https://gowharin.ir/gowhar/86319
دمی با تو بودن که جان جهانی بود خوشتر از یک جهان زندگانی بکن جلوه ای شاهد عالم آرا که چون شمع دارم سر سرفشانی ز طور تو هیهات اگر پا بگیرم نیندیشم از پاسخ «لن ترانی» چه پروانه پروا ندارم ز آتش بود نیستی هستی جاودانی تو ای خضر رهبر دلیل رهم شو که زین وادی هولناکم رهانی بسی دورم از شاهراه طریقت ز کوی حقیقت ندیدم نشانی چه باشد که افتاده ای را به همت بسر حد اقلیم عزت رسانی خرابم کن از بادۀ عشق چندان که آسوده گردم ز دنیای فانی دل مفتقر در هوای تو خون شد بیا تا که باقی بود نیمه جانی غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86319