https://gowharin.ir/gowhar/5552
آنچه در سینه نهان می‌داری درنیابند، چه می‌پنداری خفته پنداشته‌یی دل‌ها را که خدایت دهدا بیداری هر درخت آنچه که دارد در دل آن پدید است، گلی یا خاری ای چو خفاش نهان گشته ز روز تا ندانند که تو بیماری به خدا از همگان فاش تری گرچه در پیشگه اسراری پیش خورشید همان خفاشی گرچه زاندیشه چو بوتیماری چنگ اگر چه که ننالد، دانند کو چه شکل است به وقت زاری ور بنالد ز غمی، هم دانند کو ندارد صفت هشیاری مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5552