https://gowharin.ir/gowhar/86797
دور از رخ تو زیستن ای جان نمیتوان از جان توان گذشت وز جانان نمیتوان بار جفا و جور توانم کشید لیک بار فراق و محنت هجران نمیتوان دشوار دامن تو بدست من اوفتاد با دیگران گذاشتن آسان نمیتوان بی سرو قامت تو و گلبرگ عارضت رفتن بسوی باغ و گلستان نمیتوان بی لذت مشاهده حور از قصور راضی شدن بروضه رضوان نمیتوان گفتم که سر عشق بپوشم ز غیر دوست لیکن ز دست دیده گریان نمیتوان درد حبیب را بطبیبان مگو حسین کز غیر او توقع درمان نمیتوان حسین خوارزمی : دیوان اشعار : غزلیات، قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86797