https://gowharin.ir/gowhar/71653
ای دل ترا گر آرزوی بیغمی کند آن کن تو نیز موسم گل کاد می کند دانی که آدمی چه کند وقت نو بهار؟ می خوارگی و عاشقی و خرّمی کند خیزد ببانگ بلبل و خسبد میان گل بامی نشست و خاست بصد مردمی کند زانو نگیرد از سر زانوی چنگ باز با بانگ مرغ و نالۀ نی همدمی کند هر گوشه یی که درد دلی سر برآورد در مان آن بشربتی یک دمی کند زیرا که هم ز باده تواند شدن خراب بنیاد غم اگر چه بسی محکمی کند اینست مختصر، می و معشوقه و سماع تدبیر آنکه اوطلب بی غمی کند کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71653