https://gowharin.ir/gowhar/61391
روی نکو بی وجود ناز نباشد ناز چه ارزد، اگر نیاز نباشد راه حجاز، ار امید وصل توان داشت بر قدم رهروان دراز نباشد مست می عشق را نماز مفرمای کان که بمیرد بر او نماز نباشد مطرب دستانسرای مجلس ما را سوز بود،گر چه هیچ ساز نباشد بنده چو محمود شد، خموش که سلطان در ره معنی به جز ایاز نباشد حیف بود میل شه به خون گدایان صید ملخ کار شاهباز نباشد پیش کسانی که صاحبان نیازند هیچ تنعم ورای ناز نباشد خاطر مردم به لطف صید توان کرد دل نبرد، هر که دلنواز نباشد کس متصور نمی شود که چو خسرو هندوی آن چشم ترکتاز نباشد امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61391