https://gowharin.ir/gowhar/92547
روی شهر آر ای یارم گر نبودی آفتاب کی شدی از دیدن او دیده مشتاق آب چون گشاید از کمین ترک کمان ابرو خدنگ بر غرض دارد گذر همچون دعای مستجاب تاب رخسار چو ماه او همی سوزد مرا سوزد آری تار کتانرا فروغ ماهتاب شاد میگردم چو دلبر میکند با من عتاب ز آنکه باشد دوستی بر جای تا باشد عتاب دلگشای و غم زدا آمد هوای یار من چون صبوح اندر بهار و همچو عمر اندر شباب ای خط شیرین تو چون سبزه بر آب روان زلف مشکینت میانش سایبان بر آفتاب سر بپایت درفکند ابن یمین از شوق و گفت این که میبینم به بیداریست یا رب یا بخواب ابن یمین فَرومَدی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92547