https://gowharin.ir/gowhar/5487
وقت آن شد که بدان روح فزا آمیزی مرغ زیرک شوی و خوش به دو پا آویزی سینه بگشا چو درختان، به سوی باد بهار زان که زهر است تو را بادروی پاییزی به شکرخندهٔ معنی، تو شکر شو همگی در صفات ترشی خواجه چرا بستیزی؟ زیر دیوار وجود تو، تویی گنج گهر گنج ظاهر شود ارتو زمیان برخیزی آن قراضه‌ی ازلی، ریخته در خاک تن است کو قراضه‌ی تک غلبیر تو گر می‌بیزی؟ تیغ جانی تو برآور ز نیام بدنت که دو نیمه کند او قرص قمر از تیزی تیغ در دست درآ، در سر میدان ابد از شب و روز برون تاز، چو بر شبدیزی آب حیوان بکش از چشمه به سوی دل خود زان که در خلقت جان، بر مثل کاریزی ورنتانی، به گریز آ بر شه شمس الدین کو به جان هست زعرش و به بدن تبریزی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5487