https://gowharin.ir/gowhar/77650
هر گاو سر تو دارد پروای سر ندارد مست تو تا قیامت از خود خبر ندارد هر عاشقی که جانش بویت شنیده باشد سر بی نسیم زلفت از خاک بر ندارد تر دامن است هر کاو لافی زند ز عشقت وان گه دو چشم خود را پیوسته تر ندارد آنجا که حاضر آید آن شکل و آن شمایل گر بنگرد به غیری چشمم نظر ندارد سر تا قدم چو جانی ای آب زندگانی کاین حسن و این لطافت هرگز بشر ندارد سرهای عاشقانت بر خاک آستانت چندان بود که آنجا کس رهگذر ندارد هر یک به جست وجویی میلی کند جانم ز منزل تو عزم سفر ندارد به سویی وصفت چنان که باید دایم همام گوید هر کان گهر نبخشد هر نی شکر ندارد همام تبریزی : غزلیات : شمارهٔ ۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77650