https://gowharin.ir/gowhar/68778
گر زلف پریشانت در دست صبا افتد هرجا که دلی باشد در دام بلا افتد ماکشتی صبرخود دربحرغم افکندیم تاآخر از این طوفان هر تخته کجا افتد هرکس به تمنائی فال ازرخ او گیرند بر تخته فیمروزی تا قرعه کرا افتد گرزلف سیاهت رامن مشک ختاگفتم در تاب مشو جانا در گفته خطا افتد آخرچه زیان افتد سلطان ممالک را کو را نظری روزی بر حال گدا افتد آن باده که دلهارااز غم دهد آزادی پرخون جگر گردد چون دور بما افتد احوال دل حافظ از دست غم هجران چون عاشق سرگردان کزدوست جداافتد حافظ : اشعار منتسب : اشعار منتسب : شمارهٔ ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68778