https://gowharin.ir/gowhar/63140
قند خجل می شود از لب چون شکرش قوت دل می دهد بوسه جان پرورش زهر غمش می خورم بوک بشیرین لبان کام دلم خوش کند پسته پر شکرش لذت قند ونبات چاشنیی از لبش چشمه آب حیات رشحه لعل ترش از دهنش قند ریخت لعل شکر بار او در قدمش مشک بیخت زلف پریشان سرش دل شده را قوت جان از لب لعل ویست هرکه بهشتی بود آب دهد کوثرش پرده زرخ برگرفت دوش شبم روز کرد معنی خورشید داشت صورت مه پیکرش از کله واز قبا هست برون یار ما یار شما خرگهیست خیمه بود چادرش در بر او دیگری می خورد آب حیات ما چو گدایان کوی نان طلبیم از درش دعوی عشق تو کرد سیف وبتو جان داد گرچه نگوید دروغ هیچ مکن باورش سیف فرغانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/63140