https://gowharin.ir/gowhar/62570
سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی گنه از چشم خود می بینم این ای روی چشم من سیه در کشتن بیچارگان تعجیل کم فرمای زانک گر هست جانی در تنم بهر تو می دارم نگه زینسان مکش از دست من پیش زنخدان زلف را زان رو که بس مشکل بود بی ریسمان رفتن به چه گر از ارادت رو نهم بر راه تو عیبم مکن کز ابتدا دولت مرا کر دست زین سو ره به ره این اشک خسرو هیچگه بر روی او ساکن نشد یعنی عجب باشد اگر آب ایستد بر روی گه امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62570