https://gowharin.ir/gowhar/91006
ساقی چه شد که جمله جهان می پرست شد این خود چه باده بود که ذرات مست شد این روچه روی بود که یک جلوه چونکه کرد عالم که نیست بود از آن جلوه هست شد هشیار کی شود بجهان تا ابد دگر جانی که مست باده جام الست شد چون حسن تو بدید ز بت عابد صنم از جان و دل ببوی تو او بت پرست شد عمری بآرزوی تو بودم ولی چه سود جانم چو دید روی تو کلی ز دست شد پیوند شد بیار و درست است در عیار هرکو براه عشق تو او را شکست شد در فقر یافت منصب عالی اسیریا هرکو برآستان تو چون خاک پست شد اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/91006