https://gowharin.ir/gowhar/76315
شب که در خلوتم آن شمع شکر لب باشد خواهم از بخت که روزم همگی شب باشد گه گه از حسرت آن لب که بوسم لب جام جامم از خون دل و دیده لبالب باشد گر شفا خواهد از آن لب دل بیمار مرنج هرزه گوید همه آن خسته که در تب باشد بر رخ از دود دل ماست مرکب خط بار گر نداند دگری جهل مرکب باشد سر زلف تو به یاد آرم و بارم در اشک در شب تیره که آمد شد کوکب باشد از رقیبان چو عقرب ز درت خواهم رفت گر چه خوش نیست سفر به که بعقرب باشد چه عجب گر نظر لطف تو باشد به کمال روح را نیز نگاهی سری قالب باشد کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۴۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76315