https://gowharin.ir/gowhar/60948
ترک من دی سخن به ره می گفت هر که رویش بدید، مه می گفت او همی رفت وخلق در عقبش وحده لاشریک له می گفت دل به صد حیله می گریخت ز عشق دل سخن از درون چه می گفت غلغلی می شنیدم از دهنش دیده از خویش صد گنه می گفت دل خطش را زوال جان می خواند نیم شب را زوالگه می گفت گفتمش تیر می زنی بر دل خنده می زد به ناز و نه می گفت خسرو از دور همچو مدهوشان نظری می فگند و وه می گفت امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60948