https://gowharin.ir/gowhar/90519
از ثبات عشق دایم پا بدامن داشتم گر چو داغ لاله در آتش نشیمن داشتم بر زلال خضر اکنون صد تغافل می زنم منکه چشم از تشنگی بر آب آهن داشتم هیچگه ذوق طلب از جستجو بازم نداشت خوشه چین بودم من آنروزیکه خرمن داشتم روشنی از بزم من دریوزه می کرد آفتاب در چراغ عیش تا از باده روغن داشتم شعله برمی خاست از بیطاقتی و می نشست من نجنبیدم ز جا تا جا بگلخن داشتم کی بهر نامحرمی چاک جگر خواهم نمود منکه زخمش را نهان از چشم سوزن داشتم همچو ماهی غیرداغم پوششی دیگر نبود تا کفن آمد همین یک جامه بر تن داشتم داغ را جز بر کنار زخم ننهادم کلیم دیده را بر رخنه دیوار گلشن داشتم کلیم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90519