https://gowharin.ir/gowhar/82755
ز کاوش مژه ى شوخ آتشین خویی به سینه هر گل داغی ست چشم آهویی پیاله می کشم امشب به طاق ابرویی سبو کشان خرابات عشق را هویی ز خون دیده دهم آب کوه و صحرا را به یاد لالهٔ رخسار آشنا رویی به شام هجر مرا ذوق اشک و آه بس است چو شمع، شب نگذارم به خاک پهلویی اجل به داد ز جان سیرگشتگان نرسید مگر بلند کند عشق دست و بازویی به این خوشیم که فارغ ز ننگ سامان است سری که در غم عشق است وقفِ زانویی از آن به تیرگی بخت خویش می نازم که نسبتی بودش با سواد گیسویی ز هوش برد جهان را فسانهٔ تو حزین شبت دراز به سودای زلف جادویی حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۸۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82755