https://gowharin.ir/gowhar/63194
بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم درو چو گم شدم او را ازآن همی یابم هرآن نفس که ببینم جمال او گویی که مرده بوده ام و باز جان همی یابم زیاد آن رخ رنگین که گل نمونه اوست مدام در دل خود گلستان همی یابم همی نیافتم از وی نشان بهیچ طرف کنون بهر طرفی زو نشان همی یابم بهر کنار که دامی نهد سر زلفش چو مرغ پای خود اندر میان همی یابم ازین جهان چو مرا کرد بی خبر عشقش زخویشتن خبری زآن جهان همی یابم کسی زصحبت حور آن نیابد اندر خلد که من ز دیدن این دلستان همی یابم نیافت خسرو آن ذوق از لب شیرین که من زبوسه پای فلان همی یابم نمی روم ز درش همچو سیف فرغانی که هر چه خواهم ازین آستان همی یابم سیف فرغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/63194