https://gowharin.ir/gowhar/92847
گر نشینم با تو در خلوت بشادی یکدمی از غبار خود نبیند چشم دل دیگر نمی حاصل از عالم دمی دانم که گویم با تو راز اهل دلرا زین دمی خوشتر ز ملک عالمی ایدل از دلبر مدار امید شادی بهر آنک عاشقانرا بهره از معشوق بس باشد غمی گر خرد داری بگرد بهگزینی پر مگرد کز پی این دور ماند از خلد همچون آدمی ز آتش دل در هوایت این تن خاکی من سوختی گر چشمه چشمم نمیدادی نمی بر کنار چشم او نگذاشت با ابن یمین ز آنچه بودش جز غم و صبری زهر بیش و کمی ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۳۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92847