دیدگاه فقیهان سنّتی، کفّار یا حربیاند یا ذِمّی:
ذمّیها آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم مسلمانان و مقرراتشان میباشند
و حربیها مابقیِ کفار (: غیر اهل کتاب عموماً و نیز اهل کتابِ تسلیمناشده) را گویند که احکام کفر: «واجبالقتال بودن» و «محترم نبودنِ جان و مال و آبرو» در بارهشان وجود دارد.
«آزار کافران حرام است»
امّا مرجع مکارمشیرازی، تسلیم رأی گذشتگان نشده و قائل به "امنیتِ" عموم نامسلمانان ،جز آنانی که در حال جنگ با مسلماناناند، میباشد!
و یعنی "حلال بودنِ" ایجاد ناامنیِ جانی و مالی و عِرضی برای کافران بیگناه و غیر جنگافروز را ناروا، غیر شرعی و به نوعی "حرام" میشمارد.
وی برخلاف مشهور فقها، کافران را به چهار گروهِ اصلی تقسیم میکند و علاوه بر کافر ذمّی همچنین کافر معاهَد (بلادی که با مسلمین پیمان و مبادله دارند) و کافر بیطرف/مهادن (فاقدین پیمان و مبادله با مسلمین اما غیرجنگافروز) را محترم و محفوظ میداند. گفتنی است معاهد و مهادن در کلام گذشتگان نیز وجود داشت ولی آن را همان کافران حربیای میدانستند که مسلمین در خلال تهاجم به آنها، از حیث عِدّه و عُدّه دچار کمبود میشدند و تا تجدید قوا و حملۀ دوباره (که بنا به مشهور نباید از سه ماه تجاوز میکرد) اجازۀ پیمان آتشبس موقت (و نه صلح دائم) با آنها را مییافتند حال آنکه در تبیین این مرجع، معاهَد و مهادن/بیطرف دارای تعریفی متفاوت و موسّع بوده و موضع اسلامی در قبال آنها یک سیاست دائمی و نه از سرِ ناچاری در وقت جنگ، است.
سخن ایشان:
پرسش: آیا در تقسیم متعارفِ کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمّى را حربى مىدانند، مىتوان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمّى و بقیّه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه و در غیر حالت جنگ، قسم سوّمى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوّم و چهارمى نیز دارد:
و قسم سوّم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مىشوند و مادام که به نحوى از آنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیزِ آنها و جان و مالشان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفتهشدۀ بینالمللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند.
در ضمن باید توجّه داشت که کافر معاهد بر خلاف آنچه بعضى گفتهاند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مىشود …
قسم چهارم، کفّارى هستند که نه جزء کفّار ذمّى مى باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بىطرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مىبرند که مىتوان آنها را کفّار بىطرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آنها اشاره شده است، در سوره ممتحنه آیه 8 مىفرماید: (لاَیَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَیْهِمْ انَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) و سوره نساء آیه 90 بعد از اشاره به کفّار حربى مىفرماید: (اِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ میِثَاقٌ اَوْ جَاءُوکُمْ مَاحَصِرَتْ صُدُورُهْم اَنْ یُقَاتِلُوکُمْ اَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ... فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ الْقَوا اِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)... کافر بىطرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است ...
پاسخِ [دوم]:
کفار به چهار گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: کفار ذمی
آنها اهل کتابی هستند که در کشور اسلامی زندگی میکنند ... حکومت اسلامی، جان و مال و ناموس آنها را مانند سایر شهروندان حفظ میکند.
گروه دوم: کفار معاهَد
کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب میشود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده میکنند.
گروه سوم: کفار مهادِن
کفاری که نه با مسلمانان عهد و پیمانی دارند و نه در جنگ هستند ... این گروه نیز در امنیت قرار دارند ...
گروه چهارم: کفار محارب
کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند یا به محاربین کمک میکنند ... ما مسئول حفظ امنیت این گروه نیستیم. ولی نباید جز به سربازان و مهاجمین آنها، آنهم در میدان جنگ، آسیب رساند ...
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=110732
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=190017
...
امیر ترکاشوند، 1395.12.21
Telegram.me/baznegari/126
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در یکصدسالِ اخیر
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵.۱۲.۲۶
T.me/baznegari
به چه زنی باحجاب گفته میشود و کدام را بیحجاب گویند؟ تعریف متدیّنان ایرانزمین در این باره چیست؟ میزان پوشش یا ناپوشیدگی که به ترتیب موجبِ محجّبه یا بیحجاب شمردن زنان در نزد مؤمنان است چه قدر و اندازهای است و چه جاهایی از اندام و پیکر را شامل میشود؟
شاید برایتان شگفت باشد که بگویم استاندارد باحجاب بیحجاب در نزد متشرعان در این یک سده، تغییر معناداری به شرح زیر داشته است:
یک- چادر+پوشیه:
در آغاز این قرن (و همچنین پیش از آن) زن را تنها در صورتی باحجاب میشمردند که خود را با «چادرِ سرتاسری + روبند/پوشیه» میپوشانید و هیچ جایی ولو اندک از جسمش نمایان نمیشد؛ و اگر بیپوشیه (حتی با چادر) تردّد میکرد و یعنی صورت/چهرهاش نمایان بود وی را بیحجاب میشمردند. جملۀ «رو تو بگیر = رویَت را بپوشان» که تا چندین سال پیش نیز گاهی رواج داشت یادگار همان روزگار است.
کانونیترین خواستِ آن روزِ فعالانِ این حوزه، تلاش برای حذف پوشیه و در نتیجه باز بودنِ چهرۀ زنان بود. ببینید این شعرِ آن دوران از ایرجمیرزا را:
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
چند دهه پیش از آن، بانوی شاعر زرینتاج قزوینی (که در باب مهدویت عقاید خاصی داشت) نیز گویا در همین حد، اقدام به سنتشکنیِ معهود در عصر قجری کرد و در واقعۀ بدشت روبند/پوشیه را کنار زد و چهره نمایان کرد؛
در رهِ عشقت ای صنم شیفتۀ بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم ...
دو- چادر:
تلاش فعالان و سیاستمداران به کرسی نشست و حجاب عصر قجری شکست! و اکثریت قاطع زنان (حتی پس از لغو قانون کشف حجاب رضاشاه از سوی فرزندش) پوشیه و روبند را به اختیارِ خود کنار گذاردند و تعریفِ استاندارد متدینان نیز از میزان حجاب تغییر کرد. در دوران محمدرضا شاه و نیز تا اوایل جمهوری اسلامی، به کسی باحجاب میگفتند که چادر به سر میکرد و به کمتر از آن (چه با روسری چه بیروسری) بیحجاب میگفتند.
سه- روسریِ پوشا:
سپس پوشش زنانی که مانتوی بلند + روسریِ پوشانندۀ تمام مو میپوشیدند، آرام آرام مقبول افتاد و متشرعان، اینان را نیز جزو باحجابها قلمداد کردند و فقط به زنانی بیحجاب اطلاق میشد که روسری را به خوبی نمیبستند و بخشهایی از مویشان ،کم یا زیاد، نمایان میشد و مانتوشان نیز رضایت مؤمنان را فراهم نمیکرد.
جالب اینکه امروزه زنان چادری و زنان مانتوروسری، با تنظیم مقاله و یا ایراد سخنرانی، بر علیه اقدام فعالان دورهٔ نخست موضعگیری میکنند حال آنکه میزان حجاب همین ناقدان کنونی، در آن دوران، مصداق بیحجابی و بیحیایی بود!
چهار- سرانداز:
اگر در کشورمان رعایت پوشش الزامی نمیبود و این روال ادامه مییافت در آن صورت، باحجاب در نزد مذهبیها زنانی بودند که دستِکم با سراندازی به عنوان نماد!، تردّد میکردند و فقط زنان بیسرانداز را بیحجاب میدانستند.
پس مراحل تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در این قرن از آغاز تاکنون و بر اساس انتظارات متدینان چنین است:
۱) باحجاب: چادر+پوشیه
بیحجاب: چادر منهای پوشیه (و پایینتر از آن).
۲) باحجاب: چادر
بیحجاب: مانتوروسریِ کامل (و پایینتر از آن).
۳) باحجاب: مانتوروسریِ کامل
بیحجاب: روسریبهسرکنانِ موپیدا (و پایینتر از آن).
۴) ادامۀ سریال- با حجاب: روسری به عنوان نماد و نه لزوماً پوشانندهٔ مو
بیحجاب: بیسرانداز
۵) تعریف باحجاب بیحجاب، ورای روسری نمادین (این مرحله در روند تغییر نگاه مذهبیها بسیار زمانبر روی میدهد).
گفتنی است هیچیک از کاهشهای تدریجی فوق، حتی کاهش پنجم، مطابق آنچه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم، در آن عصر گناه شرعی به شمار نمیآمده است.
Telegram.me/baznegari/127
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵.۱۲.۲۶
T.me/baznegari
به چه زنی باحجاب گفته میشود و کدام را بیحجاب گویند؟ تعریف متدیّنان ایرانزمین در این باره چیست؟ میزان پوشش یا ناپوشیدگی که به ترتیب موجبِ محجّبه یا بیحجاب شمردن زنان در نزد مؤمنان است چه قدر و اندازهای است و چه جاهایی از اندام و پیکر را شامل میشود؟
شاید برایتان شگفت باشد که بگویم استاندارد باحجاب بیحجاب در نزد متشرعان در این یک سده، تغییر معناداری به شرح زیر داشته است:
یک- چادر+پوشیه:
در آغاز این قرن (و همچنین پیش از آن) زن را تنها در صورتی باحجاب میشمردند که خود را با «چادرِ سرتاسری + روبند/پوشیه» میپوشانید و هیچ جایی ولو اندک از جسمش نمایان نمیشد؛ و اگر بیپوشیه (حتی با چادر) تردّد میکرد و یعنی صورت/چهرهاش نمایان بود وی را بیحجاب میشمردند. جملۀ «رو تو بگیر = رویَت را بپوشان» که تا چندین سال پیش نیز گاهی رواج داشت یادگار همان روزگار است.
کانونیترین خواستِ آن روزِ فعالانِ این حوزه، تلاش برای حذف پوشیه و در نتیجه باز بودنِ چهرۀ زنان بود. ببینید این شعرِ آن دوران از ایرجمیرزا را:
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
چند دهه پیش از آن، بانوی شاعر زرینتاج قزوینی (که در باب مهدویت عقاید خاصی داشت) نیز گویا در همین حد، اقدام به سنتشکنیِ معهود در عصر قجری کرد و در واقعۀ بدشت روبند/پوشیه را کنار زد و چهره نمایان کرد؛
در رهِ عشقت ای صنم شیفتۀ بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم ...
دو- چادر:
تلاش فعالان و سیاستمداران به کرسی نشست و حجاب عصر قجری شکست! و اکثریت قاطع زنان (حتی پس از لغو قانون کشف حجاب رضاشاه از سوی فرزندش) پوشیه و روبند را به اختیارِ خود کنار گذاردند و تعریفِ استاندارد متدینان نیز از میزان حجاب تغییر کرد. در دوران محمدرضا شاه و نیز تا اوایل جمهوری اسلامی، به کسی باحجاب میگفتند که چادر به سر میکرد و به کمتر از آن (چه با روسری چه بیروسری) بیحجاب میگفتند.
سه- روسریِ پوشا:
سپس پوشش زنانی که مانتوی بلند + روسریِ پوشانندۀ تمام مو میپوشیدند، آرام آرام مقبول افتاد و متشرعان، اینان را نیز جزو باحجابها قلمداد کردند و فقط به زنانی بیحجاب اطلاق میشد که روسری را به خوبی نمیبستند و بخشهایی از مویشان ،کم یا زیاد، نمایان میشد و مانتوشان نیز رضایت مؤمنان را فراهم نمیکرد.
جالب اینکه امروزه زنان چادری و زنان مانتوروسری، با تنظیم مقاله و یا ایراد سخنرانی، بر علیه اقدام فعالان دورهٔ نخست موضعگیری میکنند حال آنکه میزان حجاب همین ناقدان کنونی، در آن دوران، مصداق بیحجابی و بیحیایی بود!
چهار- سرانداز:
اگر در کشورمان رعایت پوشش الزامی نمیبود و این روال ادامه مییافت در آن صورت، باحجاب در نزد مذهبیها زنانی بودند که دستِکم با سراندازی به عنوان نماد!، تردّد میکردند و فقط زنان بیسرانداز را بیحجاب میدانستند.
پس مراحل تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در این قرن از آغاز تاکنون و بر اساس انتظارات متدینان چنین است:
۱) باحجاب: چادر+پوشیه
بیحجاب: چادر منهای پوشیه (و پایینتر از آن).
۲) باحجاب: چادر
بیحجاب: مانتوروسریِ کامل (و پایینتر از آن).
۳) باحجاب: مانتوروسریِ کامل
بیحجاب: روسریبهسرکنانِ موپیدا (و پایینتر از آن).
۴) ادامۀ سریال- با حجاب: روسری به عنوان نماد و نه لزوماً پوشانندهٔ مو
بیحجاب: بیسرانداز
۵) تعریف باحجاب بیحجاب، ورای روسری نمادین (این مرحله در روند تغییر نگاه مذهبیها بسیار زمانبر روی میدهد).
گفتنی است هیچیک از کاهشهای تدریجی فوق، حتی کاهش پنجم، مطابق آنچه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم، در آن عصر گناه شرعی به شمار نمیآمده است.
Telegram.me/baznegari/127
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال بازنگری via @vote
نظرسنجیِ کانال بازنگری: رساترین جمله پیرامون کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" نوشتۀ امیر ترکاشوند، کدام است؟
anonymous poll
یک- نشان داد حتّی مسلّمانگاشتهشدهترین موضوعات فقهی نیز نیاز به بازپژوهی و بررسی دوباره دارد t.me/baznegari – 574
👍👍👍👍👍👍👍 74%
سه- این کتاب دستِکم موجب "تردید" خواننده نسبت به تاریخ حجاب در عصر نزول شد و نشانداد نباید به مشهورات تاریخی اعتماد کرد – 101
👍 13%
دو- پرسش در بارۀ حجاب نباید محدود به موضوعِ "اختیاری یا اجباری" بودنِ آن باشد بلکه باید خودِ حجاب اختیاری نیز دقیقاً استخراجشود – 71
👍 9%
چهار- به خاطر نو و حساس بودنِ موضوعش شور و نشاط در میان محققان و محافل پژوهشی به بار آمد – 33
▫️ 4%
👥 779 people voted so far.
anonymous poll
یک- نشان داد حتّی مسلّمانگاشتهشدهترین موضوعات فقهی نیز نیاز به بازپژوهی و بررسی دوباره دارد t.me/baznegari – 574
👍👍👍👍👍👍👍 74%
سه- این کتاب دستِکم موجب "تردید" خواننده نسبت به تاریخ حجاب در عصر نزول شد و نشانداد نباید به مشهورات تاریخی اعتماد کرد – 101
👍 13%
دو- پرسش در بارۀ حجاب نباید محدود به موضوعِ "اختیاری یا اجباری" بودنِ آن باشد بلکه باید خودِ حجاب اختیاری نیز دقیقاً استخراجشود – 71
👍 9%
چهار- به خاطر نو و حساس بودنِ موضوعش شور و نشاط در میان محققان و محافل پژوهشی به بار آمد – 33
▫️ 4%
👥 779 people voted so far.
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز. میخواهم این قِران سعدین را به فال نیک بگیرم و با استفاده از رسمهای خوب تو، برای بانوان کشورم پیشنهادی بدهم.
میدانیم که امروزه میلیونها زن و دختر ایرانی، حجابشان به گونهای است که موهایشان از زیر روسری کاملاً نمایان است؛ گویی همانند حجاب بینظیر بوتو ، شیخ حَسینه واجد ، ایندیرا گاندی و دیگر زنان پاکستانی و بنگلادشی و تاجیک و لبنانی و...،این سبک از حجاب نیز برای زنان ایرانی به صورت یک عرف نمادین درآمده است و نشانِ عُرفیِ تمایز یک نسل از نسلهای پیشین است.
اما ای بانوی بزرگ، متأسفانه برخی از مذهبیها بیاعتنا و بیاطلاع از اقوال فقهای سلف (همچو فیض کاشانی ، مقدس اردبیلی و عموم فقهای ماقبلِ شهید اول، که این حد از حجاب و گاه حتی کمتر از آن را غیر شرعی نمیدانستند)، این حجاب را قبول ندارند و دائم از زنان و دخترانی که حجاب نمادین زمانۀ خود (استفاده از سرانداز بدون تأکید بر خصوصِ پوشش مو) را دارند، بد میگویند و با موضعگیری و واکنشهای منفی، دختران ما را در هجوم تبلیغاتی و تنگنای روحی قرار میدهند و فشار روانی و اجتماعی سنگینی را بر این خیلِ کثیر تحمیل میکنند.
بانوی بزرگ، اگر از این متشرعان بپرسیم چرا به پوشش آنان نگاهِ منفی دارید و اینچنین زندگی را بر ایشان سخت میگیرید، پاسخ را به حجابِ تو و لزومِ الگوبرداری از تو حواله میدهند:
«ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و اندر باب حجابت حکایتها نقل میکنند که غلوها روا میدارند. اما بانوی عزیز، تو می دانی که چنین نبوده است که آنان تبلیغ می کنند. آخر، مگر این نقلها در بارۀ تو به ما نرسیده است:
فاطمه با پیراهن و روسریای نماز خواند در حالیکه روسریاش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از مویِ [واقع بر کاسۀ] سرش و گوشهایش [چیز دیگری] را بپوشاند (عن أبیجعفر قال: صلّت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها أکثر ممّا وارت به شعرها و أذنیها -وسائلالشیعه ح 5537-).
فاطمه هنگامی که از تصمیم حکومت در بارۀ فدک باخبر شد روسریاش را «دورِ سر»!!، و تنپوش را گِرد بدن پیچید و از خانه بیرون زد و... (عن عائشة قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبیبکر علی منعها فدک لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها –شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید ج 16 ص 249-).
در روایت است که فاطمه گاهی اوقات فاقد جامهای بود که با آن اندامش را بپوشاند (روي أنها [فاطمة] ما کانت فی بعض الاوقات مالکة ما تغطي جسدها – مصابیحالظلام فی شرح مفاتیحالشرایع محمدباقر وحیدبهبهانی ج 6 ص 157-).
ای بانوی بزرگ، اگر امروز تو بودی و این حدیثها، مذهبیهای یادشدۀ زمان ما، تو را نیز بدحجاب مینامیدند و به تو اهانت میکردند و در تو احساس گناه و طردشدگی ایجاد میکردند. همان کاری که امروز با میلیونها بانوی ایرانی میکنند. و این رفتاری است که از نظر اقتصاددانان ما، در دنیای مدرن حتی مانع توسعۀ یک جامعه میشود.
دکتر محسن رنانی که از تاثیر ضد توسعۀ اینهمه فشار روانی علیهِ دختران و زنان کشورش نگران است و از القاب آزاردهنده در حقِ آنان گلایه دارد، معتقد است که از ظرفیت اختلاف فتاوا و برداشتها باید به نفع زنان و دختران کشورمان بهره برد و بارِ روانی نگاههای تند و القاب بدحجاب و بیحجاب را برداشت و در همین باره، عنوان «خوشحجاب» را برایشان پیشنهاد میکند. او می گوید:
ادامۀ یادداشت در پُستِ زیر، به این نشانی:
telegram.me/baznegari/130
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز. میخواهم این قِران سعدین را به فال نیک بگیرم و با استفاده از رسمهای خوب تو، برای بانوان کشورم پیشنهادی بدهم.
میدانیم که امروزه میلیونها زن و دختر ایرانی، حجابشان به گونهای است که موهایشان از زیر روسری کاملاً نمایان است؛ گویی همانند حجاب بینظیر بوتو ، شیخ حَسینه واجد ، ایندیرا گاندی و دیگر زنان پاکستانی و بنگلادشی و تاجیک و لبنانی و...،این سبک از حجاب نیز برای زنان ایرانی به صورت یک عرف نمادین درآمده است و نشانِ عُرفیِ تمایز یک نسل از نسلهای پیشین است.
اما ای بانوی بزرگ، متأسفانه برخی از مذهبیها بیاعتنا و بیاطلاع از اقوال فقهای سلف (همچو فیض کاشانی ، مقدس اردبیلی و عموم فقهای ماقبلِ شهید اول، که این حد از حجاب و گاه حتی کمتر از آن را غیر شرعی نمیدانستند)، این حجاب را قبول ندارند و دائم از زنان و دخترانی که حجاب نمادین زمانۀ خود (استفاده از سرانداز بدون تأکید بر خصوصِ پوشش مو) را دارند، بد میگویند و با موضعگیری و واکنشهای منفی، دختران ما را در هجوم تبلیغاتی و تنگنای روحی قرار میدهند و فشار روانی و اجتماعی سنگینی را بر این خیلِ کثیر تحمیل میکنند.
بانوی بزرگ، اگر از این متشرعان بپرسیم چرا به پوشش آنان نگاهِ منفی دارید و اینچنین زندگی را بر ایشان سخت میگیرید، پاسخ را به حجابِ تو و لزومِ الگوبرداری از تو حواله میدهند:
«ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و اندر باب حجابت حکایتها نقل میکنند که غلوها روا میدارند. اما بانوی عزیز، تو می دانی که چنین نبوده است که آنان تبلیغ می کنند. آخر، مگر این نقلها در بارۀ تو به ما نرسیده است:
فاطمه با پیراهن و روسریای نماز خواند در حالیکه روسریاش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از مویِ [واقع بر کاسۀ] سرش و گوشهایش [چیز دیگری] را بپوشاند (عن أبیجعفر قال: صلّت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها أکثر ممّا وارت به شعرها و أذنیها -وسائلالشیعه ح 5537-).
فاطمه هنگامی که از تصمیم حکومت در بارۀ فدک باخبر شد روسریاش را «دورِ سر»!!، و تنپوش را گِرد بدن پیچید و از خانه بیرون زد و... (عن عائشة قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبیبکر علی منعها فدک لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها –شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید ج 16 ص 249-).
در روایت است که فاطمه گاهی اوقات فاقد جامهای بود که با آن اندامش را بپوشاند (روي أنها [فاطمة] ما کانت فی بعض الاوقات مالکة ما تغطي جسدها – مصابیحالظلام فی شرح مفاتیحالشرایع محمدباقر وحیدبهبهانی ج 6 ص 157-).
ای بانوی بزرگ، اگر امروز تو بودی و این حدیثها، مذهبیهای یادشدۀ زمان ما، تو را نیز بدحجاب مینامیدند و به تو اهانت میکردند و در تو احساس گناه و طردشدگی ایجاد میکردند. همان کاری که امروز با میلیونها بانوی ایرانی میکنند. و این رفتاری است که از نظر اقتصاددانان ما، در دنیای مدرن حتی مانع توسعۀ یک جامعه میشود.
دکتر محسن رنانی که از تاثیر ضد توسعۀ اینهمه فشار روانی علیهِ دختران و زنان کشورش نگران است و از القاب آزاردهنده در حقِ آنان گلایه دارد، معتقد است که از ظرفیت اختلاف فتاوا و برداشتها باید به نفع زنان و دختران کشورمان بهره برد و بارِ روانی نگاههای تند و القاب بدحجاب و بیحجاب را برداشت و در همین باره، عنوان «خوشحجاب» را برایشان پیشنهاد میکند. او می گوید:
ادامۀ یادداشت در پُستِ زیر، به این نشانی:
telegram.me/baznegari/130
Telegram
کانال بازنگری
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
«از نقش قانون و حقوق در توسعه کم گفته شده است. قوانین و محدودیتها، هم میتوانند آشکارا و مستقیم، و هم پنهان و غیرمستقیم توسعه را محدود یا تخریب کنند. جامعهای که قوانیناش چنان محدود کننده است که بخش بزرگی از شهروندانش مجرم یا گناهگار محسوب میشوند، راه را بر مشارکت موثر و خلاق شهروندانِ گناهکارش! در فرایند توسعه کشور میبندد. مجرمان و گناهکاران نه تنها احساس تعهد و تعلقی به محیط و جامعۀ خویش ندارند، بلکه تمام انرژی و خلاقیت خود را به کار میگیرند تا یا از آن جامعهای که آنان را گناهکار میشمارد بگریزند یا آن را تخریب کنند تا از آن انتقام بگیرند و حقانیت خود را ثابت کرده باشند و یا مرزهای محدودیتها را بشکنند تا آن را بیحرمت کنند. گناهکار چنان درگیر واکنش یا مدیریت فشارهای محیط میشود که دیگر انرژی و خلاقیتی برای ساختن خود و جامعۀ خود ندارد. انسانهایی که با هر حرکتی به دیواری محدود کننده از قانون برمیخورند هیچ انگیزهای برای ساختن ندارند آنان فقط به فکر حذف و تخریب محدودیتها هستند. خلاقیت سازنده و مستمر، فقط در آزادی انتخاب و اختیار و امید و نشاط رخ میدهد. حتی شکل غیر رسمی برخی محدودیتها هم میتواند مخرب باشد. مثلا وقتی بخش بزرگی از جمعیت دخترانمان را که حجابی در دامنه صفر تا صدی دارند که فقهای شیعه مجاز دانستهاند، به خاطر آن که بخشی از موی سرشان بیرون است، «بد حجاب» میخوانیم آن بخش از جامعه را از دایره تعلق و خلاقیت و تعهد اجتماعی حذف کردهایم. این چه فشار روانی است که ما بر دخترانمان وارد میکنیم و با انواع انگها آنها را به موجوداتی بیانگیزه و منفعل و گریزان وخسته و فرسوده تبدیل میکنیم؟ این برخورد را من تخریب خاموش یک نسل می نامم. با این دامنه و مجال فراخی که فقهای ما در مورد حجاب ایجاد کردهاند (که از حجاب حداکثری پوشیه، تا ستر اجمالی سر و عدم خصوصیت مو و حتی نمادین بودنِ روسری، امتداد دارد) باید برای ایجاد بستر اجتماعی فراخی برای خروج میلیونها دختر ایرانی از فشار روانی و اجتماعی ناشی از احساس گناهکاری اقدام کنیم. چرا به دخترانمان که در دامنۀ شرع لباس میپوشند و به نوع مشخص و محدودی از حجاب معتقد نیستند نگوییم «خوش حجاب»؟ مگر در فرهنگ و ادبیات ایرانی، کسانی که در امری سهل گیرند را با واژۀ "خوش" توصیف نمیکنیم؟ و مثلا میگوییم "خوشمشرب" ، "خوشمنش" ، "خوشاخلاق" و نظایر این. پس چرا در مورد دخترانی که در دامنۀ مجاز فقیهان، در مورد حجابشان سهلگیرند واژۀ "خوشحجاب" را به کار نبریم تا میلیونها دختر و بانوی ایرانی را از حس گناهگاری و فشار روانی و اجتماعی آزاد کنیم؟» (رنانی، درسگفتارهای توسعه).
البته گام نخست این تغییر نگرش، سالها پیش توسط رهبرِ حاضر (گمانم در زمان ریاست جمهوریشان) برداشته شد آنجا که وقتی در سالهای نخست پس از انقلاب، عدهای آنان را بیحجاب مینامیدند ایشان آن را تصحیح کرد و واژه «بدحجاب» را جایگزین «بیحجاب» کرد و جالب اینکه سالها بعدتر در بارۀ همینها آورد که: «او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟. ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید». (مهر ۱۳۹۱ در دیدار با روحانیان خراسان شمالی).
این بدان معنی است که بخشی از نقصها اصولا در سطح اجتماعی نقص نیستند و اگر هم باشند نباید اسباب فشار گروه اجتماعی بر گروه اجتماعی دیگری تلقی شود. بنابراین در راستای زدودن فشار روانی و اجتماعی از دهها میلیون بانوی ایرانی، با الهام از ظرفیتهای موجود در منابع دینیمان، از این پس آنان را "خوشحجاب" مینامیم.
پس ای ایرانیان وطن دوست، فارسی را پاس بدارید و از این پس به جای واژۀ آزاردهنده و ضدِ توسعۀ "بدحجاب" یا "بیحجاب" ، از واژۀ اخلاقی و انسانی و واقعگرایانهتر"خوشحجاب" استفاده کنید.
به گمانم بسیاری از زنان مؤمن عصر نزول و نیز گهگاه خودِ حضرت زهرا، آنگونه که امامان ما نقل کردهاند، بانویی خوشحجاب بودهاند.
تقدیم به زنان ایرانزمین که روزگاری بیرونرفتنشان از خانه ، بیپوشیه بودنشان ، بیچادر بودنشان، قدمزدن و خندیدنشان، رانندگی کردنشان، درس خواندنشان، پزشکشدنشان، همه و همه گناه بود و سپس با پایداری آنان، یک به یک حلال شد.
تقدیم به زنان ایرانزمین که با پایداری خویش، «خوشحجابی» را از گناه متشرّعانه به کنشی توسعهآفرینانه تبدیل میکنند.
گفتنی است نویسندۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، با آوردن روایاتی در بارۀ کیفیّت حجاب حضرت زهرا، نشان میدهد که حضرت علاوه بر صورت و دست همچنین پیدا بودن مو، گردن، ساعد، قدم و ساق را حرام! نمیشمرد (امیر ترکاشوند، ص 775).
تنظیمشده در کانال بازنگری
Telegram.me/baznegari/129
Telegram.me/baznegari/130
البته گام نخست این تغییر نگرش، سالها پیش توسط رهبرِ حاضر (گمانم در زمان ریاست جمهوریشان) برداشته شد آنجا که وقتی در سالهای نخست پس از انقلاب، عدهای آنان را بیحجاب مینامیدند ایشان آن را تصحیح کرد و واژه «بدحجاب» را جایگزین «بیحجاب» کرد و جالب اینکه سالها بعدتر در بارۀ همینها آورد که: «او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟. ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید». (مهر ۱۳۹۱ در دیدار با روحانیان خراسان شمالی).
این بدان معنی است که بخشی از نقصها اصولا در سطح اجتماعی نقص نیستند و اگر هم باشند نباید اسباب فشار گروه اجتماعی بر گروه اجتماعی دیگری تلقی شود. بنابراین در راستای زدودن فشار روانی و اجتماعی از دهها میلیون بانوی ایرانی، با الهام از ظرفیتهای موجود در منابع دینیمان، از این پس آنان را "خوشحجاب" مینامیم.
پس ای ایرانیان وطن دوست، فارسی را پاس بدارید و از این پس به جای واژۀ آزاردهنده و ضدِ توسعۀ "بدحجاب" یا "بیحجاب" ، از واژۀ اخلاقی و انسانی و واقعگرایانهتر"خوشحجاب" استفاده کنید.
به گمانم بسیاری از زنان مؤمن عصر نزول و نیز گهگاه خودِ حضرت زهرا، آنگونه که امامان ما نقل کردهاند، بانویی خوشحجاب بودهاند.
تقدیم به زنان ایرانزمین که روزگاری بیرونرفتنشان از خانه ، بیپوشیه بودنشان ، بیچادر بودنشان، قدمزدن و خندیدنشان، رانندگی کردنشان، درس خواندنشان، پزشکشدنشان، همه و همه گناه بود و سپس با پایداری آنان، یک به یک حلال شد.
تقدیم به زنان ایرانزمین که با پایداری خویش، «خوشحجابی» را از گناه متشرّعانه به کنشی توسعهآفرینانه تبدیل میکنند.
گفتنی است نویسندۀ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، با آوردن روایاتی در بارۀ کیفیّت حجاب حضرت زهرا، نشان میدهد که حضرت علاوه بر صورت و دست همچنین پیدا بودن مو، گردن، ساعد، قدم و ساق را حرام! نمیشمرد (امیر ترکاشوند، ص 775).
تنظیمشده در کانال بازنگری
Telegram.me/baznegari/129
Telegram.me/baznegari/130
Telegram
کانال بازنگری
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
نوروز باید مندرس شود و کسی نام آن را نبرد
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز را از میراث شرعی آدرس میگیرند.
کسی نیست بپرسد مگر
اینهمه احکام نادرست و دور ریختنی (که خوشبختانه محققان به درستی در تلاش برای زدودن این انتسابات زشت و نادرست از دامان دین محمدی و اسلاماند) در این میراث قطور و قَدخَمکن نیامده!؟ خُب تردید در بارۀ خوبی نوروز هم در همین میراثِ سوءپیشینهدار آمده است!.
در ادامه، دو یادداشت کوتاه که در فضای تلگرام به دستم رسید را تقدیم میکنم:
اولی تحریم نوروز از سوی غزالی
و دومی توصیفات علمی پدیدۀ نوروز و تحویل سال.
—------------------------------------------------------------—
امام محمد غزالی و اندیشهی امحای نوروز ایرانی:
«منکرات بازارها: ... و شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز، و بوق سفالین برای سده … اما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین، این در نفسِ خود حرام نیست ولیکن اظهار شعارِ گبران حرام است و مخالف شرع است، و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایفِ بسیار کردن، و تکلفهای نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه "نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد"، تا گروهی از سلف گفتهاند که "نوروز روزه باید داشت تا از آن طعامها خورده نباید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبینند" و محققان گفتهاند که "روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بُوَد، و نشاید که نام این روز برند به هیچ وجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت، و شبِ سده همچنین، چنانکه از وی نام و نشان نماند"».
(غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، جلد اول، برگ ۵۲۲).
مَن أهدَی إلی الإنسانِ شیئاً و أرادَ تعظیمَ النَّیروز، کفر!!.
جامع الفاظ الکفر، ص۸۶
مَن أشتری یومَ النّیروز شیئا و لم یکن یَشتَریه قبلَ ذلک و أراد به تعظیم النیروز، کفر!.
—------------------------------------------------
یادداشتی منتشرشده در کانال آنسو ، در بارۀ اهمیّت نوروز:
https://telegram.me/AnSoo/1970
چند نکته جالب در بارۀ لحظهی تحویل سال:
- فردا در لحظهای که سال تحویل میشود، یعنی دقیقا در ساعت ۱۳:۵۸:۴۰ نور خورشید تمام کره زمین را از نقطهی هندسی قطب شمال تا قطب جنوب روشن میکند! و لحظهای بعد نقطهی هندسی قطب جنوب برای شش ماه کامل در تاریکی فرو میرود، تا اول پاییز! در قطب شمال هم خورشید پیوسته در آسمان میماند بیغروب، تا همان اول پاییز!
- طول روز اول بهار در تمام کرهی زمین ۱۲ ساعت است و نیز روز اول پاییز. فقط در همین دو روز است که تمام نقاط زمین طول روز یکسان یعنی ۱۲ ساعت را تجربه میکنند!
- روز اول بهار بهترین روز برای تعیین دقیق مشرق جغرافیایی در افق مکانی است که شما زندگی میکنید. فقط در همین روز (و البته روز اول پاییز) است که خورشید در تمام نقاط کره زمین دقیقا از مشرق جغرافیایی هر افق طلوع و دقیقا در مغرب جغرافیایی آن غروب میکند. بنابراین در لحظه طلوع اگر دستان خود را به طرفین کاملا باز کنید و انگشتان دست راستتان رو به خورشید باشند صورت شما دقیقا رو به شمال خواهد بود. برای داشتن همین وضعیت در غروب، انگشتان دست چپتان باید رو به خورشید باشند.
- چون مسیر زمین به دور خورشید بیضی شکل است که خورشید دریکی از کانونهای آن قرار دارد، نیمه اول سال تقریبا شش روز از نیمه دوم سال طولانیتر است. به همین ترتیب فصل بهار و تابستان از فصلهای پاییز و زمستان طولانیترند.
همیشه بهاری باشید.
دکتر حسین ثنایینژاد
استاد جغرافی دانشگاه فردوسی
—------------------------------------------------
درک نوروز و برگزاری جشن برای آن، نشاندهندۀ فهم دقیق و زیبای نیاکان این مرز و بوم از "طبیعت ، گردش ایام، و رستاخیز و آغاز رویش دوباره" است. این همان چیزی است که در فاهمۀ کیمیانویسانِ سعادتشعار نمیگنجد.
نوروز در قرآن:
نوروز نه عید بلکه بزرگترین عید الهی انسانی اخلاقی طبیعی و البته تفریحی است. هیچ عیدی به اندازۀ نوروز تفکربرانگیز نیست.
زیباترین قطعات رستاخیزیِ طبیعت را میتوان در آیات قرآن سراغ گرفت. هیچ عیدی در قرآن به اندازۀ نوروز مورد توجه قرار نگرفته است
درود بر نوروز و بهار و تکتکِ ماههای ایرانی: فروردین اردیبهشت خرداد تیر امرداد شهریور مهر آبان آذر دی بهمن اسفند
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۲
telegram.me/baznegari/131
.
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز را از میراث شرعی آدرس میگیرند.
کسی نیست بپرسد مگر
اینهمه احکام نادرست و دور ریختنی (که خوشبختانه محققان به درستی در تلاش برای زدودن این انتسابات زشت و نادرست از دامان دین محمدی و اسلاماند) در این میراث قطور و قَدخَمکن نیامده!؟ خُب تردید در بارۀ خوبی نوروز هم در همین میراثِ سوءپیشینهدار آمده است!.
در ادامه، دو یادداشت کوتاه که در فضای تلگرام به دستم رسید را تقدیم میکنم:
اولی تحریم نوروز از سوی غزالی
و دومی توصیفات علمی پدیدۀ نوروز و تحویل سال.
—------------------------------------------------------------—
امام محمد غزالی و اندیشهی امحای نوروز ایرانی:
«منکرات بازارها: ... و شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز، و بوق سفالین برای سده … اما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین، این در نفسِ خود حرام نیست ولیکن اظهار شعارِ گبران حرام است و مخالف شرع است، و هر چه برای آن کنند نشاید؛ بلکه افراط کردن در آراستن بازارها به سبب نوروز و قطایفِ بسیار کردن، و تکلفهای نو افزودن برای نوروز نشاید؛ بلکه "نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد"، تا گروهی از سلف گفتهاند که "نوروز روزه باید داشت تا از آن طعامها خورده نباید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبینند" و محققان گفتهاند که "روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بُوَد، و نشاید که نام این روز برند به هیچ وجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت، و شبِ سده همچنین، چنانکه از وی نام و نشان نماند"».
(غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، جلد اول، برگ ۵۲۲).
مَن أهدَی إلی الإنسانِ شیئاً و أرادَ تعظیمَ النَّیروز، کفر!!.
جامع الفاظ الکفر، ص۸۶
مَن أشتری یومَ النّیروز شیئا و لم یکن یَشتَریه قبلَ ذلک و أراد به تعظیم النیروز، کفر!.
—------------------------------------------------
یادداشتی منتشرشده در کانال آنسو ، در بارۀ اهمیّت نوروز:
https://telegram.me/AnSoo/1970
چند نکته جالب در بارۀ لحظهی تحویل سال:
- فردا در لحظهای که سال تحویل میشود، یعنی دقیقا در ساعت ۱۳:۵۸:۴۰ نور خورشید تمام کره زمین را از نقطهی هندسی قطب شمال تا قطب جنوب روشن میکند! و لحظهای بعد نقطهی هندسی قطب جنوب برای شش ماه کامل در تاریکی فرو میرود، تا اول پاییز! در قطب شمال هم خورشید پیوسته در آسمان میماند بیغروب، تا همان اول پاییز!
- طول روز اول بهار در تمام کرهی زمین ۱۲ ساعت است و نیز روز اول پاییز. فقط در همین دو روز است که تمام نقاط زمین طول روز یکسان یعنی ۱۲ ساعت را تجربه میکنند!
- روز اول بهار بهترین روز برای تعیین دقیق مشرق جغرافیایی در افق مکانی است که شما زندگی میکنید. فقط در همین روز (و البته روز اول پاییز) است که خورشید در تمام نقاط کره زمین دقیقا از مشرق جغرافیایی هر افق طلوع و دقیقا در مغرب جغرافیایی آن غروب میکند. بنابراین در لحظه طلوع اگر دستان خود را به طرفین کاملا باز کنید و انگشتان دست راستتان رو به خورشید باشند صورت شما دقیقا رو به شمال خواهد بود. برای داشتن همین وضعیت در غروب، انگشتان دست چپتان باید رو به خورشید باشند.
- چون مسیر زمین به دور خورشید بیضی شکل است که خورشید دریکی از کانونهای آن قرار دارد، نیمه اول سال تقریبا شش روز از نیمه دوم سال طولانیتر است. به همین ترتیب فصل بهار و تابستان از فصلهای پاییز و زمستان طولانیترند.
همیشه بهاری باشید.
دکتر حسین ثنایینژاد
استاد جغرافی دانشگاه فردوسی
—------------------------------------------------
درک نوروز و برگزاری جشن برای آن، نشاندهندۀ فهم دقیق و زیبای نیاکان این مرز و بوم از "طبیعت ، گردش ایام، و رستاخیز و آغاز رویش دوباره" است. این همان چیزی است که در فاهمۀ کیمیانویسانِ سعادتشعار نمیگنجد.
نوروز در قرآن:
نوروز نه عید بلکه بزرگترین عید الهی انسانی اخلاقی طبیعی و البته تفریحی است. هیچ عیدی به اندازۀ نوروز تفکربرانگیز نیست.
زیباترین قطعات رستاخیزیِ طبیعت را میتوان در آیات قرآن سراغ گرفت. هیچ عیدی در قرآن به اندازۀ نوروز مورد توجه قرار نگرفته است
درود بر نوروز و بهار و تکتکِ ماههای ایرانی: فروردین اردیبهشت خرداد تیر امرداد شهریور مهر آبان آذر دی بهمن اسفند
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۲
telegram.me/baznegari/131
.
Telegram
کانال بازنگری
نوروز باید مندرس شود و کسی نام آن را نبرد
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز…
(اعلام جنگ اماممحمد غزالی در کیمیای سعادت!! بر علیهِ نوروز و آیینهای ممالک اشغالشده)
t.me/baznegari/131
برخی هنوز در این گیر کردهاند که آیا نوروز و پاسداشتِ آن، امری شرعی! است یا نه؟؛ اینان خوبی و بدی همهچیز…
افزایش گامبهگامِ افسانهپردازی در روایات رجعت
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛ و سپس انتقامگیری و تثبیت حق در جایگاهش و...
در بخشی از کتاب بررسی رجعت در قرآن و حدیث (پایاننامۀ کارشناسی ارشدم) چند نمونه از افزایش صعودی و پلّهپلّۀ جعل حدیث در موضوع رجعت را با عنوان "سیر غلوّ و جعل» استخراج کردم که میتواند برای کارگاه حدیثشناسی مورد استفاده قرار گیرد.
اینک یکی از همانها در صفحۀ ۲۱۹:
ب ـ «از بازگشت فردى تا رجعت لشگرى و گردانى!»
گام۱- بكيربناعين مىگويد كه امام باقر به من فرمود: رسولالله و على باز خواهند گشت
گام۲- امام صادق: به خدا سوگند! هيچ پيامبر و رسولى را خداوند از زمان آدم تا خاتم، مبعوث نكرده است، مگر اينكه همه آنها به دنيا باز مىگردند
گام۳- امام صادق: اوّل كسى كه به دنيا باز مىگردد حسينبنعلى است
گام۴- امام صادق: اولين كسانى كه به دنيا رجعت مىكنند حسينبنعلى و يزيدبنمعاويه به همراه سپاهيان خود مىباشند آن گاه امام حسين، آنها را مىكشد
گام۵- امام صادق: در رجعت، باز نمىگردند مگر كسانى كه در ايمان یا شرک به حدّ محض رسيده باشند
گام۶- امام صادق: هيچ امامى نيست مگر اين كه با اهل عصر خويش برمىگردد و نيك و بد، همه با او زنده مىشوند
گام۷- از امام صادق در باره كلمه «يوم» در آيه: «فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة» پرسيده شد و ايشان فرمودند: آن عبارت است از رجعت رسول اكرم، بنابراين مدت حكومت رسول اكرم در روزگار رجعت، پنجاه هزار سال مىباشد و نيز اميرالمؤمنين در روزگار رجعت چهل و چهار هزار سال فرمانروايى مىكند.
گام۸- امام صادق: اميرالمؤمنين چهل و چهار هزار سال حكومت خواهد كرد (در رجعت) و براى هر يك از شيعيان على، هزار پسر به دنيا مىآيد
ارزيابى:
مگر رجعت چيز بدى است؟ خير، اتفاقاً خيلى هم خوب است. پس حالا كه خوب است، چرا فقط پيامبر اكرم و على، رجعت كنند (اشاره به حديث اوّل)،
چه اشكالى دارد كه پيامبران قبلى نيز به دنيا بازگردند؟ (حديث دوّم).
راستى امام حسين كه اين همه به او ارادت داريم چرا برنگردد كه بازگشت او موجب تشفّى خاطر مؤمنان شود (حديث سوّم).
حال كه امام حسين بر مىگردد بهتر است دشمن او هم برگردد، نه فقط دشمن او بلكه تمام سپاه او نيز برگردد تا در همين دنيا از او انتقام گرفته شود، كو تا قيامت! (حديث چهارم).
حال كه در همين دنيا مىشود انتقام از مشركين محض، همچون يزيد و سپاهيانش گرفت، چرا اصلاً همۀ مشركينِ محض نيايند تا در همينجا به وسيله مؤمنين محض، شكنجه شوند (حديث پنجم).
چرا سختگيرى مىكنيد حالا كه امكان مؤاخذه آدمهاى خيلى بد و تشكّر از آدمهاى خيلى خوب وجود دارد، چه دليلى دارد كه فقط اينان رجعت كنند، بهتر است قيد محض را برداريم و همه خوبها و بدها را رجعت دهيم (حديث ششم).
حال كه همهچيز مهيا شده و همۀ بدها و خوبها برگشتهاند و حكومت نيز به دست پاکترين انسانها افتاده، چرا مدّت حكومت ايشان، اندک باشد، اصلاً اين اعداد و ارقام بزرگ در قرآن براى چه وقت مورد استفاده واقع مىشود؟ حتماً مربوط به روزگار رجعت پيامبر و خاصّ مدت حكمرانى او مىباشد (حديث هفتم).
از اين بهتر نمىشود، تنبيه همۀ آدمهاى شرور و پاداش و تشويق همه آدمهاى خوب در طول تاريخ، وجود حكمرانانى بىنظير با دورههاى حكومتى تمامنشدنى، فقط يك چيز ديگر اگر بود، «نور على نور» مىشد نكند يک زمانى آدمهاى بد، كه هميشه از خوبها و شيعيان بيشتر بودهاند، دستبهيكى كنند و عليه حكومت قيام كنند! پس بهتر است هر فرد شيعهاى، اين امكان را داشته باشد كه حداقل بتواند هزار تا بچه درست كند آنهم نه دختر، بلكه پسر؛ زيرا پسر هم مىتواند بجنگد و هم نور چشم پدرش! مىباشد (حديث هشتم).
... گذشته از مضامين بىاعتبار احاديث منسوب به امام صادق آيا مىتوان قبول كرد كه ايشان اين جزئيات را به راويان ضعيف و دروغگو و نيز غالى گفته باشد امّا در جواب يكى از برجستهترين راويان، يعنى زراره كه از ايشان درباره رجعت و امثال اين امور مهم، سؤال كرده بود تنها بگويد: آنچه كه مىپرسيد، هنوز وقتش نرسيده است...
نيز در حديث اوّل، فقط سخن از بازگشت پيامبر اكرم و على است و مخاطب حديث نيز فرد مورد اعتمادى همچون بكير بن اعين مىباشد. اگر مطلب بيشترى وجود دارد، چرا امام باقر به وى نگفت.
آيا راويانى كه در كتب رجالى، هيچ اعتمادى به آنها نيست و بعضاً از جاعلين حديث و غاليان هستند، مورد اعتماد امام مىباشند امّا امثال بكير بن اعين و زراره، غريبهاند!
تأكيد مىشود كه اين بيان به معناى پذيرش حديث اوّل نيست.
https://t.me/baznegari/132
.
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛ و سپس انتقامگیری و تثبیت حق در جایگاهش و...
در بخشی از کتاب بررسی رجعت در قرآن و حدیث (پایاننامۀ کارشناسی ارشدم) چند نمونه از افزایش صعودی و پلّهپلّۀ جعل حدیث در موضوع رجعت را با عنوان "سیر غلوّ و جعل» استخراج کردم که میتواند برای کارگاه حدیثشناسی مورد استفاده قرار گیرد.
اینک یکی از همانها در صفحۀ ۲۱۹:
ب ـ «از بازگشت فردى تا رجعت لشگرى و گردانى!»
گام۱- بكيربناعين مىگويد كه امام باقر به من فرمود: رسولالله و على باز خواهند گشت
گام۲- امام صادق: به خدا سوگند! هيچ پيامبر و رسولى را خداوند از زمان آدم تا خاتم، مبعوث نكرده است، مگر اينكه همه آنها به دنيا باز مىگردند
گام۳- امام صادق: اوّل كسى كه به دنيا باز مىگردد حسينبنعلى است
گام۴- امام صادق: اولين كسانى كه به دنيا رجعت مىكنند حسينبنعلى و يزيدبنمعاويه به همراه سپاهيان خود مىباشند آن گاه امام حسين، آنها را مىكشد
گام۵- امام صادق: در رجعت، باز نمىگردند مگر كسانى كه در ايمان یا شرک به حدّ محض رسيده باشند
گام۶- امام صادق: هيچ امامى نيست مگر اين كه با اهل عصر خويش برمىگردد و نيك و بد، همه با او زنده مىشوند
گام۷- از امام صادق در باره كلمه «يوم» در آيه: «فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة» پرسيده شد و ايشان فرمودند: آن عبارت است از رجعت رسول اكرم، بنابراين مدت حكومت رسول اكرم در روزگار رجعت، پنجاه هزار سال مىباشد و نيز اميرالمؤمنين در روزگار رجعت چهل و چهار هزار سال فرمانروايى مىكند.
گام۸- امام صادق: اميرالمؤمنين چهل و چهار هزار سال حكومت خواهد كرد (در رجعت) و براى هر يك از شيعيان على، هزار پسر به دنيا مىآيد
ارزيابى:
مگر رجعت چيز بدى است؟ خير، اتفاقاً خيلى هم خوب است. پس حالا كه خوب است، چرا فقط پيامبر اكرم و على، رجعت كنند (اشاره به حديث اوّل)،
چه اشكالى دارد كه پيامبران قبلى نيز به دنيا بازگردند؟ (حديث دوّم).
راستى امام حسين كه اين همه به او ارادت داريم چرا برنگردد كه بازگشت او موجب تشفّى خاطر مؤمنان شود (حديث سوّم).
حال كه امام حسين بر مىگردد بهتر است دشمن او هم برگردد، نه فقط دشمن او بلكه تمام سپاه او نيز برگردد تا در همين دنيا از او انتقام گرفته شود، كو تا قيامت! (حديث چهارم).
حال كه در همين دنيا مىشود انتقام از مشركين محض، همچون يزيد و سپاهيانش گرفت، چرا اصلاً همۀ مشركينِ محض نيايند تا در همينجا به وسيله مؤمنين محض، شكنجه شوند (حديث پنجم).
چرا سختگيرى مىكنيد حالا كه امكان مؤاخذه آدمهاى خيلى بد و تشكّر از آدمهاى خيلى خوب وجود دارد، چه دليلى دارد كه فقط اينان رجعت كنند، بهتر است قيد محض را برداريم و همه خوبها و بدها را رجعت دهيم (حديث ششم).
حال كه همهچيز مهيا شده و همۀ بدها و خوبها برگشتهاند و حكومت نيز به دست پاکترين انسانها افتاده، چرا مدّت حكومت ايشان، اندک باشد، اصلاً اين اعداد و ارقام بزرگ در قرآن براى چه وقت مورد استفاده واقع مىشود؟ حتماً مربوط به روزگار رجعت پيامبر و خاصّ مدت حكمرانى او مىباشد (حديث هفتم).
از اين بهتر نمىشود، تنبيه همۀ آدمهاى شرور و پاداش و تشويق همه آدمهاى خوب در طول تاريخ، وجود حكمرانانى بىنظير با دورههاى حكومتى تمامنشدنى، فقط يك چيز ديگر اگر بود، «نور على نور» مىشد نكند يک زمانى آدمهاى بد، كه هميشه از خوبها و شيعيان بيشتر بودهاند، دستبهيكى كنند و عليه حكومت قيام كنند! پس بهتر است هر فرد شيعهاى، اين امكان را داشته باشد كه حداقل بتواند هزار تا بچه درست كند آنهم نه دختر، بلكه پسر؛ زيرا پسر هم مىتواند بجنگد و هم نور چشم پدرش! مىباشد (حديث هشتم).
... گذشته از مضامين بىاعتبار احاديث منسوب به امام صادق آيا مىتوان قبول كرد كه ايشان اين جزئيات را به راويان ضعيف و دروغگو و نيز غالى گفته باشد امّا در جواب يكى از برجستهترين راويان، يعنى زراره كه از ايشان درباره رجعت و امثال اين امور مهم، سؤال كرده بود تنها بگويد: آنچه كه مىپرسيد، هنوز وقتش نرسيده است...
نيز در حديث اوّل، فقط سخن از بازگشت پيامبر اكرم و على است و مخاطب حديث نيز فرد مورد اعتمادى همچون بكير بن اعين مىباشد. اگر مطلب بيشترى وجود دارد، چرا امام باقر به وى نگفت.
آيا راويانى كه در كتب رجالى، هيچ اعتمادى به آنها نيست و بعضاً از جاعلين حديث و غاليان هستند، مورد اعتماد امام مىباشند امّا امثال بكير بن اعين و زراره، غريبهاند!
تأكيد مىشود كه اين بيان به معناى پذيرش حديث اوّل نيست.
https://t.me/baznegari/132
.
Telegram
کانال بازنگری
افزایش گامبهگامِ افسانهپردازی در روایات رجعت
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛…
(... و برای هر شیعهٔ علی ۱۰۰۰ پسر به دنیا میآید)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۵
@baznegari
رجعت در نزد غُلاة شیعه یعنی بازگشت امامان و غاصبان حقِشان (خلفای بنیامیه و بنیعباس و ماقبلتر) به همراهِ اصحاب طرفین؛…
سبِّ کدام نبی؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به نظرم میرسد:
یک- نقد کیفر:
مجازات این کار در فقه سنّتی اعدام است!
به نظر شما اگر کسی، از شخص نبی و از آیین، مرام، اخلاق، رفتار و شخصیتِ وی ابراز بیزاری کند و حتی به او هتاکی کند، چه واکنشی باید نشان داد؟ خودِ آن نبی در این باره چه حکمی دارد؟
فتوای خودِ نبی را (گرچه اکثریتمان در این باره چیزی از او نشنیدهایم ولی چون خودش را به خوبی میشناسیم) همهمان میدانیم: کاری به کارِ هتاکانم ندارم و تازه، نگرانِ سلامتشان هم هستم:
«نکند این چند روز اخیر که هتاکی نکرده و خاکروبه بر سرم نریخته، بیمار است و نیاز به عیادت دارد
نکند در خلال فتحِ شهر زادگاهم هتاکان و جنگافروزان دیروز، احساس ناامنی کنند و نیاز به من دخل دار أبیسفیان!! فهو آمن دارند».
حاشا و کلّا که صاحب خُلُق عظیم، در واکنش به هتاکی و فحاشی، شمشیر از نیام برکشد و انسانی را نقش بر زمین کند و یا از پیروانش بخواهد که چنین کنند.
اما! اخلاق بزرگوارانه، گذشت، مهربانی، دلسوزی و دردِ خلقداشتنِ نبی و اوج اهتمامش به مردم، یک بدی دارد! و آن اینکه در مواجهه با این چشمۀ خوبی و انسانیت، هوش از کف و عقل از سر و منطق از تصمیمگیریِ پیروان میرود و در این خلأ، هر شخص و خط و قلم و سخنی را که در مخالفت با او بینند، خواهان نابودیاش میشوند: اگر به او سب کنند یا دینش را ترک گویند و یا در برابر آیینش سرِ تعظیم فرود نیاورند همه را تحت عناوین سبّالنبی و ارتداد و کفر، نابود میکنند تا جز نام و دینِ آن سرچشمۀ خوبی باقی نمانَد! در واقع این نوع احکام سنگین از سرِ شدت علاقه به وجود آمده است.
بگذریم؛ تازه این کیفر یا عدم کیفر، در بارۀ کسی بود که پیامبر را میدید! وگرنه برای مردمی که در زمان و مکان او زندگی نمیکنند و قرنها و قارّهها با او فاصله دارند مشکل دیگری نیز پیدا میشود: نکند سیمای نبی (و هکذا دینش) به صورت وارونه به دستِ سبکنندۀ امروزی رسیده باشد:
دو- خطا در تشخیص:
در این نوع اتهامات باید بررسی کرد کدام نبی سب شده؟ زیرا از نبیّ گرامی دو شخصیت کاملاً متفاوت و بلکه ضدّ هم، در ذهن و اندیشۀ مسلمانان شکل گرفته: «نبیِ انساندوست ، نبیِ انسانستیز».
نبیّ انسانستیز، در برابر وجوه ممیّزه و مختصّۀ انسان یعنی اختیارمندی و استعدادها، قدعَلَم کرده و خواهان بازگشت انسان به نقطۀ صفر آفرینش، و سلب اختیار و کور کردن استعدادهای اوست. به سیمای نبی و دین او در متون سنتی بنگرید: «همه باید خدای او را بپرستند. همه باید به او ایمان آورند. هیچکس نباید از اعتقاد به او دست بردارد. احكامِ متناسب با واقعیات زندگي درعصر او باید در تمام قرون و قارهها به کار بسته شود. انسانها تا پایان جهان باید به دو دستة آزاد و برده تقسیم شوند. برای از بین بردنِ کفر و گناه باید کیفرهای سنگین إعمال کرد. زنان باید پردهنشین باشند. اعمال و عبادات سایر ادیان و حتی مذاهب، مقبول درگاه خدا نیست. اکثریت مردم جهان نجساند. انسانها تا قیامِ قیامت، لیاقت انتخاب رهبر از میان خود را ندارند. لازم نیست اخلاق را نسبت به نامسلمانان و مخالفان مذهبی رعایت کرد». نیز به سیمای نبی در فضاهای مجازی بنگرید: «فردی زنباز و لبریز از شهوت بطوریکه از دخترکان کمسنوسال (که امروزه کودکآزاری شمرده میشود) و از زنان اسیرِ شوهردار نیز درنمیگذشت. گرهخوردنِ نامش با جنگ و کشتار و حتی قتلعام هفتصد اسیر!. تأکید و اصرار بر مجازاتهای خشن و غیر قابلِ باور. کشتارهای وحشتناکِ فرزندِ موعودش مهدی. انتشار متن و عکس و فیلمِ "سنگسار، دستبریدن، جنگوکشتار و سربریدن" به نام اسلام در نقاط مختلف جهان.».
اگر کسانی با دیدن این نسبتهای ناروا، از نبی بیزاری جویند نباید از آنها خُرده گرفت و مجرم شمردشان؛ زیرا آنها در نهادِ پاکشان با زبان بیزبانی، از انبیا «انتظار عصمت» و پاکی دارند! و این انتسابات و گناهان را با شأنِ فرستادۀ پروردگار و با شأنِ مردِ خدا! سازگار نمیبینند! و از این نبیِ بدمعرفیشده، اعراض میکنند و نه نبیِ انساندوست و راستین.
اگر کسی به بدگویی از موارد بالا پرداخت آیا باید او را تحت پیگرد و بالای دار قرار داد!؟ و یا نه، آستین همّت بالا زد و با زحمت شبانهروزی به تبیین درست و واقعیتری از اسلامِ وارونهشده رسید تا بلکه یخرجون من دین الله أفواجا را مهار کرد؟
در احادیث آمده که سرانجام، دین اسلام وارونه و از درون، تهی و جز اسم و ظواهر از آن باقی نمیماند؛ حال اگر کسی در آن دوران، از اسلامِ وارونشده بدگویی کرد آیا میتوان وی را به محاکمه کشید؟
telegram.me/baznegari/133
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به نظرم میرسد:
یک- نقد کیفر:
مجازات این کار در فقه سنّتی اعدام است!
به نظر شما اگر کسی، از شخص نبی و از آیین، مرام، اخلاق، رفتار و شخصیتِ وی ابراز بیزاری کند و حتی به او هتاکی کند، چه واکنشی باید نشان داد؟ خودِ آن نبی در این باره چه حکمی دارد؟
فتوای خودِ نبی را (گرچه اکثریتمان در این باره چیزی از او نشنیدهایم ولی چون خودش را به خوبی میشناسیم) همهمان میدانیم: کاری به کارِ هتاکانم ندارم و تازه، نگرانِ سلامتشان هم هستم:
«نکند این چند روز اخیر که هتاکی نکرده و خاکروبه بر سرم نریخته، بیمار است و نیاز به عیادت دارد
نکند در خلال فتحِ شهر زادگاهم هتاکان و جنگافروزان دیروز، احساس ناامنی کنند و نیاز به من دخل دار أبیسفیان!! فهو آمن دارند».
حاشا و کلّا که صاحب خُلُق عظیم، در واکنش به هتاکی و فحاشی، شمشیر از نیام برکشد و انسانی را نقش بر زمین کند و یا از پیروانش بخواهد که چنین کنند.
اما! اخلاق بزرگوارانه، گذشت، مهربانی، دلسوزی و دردِ خلقداشتنِ نبی و اوج اهتمامش به مردم، یک بدی دارد! و آن اینکه در مواجهه با این چشمۀ خوبی و انسانیت، هوش از کف و عقل از سر و منطق از تصمیمگیریِ پیروان میرود و در این خلأ، هر شخص و خط و قلم و سخنی را که در مخالفت با او بینند، خواهان نابودیاش میشوند: اگر به او سب کنند یا دینش را ترک گویند و یا در برابر آیینش سرِ تعظیم فرود نیاورند همه را تحت عناوین سبّالنبی و ارتداد و کفر، نابود میکنند تا جز نام و دینِ آن سرچشمۀ خوبی باقی نمانَد! در واقع این نوع احکام سنگین از سرِ شدت علاقه به وجود آمده است.
بگذریم؛ تازه این کیفر یا عدم کیفر، در بارۀ کسی بود که پیامبر را میدید! وگرنه برای مردمی که در زمان و مکان او زندگی نمیکنند و قرنها و قارّهها با او فاصله دارند مشکل دیگری نیز پیدا میشود: نکند سیمای نبی (و هکذا دینش) به صورت وارونه به دستِ سبکنندۀ امروزی رسیده باشد:
دو- خطا در تشخیص:
در این نوع اتهامات باید بررسی کرد کدام نبی سب شده؟ زیرا از نبیّ گرامی دو شخصیت کاملاً متفاوت و بلکه ضدّ هم، در ذهن و اندیشۀ مسلمانان شکل گرفته: «نبیِ انساندوست ، نبیِ انسانستیز».
نبیّ انسانستیز، در برابر وجوه ممیّزه و مختصّۀ انسان یعنی اختیارمندی و استعدادها، قدعَلَم کرده و خواهان بازگشت انسان به نقطۀ صفر آفرینش، و سلب اختیار و کور کردن استعدادهای اوست. به سیمای نبی و دین او در متون سنتی بنگرید: «همه باید خدای او را بپرستند. همه باید به او ایمان آورند. هیچکس نباید از اعتقاد به او دست بردارد. احكامِ متناسب با واقعیات زندگي درعصر او باید در تمام قرون و قارهها به کار بسته شود. انسانها تا پایان جهان باید به دو دستة آزاد و برده تقسیم شوند. برای از بین بردنِ کفر و گناه باید کیفرهای سنگین إعمال کرد. زنان باید پردهنشین باشند. اعمال و عبادات سایر ادیان و حتی مذاهب، مقبول درگاه خدا نیست. اکثریت مردم جهان نجساند. انسانها تا قیامِ قیامت، لیاقت انتخاب رهبر از میان خود را ندارند. لازم نیست اخلاق را نسبت به نامسلمانان و مخالفان مذهبی رعایت کرد». نیز به سیمای نبی در فضاهای مجازی بنگرید: «فردی زنباز و لبریز از شهوت بطوریکه از دخترکان کمسنوسال (که امروزه کودکآزاری شمرده میشود) و از زنان اسیرِ شوهردار نیز درنمیگذشت. گرهخوردنِ نامش با جنگ و کشتار و حتی قتلعام هفتصد اسیر!. تأکید و اصرار بر مجازاتهای خشن و غیر قابلِ باور. کشتارهای وحشتناکِ فرزندِ موعودش مهدی. انتشار متن و عکس و فیلمِ "سنگسار، دستبریدن، جنگوکشتار و سربریدن" به نام اسلام در نقاط مختلف جهان.».
اگر کسانی با دیدن این نسبتهای ناروا، از نبی بیزاری جویند نباید از آنها خُرده گرفت و مجرم شمردشان؛ زیرا آنها در نهادِ پاکشان با زبان بیزبانی، از انبیا «انتظار عصمت» و پاکی دارند! و این انتسابات و گناهان را با شأنِ فرستادۀ پروردگار و با شأنِ مردِ خدا! سازگار نمیبینند! و از این نبیِ بدمعرفیشده، اعراض میکنند و نه نبیِ انساندوست و راستین.
اگر کسی به بدگویی از موارد بالا پرداخت آیا باید او را تحت پیگرد و بالای دار قرار داد!؟ و یا نه، آستین همّت بالا زد و با زحمت شبانهروزی به تبیین درست و واقعیتری از اسلامِ وارونهشده رسید تا بلکه یخرجون من دین الله أفواجا را مهار کرد؟
در احادیث آمده که سرانجام، دین اسلام وارونه و از درون، تهی و جز اسم و ظواهر از آن باقی نمیماند؛ حال اگر کسی در آن دوران، از اسلامِ وارونشده بدگویی کرد آیا میتوان وی را به محاکمه کشید؟
telegram.me/baznegari/133
.
.
Telegram
کانال بازنگری
سبِّ کدام نبی؟
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
@baznegari
در خبرها آمده که حکم اعدام جوانی بیست و یک ساله به جرم سبّالنبی در دیوانعالی کشور تأیید شد.
صرفنظر از صحتوسقم خبر و چندوچون آن، که در جریان نیستم، امّا در بارۀ موضوع سبِ نبی به طور کلی، دو مطلب مهم به…
فهرست یادداشتهای ترکاشوند در سال ۹۵
http://cdn.fa.shafaqna.com/media/2016/05/127.jpg
کانال بازنگری:
یادداشتهای تلگرامی امیر ترکاشوند در سال ۱۳۹۵ به شرح زیر است. این یادداشتها اکثراً با هدف نشاندادن بخشهای قابل انتقادِ فقه سنتی نوشته شده، تا خواننده را با ریشۀ مشکلات سیاسی آشنا ساخته و زمینه را برای بازپژوهیِ دقیقتر در منابع اسلامی و دستیابی به فهمِ درستتری از اسلام هموار کند.
گفتنی است نامبرده، نویسندۀ کتابهای:
حجاب شرعی در عصر پیامبر:
telegram.me/baznegari/4
و نسخ سنگسار توسط اسلام:
telegram.me/baznegari/6
میباشد.
@baznegari
«فهرست»:
در کوچۀ حاج نایب به دنبال چه میگردی!؟ بخش اول:
https://telegram.me/baznegari/44
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید:
https://telegram.me/baznegari/48
کفر و فِسق؛ تنفّری که فرو میریزد:
https://telegram.me/baznegari/49
روان ِگوسفند از وی بنالید:
https://telegram.me/baznegari/63
مُباحالدم!:
https://telegram.me/baznegari/65
شلاق در قرآن!؟:
https://telegram.me/baznegari/67
تکمله بر یادداشتِ "شلاق در قرآن!؟" (نه آبروبَر بود و نه جراحت آفرین):
https://telegram.me/baznegari/69
توقف افق شرعی در نقطه جاهلیت!؟:
https://telegram.me/baznegari/70
عُمق فاجعه! (قوانین ما حتّی در شیوۀ قتلِ محکوم، پیروِ عُرف دوران جاهلیّت است):
https://telegram.me/baznegari/71
خشکیِ زایندهرود ؛ قحطیِ علمای پارسا:
https://telegram.me/baznegari/74
زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعهای پیرو؟:
https://telegram.me/baznegari/75
امامانِ خُردسال؟!:
https://telegram.me/baznegari/81
مکانیزم انتقال علمِ امامت! در نگاه سنّتی. باورنکردنی!!:
https://telegram.me/baznegari/84
کارکردِ تعزیرات: اجباریشدنِ فرائض دینی (مقابلهٔ فقه سنّتی با اختیاریبودنِ شرعیّات):
https://telegram.me/baznegari/91
فرجامِ بینماز در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/94
سینجیمِ تارکالصلاة در مُدل شیخطوسی:
https://telegram.me/baznegari/95
نشوزِ منجر به ضرب (زدن مرتکبِ فحشا! به امید تغییر رویّه و حفظ زندگی):
https://telegram.me/baznegari/97
فِیئاً للمسلمین!! (محترم نبودنِ جانومالوآبرویِ اغیار):
https://telegram.me/baznegari/98
زنان قُرَشی در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/100
امام رضا و مُنجیهای محیّرالعقول:
https://telegram.me/baznegari/101
غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟:
https://telegram.me/baznegari/102
تقارن میلاد پیامبر با پادشاهیِ انوشیروان دادگر:
https://telegram.me/baznegari/104
قتلعامِ مُنجی برای استقرار عدل!!:
https://telegram.me/baznegari/107
حرفهای بد در کتابهای خوب (۱): «سرقت از غیر همکیشان و تعلّق خمس به آن»:
https://telegram.me/baznegari/109
مجازاتِ مسلمان نبودن در کتاب شیخبهایی:
https://telegram.me/baznegari/110
ترديد آتشنشان:
https://telegram.me/baznegari/111
ازدواج با اهل كتاب:
https://telegram.me/baznegari/112
تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!:
https://telegram.me/baznegari/113
خیابان مهندس مهدی بازرگان:
https://telegram.me/baznegari/114
لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی:
https://telegram.me/baznegari/115
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت:
https://telegram.me/baznegari/116
عدم دفنِ كُفار!!:
https://telegram.me/baznegari/117
بارقههای «همنوعگرایی» در فقه سنّتی:
https://telegram.me/baznegari/118
ورود زنانِ بیچادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیاتشان ،حتّی بیروسری، آزاد!!:
https://telegram.me/baznegari/119
سَربرهنه و موپریشان!:
https://telegram.me/baznegari/120
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
https://telegram.me/baznegari/122
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان:
https://telegram.me/baznegari/123
چشمانِ ابر:
https://telegram.me/baznegari/124
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر:
https://telegram.me/baznegari/125
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارمشیرازی:
https://telegram.me/baznegari/126
تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در یکصدسالِ اخیر:
https://telegram.me/baznegari/127
کانال بازنگری:
telegram.me/baznegari/134
.
.
http://cdn.fa.shafaqna.com/media/2016/05/127.jpg
کانال بازنگری:
یادداشتهای تلگرامی امیر ترکاشوند در سال ۱۳۹۵ به شرح زیر است. این یادداشتها اکثراً با هدف نشاندادن بخشهای قابل انتقادِ فقه سنتی نوشته شده، تا خواننده را با ریشۀ مشکلات سیاسی آشنا ساخته و زمینه را برای بازپژوهیِ دقیقتر در منابع اسلامی و دستیابی به فهمِ درستتری از اسلام هموار کند.
گفتنی است نامبرده، نویسندۀ کتابهای:
حجاب شرعی در عصر پیامبر:
telegram.me/baznegari/4
و نسخ سنگسار توسط اسلام:
telegram.me/baznegari/6
میباشد.
@baznegari
«فهرست»:
در کوچۀ حاج نایب به دنبال چه میگردی!؟ بخش اول:
https://telegram.me/baznegari/44
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید:
https://telegram.me/baznegari/48
کفر و فِسق؛ تنفّری که فرو میریزد:
https://telegram.me/baznegari/49
روان ِگوسفند از وی بنالید:
https://telegram.me/baznegari/63
مُباحالدم!:
https://telegram.me/baznegari/65
شلاق در قرآن!؟:
https://telegram.me/baznegari/67
تکمله بر یادداشتِ "شلاق در قرآن!؟" (نه آبروبَر بود و نه جراحت آفرین):
https://telegram.me/baznegari/69
توقف افق شرعی در نقطه جاهلیت!؟:
https://telegram.me/baznegari/70
عُمق فاجعه! (قوانین ما حتّی در شیوۀ قتلِ محکوم، پیروِ عُرف دوران جاهلیّت است):
https://telegram.me/baznegari/71
خشکیِ زایندهرود ؛ قحطیِ علمای پارسا:
https://telegram.me/baznegari/74
زیارت عاشورا؛ کلام امام یا شیعهای پیرو؟:
https://telegram.me/baznegari/75
امامانِ خُردسال؟!:
https://telegram.me/baznegari/81
مکانیزم انتقال علمِ امامت! در نگاه سنّتی. باورنکردنی!!:
https://telegram.me/baznegari/84
کارکردِ تعزیرات: اجباریشدنِ فرائض دینی (مقابلهٔ فقه سنّتی با اختیاریبودنِ شرعیّات):
https://telegram.me/baznegari/91
فرجامِ بینماز در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/94
سینجیمِ تارکالصلاة در مُدل شیخطوسی:
https://telegram.me/baznegari/95
نشوزِ منجر به ضرب (زدن مرتکبِ فحشا! به امید تغییر رویّه و حفظ زندگی):
https://telegram.me/baznegari/97
فِیئاً للمسلمین!! (محترم نبودنِ جانومالوآبرویِ اغیار):
https://telegram.me/baznegari/98
زنان قُرَشی در فقه سنّتی!:
https://telegram.me/baznegari/100
امام رضا و مُنجیهای محیّرالعقول:
https://telegram.me/baznegari/101
غایب شدنِ امام دوازدهم به چه معناست؟:
https://telegram.me/baznegari/102
تقارن میلاد پیامبر با پادشاهیِ انوشیروان دادگر:
https://telegram.me/baznegari/104
قتلعامِ مُنجی برای استقرار عدل!!:
https://telegram.me/baznegari/107
حرفهای بد در کتابهای خوب (۱): «سرقت از غیر همکیشان و تعلّق خمس به آن»:
https://telegram.me/baznegari/109
مجازاتِ مسلمان نبودن در کتاب شیخبهایی:
https://telegram.me/baznegari/110
ترديد آتشنشان:
https://telegram.me/baznegari/111
ازدواج با اهل كتاب:
https://telegram.me/baznegari/112
تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!:
https://telegram.me/baznegari/113
خیابان مهندس مهدی بازرگان:
https://telegram.me/baznegari/114
لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی:
https://telegram.me/baznegari/115
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت:
https://telegram.me/baznegari/116
عدم دفنِ كُفار!!:
https://telegram.me/baznegari/117
بارقههای «همنوعگرایی» در فقه سنّتی:
https://telegram.me/baznegari/118
ورود زنانِ بیچادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیاتشان ،حتّی بیروسری، آزاد!!:
https://telegram.me/baznegari/119
سَربرهنه و موپریشان!:
https://telegram.me/baznegari/120
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
https://telegram.me/baznegari/122
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان:
https://telegram.me/baznegari/123
چشمانِ ابر:
https://telegram.me/baznegari/124
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر:
https://telegram.me/baznegari/125
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارمشیرازی:
https://telegram.me/baznegari/126
تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در یکصدسالِ اخیر:
https://telegram.me/baznegari/127
کانال بازنگری:
telegram.me/baznegari/134
.
.
آشتی با سگ
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۴)
سگ همواره در زندگی بشر حضور داشته و این حضور به خواستِ انسان بوده و نه به زورِ سگ؛ و اگر هم از سوی این حیوان باوفا اقدامی برای ورود به زندگی انسان صورت گرفته تنها در حدّ درخواستِ عواطفآمیز بوده و بس!.
یکی از کارهای عادی بچّهها، با سگ بودن و بازی کردن با این حیوان است؛
حتّی گویند امام حسن نیز در کودکی با سگ بازی میکرد: «... ففتحت البیت فلم أجد فیه شیئا غیر جَرْوِ کلب کان یلعب به الحسن ...-مسند احمد-»
و امام حسین نیز در همان سنین، سگ داشت و با این حیوان مأنوس بود: «... ما عَلِمْتُ فی البیت شیئاً فضربتُ بیدی فإِذا جِرْوُ کلبٍ کان للحسین بن علی یلعب به الْأَمس فلمّا کان اللیلُ دخل تحت السّریر ...-محاسن برقی-».
پدر و مادر حسنین (امام علی و فاطمه) و نیز جدّشان (پیامبر گرامی) آن دو را از بودن با سگ پرهیز ندادند و فقط حضور آن در داخل اتاق موجب عدم اتصال وحی و عدم حضور جبرئیل دانسته شده که این مسئله امروز بدلیل ختم نبوت و بسته شدنِ پنجرۀ وحی موضوعیت ندارد.
امام رضا پس از وفات پدرش (و گویا برای اینکه به حکومت نشان دهد درصدد فعالیت سیاسی برعلیهشان نیست) شخصاً به بازار رفت و چند حیوان خانگی: «سگ ، بَرّه و خروس» خرید و خود را با آنان مشغول کرد: «لما توفى أبوالحسن موسىبنجعفر دخل أبوالحسن عليبنموسى الرضا السوق فاشترى كلبا وكبشا وديكا فلما كتب صاحب الخبر إلى هارون بذلك قال قد أمِنّا جانبَه -عیون اخبار الرضا-»
کاربردهای سگ در قرآن، به خوبی گواهِ حضور طبیعی و غیر منهیِّ آن در زندگی بشر است! و درست به خاطرِ همین شدّتِ حضور بود که احکامی بهداشتی و محدود کننده برای رعایت ملاحظاتی در همزیستی با آنها در فقه صادر گردید وگرنه چرا در باره شیر و درّندگان، احکامی نشر نیافت و توصیه نشد!
آن رهنمودهای بجا و واقعی، به مرور از جایگاهش خارج شد و سر از ناکجاآبادی درآورد که امروزه در اذهانِ مذهبیها چنان جرثومۀ سراپا نجس و لازمالاجتنابی از این حیوان زبانبسته ساخته شده که نگو!. رسوبات آن احکام، چنان است که نویسنده هنوز در عمرش دست به سگ نزده!، حال آنکه علاوه بر آنچه از امام حسن و امام حسین و امام رضا در بالا خواندیم همچنین:
امام صادق در پاسخ به این پرسش که اگر موش یا سگ، درون ظرفِ روغن بیفتد و بیرون آید چه حکمی دارد، گفت: خوردنِ آن روغن بلامانع است: «سألت أباعبدالله عن الفأرة والکلب یقع فی السمن والزیت ثم یخرج منه حیاً؟ فقال: لا بأس یأکله -کافی کلینی-»
و همو در جای دیگر، وضوگرفتن با آبی که سگ و گربه به آن دهان زده و از آن نوشیدهاند را روا میداند: «سألته عن الوضوء مما ولغ الكلب فيه والسنور أو شرب منه جمل أو دابة أو غير ذلك أيتوضأ منه أو يغتسل ؟ قال : نعم الا ان تجد غيره فتنزه عنه -تهذيب شيخطوسی-»
پس! نیاز به اینهمه حساسیت نسبت به سگ و پرهیز از دستزدن به او نیست!
گمانم این است که تمام یا اکثر امامان دستشان را به سگ زدهاند و احیاناً این حیوانِ باوفا را مورد نوازش قرار داده باشند.
و اساساً؛
مگر ممکن است به سگِ دستآموز!! و مکلّب دست نزد حال آنکه وجود این سگ در فقه به رسمیت شناخته شده!
و مگر میتوان گلّه را به سگ سپرد و چوپان، مراقب باشد که نکند زبانملال دستش به آن نخورَد
مگر میتوان نیمخوردۀ سگ شکاری را روا دانست و اینهمه از او احساس چِندِش و پرهیز داشت
مگر میتوان داستان جاودان سگ خانگیِ اصحاب کهف را خواند و همچنان زمینوزمان را با نجس پنداشتنِ بدن سگ پیوند زد؟
روایت است که رسولخدا گفت: «اگر کسی در راهی برود و به شدّت تشنه شود آنگاه چاه آبی بیابد، به داخل چاه رود و آب بنوشد؛ سپس بیرون آید و ناگهان ببیند سگی به علّت تشنگی زبانش بیرون آمده و خاکها را میخورد؛ آن فرد پیشِ خود بگوید: این سگ به حدّی تشنه است که من تشنه بودم؛ آنگاه دوباره داخل چاه رود و مَشکش را از آب پر کند و با دهانش آن را بگیرد و از چاه بالا آید و به سگ بنوشاند، در این صورت گناهانش بخشیده میشود: ... فملا خفه ثم أمسكه بفيه ثم رقى فسقى الكلب فشكر الله له فغفر له –صحیح بخاری-»
به مراقبتِ این روحانی! از سگتولههای بیکس، در فیلمِ زیر که نمونهای گویا از آشتی مذهبیها با این حیوان است بنگرید:
http://www.aparat.com/v/z8tcu/
کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari/135
.
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۴)
سگ همواره در زندگی بشر حضور داشته و این حضور به خواستِ انسان بوده و نه به زورِ سگ؛ و اگر هم از سوی این حیوان باوفا اقدامی برای ورود به زندگی انسان صورت گرفته تنها در حدّ درخواستِ عواطفآمیز بوده و بس!.
یکی از کارهای عادی بچّهها، با سگ بودن و بازی کردن با این حیوان است؛
حتّی گویند امام حسن نیز در کودکی با سگ بازی میکرد: «... ففتحت البیت فلم أجد فیه شیئا غیر جَرْوِ کلب کان یلعب به الحسن ...-مسند احمد-»
و امام حسین نیز در همان سنین، سگ داشت و با این حیوان مأنوس بود: «... ما عَلِمْتُ فی البیت شیئاً فضربتُ بیدی فإِذا جِرْوُ کلبٍ کان للحسین بن علی یلعب به الْأَمس فلمّا کان اللیلُ دخل تحت السّریر ...-محاسن برقی-».
پدر و مادر حسنین (امام علی و فاطمه) و نیز جدّشان (پیامبر گرامی) آن دو را از بودن با سگ پرهیز ندادند و فقط حضور آن در داخل اتاق موجب عدم اتصال وحی و عدم حضور جبرئیل دانسته شده که این مسئله امروز بدلیل ختم نبوت و بسته شدنِ پنجرۀ وحی موضوعیت ندارد.
امام رضا پس از وفات پدرش (و گویا برای اینکه به حکومت نشان دهد درصدد فعالیت سیاسی برعلیهشان نیست) شخصاً به بازار رفت و چند حیوان خانگی: «سگ ، بَرّه و خروس» خرید و خود را با آنان مشغول کرد: «لما توفى أبوالحسن موسىبنجعفر دخل أبوالحسن عليبنموسى الرضا السوق فاشترى كلبا وكبشا وديكا فلما كتب صاحب الخبر إلى هارون بذلك قال قد أمِنّا جانبَه -عیون اخبار الرضا-»
کاربردهای سگ در قرآن، به خوبی گواهِ حضور طبیعی و غیر منهیِّ آن در زندگی بشر است! و درست به خاطرِ همین شدّتِ حضور بود که احکامی بهداشتی و محدود کننده برای رعایت ملاحظاتی در همزیستی با آنها در فقه صادر گردید وگرنه چرا در باره شیر و درّندگان، احکامی نشر نیافت و توصیه نشد!
آن رهنمودهای بجا و واقعی، به مرور از جایگاهش خارج شد و سر از ناکجاآبادی درآورد که امروزه در اذهانِ مذهبیها چنان جرثومۀ سراپا نجس و لازمالاجتنابی از این حیوان زبانبسته ساخته شده که نگو!. رسوبات آن احکام، چنان است که نویسنده هنوز در عمرش دست به سگ نزده!، حال آنکه علاوه بر آنچه از امام حسن و امام حسین و امام رضا در بالا خواندیم همچنین:
امام صادق در پاسخ به این پرسش که اگر موش یا سگ، درون ظرفِ روغن بیفتد و بیرون آید چه حکمی دارد، گفت: خوردنِ آن روغن بلامانع است: «سألت أباعبدالله عن الفأرة والکلب یقع فی السمن والزیت ثم یخرج منه حیاً؟ فقال: لا بأس یأکله -کافی کلینی-»
و همو در جای دیگر، وضوگرفتن با آبی که سگ و گربه به آن دهان زده و از آن نوشیدهاند را روا میداند: «سألته عن الوضوء مما ولغ الكلب فيه والسنور أو شرب منه جمل أو دابة أو غير ذلك أيتوضأ منه أو يغتسل ؟ قال : نعم الا ان تجد غيره فتنزه عنه -تهذيب شيخطوسی-»
پس! نیاز به اینهمه حساسیت نسبت به سگ و پرهیز از دستزدن به او نیست!
گمانم این است که تمام یا اکثر امامان دستشان را به سگ زدهاند و احیاناً این حیوانِ باوفا را مورد نوازش قرار داده باشند.
و اساساً؛
مگر ممکن است به سگِ دستآموز!! و مکلّب دست نزد حال آنکه وجود این سگ در فقه به رسمیت شناخته شده!
و مگر میتوان گلّه را به سگ سپرد و چوپان، مراقب باشد که نکند زبانملال دستش به آن نخورَد
مگر میتوان نیمخوردۀ سگ شکاری را روا دانست و اینهمه از او احساس چِندِش و پرهیز داشت
مگر میتوان داستان جاودان سگ خانگیِ اصحاب کهف را خواند و همچنان زمینوزمان را با نجس پنداشتنِ بدن سگ پیوند زد؟
روایت است که رسولخدا گفت: «اگر کسی در راهی برود و به شدّت تشنه شود آنگاه چاه آبی بیابد، به داخل چاه رود و آب بنوشد؛ سپس بیرون آید و ناگهان ببیند سگی به علّت تشنگی زبانش بیرون آمده و خاکها را میخورد؛ آن فرد پیشِ خود بگوید: این سگ به حدّی تشنه است که من تشنه بودم؛ آنگاه دوباره داخل چاه رود و مَشکش را از آب پر کند و با دهانش آن را بگیرد و از چاه بالا آید و به سگ بنوشاند، در این صورت گناهانش بخشیده میشود: ... فملا خفه ثم أمسكه بفيه ثم رقى فسقى الكلب فشكر الله له فغفر له –صحیح بخاری-»
به مراقبتِ این روحانی! از سگتولههای بیکس، در فیلمِ زیر که نمونهای گویا از آشتی مذهبیها با این حیوان است بنگرید:
http://www.aparat.com/v/z8tcu/
کانال بازنگری:
Telegram.me/baznegari/135
.
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
مهربانی با سگ ها
ایشان آقای ربانی، امام جمعه موقت شهر چترود (از توابع کرمان) و سخنگوی شورای شهر کرمان هستند. مهربانی او با حیوانات فارغ از نوع گرایاش مذهبی و با هر قصد و نیتی حتی در ظاهر، پسندیده است.
رفتوآمد سگها به مسجد در زمان پیامبر
آشتی با سگ (۲)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
T.me/Baznegari
در یادداشت نخست اشاره کردم که سگ همواره با بشر و در زندگی او بوده و همانند مرغ و خروس و گوسفند و میش و برّه و الاغ، حیوانی خانگی به شمار میآمده است.
«تردد آزادانه در مسجد»
سگها نهتنها جزو خانه بوده و مجاز به حضور در آن بودند بلکه در زمان پیامبر گرامی، با آرامش خاطر به درون مسجد میرفتند، بر زمينش مینشستند و هرگاه میخواستند از آن بيرون میآمدند و این رفتوآمد بارها تکرار میشد.
«آدابدانی و تعلیمپذیری»
بنا به توضیح برخی شارحان، سگهای یادشده چنان تعلیمیافته و آدابدان شده بودند که هنگام ادرار، از محوطۀ مسجد بیرون رفته و پس از انجامِ کار بازمیگشتند و دوباره به تردد در مهمترین مسجد مسلمانان میپرداختند. در این حریم امن! حتی اگر ادراری و ترشحی بروز میکرد واکنش تندی به همراه نداشت چه، بودند حتی مردانِ کمتوجهی که درون مسجد ادرار میکردند ولی پیامبر گرامی در همان حین، مانع تندی مردم میشد.
«کبوتران حرم رضوی»
تجسّم ترددِ آزادانۀ سگان در مسجد نبوی، ما ايرانیها را ياد كبوتران حريم رضوی میاندازد كه چگونه با آرامش خاطر و بلكه استقبالِ زائران (كه برایشان دانه میپاشند) دائم مشغول تردّد و پرواز در آن کویاند. در آن زمان، این استقبال از سوی کودکانی بود که روزِ خود را با سرگرمشدن به سگها میگذراندند.
«عواطف سگ»
دیروز یکی از دوستانم (سیدعباس) در توضیح عاطفی بودنِ سگها برایم نقل کرد که فلان جانباز، وقتی برای نخستین بار پای مصنوعیاش را در برابر سگِ باغ از بدن جدا کرد، آن سگ با دیدنِ این صحنه بیتابانه شروع به گریستن کرد!! زیرا تا آن موقع نمیدانست که وی پا ندارد؛ و جانباز که علت را فهمید بلافاصله دوباره پای مصنوعی را بست.
🔸 احکام پرهیز از سگ را میتوان در این بندها فهرست و مورد بازخوانی و بررسی قرار داد:
۱ - حکمِ دستزدن به آن (آیا نباید دستمان به سگ بخورد؟)
۲ - حکمِ رطوبت، عرق و انتقال خیسی (آیا باید از سگِ خیس و مرطوب و بارانخورده و عرقکرده پرهیز کرد؟ آیا باید مانع اصابت دست خیس خود به بدن سگ شد؟). عمدۀ بحث پیرامون نجاست یا عدم نجاستِ سگ به همین بند برمیگردد. مالکیها و حنفیها قائل به نجاست بدنِ سگ نیستند.
۳ - حکمِ نیمخورده، بُزاق دهان و انتقال لعاب دهانش به آب مصرفی.
۴ - حکمِ ادرار و غائطِ آن (ادرار و غائط گاو و گوسفند و شتر و... از نظر فقها نجس نیست). گفتنی است این احکامِ غیرقابلهضم، ناظر به محدودیتها و واقعیاتِ گریزناپذیر آن دوران و سطح ضعیف بهداشت در آن مقطع است.
۵ - کشتنِ آن (حرف اصلی بسیاری از روایات، کشتن و بلکه نابودی گونۀ سگ است. چنین نگاههای شدیداً منفی، ما را نسبت به تمام روایاتِ طرد سگ دچار تردید جدی میکند).
۶ - حکمِ گوشت (برخی قائل به حلال بودن گوشت سگاند).
۷ - رابطۀ نزول فرشتۀ وحی به بودن یا نبودنِ سگ در آن محل (وجود تمثال و ظرف حاوی ادرار نیز موجب عدم نزول جبرئیل شمرده شده).
۸ - گونهشناسی (آیا سگهای داخلِ واحد و اتاق که امروزه رواج دارد اساساً در مقطع صدور روایت وجود داشته یا نه؟ آیا واژۀ سگ مشترک لفظی برای این دو است؟)
گفتنی است آنچه در یادداشت نخست آوردم (با بارها تکرار عبارتِ "دستزدن" در آغاز و پایان یادداشت) محدود به بند یک و متمرکز بر آن بود! تا با اتکا به جواز آن (که مورد قبول عموم فقهاست) راهِ آشتی با سگ باز شود و از آن نگاه سرتاسر تنفرآمیزِ موجود در برخی اذهان فاصله گیریم. گفتنی است اگر هم در خلال بحث به دو روایت منسوب به امامصادق (ظرف روغن و آبِ دهنزده) که مربوط به بند دوم و سوم است اشاره شد، با هدفِ جا انداختن موضوعِ پیشِپاافتادهترِ بند یک بود وگرنه حتی با فرض صدور آن دو روایت، باید توجه داشت که آن دست پاسخها از سوی ائمه، وابسته به محدودیتهای بهداشتی مالیِ آن روزگار بوده و طبیعتاً اکنون کسی حاضر نیست با روغنی که پای سگ داخلش رفته یا موش به درونش افتاده غذا درست کند و یا از ظرف دهنزدۀ سگ وضو بگیرد.
🔸 حدثنی حمزةبنعبدالله عن أبيه قال کانت الكلاب تقبل وتدبر فی المسجد في زمان رسولالله فلم يكونوا يرشون شيئا من ذلک (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۱).
قال عبداللهبنعمر كنت أبيت في المسجد في عهد رسولالله وكنت فتا شابا عزبا وكانت الكلاب تبول وتقبل وتدبر في المسجد ولم الريح يرشون (فلم یکونوا یرشون: سنن أبیداود) شيئا من ذلك قال أبو بكر يعني تبول خارج المسجد وتقبل وتدبر في المسجد بعدما بالت (صحیح ابنخزیمة، ج ۱، ص ۱۵۱).
عن أنس ان النبي رأى اعرابيا يبول في المسجد فقال دعوه حتى إذا فرغ دعا بماء فصبه عليه (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۶۱).
T.me/Baznegari/138
.
.
آشتی با سگ (۲)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
T.me/Baznegari
در یادداشت نخست اشاره کردم که سگ همواره با بشر و در زندگی او بوده و همانند مرغ و خروس و گوسفند و میش و برّه و الاغ، حیوانی خانگی به شمار میآمده است.
«تردد آزادانه در مسجد»
سگها نهتنها جزو خانه بوده و مجاز به حضور در آن بودند بلکه در زمان پیامبر گرامی، با آرامش خاطر به درون مسجد میرفتند، بر زمينش مینشستند و هرگاه میخواستند از آن بيرون میآمدند و این رفتوآمد بارها تکرار میشد.
«آدابدانی و تعلیمپذیری»
بنا به توضیح برخی شارحان، سگهای یادشده چنان تعلیمیافته و آدابدان شده بودند که هنگام ادرار، از محوطۀ مسجد بیرون رفته و پس از انجامِ کار بازمیگشتند و دوباره به تردد در مهمترین مسجد مسلمانان میپرداختند. در این حریم امن! حتی اگر ادراری و ترشحی بروز میکرد واکنش تندی به همراه نداشت چه، بودند حتی مردانِ کمتوجهی که درون مسجد ادرار میکردند ولی پیامبر گرامی در همان حین، مانع تندی مردم میشد.
«کبوتران حرم رضوی»
تجسّم ترددِ آزادانۀ سگان در مسجد نبوی، ما ايرانیها را ياد كبوتران حريم رضوی میاندازد كه چگونه با آرامش خاطر و بلكه استقبالِ زائران (كه برایشان دانه میپاشند) دائم مشغول تردّد و پرواز در آن کویاند. در آن زمان، این استقبال از سوی کودکانی بود که روزِ خود را با سرگرمشدن به سگها میگذراندند.
«عواطف سگ»
دیروز یکی از دوستانم (سیدعباس) در توضیح عاطفی بودنِ سگها برایم نقل کرد که فلان جانباز، وقتی برای نخستین بار پای مصنوعیاش را در برابر سگِ باغ از بدن جدا کرد، آن سگ با دیدنِ این صحنه بیتابانه شروع به گریستن کرد!! زیرا تا آن موقع نمیدانست که وی پا ندارد؛ و جانباز که علت را فهمید بلافاصله دوباره پای مصنوعی را بست.
🔸 احکام پرهیز از سگ را میتوان در این بندها فهرست و مورد بازخوانی و بررسی قرار داد:
۱ - حکمِ دستزدن به آن (آیا نباید دستمان به سگ بخورد؟)
۲ - حکمِ رطوبت، عرق و انتقال خیسی (آیا باید از سگِ خیس و مرطوب و بارانخورده و عرقکرده پرهیز کرد؟ آیا باید مانع اصابت دست خیس خود به بدن سگ شد؟). عمدۀ بحث پیرامون نجاست یا عدم نجاستِ سگ به همین بند برمیگردد. مالکیها و حنفیها قائل به نجاست بدنِ سگ نیستند.
۳ - حکمِ نیمخورده، بُزاق دهان و انتقال لعاب دهانش به آب مصرفی.
۴ - حکمِ ادرار و غائطِ آن (ادرار و غائط گاو و گوسفند و شتر و... از نظر فقها نجس نیست). گفتنی است این احکامِ غیرقابلهضم، ناظر به محدودیتها و واقعیاتِ گریزناپذیر آن دوران و سطح ضعیف بهداشت در آن مقطع است.
۵ - کشتنِ آن (حرف اصلی بسیاری از روایات، کشتن و بلکه نابودی گونۀ سگ است. چنین نگاههای شدیداً منفی، ما را نسبت به تمام روایاتِ طرد سگ دچار تردید جدی میکند).
۶ - حکمِ گوشت (برخی قائل به حلال بودن گوشت سگاند).
۷ - رابطۀ نزول فرشتۀ وحی به بودن یا نبودنِ سگ در آن محل (وجود تمثال و ظرف حاوی ادرار نیز موجب عدم نزول جبرئیل شمرده شده).
۸ - گونهشناسی (آیا سگهای داخلِ واحد و اتاق که امروزه رواج دارد اساساً در مقطع صدور روایت وجود داشته یا نه؟ آیا واژۀ سگ مشترک لفظی برای این دو است؟)
گفتنی است آنچه در یادداشت نخست آوردم (با بارها تکرار عبارتِ "دستزدن" در آغاز و پایان یادداشت) محدود به بند یک و متمرکز بر آن بود! تا با اتکا به جواز آن (که مورد قبول عموم فقهاست) راهِ آشتی با سگ باز شود و از آن نگاه سرتاسر تنفرآمیزِ موجود در برخی اذهان فاصله گیریم. گفتنی است اگر هم در خلال بحث به دو روایت منسوب به امامصادق (ظرف روغن و آبِ دهنزده) که مربوط به بند دوم و سوم است اشاره شد، با هدفِ جا انداختن موضوعِ پیشِپاافتادهترِ بند یک بود وگرنه حتی با فرض صدور آن دو روایت، باید توجه داشت که آن دست پاسخها از سوی ائمه، وابسته به محدودیتهای بهداشتی مالیِ آن روزگار بوده و طبیعتاً اکنون کسی حاضر نیست با روغنی که پای سگ داخلش رفته یا موش به درونش افتاده غذا درست کند و یا از ظرف دهنزدۀ سگ وضو بگیرد.
🔸 حدثنی حمزةبنعبدالله عن أبيه قال کانت الكلاب تقبل وتدبر فی المسجد في زمان رسولالله فلم يكونوا يرشون شيئا من ذلک (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۱).
قال عبداللهبنعمر كنت أبيت في المسجد في عهد رسولالله وكنت فتا شابا عزبا وكانت الكلاب تبول وتقبل وتدبر في المسجد ولم الريح يرشون (فلم یکونوا یرشون: سنن أبیداود) شيئا من ذلك قال أبو بكر يعني تبول خارج المسجد وتقبل وتدبر في المسجد بعدما بالت (صحیح ابنخزیمة، ج ۱، ص ۱۵۱).
عن أنس ان النبي رأى اعرابيا يبول في المسجد فقال دعوه حتى إذا فرغ دعا بماء فصبه عليه (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۶۱).
T.me/Baznegari/138
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
سوءة ، عورة ، زینة
(تقسیمبندی اندامِ لازمالستر در عصر نزول، بر اساس متن کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
t.me/baznegari
نتیجه:
سه نظریّهای که در بارۀ حجاب زنان مورد پردازش قرار دادم از این قرار است:
۱ - ستر عورتین (نظریۀ ابنجنید اسکافی)
۲ - ستر کمر تا زانو (برخاسته از حدیث نبوی)
۳ - ستر تنه، ران و بازو (رأی مطابق).
همچنین اندام زنان را از حیث رعایت حجاب به سه بخش میتوان تقسیم کرد:
۱ - سوءة
۲ - عورة
۳ - زینة
اینک با هدف تلفیق آراء، به توضیح هریک از این سه بخش و بیان نسبتشان با حجاب میپردازیم:
الف- سوءة: این ناحیه را همچنین عین عورة، عورة مغلظه و عورة مثقله مینامند و محدودهاش عبارت از "شرمگاه جلو و عقب" است که از آن به عورتین (قُبُل و دُبُر) تعبیر میشود.
گویند: این ناحیهی کوچک در آغاز آفرینشِ آدم و "حوا" پوشیده بود (ینزع عنهما لباسهما لیریَهما سواتهما)؛ لزوم استتارش چنان مهمّ است که نتیجۀ وسوسهی شیطان نسبت به آدم و حوا را، از دستدادن ساترِ همین قسمت دانستهاند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما) و خدا پوشاندنش را به عینه متذکر شده (یا بنیآدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم)
گویا کشف قُبُل و دُبُر، فقط زمانی نافرمانی تلقی نمیشود که زن به اختیار خود چنین نکرده باشد امّا حتّی اگر به اجبار یا به ناچار برهنه شده باشد باید در هنگام نماز با استفاده از دستهایش شرمگاه جلو را بپوشاند و نیز به سجده نرود تا مانع ظهور شرمگاه عقب شود (جعلت یدها علی فرجها... لایرکعان و لایسجدان فیبدو ما خلفهما).
پس رأی اسکافی را میتوان یک مکتوب الهی و رعایتِ صِرف عینش را مربوط به زمان اضطرار دانست.
ب- عورة: به ناحیۀ مابین ناف تا زانو عورة گویند که ناحیۀ سوءة را نیز در بر میگیرد. چه بسا لزوم ستر این ناحیه، ناشی از آن باشد که پیرامون سوءة است و یا تدبیری برای اطمینان از پوشیدگی سوءة باشد چه، با ستر کمر تا زانو میتوان به پوشش سوءة مطمئن شد.
گویا فرمودهی پیغمبر(ص) مُهر تأییدی بر تعیین این ناحیه است (عورة المؤمن مابین سرّته الی رکبته // عورة الرّجل علی الرّجل کعورة المرأة علی الرّجل، و عورة المرأة علی المرأة کعورة الرّجل علی المرأة).
استفاده از ساتر کمر تا زانو، حکمی مطلق بود و وظیفۀ همیشگی زنان را نشان میداد و کشف آن در حالت اختیار نافرمانی قلمداد میشد.
ج- زینة: زینة موردنظر، زینة باطن است که شامل تنه، ران و بازو میباشد و نواحی عورة و سوءة را نیز در بر میگیرد. در مقابلش زینة ظاهر قرار دارد که شامل سر و گردن، و نیمهی پائین دست و پا است.
قرآن لزوم ستر زینة باطن، و جواز تداوم کشف زینة ظاهر را صادر کرد (لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لـِ ...).
گویا دقّت در ستر زینة باطن (بجز سوءة و عورة) متأثر از شرایط خاصّ بود (یُدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی أنیعرفن فلایؤذین / یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن) به همین دلیل کشف آن، دستِکم در مواقعی همچون ضرورتهای بهداشتی، حرام شمرده نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ، امیر ترکاشوند ، ص 849 تا 851).
telegram.me/baznegari/139
.
.
(تقسیمبندی اندامِ لازمالستر در عصر نزول، بر اساس متن کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
t.me/baznegari
نتیجه:
سه نظریّهای که در بارۀ حجاب زنان مورد پردازش قرار دادم از این قرار است:
۱ - ستر عورتین (نظریۀ ابنجنید اسکافی)
۲ - ستر کمر تا زانو (برخاسته از حدیث نبوی)
۳ - ستر تنه، ران و بازو (رأی مطابق).
همچنین اندام زنان را از حیث رعایت حجاب به سه بخش میتوان تقسیم کرد:
۱ - سوءة
۲ - عورة
۳ - زینة
اینک با هدف تلفیق آراء، به توضیح هریک از این سه بخش و بیان نسبتشان با حجاب میپردازیم:
الف- سوءة: این ناحیه را همچنین عین عورة، عورة مغلظه و عورة مثقله مینامند و محدودهاش عبارت از "شرمگاه جلو و عقب" است که از آن به عورتین (قُبُل و دُبُر) تعبیر میشود.
گویند: این ناحیهی کوچک در آغاز آفرینشِ آدم و "حوا" پوشیده بود (ینزع عنهما لباسهما لیریَهما سواتهما)؛ لزوم استتارش چنان مهمّ است که نتیجۀ وسوسهی شیطان نسبت به آدم و حوا را، از دستدادن ساترِ همین قسمت دانستهاند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما) و خدا پوشاندنش را به عینه متذکر شده (یا بنیآدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سواتکم)
گویا کشف قُبُل و دُبُر، فقط زمانی نافرمانی تلقی نمیشود که زن به اختیار خود چنین نکرده باشد امّا حتّی اگر به اجبار یا به ناچار برهنه شده باشد باید در هنگام نماز با استفاده از دستهایش شرمگاه جلو را بپوشاند و نیز به سجده نرود تا مانع ظهور شرمگاه عقب شود (جعلت یدها علی فرجها... لایرکعان و لایسجدان فیبدو ما خلفهما).
پس رأی اسکافی را میتوان یک مکتوب الهی و رعایتِ صِرف عینش را مربوط به زمان اضطرار دانست.
ب- عورة: به ناحیۀ مابین ناف تا زانو عورة گویند که ناحیۀ سوءة را نیز در بر میگیرد. چه بسا لزوم ستر این ناحیه، ناشی از آن باشد که پیرامون سوءة است و یا تدبیری برای اطمینان از پوشیدگی سوءة باشد چه، با ستر کمر تا زانو میتوان به پوشش سوءة مطمئن شد.
گویا فرمودهی پیغمبر(ص) مُهر تأییدی بر تعیین این ناحیه است (عورة المؤمن مابین سرّته الی رکبته // عورة الرّجل علی الرّجل کعورة المرأة علی الرّجل، و عورة المرأة علی المرأة کعورة الرّجل علی المرأة).
استفاده از ساتر کمر تا زانو، حکمی مطلق بود و وظیفۀ همیشگی زنان را نشان میداد و کشف آن در حالت اختیار نافرمانی قلمداد میشد.
ج- زینة: زینة موردنظر، زینة باطن است که شامل تنه، ران و بازو میباشد و نواحی عورة و سوءة را نیز در بر میگیرد. در مقابلش زینة ظاهر قرار دارد که شامل سر و گردن، و نیمهی پائین دست و پا است.
قرآن لزوم ستر زینة باطن، و جواز تداوم کشف زینة ظاهر را صادر کرد (لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لـِ ...).
گویا دقّت در ستر زینة باطن (بجز سوءة و عورة) متأثر از شرایط خاصّ بود (یُدنین علیهن من جلابیبهن ذلک أدنی أنیعرفن فلایؤذین / یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ماظهرمنها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن) به همین دلیل کشف آن، دستِکم در مواقعی همچون ضرورتهای بهداشتی، حرام شمرده نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر ، امیر ترکاشوند ، ص 849 تا 851).
telegram.me/baznegari/139
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
زندانی سیاسی نداریم
t.me/baznegari
مسئولین نظام جمهوری اسلامی در برابر اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در زندانهای کشور میگویند: زندانی سیاسی نداریم و اگر کسی هست زندانی امنیّتی است و نه سیاسی.
پاسخ آنها دقیقاً برخاسته از محتوای فقه هزارسالۀ سنتی است زیرا از یکسو فرد سیاسی به کسی گفته میشود که در "چارچوب قوانین" به فعالیت و مخالفت میپردازد و احیاناً با تضعیف وضعیت موجود، خواهان تغییرات در سیاستها و مدیریتها و انتصابات و... میشود ولی از سوی دیگر در فقهِ مبنا (که معادل شریعت خوانده شده و مطابق قانون اساسی باید کشور بر مدار آن تنظیم و اداره شود) نه تنها هیچکس حقّ فعالیّت و مخالفت بر علیه امامالمسلمین (رهبر حکومت اسلامی) را ندارد بلکه هرکس که از دایرۀ اطاعت او بیرون رود باغی شمرده شده و باید برعلیه چنین افراد سرکش و تشکلاتِ مخالفی اعلام جهادِ نظامی کرد تا مجبور به تغییر رفتار شده و به اطاعتِ محض از حاکم/رهبر بازگردند و به عبارت دیگر از جمله حقوقی که حاکم بر گردن مردم (که رعیّت میخوانندش) دارد یکی همین اطاعتپذیری و عدم مخالفت با وی است.
بنابراین هیچ فعالیّتی برخلاف سیاستها ، تصمیمات و ابلاغیههای ولیّ امر مسلمین، روا و در چارچوب قانون نبوده و به علتِ تضعیف سازوکارهای اصلیِ حکومت اسلامی اقدامی شدیداً ضدّ امنیتی به شمار میآید.
پس این گفتۀ فقهای قضایی که در ایران زندانی سیاسی نداریم و آنهایی که مورد نظرند زندانی امنیتیاند و نه سیاسی، حرفی برگرفته از متون فقهی است و برخورد با مخالفان رهبری و سیاستهای جاریِ تحت رهبری او در 38 سال گذشته به همین منطق بازمیگردد. نمونۀ روشنِ آن مخالفت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همکاران و هوادارانشان نسبت به نتیجۀ انتخاباتِ تأییدشده از سوی رهبر و نهادهای نظام بود که منجر به برخورد و زندانیشدنِ جمعی از آنان شد.
شاید حالا پی به این رازِ سربهمُهر برده باشید که چرا از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون، هیچگاه رسانهها به انتقاد از رهبری نظام نپرداخته و با سیاستهای وی مخالفت نکردهاند زیرا اساساً چنین حقی وجود ندارد و هرچه هست فقط اطاعتپذیری است و بس. نه فقط مردم بلکه حتی رئیسجمهور!! نیز باید مطیع محض رهبری باشد و اگر رهبر در انتخاب ارشدترین همکاران او دخالت کرد باید اطاعتپذیری نشان دهد (تحمیل نخستوزیریِ میرحسین موسوی به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر قبلی؛ و تحمیل عدم انتخاب مشائی به عنوان معاون اول به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر کنونی).
سخن محمدعلی موحدی کرمانی در مراتب اطاعتپذیریِ رئیسجمهور (که با اینهمه دنگوفنگ و توسط اکثریتِ مطلق مردم! انتخاب میشود) را ببینید:
«باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که صددرصد مطیع رهبری باشد»
پس با این وصف باید تصدیق کرد که در کشور، زندانی سیاسی نداریم و پاسخ مسئولین قضایی را حمل بر دروغگویی آنها نباید کرد چه آنها بر مُرّ شریعت رسمی تکیه دارند هرچند برداشتشان از آن را سراپا غلط و نادرست بدانیم.
سی و یکم فروردین 1396
امیر ترکاشوند
telegram.me/baznegari/140
.
.
t.me/baznegari
مسئولین نظام جمهوری اسلامی در برابر اعتراض به وجود زندانیان سیاسی در زندانهای کشور میگویند: زندانی سیاسی نداریم و اگر کسی هست زندانی امنیّتی است و نه سیاسی.
پاسخ آنها دقیقاً برخاسته از محتوای فقه هزارسالۀ سنتی است زیرا از یکسو فرد سیاسی به کسی گفته میشود که در "چارچوب قوانین" به فعالیت و مخالفت میپردازد و احیاناً با تضعیف وضعیت موجود، خواهان تغییرات در سیاستها و مدیریتها و انتصابات و... میشود ولی از سوی دیگر در فقهِ مبنا (که معادل شریعت خوانده شده و مطابق قانون اساسی باید کشور بر مدار آن تنظیم و اداره شود) نه تنها هیچکس حقّ فعالیّت و مخالفت بر علیه امامالمسلمین (رهبر حکومت اسلامی) را ندارد بلکه هرکس که از دایرۀ اطاعت او بیرون رود باغی شمرده شده و باید برعلیه چنین افراد سرکش و تشکلاتِ مخالفی اعلام جهادِ نظامی کرد تا مجبور به تغییر رفتار شده و به اطاعتِ محض از حاکم/رهبر بازگردند و به عبارت دیگر از جمله حقوقی که حاکم بر گردن مردم (که رعیّت میخوانندش) دارد یکی همین اطاعتپذیری و عدم مخالفت با وی است.
بنابراین هیچ فعالیّتی برخلاف سیاستها ، تصمیمات و ابلاغیههای ولیّ امر مسلمین، روا و در چارچوب قانون نبوده و به علتِ تضعیف سازوکارهای اصلیِ حکومت اسلامی اقدامی شدیداً ضدّ امنیتی به شمار میآید.
پس این گفتۀ فقهای قضایی که در ایران زندانی سیاسی نداریم و آنهایی که مورد نظرند زندانی امنیتیاند و نه سیاسی، حرفی برگرفته از متون فقهی است و برخورد با مخالفان رهبری و سیاستهای جاریِ تحت رهبری او در 38 سال گذشته به همین منطق بازمیگردد. نمونۀ روشنِ آن مخالفت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همکاران و هوادارانشان نسبت به نتیجۀ انتخاباتِ تأییدشده از سوی رهبر و نهادهای نظام بود که منجر به برخورد و زندانیشدنِ جمعی از آنان شد.
شاید حالا پی به این رازِ سربهمُهر برده باشید که چرا از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون، هیچگاه رسانهها به انتقاد از رهبری نظام نپرداخته و با سیاستهای وی مخالفت نکردهاند زیرا اساساً چنین حقی وجود ندارد و هرچه هست فقط اطاعتپذیری است و بس. نه فقط مردم بلکه حتی رئیسجمهور!! نیز باید مطیع محض رهبری باشد و اگر رهبر در انتخاب ارشدترین همکاران او دخالت کرد باید اطاعتپذیری نشان دهد (تحمیل نخستوزیریِ میرحسین موسوی به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر قبلی؛ و تحمیل عدم انتخاب مشائی به عنوان معاون اول به رئیسجمهور وقت در عهد رهبر کنونی).
سخن محمدعلی موحدی کرمانی در مراتب اطاعتپذیریِ رئیسجمهور (که با اینهمه دنگوفنگ و توسط اکثریتِ مطلق مردم! انتخاب میشود) را ببینید:
«باید رئیس جمهوری انتخاب کنیم که صددرصد مطیع رهبری باشد»
پس با این وصف باید تصدیق کرد که در کشور، زندانی سیاسی نداریم و پاسخ مسئولین قضایی را حمل بر دروغگویی آنها نباید کرد چه آنها بر مُرّ شریعت رسمی تکیه دارند هرچند برداشتشان از آن را سراپا غلط و نادرست بدانیم.
سی و یکم فروردین 1396
امیر ترکاشوند
telegram.me/baznegari/140
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
ردّ صلاحیت همۀ رؤسای جمهورِ قبلی (از بهمن ۵۷ تا فروردین ۹۶)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸ سالۀ نظام جمهوری اسلامی تکمیل گردد و بدان وسیله با صدای بلند اعلام شود که هیچ رئیس قبلی دولت جمهوری اسلامی، واجد صلاحیت برای احراز دوبارۀ همان مسئولیت نیست!.
به فهرست رؤسای دولت (رئیسجمهور ، نخستوزیر) از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون بنگرید:
یک- مهدی بازرگان
🔸وی از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ به مدت نُه ماه نخستوزیر و رئیس دولت موقت بود و سپس کنارهگیری کرد (تا سه ماه پس از آن، کشور را شورای انقلاب اداره میکرد).
▪️او در سال ۱۳۶۴ در چهارمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد اما صلاحیتش رد شد.
دو- سیدابوالحسن بنیصدر
🔸وی از بهمن ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ به مدت شانزده ماه رئیس جمهور (اولین رئیس جمهور) بود و سپس استیضاح شد و از ریاست برکنار گردید.
▪️بیگمان اگر وی بار دیگر در انتخابات ثبتنام میکرد صلاحیتش رد میشد.
سه- محمدعلی رجایی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ به مدت یک ماه رئیسجمهور (و پیش از آن از مرداد ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۰ به مدت یک سال نخست وزیر و رئیس دولت) بود و در هشتم شهریور در حادثۀ انفجار نخستوزیری کشته شد.
▪️او در حینِ ریاستش شهید شد و امکانِ اینکه دوباره بعدها به عنوان رئیسجمهورِ سابق ثبتنام کند (و تأیید یا رد شدنِ صلاحیتش به دست آید) از میان رفت و در نتیجه اساساً در این آمار قرار نمیگیرد.
توجه- محمدجواد باهنر که از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ کمتر از یکماه نخستوزیر بود و همراه رجایی کشته شد را نیز نمیتوان به (همان دلیل بالا) در این آمار گنجاند
چهار- میرحسین موسوی
🔸وی از آبان ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۸ نزدیک به هشت سال نخستوزیر و رئیس دولت بود و کشور را در دوران جنگ تحمیلی اداره میکرد.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه (و بلکه رأس فتنه) نامیده میشود و به علت ارتکاب جرایم سنگین امنیتی و از جمله شوراندن مردم (با چند درجه تخفیف) در زندان خانگی بسر میبرَد و پُر واضح است که به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تأیید نمیشود.
پنج- اکبر هاشمی رفسنجانی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۸ تا مرداد ۱۳۷۶ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او در سال ۱۳۹۲ بار دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
شش- سیدمحمد خاتمی
🔸وی از مرداد ۱۳۷۶ تا مرداد ۱۳۸۴ به مدت هشت سال رئیسجمهور بود.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه معرفی شده و برای جلوگیری از تأثیرات مخرّبش ابتدا به علتِ ارتکاب جرایم امنیّتی سایت وی فیلتر گردید و سپس ممنوعالخبر و ممنوعالتصویر شد. طبیعی است که وی به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاستجمهوری تأیید نمیشود.
هفت- محمود احمدینژاد
🔸وی از مرداد ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۹۲ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او هم اینک در فروردین ۱۳۹۶ بار دیگر برای ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
معلوم نیست این چه خورهای است که به جان کشور افتاده که همه را بدنام به جامعه برمیگردانَد! این چه ظرفِ مدیریتیای است که صالح وارد آن میشوند و ناصالح از آن بیرون میآیند. علت این امر عجیبغریب و قابل ثبت در کتاب رکوردها چیست؟
از نظر من علتِ این مسئله به آن بخش از "صلاحیت" برمیگردد که مربوط به پیشینۀ رابطۀ آنها با رهبری/ولیّامر در دوران ریاست قبلیشان است زیرا از یکسو رئیسجمهور با انتخابشدن از سوی مردم و نیز اختصاص اصول فراوانی به وی در قانون اساسی، قانوناً در خود احساس "شخصیّت" و در مواردی احساس استقلال کرده و پیگیری بسیاری از مطالبات مردمی و قانونی را حقِ خود میداند ولی از سوی دیگر مطابق برداشت رسمی و سنتی از اسلام، ولیّامر بر همه ولایت مطلقه داشته و هیچکس حتی رئیسجمهور در برابر وی هیچ شخصیّتی (شخصیتی مستقل) برای عرض اندام ندارد! و چون در موضوعات عمده میان این دو اختلاف پیش آید و کار به سرکشی و خروج از اطاعتِ ولیامر انجامَد، همین! موجب مردودی وی در نزد سنتیها و نیز ردّ صلاحیتش در ادوار بعد میگردد. در این میان نه ولیفقیه مقصر است زیرا تفسیر رسمی از اسلام و قانون اساسی چنین انتظاری را برای وی به وجود آورده و نه رؤسای جمهور مقصرند زیرا مردم و فصولی از قانون اساسی، هویتی فراتر از فردی مطیع ، سربزیر و بیشخصیت را از وی انتظار دارند.
امید که متولیان نظام با بررسی موضوع و إعمال تغییرات انسانی، جلوی این رسوایی را بگیرند و بیش از این اسبابِ طعن را دودستی فراهم نکنند و یا اگر لازم است فواید بازگشت به دنیای قدیم را جا بیندازند و خردمندان را در لزوم اطاعتمحوری اقناع کنند.
telegram.me/baznegari/141
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸ سالۀ نظام جمهوری اسلامی تکمیل گردد و بدان وسیله با صدای بلند اعلام شود که هیچ رئیس قبلی دولت جمهوری اسلامی، واجد صلاحیت برای احراز دوبارۀ همان مسئولیت نیست!.
به فهرست رؤسای دولت (رئیسجمهور ، نخستوزیر) از آغاز پیروزی انقلاب تاکنون بنگرید:
یک- مهدی بازرگان
🔸وی از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ به مدت نُه ماه نخستوزیر و رئیس دولت موقت بود و سپس کنارهگیری کرد (تا سه ماه پس از آن، کشور را شورای انقلاب اداره میکرد).
▪️او در سال ۱۳۶۴ در چهارمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد اما صلاحیتش رد شد.
دو- سیدابوالحسن بنیصدر
🔸وی از بهمن ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ به مدت شانزده ماه رئیس جمهور (اولین رئیس جمهور) بود و سپس استیضاح شد و از ریاست برکنار گردید.
▪️بیگمان اگر وی بار دیگر در انتخابات ثبتنام میکرد صلاحیتش رد میشد.
سه- محمدعلی رجایی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ به مدت یک ماه رئیسجمهور (و پیش از آن از مرداد ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۰ به مدت یک سال نخست وزیر و رئیس دولت) بود و در هشتم شهریور در حادثۀ انفجار نخستوزیری کشته شد.
▪️او در حینِ ریاستش شهید شد و امکانِ اینکه دوباره بعدها به عنوان رئیسجمهورِ سابق ثبتنام کند (و تأیید یا رد شدنِ صلاحیتش به دست آید) از میان رفت و در نتیجه اساساً در این آمار قرار نمیگیرد.
توجه- محمدجواد باهنر که از مرداد ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۰ کمتر از یکماه نخستوزیر بود و همراه رجایی کشته شد را نیز نمیتوان به (همان دلیل بالا) در این آمار گنجاند
چهار- میرحسین موسوی
🔸وی از آبان ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۸ نزدیک به هشت سال نخستوزیر و رئیس دولت بود و کشور را در دوران جنگ تحمیلی اداره میکرد.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه (و بلکه رأس فتنه) نامیده میشود و به علت ارتکاب جرایم سنگین امنیتی و از جمله شوراندن مردم (با چند درجه تخفیف) در زندان خانگی بسر میبرَد و پُر واضح است که به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تأیید نمیشود.
پنج- اکبر هاشمی رفسنجانی
🔸وی از مرداد ۱۳۶۸ تا مرداد ۱۳۷۶ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او در سال ۱۳۹۲ بار دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
شش- سیدمحمد خاتمی
🔸وی از مرداد ۱۳۷۶ تا مرداد ۱۳۸۴ به مدت هشت سال رئیسجمهور بود.
▪️او چند سالی است جزو سران فتنه معرفی شده و برای جلوگیری از تأثیرات مخرّبش ابتدا به علتِ ارتکاب جرایم امنیّتی سایت وی فیلتر گردید و سپس ممنوعالخبر و ممنوعالتصویر شد. طبیعی است که وی به طریق اُولی صلاحیتش برای کاندیداتوری ریاستجمهوری تأیید نمیشود.
هفت- محمود احمدینژاد
🔸وی از مرداد ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۹۲ به مدت هشت سال رئیس جمهور بود.
▪️او هم اینک در فروردین ۱۳۹۶ بار دیگر برای ریاست جمهوری ثبتنام کرد ولی صلاحیتش رد شد.
معلوم نیست این چه خورهای است که به جان کشور افتاده که همه را بدنام به جامعه برمیگردانَد! این چه ظرفِ مدیریتیای است که صالح وارد آن میشوند و ناصالح از آن بیرون میآیند. علت این امر عجیبغریب و قابل ثبت در کتاب رکوردها چیست؟
از نظر من علتِ این مسئله به آن بخش از "صلاحیت" برمیگردد که مربوط به پیشینۀ رابطۀ آنها با رهبری/ولیّامر در دوران ریاست قبلیشان است زیرا از یکسو رئیسجمهور با انتخابشدن از سوی مردم و نیز اختصاص اصول فراوانی به وی در قانون اساسی، قانوناً در خود احساس "شخصیّت" و در مواردی احساس استقلال کرده و پیگیری بسیاری از مطالبات مردمی و قانونی را حقِ خود میداند ولی از سوی دیگر مطابق برداشت رسمی و سنتی از اسلام، ولیّامر بر همه ولایت مطلقه داشته و هیچکس حتی رئیسجمهور در برابر وی هیچ شخصیّتی (شخصیتی مستقل) برای عرض اندام ندارد! و چون در موضوعات عمده میان این دو اختلاف پیش آید و کار به سرکشی و خروج از اطاعتِ ولیامر انجامَد، همین! موجب مردودی وی در نزد سنتیها و نیز ردّ صلاحیتش در ادوار بعد میگردد. در این میان نه ولیفقیه مقصر است زیرا تفسیر رسمی از اسلام و قانون اساسی چنین انتظاری را برای وی به وجود آورده و نه رؤسای جمهور مقصرند زیرا مردم و فصولی از قانون اساسی، هویتی فراتر از فردی مطیع ، سربزیر و بیشخصیت را از وی انتظار دارند.
امید که متولیان نظام با بررسی موضوع و إعمال تغییرات انسانی، جلوی این رسوایی را بگیرند و بیش از این اسبابِ طعن را دودستی فراهم نکنند و یا اگر لازم است فواید بازگشت به دنیای قدیم را جا بیندازند و خردمندان را در لزوم اطاعتمحوری اقناع کنند.
telegram.me/baznegari/141
Telegram
کانال بازنگری
ردّ صلاحیت همۀ رؤسای جمهورِ قبلی (از بهمن ۵۷ تا فروردین ۹۶)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۲
@baznegari
سرانجام پریروز آخرین رئیسجمهورِ قبلی دکتر محمود احمدینژاد نیز فاقد صلاحیّت شناخته شد تا حلقۀ ردّ صلاحیتِ تمام رؤسای جمهور (و رؤسای دولتِ) قبلی در عمر ۳۸…
سطح مخاطبِ قرآن بودنِ ما
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۵
@baznegari
ما امروز در سرزمینی دیگر و با قرنها فاصله از عصر نزولِ قرآن بهسر میبریم پس هم از جهت مکانی و هم بهویژه زمانی در بُعد قرار داریم. قرآن نه به زبانِ ماست که بفهمیم چه میگوید و نه واقعیّات و پدیدههای مذکور در آن، با زندگیمان مأنوس و آشنا مینماید که مطابقت با نیازهایمان داشته باشد. تقسیمبندی انسانها در آن ، سطحِ «فرهنگ، معرفت، بهداشت، غذا و آمالشان» به شدت متفاوت از ما و انسان امروزی است.
با این وجود قرآن حاصل اتصالِ انسان با ذات متعال و تشرّفش به حضرت اوست؛ رویدادی بیسابقه که معلوم نیست اینچنین شفّاف، مفصّل و درازمدت، چندبار در تاریخ رخ داده باشد؟ قرآن دستنوشتِ خدای جهان، و نسخهای منحصربهفرد از سوی او برای انسان است.
با توجه به دو نکتۀ بالا، پرسش این است که ما چگونه و در چه سطحی مخاطبِ قرآنیم، و این خطاب چه نوع درگیری، دغدغه و توجهی برای ما پدید میآورد؟
در این باره چهار پاسخ را معرفی میکنم:
۱- مسئولیتِ موبهمو:
هر آنچه در قرآن آمده را باید موبهمو (طابق النعل بالنعل) در همۀ قرون و قارّهها پیاده کرد. راز سعادت انسان در همین عملِ عیناً مطابق است و هرگونه فاصله گرفتن از عینِ متن، انحراف از مسیر سعادت و از خواستِ خدا است. در این نگاه، انگار زمان و انسانیت را باید در عصر بعثت (و واقعیّات و محدودیتهای عصر جاهلیتِ عربی) قفل کرد!. فقه رسمیِ فریقین، چنین سطحی را خواستار است و ترویج میکند.
۲- روزآمدسازی و الگوبرداری:
در این نگاه باوجودِ حجّت دانستنِ احکام و آموزههای قرآن برای همۀ قرون و قارّهها، اما به علّت پیشرفتها و تفاوتهای برجستهای که در زندگی بشر به وجود آمده، معتقد است که اصول و محتوا و اهداف را باید در وضعیت جدید حفظ کرد، هرچند ظواهر، ابزار و قالبها نادیده گرفته شود. مشکل این نگاه، یکی چیزهای نوپدیدی است که اساساً مابهإزایی در قرآن و واقعیات عصر نزول ندارد (مسائل مستحدثه چنان جدید است که نمیتوان اصلی برای آن پیدا کرد تا بر این فرع بار شود و انطباق یابد) و دیگری چیزهای ازبینرفته است که امروز واقعیّتی در زندگی بشر ندارد.
۳- درسگیری:
تغییرات اساسی در زندگی بشر و افکار و اندیشههای وی از یکسو، و نامأنوس بودنِ محتوای قرآن برای بشرِ امروزی از سوی دیگر، موجب پدید آمدنِ سطحِ دیگری از مسئولیّتپذیری و دغدغهمندی در مواجهه با قرآن شده است: درس گرفتن از آن، و بسنده کردن به همین!. لازمۀ این کار، مرور دقیق قرآن با بهرهگیری از دانش متن و متنپژوهی است. او باید با دقت بر واقعیات عصر نزول، و نوع زندگی آنان، و اندیشه و آمالشان واقف شده و ارتباط تنگاتنگِ آیات نازلشده به آن ظرف را لمس کند و سپس «روح و نکاتِ» آیات مربوطه را از کمّوکیف ورودِ قرآن به مسئله، استخراج کند و در زندگیِ امروزش تأثیر دهد.
۴- وحیشناسی:
مهمترین پرسشی که در اذهان آزاد، هنگام مواجهه با کتب آسمانی و موضوع نبوت پیش میآید این است که مگر خدا با بشر سخن گفته؟! قرآن، پاسخِ آری میدهد و خود را کتاب خدا معرفی میکند! بنابراین مطالعۀ قرآن برای نو شدنِ تلکسی است که گویند از سوی خدا برای بشر مخابره شده است. این بررسی برای ما که در زمان آورندۀ قرآن نیستیم بسی سختتر است زیرا محمّد (ص) را نمیبینیم (و بخشی از ابزارِ تست فراهم نیست) و فقط با متن کتابی روبروییم که گفته میشود پدیدآورندهاش خدا و ناشرش محمد است. این احتمال با اینکه در ظاهر کمسطحترین انتظار و تکلیف را تداعی میکند امّا چهبسا در باطن بیشترین درگیری را در فردِ دغدغهمند پدید آورَد چه، بزرگترین دغدغۀ متفکرانْ همین پیبردن به سخن گفتن یا نگفتنِ خدا با بشر است. و نیز در این نگاه است که "متن/کتاب" با خوانندهای حقیقتجو و غیرمتعبد روبروست و در نتیجه باید برای اثبات خود از عهدۀ نقد محتوایی او برآید و اگر نتواند با توسل به انحاء ظرفیتها (تفسیر فرهنگی ، بازاندیشی و...) دلِ این خوانندۀ مستعد را جذب کند انگیزه برای وحیانی شمردنش در نزد وی از دست میرود. پس ما به مطالعۀ قرآن و بررسی انتساب آن به خدای جهان میپردازیم:
تا مگر از این راه، دعوت، نو شود
تا مگر از این راه، ببینیم آیا خدا! روزی روزگاری در ۱۴۰۰ سال پیش، در گوشهای از جهان، بر تنۀ درختِ مکه، آیا از خود یادگاری به جا گذاشته!
تا مگر از این راه، نشانی از خودِ او هم بگیریم.
🌸مبعث! این شکوهمندترین آنات و لحظات هستی فرخنده باد🌸
«کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
اینقدر هست که بانگ جرسی میآید»
T.me/Baznegari/143
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۵
@baznegari
ما امروز در سرزمینی دیگر و با قرنها فاصله از عصر نزولِ قرآن بهسر میبریم پس هم از جهت مکانی و هم بهویژه زمانی در بُعد قرار داریم. قرآن نه به زبانِ ماست که بفهمیم چه میگوید و نه واقعیّات و پدیدههای مذکور در آن، با زندگیمان مأنوس و آشنا مینماید که مطابقت با نیازهایمان داشته باشد. تقسیمبندی انسانها در آن ، سطحِ «فرهنگ، معرفت، بهداشت، غذا و آمالشان» به شدت متفاوت از ما و انسان امروزی است.
با این وجود قرآن حاصل اتصالِ انسان با ذات متعال و تشرّفش به حضرت اوست؛ رویدادی بیسابقه که معلوم نیست اینچنین شفّاف، مفصّل و درازمدت، چندبار در تاریخ رخ داده باشد؟ قرآن دستنوشتِ خدای جهان، و نسخهای منحصربهفرد از سوی او برای انسان است.
با توجه به دو نکتۀ بالا، پرسش این است که ما چگونه و در چه سطحی مخاطبِ قرآنیم، و این خطاب چه نوع درگیری، دغدغه و توجهی برای ما پدید میآورد؟
در این باره چهار پاسخ را معرفی میکنم:
۱- مسئولیتِ موبهمو:
هر آنچه در قرآن آمده را باید موبهمو (طابق النعل بالنعل) در همۀ قرون و قارّهها پیاده کرد. راز سعادت انسان در همین عملِ عیناً مطابق است و هرگونه فاصله گرفتن از عینِ متن، انحراف از مسیر سعادت و از خواستِ خدا است. در این نگاه، انگار زمان و انسانیت را باید در عصر بعثت (و واقعیّات و محدودیتهای عصر جاهلیتِ عربی) قفل کرد!. فقه رسمیِ فریقین، چنین سطحی را خواستار است و ترویج میکند.
۲- روزآمدسازی و الگوبرداری:
در این نگاه باوجودِ حجّت دانستنِ احکام و آموزههای قرآن برای همۀ قرون و قارّهها، اما به علّت پیشرفتها و تفاوتهای برجستهای که در زندگی بشر به وجود آمده، معتقد است که اصول و محتوا و اهداف را باید در وضعیت جدید حفظ کرد، هرچند ظواهر، ابزار و قالبها نادیده گرفته شود. مشکل این نگاه، یکی چیزهای نوپدیدی است که اساساً مابهإزایی در قرآن و واقعیات عصر نزول ندارد (مسائل مستحدثه چنان جدید است که نمیتوان اصلی برای آن پیدا کرد تا بر این فرع بار شود و انطباق یابد) و دیگری چیزهای ازبینرفته است که امروز واقعیّتی در زندگی بشر ندارد.
۳- درسگیری:
تغییرات اساسی در زندگی بشر و افکار و اندیشههای وی از یکسو، و نامأنوس بودنِ محتوای قرآن برای بشرِ امروزی از سوی دیگر، موجب پدید آمدنِ سطحِ دیگری از مسئولیّتپذیری و دغدغهمندی در مواجهه با قرآن شده است: درس گرفتن از آن، و بسنده کردن به همین!. لازمۀ این کار، مرور دقیق قرآن با بهرهگیری از دانش متن و متنپژوهی است. او باید با دقت بر واقعیات عصر نزول، و نوع زندگی آنان، و اندیشه و آمالشان واقف شده و ارتباط تنگاتنگِ آیات نازلشده به آن ظرف را لمس کند و سپس «روح و نکاتِ» آیات مربوطه را از کمّوکیف ورودِ قرآن به مسئله، استخراج کند و در زندگیِ امروزش تأثیر دهد.
۴- وحیشناسی:
مهمترین پرسشی که در اذهان آزاد، هنگام مواجهه با کتب آسمانی و موضوع نبوت پیش میآید این است که مگر خدا با بشر سخن گفته؟! قرآن، پاسخِ آری میدهد و خود را کتاب خدا معرفی میکند! بنابراین مطالعۀ قرآن برای نو شدنِ تلکسی است که گویند از سوی خدا برای بشر مخابره شده است. این بررسی برای ما که در زمان آورندۀ قرآن نیستیم بسی سختتر است زیرا محمّد (ص) را نمیبینیم (و بخشی از ابزارِ تست فراهم نیست) و فقط با متن کتابی روبروییم که گفته میشود پدیدآورندهاش خدا و ناشرش محمد است. این احتمال با اینکه در ظاهر کمسطحترین انتظار و تکلیف را تداعی میکند امّا چهبسا در باطن بیشترین درگیری را در فردِ دغدغهمند پدید آورَد چه، بزرگترین دغدغۀ متفکرانْ همین پیبردن به سخن گفتن یا نگفتنِ خدا با بشر است. و نیز در این نگاه است که "متن/کتاب" با خوانندهای حقیقتجو و غیرمتعبد روبروست و در نتیجه باید برای اثبات خود از عهدۀ نقد محتوایی او برآید و اگر نتواند با توسل به انحاء ظرفیتها (تفسیر فرهنگی ، بازاندیشی و...) دلِ این خوانندۀ مستعد را جذب کند انگیزه برای وحیانی شمردنش در نزد وی از دست میرود. پس ما به مطالعۀ قرآن و بررسی انتساب آن به خدای جهان میپردازیم:
تا مگر از این راه، دعوت، نو شود
تا مگر از این راه، ببینیم آیا خدا! روزی روزگاری در ۱۴۰۰ سال پیش، در گوشهای از جهان، بر تنۀ درختِ مکه، آیا از خود یادگاری به جا گذاشته!
تا مگر از این راه، نشانی از خودِ او هم بگیریم.
🌸مبعث! این شکوهمندترین آنات و لحظات هستی فرخنده باد🌸
«کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
اینقدر هست که بانگ جرسی میآید»
T.me/Baznegari/143
.
.
Telegram
کانال بازنگری
سطح مخاطبِ قرآن بودنِ ما
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۵
T.me/Baznegari
ما امروز در سرزمینی دیگر و با قرنها فاصله از عصر نزولِ قرآن بهسر میبریم پس هم از جهت مکانی و هم بهویژه زمانی در بُعد قرار داریم. قرآن نه به زبانِ ماست که بفهمیم چه میگوید و نه واقعیّات…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۰۵
T.me/Baznegari
ما امروز در سرزمینی دیگر و با قرنها فاصله از عصر نزولِ قرآن بهسر میبریم پس هم از جهت مکانی و هم بهویژه زمانی در بُعد قرار داریم. قرآن نه به زبانِ ماست که بفهمیم چه میگوید و نه واقعیّات…
با کدامیک باید متولیان را سنجید:
با زبان روزه و اثرِ مُهرشان بر پیشانی یا با راستگویی در سیاست و امانتداری از آرای انتخاباتی؟
(پاسخ امامجعفرصادق)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۱۲
@baznegari
متولیان را به اثر مُهر و زبانِ روزه باید سنجید یا با راستگویی در سیاست و امانتداری از آرای مردم؟
(به بهانۀ حال و هوای انتخاباتیِ کشور).
کدام شاخص در ارزیابیهای اجتماعی مهمتر است: نماز و روزه یا راستگویی و امانتداری؟ مردم را با چه محکی باید سنجید که اگر از آن سربلند بیرون آمدند، بتوان با ایشان طرح دوستی ریخت و یا بر تختِ قدرت نشاندشان.
در این بارهها امام صادق میگوید: گولِ نماز و روزۀ آنها را نخورید زیرا چه بسا نماز و روزه چنان برایشان از روی «عادت» انجام شود که اگر آن را به جا نیاورند دچار تشویش میشوند! به جای نماز و روزه، آنها را با (دو معیارِ) راستگویی (و پرهیز از دروغ گفتن) و ادای امانت (و عدم خیانت) بیازمایید:
«عن أبيعبدالله قال: لا تغتروا بصلاتهم ولا بصيامهم، فإن الرجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتى لو تركه استوحش، ولكن اختبروهم عند صدق الحديث وأداء الأمانة» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۴ ح ۲ باب الصدق وأداء الأمانة)
همو میگوید: به رکوع و سجودِ طولانیِ نمازگزاران ننگرید، زیرا بدان عادت و اعتیاد پیدا کردهاند، آنچنانکه اگر آن را ترک کنند وحشت فرا میگیردشان؛ لکن شما باید به صداقتشان در سخن و به امانتداریشان توجه نشان دهید:
«قال أبوعبدالله: لا تنظروا إلى طول ركوع الرجل وسجوده، فإن ذلك شئ اعتاده، فلو تركه استوحش لذلك ولكن انظروا إلى صدق حديثه وأداء أمانته» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱۲ باب الصدق وأداء الأمانة).
شاید برخی قائلان به تبعیض!!، رعایت فضایلِ راستگویی و امانتداری را در قِبال همه لازم ندانند و آن را اختصاصیِ قبیلۀ سراپاجهلِ خود بدانند، حال آنکه این امام عظیمالشأن با صراحت بیان میکند که راستگویی و عدم خیانت را باید در قِبال همه رعایت کرد: خدای عزّوجلّ هیچ پیامبری را نفرستاد مگر با «راستگویی و امانتداری» نسبت به همه چه نیکان چه بدان و فاجران:
«عن أبيعبدالله قال: إن الله عزوجل لم يبعث نبيا إلا بصدق الحديث وأداء الأمانة إلى البر والفاجر» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۴ ح ۱ باب الصدق وأداء الأمانة).
روشن است که مصادیق این فضایل در آن روزگار، متفاوت از اکنون بوده است.
نتیجه:
در ارزیابیهای اجتماعی: «شاخصِ راستگویی و امانتداریِ» متولیان، از شاخصِ تقیّد آنها به نماز و روزه و رکوع و سجودِ طولانی و پیشانی پینهبسته و هفتهای دو روز روزهگرفتن و... مهمتر است و بلکه اینها در این مقوله اساساً شاخص نباشند.
هنگامی که داشتم در کافی کلینی به احادیث این باب (باب الصدق وأداء الأمانة) مینگریستم، چشمم افتاد به این حدیث معروف از همان امام: دعوتگرِ مردم به خیر و خوبی باشید اما نه با زبان (و شعار)، تا مردم وجودِ راستگویی و پارسایی و تلاش را (عیناً) در شما ببینند:
«عن أبيعبدالله قال: كونوا دعاة للناس بالخير بغير ألسنتكم ليروا منك الاجتهاد والصدق والورع» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱۰ باب الصدق وأداء الأمانة).
گمانم مسئولانمان خیلی سخنرانی کرده و حرف زدهاند، بسیار با زبان دعوت به فضایل میکنند! گویا خسته شده و باید کمی استراحت کنند تا گوش ما نیز دمی بیاساید.
🌷روز معلم گرامی باد🌷
Telegram.me/baznegari/146
.........
یادداشت دو سال بعد در "اینجا"
.
با زبان روزه و اثرِ مُهرشان بر پیشانی یا با راستگویی در سیاست و امانتداری از آرای انتخاباتی؟
(پاسخ امامجعفرصادق)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۱۲
@baznegari
متولیان را به اثر مُهر و زبانِ روزه باید سنجید یا با راستگویی در سیاست و امانتداری از آرای مردم؟
(به بهانۀ حال و هوای انتخاباتیِ کشور).
کدام شاخص در ارزیابیهای اجتماعی مهمتر است: نماز و روزه یا راستگویی و امانتداری؟ مردم را با چه محکی باید سنجید که اگر از آن سربلند بیرون آمدند، بتوان با ایشان طرح دوستی ریخت و یا بر تختِ قدرت نشاندشان.
در این بارهها امام صادق میگوید: گولِ نماز و روزۀ آنها را نخورید زیرا چه بسا نماز و روزه چنان برایشان از روی «عادت» انجام شود که اگر آن را به جا نیاورند دچار تشویش میشوند! به جای نماز و روزه، آنها را با (دو معیارِ) راستگویی (و پرهیز از دروغ گفتن) و ادای امانت (و عدم خیانت) بیازمایید:
«عن أبيعبدالله قال: لا تغتروا بصلاتهم ولا بصيامهم، فإن الرجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتى لو تركه استوحش، ولكن اختبروهم عند صدق الحديث وأداء الأمانة» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۴ ح ۲ باب الصدق وأداء الأمانة)
همو میگوید: به رکوع و سجودِ طولانیِ نمازگزاران ننگرید، زیرا بدان عادت و اعتیاد پیدا کردهاند، آنچنانکه اگر آن را ترک کنند وحشت فرا میگیردشان؛ لکن شما باید به صداقتشان در سخن و به امانتداریشان توجه نشان دهید:
«قال أبوعبدالله: لا تنظروا إلى طول ركوع الرجل وسجوده، فإن ذلك شئ اعتاده، فلو تركه استوحش لذلك ولكن انظروا إلى صدق حديثه وأداء أمانته» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱۲ باب الصدق وأداء الأمانة).
شاید برخی قائلان به تبعیض!!، رعایت فضایلِ راستگویی و امانتداری را در قِبال همه لازم ندانند و آن را اختصاصیِ قبیلۀ سراپاجهلِ خود بدانند، حال آنکه این امام عظیمالشأن با صراحت بیان میکند که راستگویی و عدم خیانت را باید در قِبال همه رعایت کرد: خدای عزّوجلّ هیچ پیامبری را نفرستاد مگر با «راستگویی و امانتداری» نسبت به همه چه نیکان چه بدان و فاجران:
«عن أبيعبدالله قال: إن الله عزوجل لم يبعث نبيا إلا بصدق الحديث وأداء الأمانة إلى البر والفاجر» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۴ ح ۱ باب الصدق وأداء الأمانة).
روشن است که مصادیق این فضایل در آن روزگار، متفاوت از اکنون بوده است.
نتیجه:
در ارزیابیهای اجتماعی: «شاخصِ راستگویی و امانتداریِ» متولیان، از شاخصِ تقیّد آنها به نماز و روزه و رکوع و سجودِ طولانی و پیشانی پینهبسته و هفتهای دو روز روزهگرفتن و... مهمتر است و بلکه اینها در این مقوله اساساً شاخص نباشند.
هنگامی که داشتم در کافی کلینی به احادیث این باب (باب الصدق وأداء الأمانة) مینگریستم، چشمم افتاد به این حدیث معروف از همان امام: دعوتگرِ مردم به خیر و خوبی باشید اما نه با زبان (و شعار)، تا مردم وجودِ راستگویی و پارسایی و تلاش را (عیناً) در شما ببینند:
«عن أبيعبدالله قال: كونوا دعاة للناس بالخير بغير ألسنتكم ليروا منك الاجتهاد والصدق والورع» (کافی کلینی ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱۰ باب الصدق وأداء الأمانة).
گمانم مسئولانمان خیلی سخنرانی کرده و حرف زدهاند، بسیار با زبان دعوت به فضایل میکنند! گویا خسته شده و باید کمی استراحت کنند تا گوش ما نیز دمی بیاساید.
🌷روز معلم گرامی باد🌷
Telegram.me/baznegari/146
.........
یادداشت دو سال بعد در "اینجا"
.
Telegram
کانال بازنگری
با کدامیک باید متولیان را سنجید:
با زبان روزه و اثرِ مُهرشان بر پیشانی یا با راستگویی در سیاست و امانتداری از آرای انتخاباتی؟
(پاسخ امامجعفرصادق)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۱۲
@baznegari
متولیان را به اثر مُهر و زبانِ روزه باید سنجید یا با راستگویی در سیاست…
با زبان روزه و اثرِ مُهرشان بر پیشانی یا با راستگویی در سیاست و امانتداری از آرای انتخاباتی؟
(پاسخ امامجعفرصادق)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۱۲
@baznegari
متولیان را به اثر مُهر و زبانِ روزه باید سنجید یا با راستگویی در سیاست…
دادگاهِ شکنجۀ نماز
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۲۰
T.me/baznegari/147
نامهای با عنوانِ «نامۀ عفت به جمیله» از سوی یکی از زندانیان دهۀ شصت (که شوهرش نیز در تابستان ۶۷ اعدام شد) خطاب به همسرِ یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری نوشته شده و در بخشی از آن چنین آمده:
«دهها زن و دختر جوان را در تابستان ۶۷ تنها به جرم نخواندن نماز، روزانه پنج بار شکنجه کردند! من به عنوان یک زندانیِ شکنجهشده در سال ۱۳۶۷، شهادت میدهم که در دادگاهِ شکنجۀ نماز ...، همسرتان ... در محاکمۀ ما شرکت داشتند»:
T.me/MohammadMahdavifar/2364
متأسفانه اخبار مربوط به تعزیر و شکنجۀ زنان زندانی در اوقات نماز (اوقات روحبخشِ نماز!!!) در آن دهه، زیاد به گوش رسیده؛ ضمن بیزاری از آن اقدامات امّا نباید فراموش کرد که این کاندیدای ریاست جمهوری و دیگر صادر کنندگانِ چنین احکامی، دقیقاً بر اساس فقه رسمیِ حوزهها اقدام به صدور رأی کرده بودند! پس بیش از اینکه درصدد محکومیت کارنامۀ این کاندیدا و آن قاضی باشیم باید نگاهی نقادانه به متون ضدّ اخلاقی و ضد تربیتیِ فقه سنتیِ هزار ساله انداخت تا ریشۀ مشکلات کشور را بهتر بشناسیم و خدای ناکرده با طفرهرفتن در شناسایی ریشههای بدبختی، مرتکب قایمباشکبازی و سرِ خود را زیر برف بردن نشویم. ما باید از فرصت جمهوری اسلامی نهایتِ بهرهبرداری را به نفع پاکسازی شریعتِ تحریفشده ببَریم و موجبات آرامش مردم و اجتماع را فراهم کنیم.
خوشبختانه آن احکام ضد تربیتی، سالهاست که دیگر جایی در زندانهای جمهوری اسلامی ندارد و متولیان نظام عملاً مُهر ابطال بر آن احکام زدهاند ولی از آنجا که احکام یادشده در متون حوزوی جا خوش کردهاند پس حکم آتش زیر خاکستر را دارد و مترصدِ فرصت است تا در نسلهای دیگر، عفتهایی دیگر را ...
در اینجا بنا داشتم چند سند از خیل کثیر اسناد که علمای حوزوی در قرون متمادی به وضوح قائل به تعزیر و شکنجۀ زنانِ بینماز شدهاند را تقدیم کنم ولی در پستهای تلگرامی جای نمیگرفت. برای جبرانِ آن، حتماً به یادداشتِ "فرجام بینماز" به نشانیِ زیر مراجعه شود:
telegram.me/baznegari/94
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۲۰
T.me/baznegari/147
نامهای با عنوانِ «نامۀ عفت به جمیله» از سوی یکی از زندانیان دهۀ شصت (که شوهرش نیز در تابستان ۶۷ اعدام شد) خطاب به همسرِ یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری نوشته شده و در بخشی از آن چنین آمده:
«دهها زن و دختر جوان را در تابستان ۶۷ تنها به جرم نخواندن نماز، روزانه پنج بار شکنجه کردند! من به عنوان یک زندانیِ شکنجهشده در سال ۱۳۶۷، شهادت میدهم که در دادگاهِ شکنجۀ نماز ...، همسرتان ... در محاکمۀ ما شرکت داشتند»:
T.me/MohammadMahdavifar/2364
متأسفانه اخبار مربوط به تعزیر و شکنجۀ زنان زندانی در اوقات نماز (اوقات روحبخشِ نماز!!!) در آن دهه، زیاد به گوش رسیده؛ ضمن بیزاری از آن اقدامات امّا نباید فراموش کرد که این کاندیدای ریاست جمهوری و دیگر صادر کنندگانِ چنین احکامی، دقیقاً بر اساس فقه رسمیِ حوزهها اقدام به صدور رأی کرده بودند! پس بیش از اینکه درصدد محکومیت کارنامۀ این کاندیدا و آن قاضی باشیم باید نگاهی نقادانه به متون ضدّ اخلاقی و ضد تربیتیِ فقه سنتیِ هزار ساله انداخت تا ریشۀ مشکلات کشور را بهتر بشناسیم و خدای ناکرده با طفرهرفتن در شناسایی ریشههای بدبختی، مرتکب قایمباشکبازی و سرِ خود را زیر برف بردن نشویم. ما باید از فرصت جمهوری اسلامی نهایتِ بهرهبرداری را به نفع پاکسازی شریعتِ تحریفشده ببَریم و موجبات آرامش مردم و اجتماع را فراهم کنیم.
خوشبختانه آن احکام ضد تربیتی، سالهاست که دیگر جایی در زندانهای جمهوری اسلامی ندارد و متولیان نظام عملاً مُهر ابطال بر آن احکام زدهاند ولی از آنجا که احکام یادشده در متون حوزوی جا خوش کردهاند پس حکم آتش زیر خاکستر را دارد و مترصدِ فرصت است تا در نسلهای دیگر، عفتهایی دیگر را ...
در اینجا بنا داشتم چند سند از خیل کثیر اسناد که علمای حوزوی در قرون متمادی به وضوح قائل به تعزیر و شکنجۀ زنانِ بینماز شدهاند را تقدیم کنم ولی در پستهای تلگرامی جای نمیگرفت. برای جبرانِ آن، حتماً به یادداشتِ "فرجام بینماز" به نشانیِ زیر مراجعه شود:
telegram.me/baznegari/94
.
Telegram
کانال بازنگری
دادگاهِ شکنجۀ نماز
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۲۰
T.me/baznegari/147
نامهای با عنوانِ «نامۀ عفت به جمیله» از سوی یکی از زندانیان دهۀ شصت (که شوهرش نیز در تابستان ۶۷ اعدام شد) خطاب به همسرِ یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری نوشته شده و در بخشی از آن چنین آمده:…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۰۲/۲۰
T.me/baznegari/147
نامهای با عنوانِ «نامۀ عفت به جمیله» از سوی یکی از زندانیان دهۀ شصت (که شوهرش نیز در تابستان ۶۷ اعدام شد) خطاب به همسرِ یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری نوشته شده و در بخشی از آن چنین آمده:…
آیا امام حسن عسکری فرزند داشته؟
(به بهانۀ نیمۀ شعبان)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/٠۲/۲۲
@baznegari
امام حسن عسگری امام یازدهمِ ما شیعیان در سنّ ۲۸ سالگی در سال ۲۶٠ هجری قمری درگذشت. با درگذشت وی این پرسش بسیار مهم مطرح است که آیا از او فرزندِ پسری (و اساساً فرزندی) به جا ماند که سلسلۀ امامت را تداوم بخشد و یا با این درگذشت، نوار امامت قطع شد و به پایان رسید؟
در این باره سه احتمال مطرح است:
۱- او دارای یک فرزند بوده که همان امام دوازدهم است
۲- او بدون فرزند از دنیا رفت و خاتمالائمّه شد
۳- او دارای فرزندان متعدد (بنا بر قولی ده فرزند) بود که امام دوازدهم نیز از جملۀ آنان است.
اینک به شرح کوتاهِ تلگرامی در بارۀ هر یک میپردازم:
یک فرزند:
این احتمال، قائل است که امام یازدهم صاحب فرزندی پسر گردید و زنجیرۀ امامت به او سپرده شد. استدلال قائلان، برای اثبات ولادتِ آن فرزند، یکسان نیست و به دو گروه زیر تقسیم میشوند:
الف- شواهد عینی و نَقلی: اینان در تأیید تولدِ آن فرزند، به نقلهای موجود در کتب روایی استناد میکنند که مطابق آنها، برخی از اعضای خانواده و نیز برخی از یاران امام حسن عسگری، مولود را با چشم خود دیدهاند.
ب- استدلال کلامی: برخی دیگر از قائلان، با استناد به این اعتقاد کلامی که علامتِ "امامِ برحق" این است که صاحب پسر شود، بر همین اساس پس از درگذشت امام حسن عسکری معتقد شدند که وی از آنجا که امامِ بر حق است لابد فرزند داشته ولی به مردم نشان نداده و به غیبت رفته است. اینان روایاتی که گروه الف به آن استناد میکنند را ضعیف دانسته (و یا قائل به صدور آنها در دهههای بعد میباشند) و ناچار به این استدلال کلامی بسنده میکنند.
فاقد فرزند:
این گروه معتقدند که امام حسن عسکری بدون فرزند از دنیا رفت و در نتیجه خاتمالائمه به شمار میآید که سلسلۀ امامت با او به پایان رسید همچنانکه حضرت محمد (ص)، خاتمالأنبیا بود و نوار نبوت با او ختم شد،. اینان روایات مربوط به تولد را ضعیف و غیر قابل استناد میدانند.
چند فرزند:
مطابق این احتمال امام حسن عسکری دارای چند فرزند بوده که برخی آن را بالغ بر شش و حتی ده فرزند دانستهاند!
بر این اساس امام دوازدهم دارای چند خواهر و چند برادر بوده است.
نام فرزندان امام حسن عسکری مطابق این احتمال (با احصاءِ حدّاکثری) چنین است:
۱- محمّد (مهدی): که همان امام دوازدهم است.
۲- موسی: روایت دیدار علی بن ابراهیم بن مهزیار با این دو برادر (محمد و موسی) قابل توجه است.
۳- علی اصغر: از یکی از نویسندگان قرن دهم نقل است که نَسَب سادات کستکن سبزوار به وی میرسد.
۴- جعفر: در جایی آمده که وی در دو سالگی شهید شد و قبرش در ری است (ر.ک: نگینی بر انگشتر کویر ص ۷٠).
۵- ابراهیم
۶- حسین
۷- فاطمه: نقل است که وی در حینِ سفرِ پدرش امام حسن عسگری برای زیارت امام رضا، در وسط راه در کاشان بیمار شد و درگذشت. سال گذشته مقبرۀ فاطمه بنت العسگری را در جریان پژوهشم در آران بیدگلِ کاشان دیدم.
۸- اُمّموسی
۹- عایشه
۱٠- دلاله.
مطابق همین احتمال، برخی از این اسامی ممکن است تکراری و یا حتی خواهران و برادران امام حسن عسگری باشند و نه فرزندان او.
(برگرفته از کتابِ در دستِ پژوهش با عنوان "عسکری سوم").
telegram.me/baznegari/148
.
(به بهانۀ نیمۀ شعبان)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/٠۲/۲۲
@baznegari
امام حسن عسگری امام یازدهمِ ما شیعیان در سنّ ۲۸ سالگی در سال ۲۶٠ هجری قمری درگذشت. با درگذشت وی این پرسش بسیار مهم مطرح است که آیا از او فرزندِ پسری (و اساساً فرزندی) به جا ماند که سلسلۀ امامت را تداوم بخشد و یا با این درگذشت، نوار امامت قطع شد و به پایان رسید؟
در این باره سه احتمال مطرح است:
۱- او دارای یک فرزند بوده که همان امام دوازدهم است
۲- او بدون فرزند از دنیا رفت و خاتمالائمّه شد
۳- او دارای فرزندان متعدد (بنا بر قولی ده فرزند) بود که امام دوازدهم نیز از جملۀ آنان است.
اینک به شرح کوتاهِ تلگرامی در بارۀ هر یک میپردازم:
یک فرزند:
این احتمال، قائل است که امام یازدهم صاحب فرزندی پسر گردید و زنجیرۀ امامت به او سپرده شد. استدلال قائلان، برای اثبات ولادتِ آن فرزند، یکسان نیست و به دو گروه زیر تقسیم میشوند:
الف- شواهد عینی و نَقلی: اینان در تأیید تولدِ آن فرزند، به نقلهای موجود در کتب روایی استناد میکنند که مطابق آنها، برخی از اعضای خانواده و نیز برخی از یاران امام حسن عسگری، مولود را با چشم خود دیدهاند.
ب- استدلال کلامی: برخی دیگر از قائلان، با استناد به این اعتقاد کلامی که علامتِ "امامِ برحق" این است که صاحب پسر شود، بر همین اساس پس از درگذشت امام حسن عسکری معتقد شدند که وی از آنجا که امامِ بر حق است لابد فرزند داشته ولی به مردم نشان نداده و به غیبت رفته است. اینان روایاتی که گروه الف به آن استناد میکنند را ضعیف دانسته (و یا قائل به صدور آنها در دهههای بعد میباشند) و ناچار به این استدلال کلامی بسنده میکنند.
فاقد فرزند:
این گروه معتقدند که امام حسن عسکری بدون فرزند از دنیا رفت و در نتیجه خاتمالائمه به شمار میآید که سلسلۀ امامت با او به پایان رسید همچنانکه حضرت محمد (ص)، خاتمالأنبیا بود و نوار نبوت با او ختم شد،. اینان روایات مربوط به تولد را ضعیف و غیر قابل استناد میدانند.
چند فرزند:
مطابق این احتمال امام حسن عسکری دارای چند فرزند بوده که برخی آن را بالغ بر شش و حتی ده فرزند دانستهاند!
بر این اساس امام دوازدهم دارای چند خواهر و چند برادر بوده است.
نام فرزندان امام حسن عسکری مطابق این احتمال (با احصاءِ حدّاکثری) چنین است:
۱- محمّد (مهدی): که همان امام دوازدهم است.
۲- موسی: روایت دیدار علی بن ابراهیم بن مهزیار با این دو برادر (محمد و موسی) قابل توجه است.
۳- علی اصغر: از یکی از نویسندگان قرن دهم نقل است که نَسَب سادات کستکن سبزوار به وی میرسد.
۴- جعفر: در جایی آمده که وی در دو سالگی شهید شد و قبرش در ری است (ر.ک: نگینی بر انگشتر کویر ص ۷٠).
۵- ابراهیم
۶- حسین
۷- فاطمه: نقل است که وی در حینِ سفرِ پدرش امام حسن عسگری برای زیارت امام رضا، در وسط راه در کاشان بیمار شد و درگذشت. سال گذشته مقبرۀ فاطمه بنت العسگری را در جریان پژوهشم در آران بیدگلِ کاشان دیدم.
۸- اُمّموسی
۹- عایشه
۱٠- دلاله.
مطابق همین احتمال، برخی از این اسامی ممکن است تکراری و یا حتی خواهران و برادران امام حسن عسگری باشند و نه فرزندان او.
(برگرفته از کتابِ در دستِ پژوهش با عنوان "عسکری سوم").
telegram.me/baznegari/148
.
Telegram
کانال بازنگری
آیا امام حسن عسکری فرزند داشته؟
(به بهانۀ نیمۀ شعبان)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/٠۲/۲۲
@baznegari
امام حسن عسگری امام یازدهمِ ما شیعیان در سنّ ۲۸ سالگی در سال ۲۶٠ هجری قمری درگذشت. با درگذشت وی این پرسش بسیار مهم مطرح است که آیا از او فرزندِ پسری (و اساساً فرزندی)…
(به بهانۀ نیمۀ شعبان)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/٠۲/۲۲
@baznegari
امام حسن عسگری امام یازدهمِ ما شیعیان در سنّ ۲۸ سالگی در سال ۲۶٠ هجری قمری درگذشت. با درگذشت وی این پرسش بسیار مهم مطرح است که آیا از او فرزندِ پسری (و اساساً فرزندی)…
اقدامی انسانی و قرآنی:
نامۀ کسبه و اهالی مسلمان و غیر بهاییِ شهرستان نوشهر برای فکپلمبِ مغازۀ همشهریانِ بهایی
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۲/۲۹
دو سال پیش در انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فنّاوری، با عنوانِ "خشونتهای منسوب به اسلام" به شرح اخلاقی آیات چالشیِ قرآن پرداختم و نتیجه گرفتم که هرگز نباید با کسانی که همکیشمان نیستند و جنگی با ما ندارند، سرِ جنگ و آزار رسانی داشت. در پایان جلسه، دوست ارجمندم محمد رفیعا یادآور شدند که چرا برای تکمیل بحث، به آیۀ ۸ سوره ممتحنه استناد نکردی که در آن، به صورت شفاف، ما را (نه تنها از حمله به غیر مسلمانانی که طالب جنگ نیستند باز میدارد بلکه) ترغیب به "نیکی کردن و عدلورزی" نسبت به آنها میکند؟
سخن ایشان درست و دقیق بود. این آیه در سال دهم هجری یعنی در بحبوحۀ جنگها و در واپسین ماههای نزول قرآن نازل گردید تا به مخاطبان تفهیم کند که: نکند حتی شرایط جنگی!، بهانه به دستتان دهد و تر و خشک را با هم بسوزانید!؛ ای مجاهدان راه خدا، نه تنها نباید گزندی به غیرِ جنگافروزان برسانید بلکه راه زندگی مسالمتآمیز و نیکی و عدالت را در مورد آنها در پیش گیرید.
این آیۀ تربیتی در سال ۱۳۵۸ خورشیدی توسط خبرگان و مجتهدان، عیناً در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی جای گرفت:
«اصل چهاردهم- به حکم آیه شریفه "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند».
قانون اساسی در عمل به این اصلِ قرآنی دو گروه را مخاطب قرار داده: یکی دولت و دیگری مردم مسلمان را؛
از این میان خوشبختانه مردم مسلمان نوشهر به وظیفۀ قرآنی و انسانی و قانونیِ خود عمل کردند زیرا
گروهی از مردم و کسبۀ این شهرستان (نوشهر) با نوشتنِ نامهای خطاب به فرماندار و دادستان نوشهر، به همین آیۀ جایگرفته در قانون اساسی استناد کردند و خواهان فکِپلمبِ مغازههای همشهریانِ بهاییشان (که گویا چند ماه پیش به خاطر ایام روزهداریشان مغازه را بسته بودند) شدند. این اقدامی برخاسته از شرف و انسانیت، و وجدانِ پاکی است که از درون به آنها نهیب میزند که: «همسایه و هممحلهای و همشهری و مغازۀ مجاورت، چند ماه است جلوی رزق و روزیشان به وسیلۀ ما مذهبیها گرفته شده! و فرزند و خانوادهشان با مشکل معیشت!! روبرو هستند؛ کجاست انصاف کجاست مروت کجاست عاطفه کجاست عاطفه کجاست عاطفه؟ این لقمه از گلوی ما پایین نمیرود در حالیکه همسایه و هممحلهای و همشهری و همصنف و همکارمان، هر روز به کرکرۀ بازنشدنی و پلمبشدۀ مغازهاشان مینگرند و دستِ خالی به خانه باز میگردند...».
مردم مسلمان نوشهر وظیفۀ خود را در عمل به اصلِ تماماً قرآنیِ قانون اساسی انجام دادند حالا نوبت دولت و حکومت است؛ امید که جا نمانند.
متن نامۀ مردم و کسبۀ شهرستان نوشهر:
Telegram.me/OfficeMasumiTehrani/123
بسمه تعالی
فرماندار محترم شهرستان نوشهر
رونوشت: دادستان محترم شهرستان نوشهر
احتراماً با عرض سلام و ارادت باستحضار میرسانیم طبق حکم آیه شریفه "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" و طبق اصل ۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی در مورد کلیه اقلیت های مذهبی رسمی و غیر رسمی مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی را رعایت نمایند. لذا اینجانبان کسبه و اهالی شهرستان نوشهر نسبت به بسته شدن محل کسب تعدادی از مغازه داران اقلیت مذهبی که مدت آن بیش از ۶ ماه میگذرد که این امر باعث بدبینی نسبت به شعائر اسلامی و رکود اقتصادی در سطح شهر می باشد و با توجه به قوانین و نظامنانه اصناف، ماده یک- آئیننامه اجرائی ماده ۲۸، هر واحد صنفی بعد از شش ماه پلمب بازگشایی می شود تا بررسی لازم انجام گیرد. لذا خواهشمند است به این امر رسیدگی لازم را عنایت فرمایید.
telegram.me/baznegari/150
.
.
نامۀ کسبه و اهالی مسلمان و غیر بهاییِ شهرستان نوشهر برای فکپلمبِ مغازۀ همشهریانِ بهایی
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۲/۲۹
دو سال پیش در انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فنّاوری، با عنوانِ "خشونتهای منسوب به اسلام" به شرح اخلاقی آیات چالشیِ قرآن پرداختم و نتیجه گرفتم که هرگز نباید با کسانی که همکیشمان نیستند و جنگی با ما ندارند، سرِ جنگ و آزار رسانی داشت. در پایان جلسه، دوست ارجمندم محمد رفیعا یادآور شدند که چرا برای تکمیل بحث، به آیۀ ۸ سوره ممتحنه استناد نکردی که در آن، به صورت شفاف، ما را (نه تنها از حمله به غیر مسلمانانی که طالب جنگ نیستند باز میدارد بلکه) ترغیب به "نیکی کردن و عدلورزی" نسبت به آنها میکند؟
سخن ایشان درست و دقیق بود. این آیه در سال دهم هجری یعنی در بحبوحۀ جنگها و در واپسین ماههای نزول قرآن نازل گردید تا به مخاطبان تفهیم کند که: نکند حتی شرایط جنگی!، بهانه به دستتان دهد و تر و خشک را با هم بسوزانید!؛ ای مجاهدان راه خدا، نه تنها نباید گزندی به غیرِ جنگافروزان برسانید بلکه راه زندگی مسالمتآمیز و نیکی و عدالت را در مورد آنها در پیش گیرید.
این آیۀ تربیتی در سال ۱۳۵۸ خورشیدی توسط خبرگان و مجتهدان، عیناً در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی جای گرفت:
«اصل چهاردهم- به حکم آیه شریفه "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند».
قانون اساسی در عمل به این اصلِ قرآنی دو گروه را مخاطب قرار داده: یکی دولت و دیگری مردم مسلمان را؛
از این میان خوشبختانه مردم مسلمان نوشهر به وظیفۀ قرآنی و انسانی و قانونیِ خود عمل کردند زیرا
گروهی از مردم و کسبۀ این شهرستان (نوشهر) با نوشتنِ نامهای خطاب به فرماندار و دادستان نوشهر، به همین آیۀ جایگرفته در قانون اساسی استناد کردند و خواهان فکِپلمبِ مغازههای همشهریانِ بهاییشان (که گویا چند ماه پیش به خاطر ایام روزهداریشان مغازه را بسته بودند) شدند. این اقدامی برخاسته از شرف و انسانیت، و وجدانِ پاکی است که از درون به آنها نهیب میزند که: «همسایه و هممحلهای و همشهری و مغازۀ مجاورت، چند ماه است جلوی رزق و روزیشان به وسیلۀ ما مذهبیها گرفته شده! و فرزند و خانوادهشان با مشکل معیشت!! روبرو هستند؛ کجاست انصاف کجاست مروت کجاست عاطفه کجاست عاطفه کجاست عاطفه؟ این لقمه از گلوی ما پایین نمیرود در حالیکه همسایه و هممحلهای و همشهری و همصنف و همکارمان، هر روز به کرکرۀ بازنشدنی و پلمبشدۀ مغازهاشان مینگرند و دستِ خالی به خانه باز میگردند...».
مردم مسلمان نوشهر وظیفۀ خود را در عمل به اصلِ تماماً قرآنیِ قانون اساسی انجام دادند حالا نوبت دولت و حکومت است؛ امید که جا نمانند.
متن نامۀ مردم و کسبۀ شهرستان نوشهر:
Telegram.me/OfficeMasumiTehrani/123
بسمه تعالی
فرماندار محترم شهرستان نوشهر
رونوشت: دادستان محترم شهرستان نوشهر
احتراماً با عرض سلام و ارادت باستحضار میرسانیم طبق حکم آیه شریفه "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" و طبق اصل ۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی در مورد کلیه اقلیت های مذهبی رسمی و غیر رسمی مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی را رعایت نمایند. لذا اینجانبان کسبه و اهالی شهرستان نوشهر نسبت به بسته شدن محل کسب تعدادی از مغازه داران اقلیت مذهبی که مدت آن بیش از ۶ ماه میگذرد که این امر باعث بدبینی نسبت به شعائر اسلامی و رکود اقتصادی در سطح شهر می باشد و با توجه به قوانین و نظامنانه اصناف، ماده یک- آئیننامه اجرائی ماده ۲۸، هر واحد صنفی بعد از شش ماه پلمب بازگشایی می شود تا بررسی لازم انجام گیرد. لذا خواهشمند است به این امر رسیدگی لازم را عنایت فرمایید.
telegram.me/baznegari/150
.
.
Telegram
OfficeMasumiTehrani
⭕️ شهروندان غیربهایی شهرستان نوشهر درخواست فکپلمب محل کسب بهاییان این شهر را که بیش از ۶ ماه از پلمب آن میگذرد، دارند.
✅ @Sahamnewsorg
✅ @Sahamnewsorg
در نگاه سنّتی به اسلام؛
روزهنگیران را باید تازیانه زد و کُشت
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۳/۱۱
@baznegari
پس از استقرار جمهوری اسلامی، متولیان فقهیِ نظام درصدد پیاده کردن احکام فقهی در ایران برآمدند. اینان در بارۀ کسانی که اهل روزه گرفتن نیستند قائل به تعزیر و مجازاتاند و از همین روست که در آستانۀ ماه رمضان برخی مسئولان قضایی و دادستانهای مناطق به گوشزدِ مجازات میپردازند. عزم آنان در مجازات روزهنگیران، دقیقاً به خاطر همان تعهدی است که نسبت به پیادهسازی احکام فقهی دارند.
در اینجا بد نیست رأی عموم فقها در طول تاریخ در بارۀ ترک روزه را بدانیم تا پی ببریم متولیان فقهی نظام، فقط اندکی از آن قهر و غلظت و خون و جراحت و شلاق را به رُخ رعیّت میکشند و فعلاً شرایط را برای نمایش کامل آن فراهم نمیبینند چه، عموم فقها قائلاند که اگر کسی در ساعات روزهداری در محیط کار ، در پادگان ، در غذاخوری ، در محل کسب و کارش به هنگام تشنگی و یا در وقت ناهار آب بنوشد یا غذا بخورد باید او را به باد کتک گرفت و شلاق زد! و چنانچه در روزهای بعد دوباره احساس تشنگی و گرسنگی کرد و آب نوشید و غذایی خورد باید وی را در سومین یا چهارمین بار اعدام کرد. با این وصف، تصدیق خواهید کرد که اینک در دوران رأفت بسر میبریم چرا که اگر قرار باشد آن احکام فقهی به طور دقیق و کامل اجرا شود آغازش جراحتِ شلاق و فرجامش سینۀ گورستان است.
به متن سخن بزرگان فقه دقت کنید:
محقق حلی: «ويعزر من أفطر لا مستحلا ، مرة وثانية فإن عاد ثالثة قتل –المختصر النافع ص ۶۷» و « من أفطر " مستحلا " فهو مرتد ، إن كان ممن عرف قواعد الإسلام ، وإن اعتقد العصيان عزر فإن عاد عزر فإن عاد قتل في الثالثة وقيل في الرابعة – المعتبر ج ۲ ص ۶۸۱-».
علامه حلی: «من أفطر مستحلا ، وقد ولد على الفطرة فهو مرتد ولو لم يعرف قواعد الإسلام عرف ثم يعامل بعد ذلك بما يعامل به المولود على الفطرة. ولو اعتقد التحريم عزر ، فإن عاد عزر فإن عاد قتل في الثالثة وقيل: في الرابعة – تحریر الاحکام ج ۱ ص ۴۸۳-».
ملا احمد نراقی: « من أفطر عامدا في شهر رمضان فإن كان مستحلا فهو مرتد إن كان ممن عرف قواعد الاسلام وكان إفطاره بما علم تحريمه من الدين ضرورة ... وإن لم يكن مستحلا يعزر بما يراه الحاكم ، فإن عاد ثانيا عزر أيضا ، فإن عاد إليه ثالثا قتل فيها على المشهور بين الأصحاب –مستند الشیعه ج ۱۰ ص ۵۲۹-».
صاحب جواهر: « ومن أفطر في شهر رمضان عالما عامدا مستحلا فهو مرتد وإن لم يكن مستحلا عزر بخمسة وعشرين سوطا فإن عاد عزر ثانيا فإن عاد قتل في قول قوي والأحوط قتله في الرابعة –رسائل فقهیه ص ۱۶۸».
صاحب عروه: «من أفطر في شهر رمضان عالما عامدا إن كان مستحلا فهو مرتد بل وكذا إن لم يفطر ولكن كان مستحلا له ، وإن لم يكن مستحلا عزر بخمسة وعشرين سوطا فإن عاد بعد التعزير عزر ثانيا فإن عاد كذلك قتل في الثالثة والأحوط قتله في الرابعة –عروة الوثقی ج ۳ ص ۵۹۹-».
مطابق نقلهای بالا اگر کسی روزه را واجب بداند ولی عملاً تن به انجام آن ندهد را در بار اول و دوم تعزیر میکنند (۲۵ ضربه شلاق میزنند) و اگر باز روزه نگرفت، در بار سوم و حداکثر چهارم (اختلاف در فتوا) او را واجب القتل میدانند ولی اگر کسی روزه را واجب نداند (یعنی روزه را اساساً قبول نداشته باشد) در این صورت بدون طیِ هیچ مراحلی، مستقیماً اعدام میشود.
آیا وقت نقّادی خوانشِ قهرآمیز پیشینیان از اسلام فرا نرسیده؟ آیا ما ایرانیان تاوان برداشت تند ، حذفی ، ضدّ تربیتی و بیهنرِ گذشتگان از آیین پیامبر گرامی را باید بپردازیم؟ آیا در دین معرفیشده توسط نامبردگان هیچ جاذبیّتی میتوان یافت؟ آیا با خواندن این احکام، دلودماغی برای بهرهمندیهای معنوی باقی میماند؟ این چه حفظ ظواهر و شعائری است که ریزشِ بیشتر را دامن میزند؟
خوشبختانه یکی دو سال اخیر در برخی مراکز عمومی همچو مترو، با نصب پارتیشن، امکان نوشیدن آب فراهم شده است.
لطفاً آبسردکنها را نبندید مگر ما یزیدیم که آب را در این گرمای طاقتفرسا به روی اطفال ، پیران ، بیماران ، زنانِ معذور و ... میبندیم!؟.
telegram.me/baznegari/151
.
روزهنگیران را باید تازیانه زد و کُشت
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۳/۱۱
@baznegari
پس از استقرار جمهوری اسلامی، متولیان فقهیِ نظام درصدد پیاده کردن احکام فقهی در ایران برآمدند. اینان در بارۀ کسانی که اهل روزه گرفتن نیستند قائل به تعزیر و مجازاتاند و از همین روست که در آستانۀ ماه رمضان برخی مسئولان قضایی و دادستانهای مناطق به گوشزدِ مجازات میپردازند. عزم آنان در مجازات روزهنگیران، دقیقاً به خاطر همان تعهدی است که نسبت به پیادهسازی احکام فقهی دارند.
در اینجا بد نیست رأی عموم فقها در طول تاریخ در بارۀ ترک روزه را بدانیم تا پی ببریم متولیان فقهی نظام، فقط اندکی از آن قهر و غلظت و خون و جراحت و شلاق را به رُخ رعیّت میکشند و فعلاً شرایط را برای نمایش کامل آن فراهم نمیبینند چه، عموم فقها قائلاند که اگر کسی در ساعات روزهداری در محیط کار ، در پادگان ، در غذاخوری ، در محل کسب و کارش به هنگام تشنگی و یا در وقت ناهار آب بنوشد یا غذا بخورد باید او را به باد کتک گرفت و شلاق زد! و چنانچه در روزهای بعد دوباره احساس تشنگی و گرسنگی کرد و آب نوشید و غذایی خورد باید وی را در سومین یا چهارمین بار اعدام کرد. با این وصف، تصدیق خواهید کرد که اینک در دوران رأفت بسر میبریم چرا که اگر قرار باشد آن احکام فقهی به طور دقیق و کامل اجرا شود آغازش جراحتِ شلاق و فرجامش سینۀ گورستان است.
به متن سخن بزرگان فقه دقت کنید:
محقق حلی: «ويعزر من أفطر لا مستحلا ، مرة وثانية فإن عاد ثالثة قتل –المختصر النافع ص ۶۷» و « من أفطر " مستحلا " فهو مرتد ، إن كان ممن عرف قواعد الإسلام ، وإن اعتقد العصيان عزر فإن عاد عزر فإن عاد قتل في الثالثة وقيل في الرابعة – المعتبر ج ۲ ص ۶۸۱-».
علامه حلی: «من أفطر مستحلا ، وقد ولد على الفطرة فهو مرتد ولو لم يعرف قواعد الإسلام عرف ثم يعامل بعد ذلك بما يعامل به المولود على الفطرة. ولو اعتقد التحريم عزر ، فإن عاد عزر فإن عاد قتل في الثالثة وقيل: في الرابعة – تحریر الاحکام ج ۱ ص ۴۸۳-».
ملا احمد نراقی: « من أفطر عامدا في شهر رمضان فإن كان مستحلا فهو مرتد إن كان ممن عرف قواعد الاسلام وكان إفطاره بما علم تحريمه من الدين ضرورة ... وإن لم يكن مستحلا يعزر بما يراه الحاكم ، فإن عاد ثانيا عزر أيضا ، فإن عاد إليه ثالثا قتل فيها على المشهور بين الأصحاب –مستند الشیعه ج ۱۰ ص ۵۲۹-».
صاحب جواهر: « ومن أفطر في شهر رمضان عالما عامدا مستحلا فهو مرتد وإن لم يكن مستحلا عزر بخمسة وعشرين سوطا فإن عاد عزر ثانيا فإن عاد قتل في قول قوي والأحوط قتله في الرابعة –رسائل فقهیه ص ۱۶۸».
صاحب عروه: «من أفطر في شهر رمضان عالما عامدا إن كان مستحلا فهو مرتد بل وكذا إن لم يفطر ولكن كان مستحلا له ، وإن لم يكن مستحلا عزر بخمسة وعشرين سوطا فإن عاد بعد التعزير عزر ثانيا فإن عاد كذلك قتل في الثالثة والأحوط قتله في الرابعة –عروة الوثقی ج ۳ ص ۵۹۹-».
مطابق نقلهای بالا اگر کسی روزه را واجب بداند ولی عملاً تن به انجام آن ندهد را در بار اول و دوم تعزیر میکنند (۲۵ ضربه شلاق میزنند) و اگر باز روزه نگرفت، در بار سوم و حداکثر چهارم (اختلاف در فتوا) او را واجب القتل میدانند ولی اگر کسی روزه را واجب نداند (یعنی روزه را اساساً قبول نداشته باشد) در این صورت بدون طیِ هیچ مراحلی، مستقیماً اعدام میشود.
آیا وقت نقّادی خوانشِ قهرآمیز پیشینیان از اسلام فرا نرسیده؟ آیا ما ایرانیان تاوان برداشت تند ، حذفی ، ضدّ تربیتی و بیهنرِ گذشتگان از آیین پیامبر گرامی را باید بپردازیم؟ آیا در دین معرفیشده توسط نامبردگان هیچ جاذبیّتی میتوان یافت؟ آیا با خواندن این احکام، دلودماغی برای بهرهمندیهای معنوی باقی میماند؟ این چه حفظ ظواهر و شعائری است که ریزشِ بیشتر را دامن میزند؟
خوشبختانه یکی دو سال اخیر در برخی مراکز عمومی همچو مترو، با نصب پارتیشن، امکان نوشیدن آب فراهم شده است.
لطفاً آبسردکنها را نبندید مگر ما یزیدیم که آب را در این گرمای طاقتفرسا به روی اطفال ، پیران ، بیماران ، زنانِ معذور و ... میبندیم!؟.
telegram.me/baznegari/151
.
Telegram
کانال بازنگری
در نگاه سنّتی به اسلام؛
روزهنگیران را باید تازیانه زد و کُشت
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۳/۱۱
@baznegari
پس از استقرار جمهوری اسلامی، متولیان فقهیِ نظام درصدد پیاده کردن احکام فقهی در ایران برآمدند. اینان در بارۀ کسانی که اهل روزه گرفتن نیستند قائل به تعزیر و مجازاتاند…
روزهنگیران را باید تازیانه زد و کُشت
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۳/۱۱
@baznegari
پس از استقرار جمهوری اسلامی، متولیان فقهیِ نظام درصدد پیاده کردن احکام فقهی در ایران برآمدند. اینان در بارۀ کسانی که اهل روزه گرفتن نیستند قائل به تعزیر و مجازاتاند…