https://gowharin.ir/gowhar/96667
جفا مکن که دگر آن جفا نمی گنجد چنان شدم که بدل ماجرا نمی گنجد هزار گونه جفا نقش بسته در دل تو چه شد که یکدو رقم از وفا نمی گنجد مدار چشم سیه را بسرمه ی شوخی که در کرشمه ی این جز حیا نمی گنجد خراب آن بدنم ای نهال روز افزون که همچو لاله و گل در قبا نمی گنجد نگویمت که مکن گوش حرف بیگانه چو در دلت سخن آشنا نمی گنجد درآمدی بدل و رستم از بلای جهان بهر کجا که تو باشی بلا نمی گنجد بدرد عشق فغانی خسته را دل تنگ چنان پرست که یاد دوا نمی گنجد بابافغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96667