https://gowharin.ir/gowhar/605145
کلاه دلربائی بر سرش بین نیاز کج کلاهان بر درش بین بنفشه سرزده گرد شقایق بدور یاسمن نیلوفرش بین نماید دعوی کیش مسیحا ز لب اعجاز و از خط دفترش بین گرت خواهش بود سیر گلستان به سنبل زاره گلبرگ ترش بین گدازد شمع از رشک جمالش وزین محنت بسر خاکسترش بین دلت خواهی شود مرآت حق بین خدا را درجمال انورش بین کمر بسته پی تاراج عقلم ز ناز و غمزه خیل لشگرش بین عرق بگرفته جا بر روی آتش به هم دمساز آب و آذرش بین بود اسرار مسکینی ولی ز اشک بیا و دامن پرگوهرش بین ملا هادی سبزواری : غزلیات : غزلیات : غزل شماره ۱۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/605145