https://gowharin.ir/gowhar/61052
دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد زبون شدم که بود کو ز دست غم زبون نشد به جلوه گاه نیکوان که هست جلوه بلا کسی درون پرده شد که از بلا برون نشد ز آب چشم عاشقان کجا ز دیده تر کند ز شوخی شکرلبان دل کسی که خون نشد چه ناله ها که کرد دل که یار از آن خود کند رخ نکویی مرا چه حیلت است چون نشد؟ چو مردنی شدم ز غم، چه جویم از کسی دعا؟ که از دعای مردمان حیات کس فزون نشد ندانم این که چون زیم، حیات دل چسان بود؟ ز جادویی که خسرو از دلت به صد فسون نشد امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61052