https://gowharin.ir/gowhar/82514
جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک گلپوش تر از صحن گلستان شودم اشک بی قدر شود رشته چو خالی ز گهر شد کو عشق که آویزهٔ مژگان شودم اشک؟ از جلوهٔ مستانهٔ آن سرو قباپوش چالاکتر از سیل بهاران شودم اشک مستانه رگ ابر تری از مژه برخاست تا صف شکن زهد فروشان شودم اشک از حسرت نظارهٔ آن ناوک مژگان در سینه گره گردد و پیکان شودم اشک ویرانهٔ عالم شده محتاج به سیلی بگذار حزین آفت دوران شودم اشک حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۶۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82514