https://gowharin.ir/gowhar/56330
دلهاکه جا به زلف معنبر گرفته اند بی انتظاردامن محشر گرفته اند جمعی که برده اند سر خود به زیر بال نه بیضه فلک به ته پر گرفته اند یک جا قرار دولت دنیا نمی کند آب حیات را ز سکندر گرفته اند پیش کسی دراز نسازند میکشان دستی که چون سبو به ته سر گرفته اند یکرنگ گل شده است زبس عندلیب من از بال من گلاب مکرر گرفته اند چون مرغ پربریده ز پروانه مانده است تا نامه مرا ز کبوتر گرفته اند چون شمع بارها زسر خود گذشتگان در زیر تیغ زندگی از سر گرفته اند ارباب درد از پی سامان اشک و آه آتش ز سنگ و آب ز گوهر گرفته اند صائب جماعتی که ز می دست شسته اند ساغر زدست ساقی کوثر گرفته اند صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۱۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/56330