https://gowharin.ir/gowhar/60894
لعل لبت به چاشنی از انگبین به است رشک رخت به نازکی از یاسمین به است وه فرق در میان تو و آفتاب چیست دید آسمان به سوی تو و گفت این به است در باغ سرو راست بسی دیده ام، ولی چیزی که سرور است همین راستین به است بی شمع خویش روشنی خانه بایدم آتش درون زنید که روشن چنین به است ماییم سر زده قلمی کز پی خطش نامه سیاه پیرهنی کاغذین به است از آب تیغ، شسته شود هر گنه که هست بر جرم عشق غمزه آن نازنین به است ای شوخ تا تو در دل من جای کرده ای این است دوزخی که ز خلد برین به است یک تلخی آرزوست من تلخ عیش را آلوده لبت، که ز صد انگبین به است گفتی تنت نگون و دلت خونست، خسروا ما را همین نگینه بر انگشترین به است امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/60894