https://gowharin.ir/gowhar/76665
قیمت به خود از عشق تو ارزان بگذارد خواهد که دلم پا به سر جان بگذارد خواهم به تو هنگامه هجران بنویسم جانا اگر این دیده گریان بگذارد کرده سفر زنگ دل اندر خم زلف گر آب و هوایش به غریبان بگذارد ترسم بگه وصل چنان عمر نپاید تا دیده قضای شب هجران بگذارد گفتم به سوی گوشه عزلت بگریزم گر زلف توام دست ز دامان بگذارد ای باد خزانی به گل اینقدر امان ده تا مرغ سحر پا به گلستان بگذارد گو باد صبا تا گذرد بر سر کویش پیغام من زار پریشان بگذارد گوید صنما چند ز هجران تو (صامت) مجنون شود و سر به یابان بگذارد آن کس که نموده است مرا یوسف دلبند باری قدمی جانب زندان بگذارد صامت بروجردی : غزلیات : شمارهٔ ۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76665