https://gowharin.ir/gowhar/86316
ای که بر اوج نه فلک دام هوس فکنده ای بر لب بام یار من پر نزند پرنده ای نبست براق عقل را ره برواق بزم او رفته بوادی فنا رفرف هر رونده ای بسته کمان ابروان راه خیال رهروان ناز خدنگ غمزه اش بازوی هر زننده ای بندۀ آن لب و دهان زندۀ جاودان بود نیست یکیش عشق جز زندۀ یار زنده ای بستۀ بند او بود رستۀ هر تعلقی خستۀ درد او بود داروی هر گزنده ای دشمن یوسف دلت گرگ طبیعت است و بس نیست به نزد عارفان بدتر از آن درنده ای چشمۀ نوش بایدت همت خضر می طلب نیست زلال زندگی در خور هر رونده ای مفتقرا متاب رو هیچ ز بند بندگی جز به طریق بندگی خواجه نگشته بنده ای غروی اصفهانی : دیوان کمپانی : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/86316