https://gowharin.ir/gowhar/54374
خام است شرابی که در او غلغله ای هست پوچ است زمینی که در او زلزله ای هست گل می شکفد از مژه خار مغیلان تا در قدم گرمروان آبله ای هست با گل همه شب دست و گریبان وصال است چون خار کسی را که زبان گله ای هست چون معنی بیتیم یکی، از ره معنی در صورت اگر ما و ترا فاصله ای هست ارباب جنون را ز کشاکش خبری نیست در گردن عقل است اگر سلسله ای هست همره چه ضرورست، که از سنگ ملامت در هر قدم راه جنون قافله ای هست صائب برد از صحبت گل فیض چو بلبل آن را که درین باغ زبان گله ای هست صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۱۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/54374