https://gowharin.ir/gowhar/54106
ای دل تصور کمر یار نازک است باریک شو که رشته این کار نازک است دل شاخ شاخ گشت درین کار شانه را پرداز زلف و کاکل دلدار نازک است تا ماجرای شانه و زلفش کجا رسد مضراب بی ملاحظه و تار نازک است حرف میان او به میان اوفتاده است ای دل به هوش باش که اسرار نازک است بلبل به آشیانه طرازی فتاده است غافل که آن نهال چه مقدار نازک است چندین هزار شیشه دل را به سنگ زد افسانه ای است این که دل یار نازک است سربسته چون حباب نفس می کشید محیط از بس مزاج آن در شهوار نازک است چون قمریان به گردن شیران نهاد طوق با آن که دام زلف تو بسیار نازک است در هر نظر به رنگ دگر جلوه می کند از بس که رنگ آن گل رخسار نازک است صائب چرا به لب ننهد مهر خامشی؟ سنگین دلند مردم و گفتار نازک است صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/54106