https://gowharin.ir/gowhar/626015
هرگز ترحمی به من مبتلات نیست معلوم شد مرا که تو خوف خدات نیست مرا در قمار عشق تو جان باختیم لیک با آن دورخ تو شاهی و پروای مات نیست بهر بلای جان سخنی جستم از لبت خرسند کن بلات مرا گر بلات نیست گفتم مگر حیات بود لعل جانفزات گفتا کلام بیهده کم گو حیات نیست گر بینم از وفات به بالین پس از وفات مقصودم از خدای به غیر از وفات نیست خالد ز کلکت این غزل دلگشا که ریخت جز در خور بلاغت پیر هرات نیست مولانا خالد نقشبندی : غزلیات : غزلیات : غزل شماره ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/626015