https://gowharin.ir/gowhar/9619
زنده کدام است بر هوشیار آن که بمیرد به سر کوی یار عاشق دیوانه سرمست را پند خردمند نیاید به کار سر که به کشتن بنهی پیش دوست به که به گشتن بنهی در دیار ای که دلم بردی و جان سوختی در سر سودای تو شد روزگار شربت زهر ار تو دهی نیست تلخ کوه احد گر تو نهی نیست بار بندی مهر تو نیابد خلاص غرقه عشق تو نبیند کنار درد نهانی دل تنگم بسوخت لاجرمم عشق ببود آشکار در دلم آرام تصور مکن وز مژه‌ام خواب توقع مدار گر گله از ماست شکایت بگوی ور گنه از توست غرامت بیار بر سر پا عذر نباشد قبول تا ننشینی ننشیند غبار دل چه محل دارد و دینار چیست مدعیم گر نکنم جان نثار سعدی اگر زخم خوری غم مخور فخر بود داغ خداوندگار سعدی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل ۲۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/9619