https://gowharin.ir/gowhar/90535
از دست دهر محنت بسیار می کشم آئینه وار هر نفس آزار می کشم در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت از طبع سازگار خود آزار می کشم یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد چون آفتاب دست بدیوار می کشم یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد چون آفتاب دست بدیوار می کشم بازار گرمم از خنکی های بخت رفت آن یوسفم که ناز خریدار می کشم چون گل بسر زنم زبس از خون گرفته رنگ از دیده در ره تو اگر خار می کشم چون سایه اختیار بدستم نداده اند گویم چسان که دست زهر کار می کشم خونم وفا بمستی چشمت نمی کند زین نیم جرعه خجلت بسیار می کشم از آن مکدرم که زتأثیر عکس خویش آئینه را نقاب برخسار می کشم رنگ از حنای عید کلیم ار نباشدم دستی باین دو دیده خونبار می کشم کلیم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90535