https://gowharin.ir/gowhar/96224
کجا قاصد برم با نامه آن دلستان آید به بخت من صبا بی بوی گل از گلستان آید از آن نام تو دایم بر زبان دارم که گر یک دم شوم خامش ندارم صبر کز دل بر زبان آید دم مردن ز مردن نیستم غمگین، از آن ترسم که گردم خاک و پیکانت برون از استخوان آید زخوی نازکت جانا چنان اندیش ناکم من که گر با خود سخن گویم ترا ترسم زیان آید ابوالحسن فراهانی : دیوان اشعار : غزلیات ناتمام : شمارهٔ ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/96224