https://gowharin.ir/gowhar/56294
تا دیده محو روی تو شد کامیاب شد شبنم به آفتاب رسید آفتاب شد حسن تو از دمیدن خط کامیاب شد پیغمبر جمال تو صاحب کتاب شد از شرم زلف وروی تو در ناف آهوان صد بار مشک خون شد وخون مشک ناب شد یک چشم خواب تلخ جهان در بساط داشت آن هم نصیب دیده شور حباب شد تا چهره تو در عرق شرم غوطه زد هر آرزو که در دل من بود آب شد آب حیات خضر گل آلود منت است خوش وقت تشنه ای که دچار سراب شد چون دید گل به دیده شبنم بقای عمر در بوته گداز در آمد گلاب شد از رفتن حباب چه پرواست بحر را عشق ترا ازین چه که عالم خراب شد صائب ز فیض جاذبه عشق عاقبت با آفتاب ذره من همرکاب شد صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۰۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/56294