https://gowharin.ir/gowhar/82302
به غیر از گریه عاشق در جهان کاری نمی دارد بلی ویرانه جز سیلاب معماری نمی دارد به کف چیزی ندارم تا نثار مقدمت سازم که در راهت دل و جان قدر و مقداری نمی دارد حلاوت نیست در گفتار آن شکرشکن طوطی که منظور نظر، آیینه رخساری نمی دارد به هرکشور وفا را عمرها شد عرضه می دارم متاع بی بهای ما خریداری نمی دارد سرم را همچو خاتم غیر زانو نیست بالینی گرفتار غم عشق تو غمخواری نمی دارد به دست عشق می باشد، رگ جانهای معشوقان کدامین شاخ گل در پای خود خاری نمی دارد نبخشد دل فروغی تیره روزی های بختم را سواد زلف او چون من شب تاری نمی دارد سرم بادا حزین خاک در آن خانه پردازی که بر دوش کسی زآزادگی باری نمی دارد حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۳۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82302