https://gowharin.ir/gowhar/77569
گر به من یار شوی ور نشوی تو همان باری و دیگر نشوی من به دیده نظری هم نکنم گر تو در دیده مصور نشوی ای دل این درد که داری گر ازوست شربتی نوش که خوشتر نشوی مشو ای دیده شب هجران خشک که چو بینی رخ او تر نشوی مخور ای زاهد کمخواره غمم غم خود خور تو که لاغر نشوی ای حسود از غم او گره نالم تو چرا کور شوی گر نشوی بر درش حلقه زدم گفت کمال خاک این در نشوی در نشوی کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77569