https://gowharin.ir/gowhar/77288
گر کام خود از لبت بگیرم چون خضر به سالها نمیرم زآن دم که تو آمدی به خاطر فکر همه رفت از ضمیرم دارم ز غم تو بر دل ریش دردی که دوا نمی پذیرم چندانکه ز من تو در نغوری من نیز هم از تو در نفیرم چون زلف تو گرد آیم از پای هم زلف تو باد دستگیرم ای باد بهار کز تو خوشبوست مجلسی به روایح عبیرم بگذر بخجند و گر به یاران از من که به شهر چین اسپرم زان برد کمال جور آن شوخ کو محتشم است و من فقیرم کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۷۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77288