https://gowharin.ir/gowhar/9789
آخر نگهی به سوی ما کن دردی به ارادتی دوا کن بسیار خلاف عهد کردی آخر به غلط یکی وفا کن ما را تو به خاطری همه روز یک روز تو نیز یاد ما کن این قاعده خلاف بگذار وین خوی معاندت رها کن برخیز و در سرای در بند بنشین و قبای بسته وا کن آن را که هلاک می‌پسندی روزی دو به خدمت آشنا کن چون انس گرفت و مهر پیوست بازش به فراق مبتلا کن سعدی چو حریف ناگزیر است تن درده و چشم در قضا کن شمشیر که می‌زند سپر باش دشنام که می‌دهد دعا کن زیبا نبود شکایت از دوست زیبا همه روز گو جفا کن سعدی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل ۴۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/9789